eitaa logo
کانال تقی متقی
265 دنبال‌کننده
382 عکس
41 ویدیو
3 فایل
شاعر، نویسنده، پژوهشگر، مترجم، ویراستار ، روزنامه نگار و مدیر فرهنگی این کانال، بازتاب دهنده سروده ها، نوشته ها، فایل های صوتی و آرای تقی متقی است.
مشاهده در ایتا
دانلود
«چشم روشنی» به نبودنت عادت نداشتیم و بودنت چشم روشنی دل های غمگین بود. تو نمرده ای مرده ها زود تمام می شوند؛ تو آغاز بشارت های نوظهوری که از پس ابرهای قرون خواهند بارید. برایت مه را کنار زده ایم حالا چهره ات درخشان تر از آفتاب تابستان جهان را روشن کرده است. عزیزم! قدری آرام بگیر در کنج دنج دل ملتی که فرش راه خورشید خراسانی است. @taghimottaghi40
"راز" پری بودی؛ ملک بودی؛ چه بودی؟ که ماندی همچنان در هیئت راز؛ کجا مثل تو پیدا می شود باز؟! @taghimottaghi40
«حسن یوسف» تو زیباتر از آن بودی که تکلیف نگاه، روشن باشد؛ زنان حسود دست از ترنج باز شناسند و مردان متعصب راه خانه را گم نکنند. زیبایی ات تاریخ را ورق می زد جفرافیا را در تنگنا می افکند. زیبایی ات «نیل» را به دو نیم کرد: نیمی خشک که موسی از آن گذشت و نیمی آب که فرعون در آن غرق شد! @taghimottaghi40
«شیطان متشاعر» شاعر نمی تواند اسلحه به دوش در برجک نگهبانی بطالت لحظه ها را تماشا کند؛ شاعر نمی تواند مگسی را حتی در تار عنکبوت گرفتار ببیند؛ شاعر نمی تواند زیبایی ریخته بر زمین را جمع نکند؛ شاعر نمی تواند هراس خرگوش های سرآسیمه را از چنگال عقاب های وحشی تاب بیاورد؛ شاعر نمی تواند بی خیال اندوه آوارگان به سیاحت غرب برود و سیگار برگ دود کند؛ شاعر نمی تواند بوی خون بشنود و چونان نهنگ هجوم نبرد. پس هرگاه شاعری دیدید که از اندوه غریب غزه بی اعتنا گذشت و سی و چند هزار لبخند عاشق پرپر را تنها عددی انگاشت، بدانید که او یا عقربی است جراره یا شیطانی است متشاعر! @taghimottaghi40
«کوتاه نوشت» ملتی که ایستادگی را بلد باشد، دشمنانش آرزوی شکست او را به گور خواهند برد. @taghimottaghi40
«باغ از پرنده پر شد» وقتی بهار آمد شد سبزه سبز در دشت پروانه بال و پر زد بلبل به نغمه برگشت با نغمه های بلبل باغ از ترانه پر شد لبخند زد شکوفه سیب از جوانه پر شد از خواب ناز برخاست هر گوشه ای نهالی بادی وزید و پیچید هر جا صدای بالی یکباره باغ انگار از خنده خنده پر شد هر برگ، پر درآورد باغ از پرنده پر شد. @taghimottaghi40
"غدیر" ...ناگهان در آن هوای داغ بوی بالی در فضا پیچید کاروان حاجیان می رفت در دل مردی صدا پیچید یک فرشته با زبان وحی گفتنی ها را به جانش ریخت راز پنهان ولایت را مثل شعری بر زبانش ریخت آن فرشته رفت، اما مرد دید إحساس خوشی دارد لحظه ای حس کرد باران است روی خاک تشنه می بارد راهیان را گفت باز آیند رفتگان را گفت برگردند تا که در چشم غدیر خم با علی (ع) آیینه تر گردند ...تا رسول حق به لب آورد جمله "من کنت مولا" را دیده ها سوی علی چرخید جلوه ای بود آن تماشا را ...حاجیان در آن هوای داغ دل به پیمان ولی دادند یک به یک آغوش وا کردند دست بیعت با علی (ع) دادند. @taghimottaghi40
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سئوال مجرى راديو از بزرگترين ثروتمند هندى ايرانى تبار: آقا شما كى خوشبخت بوديد در زندگى؟پاسخ قابل تأملش را بشنوید! ❤️❤️❤️❤️❤️
«کوتاه نوشت» ثروت انباشته ای که گرهی از زندگی کسی نگشاید، بهتر آنکه دیر نپاید. @taghimottaghi40
"خدا" تو را دوست دارم تو را ای شکوفاترین راز هستی! فریباترین واژه ی روزگاران! که دل می بری از بهاران و باران. بهاران تو را دوست دارند و مثل زمان های دلتنگی من چه زیباست باران ببارند. تو را دوست دارم بهاران بارانی من! تب تند تکرار یک نام در شام حیرانی من خدا! @taghimottaghi40