eitaa logo
طاها مهاجر | محمد سالار
25 دنبال‌کننده
89 عکس
21 ویدیو
15 فایل
سوره انفال: ‎﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ الله ...[آیه ٧٤]﴾‏ به سوی حق و حقیقت مهاجرت کنیم... یادداشت‌های محمد سالار راوندی @MohammadSalar14
مشاهده در ایتا
دانلود
آیا در #جمهوری_اسلامی، دین پیاده شده است؟ اسلام پیاده شده است؟ آیا #مفاهیم_قرآن را در سطور قطعی زندگی مجسم می‌شود؟ #قسط #کارکرد_اسلام #کارکرد_دین #قرآن_کریم @TahaMohajer1444
آیا در ، اسلام پیاده شده است؟ اگر بخواهیم ببینیم در حکومت دینی، اسلام پیاده شده است، به کارکرد آن توجه کرد. هرچیزی کارکردی دارد و هم در یک واژه‌ی قرآنی خلاصه می‌شود: . حق جایی است؛ هر کس یا هر چیزی را در سر جای خود ببینیم، عدل اطلاق می‌شود؛ هر کس یا چیزی را در سر جای خود کنیم، گویند که بر اثر عدل و انصاف پرداخته می‌شود؛ وقتی قسط رقم خورد، آن‌چه می‌بینیم زیباست، یعنی هر کس یا هر چیزی را سر جای خود ببینیم، حُسن گویند. «قسط»، در مقابل «ظلم» قرار دارد. اشتباهی که در افواه صورت گرفته این‌ است که عدل را روبروی ظلم می‌گیرند؛ حال آنکه «عدل» مقابل «جور» قرار دارد. قسط دو کارکرد درونی و بیرونی دارد: در کارکرد درونی به می‌رسیم و در کارکرد بیرونی به منتج می‌شود. در روایتی از امام جعفرصادق(ع) آمده است: «عدل، تسلط عقل بر نفس است؛ کسی که عقل او بر نفسش حاکم شد، منصف می‌شود؛ وقتی منصف شد، قسط را اقامه می‌کند.» وقتی انسان طغیان ورزید، حاصل هواهای نفسانی اوست؛ اما اگر عدل آمد و عقل بر نفس حاکم شد، انصاف رقم می‌خورد. اما چرا در ، قسط پیاده نشده است؟ چون عمدتاً عقل‌مان بر نفس‌مان سیطره ندارد و غالباً منصف نیستیم. برون‌دادِ فردی که عادل و منصف است، برپایی قسط است. عدل در نگاه امام صادق(ع) یک پدیده‌ی بیرونی نیست. انسان مؤمن ابتدا درون خود را محکم می‌کند، سپس در رفتار بیرونی خود قسط را محقق می‌کند. پس قسط که حاصل عدل و انصاف است. وظیفه‌ی خواص و عوام در تعیین و تبیین شده است. در آیه‌ی 25 سوره‌ی حدید برای سطح عموم مردم آمده است: «... لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ...» انبیا(ص) مبعوث شدند تا توده‌ی مردم برای تحقق قسط قیام کنند. یعنی به مُر اسلام، سهم هرکس هرآنچه که هست به او پرداخت شود؛ همچنین سهم هرکس هرچه که نیست از او بازپس گرفته شود؛ به این نحو که افراد، نور درون خود را خاموش نکرده و تن به نفسانیات در ندهند؛ و انبیا(ص) نیز از هوای نفس مردم تبعیت نکنند. اما درآیه‌ی 8 سوره‌ی مائده و یا آیه‌ی 135 سوره‌ی نساء برای سطح مسئولین و خواص آمده است: «... كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ ...» یعنی روی کارکرد دین، پافشاری نمایند. مهم‌ترین کارکرد انیباء ایستادگی مقابل سنت‌های غلط، باطل و ناروا است. یکی از سنت‌های غلط و ناروایی که در جمهوری اسلامی وجود دارد، بانک و نظام مالی ربوی در جامعه‌ی ما مقبولیت پیدا کرده که ایستادگی و مقابله به آن دم مسیحایی می‌طلبد. مشکل امروز ما این است که خواص و مسئولین ما قوام به قسط نیستند. مردم و مسئولین همه باید برای اقامه‌ی قسط قیام کنند. ابتدا در درون خود به نورانیت برسند، سپس در برابر باورها و سنت‌های باطل بایستند و آن‌ها را بزدایند تا حق اقامه شود. اگر نشد، هر کس خود به تنهایی می‌تواند اقامه‌ی قسط کند که: «قُل إنَّما أَعِظُکُم بِواحِدَه أَن تَقُومُوا لِلّهِ مَثنی وَ فُردی» [سوره سبأ آیه 46]. بسیاری سعی کردند ایجاد کنند اما به دلیل آن‌که اشراف معرفتی لازم را نداشته و خود را از درون به نورانیت نرسانیده بودند، به نام دین، ضدکارکرد دین که قسط است، عمل کردند. از دل این تفکر، شهرام جزایری، بابک زنجانی، فاضل خداداد و… بیرون آمد. زدودن ظلمات درون، مقدم بر زدودن ظلم در بیرون است؛ تحمل ظلم، آسان‌تر از تحمل ظلمات درون است. بدون کارکرد معرفتی دین، قسط اجتماعی شدیداً امکان انحراف دارد. - برگرفته از جلسه 499 ؛ برای مطالعه‌ی بیشتر، فیلم جلسه را دانلود کرده و ملاحظه فرمائید. kolbeh-keramat.ir/Sessions/Single/536 @TahaMohajer1444
ثنویت یا دوگانگی اساس معرفت بشر از 2500 سال قبل به این سو در چین و هند و در یونان بر قرار گرفت؛ بشر نگاه به هر پدیده کرد، آن را دوگانه پیدا کرد: شب و روز، زن و مرد، تر و خشک، سرد و گرم و غیره. لذا می‌بینید که معرفت خود را بر این ثنویت بنیان نهادند و امروز بیش از بیش از 4 میلیارد نفر در جهان اساس معرفت خود را از اصل تضاد می‌گیرند. البته معرفت از مصر تا یونان و از یونان به مسیحیت و حتی شبه‌علم، و سه‌گانگی است که ان‌شاءالله در آینده مطلبی را ارسال خواهم نمود. از صفت نسبی ثَنَوی (منسوب به اثنَین) و ریشه "آن ث ن ی" است.[ذیل «ثنی»] و به معنای دوگانگی است. اساس اسلام در توحید، ثنویت می‌باشد. اسلام نوعی ثنویت را قبول دارد که به آن می‌گویند. این در شعار اسلام «لا اله الا الله» ایده می‌شود. در ثنویت توحیدی، یک دوآلیسم را مشخص می‌کند؛ «لا اله» را می‌زند و «الا الله» می‌ماند، گویند. همان‌طور که گفته شد روش‌شناسی اسلام، به روش عمل می‌کند؛ «وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا ... [سوره أنفال آیه 74]». «هجر» یک واژه‌ی حبشی است. واژه‌ی که در روش‌شناسی شعار اسلام این‌چنین است که از «لا اله» (انگاره‌های باطل) به «الا الله» (انگاره‌های حق) هجرت می‌کنیم. صرف این‌که «لا اله الا الله» گفته می‌شود، کفایت نمی‌کند بل‌که هجرت از منظر هستی‌شناسی، معرفت، عقیده، اندیشه و مواردی از این دست، دیده می‌شود. در ، ثنویت‌ها به چهار اَبَروادی تقسیم‌بندی می‌شود: 1. وادی تباین: ثنویت‌هایی که از هم‌دیگر جدا هستند اما در یک آیه‌ی قرآن‌کریم اشاره شده است. - جن و إنس - سماوات و أرض - شیاطین و ملائکه - و ... 2. وادی تعادل و تضاد: ثنویت‌هایی که لازم و ملزوم یک‌دیگر هستند و ضروری هم‌دیگر هستند یعنی اگر یکی نباشد، دیگری منتفی می‌شود. این نوع ثنویت در اندیشه‌ی شرقی نمود پیدا کرده است. - سری و علنی - اثنی و ذکر - تأویل و تنزیل - تولی و تبری - یسر و عسر - إنذار و بشارت - امر و نهی - فانی و باقی - نیل و نهار - اول و آخر - ظاهر و باطن - عبودیت و ربوبیت - لم‌یسرفوا و لم‌یقتروا - و ... 3. وادی ترادف: این ثنویت‌ها مترادف گزاره‌هایی که لازم و ملزوم هم و در توالی، در ردیف و هم‌معنی هستند. - ابداع و خلق - خلق و جعل - عبرت و آیت - فطرت و خلقت - صیرورت و رجعت - ولایت و هدایت - بشر و انسان - اسلام و ایمان - حفظ و حصن (فرج) - لهو و لعب - عدد و إحصاء - شرک و کفر - فاتقوا الله و اطیعون - و ... 4. وادی توحید: صراط مستقیم در الگوی توحیدی «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيم» مشخص است اما در کنار آن انحرافی دارد: «مَغْضُوبین» و «ضّالِّين»؛ چگونه ما در این راه قرار می‌گیریم؟ جایی که ثنویت‌ها را بشناسیم که کدام‌یک از صراط مستقیم می‌باشد و کدام‌یک از این مسیر انحراف شده است. * حق - باطل [سوره بقره آیه 42]؛ در این‌جا باطل را کنار می‌گذارید، حق را بر می‌تابید، در نتیجه به توحید می‌رسید. در واقع در این ساز و کار اول باید به برسید [سوره انفال آیه 29]. فرقان یعنی قوه‌ی فرق‌گذاشتن بین دوگانه‌ها می‌باشد. کار قرآن این است که فرق بگذارد. * «لا اله» - «الا الله» [سوره محمّد آیه 19] * ظلمات – نور [سوره بقره آیه 257] (آیت‌الکرسی) * شک – یقین [سوره نساء آیه 157]؛ شک از منظر فلاسفه معبر خوبی است اما ایست‌گاه بدی است. * حرام – حلال [سوره بقره آیه 257] * شر – خیر [سوره بقره آیه 216] * اغوا – ارشاد [سوره بقره آیه 256 و سوره اعراف آیه 146] * مفسد - مصلح [سوره بقره آیه 11 و 220] [سوره شعراء آیه 152] * منکر – معروف [سوره آل‌عمران آیه 104] * ذلت – عزت [سوره منافقون آیه 8] * کذب – صدق [سوره عنکبوت آیه 3] * توهین – تکریم [سوره فجر آیه 15 و 16] * خسارت – فلاح [سوره مجادله آیه 19 و 22] * بئس‌المصیر – الی‌الله‌المصیر (صیرورت) [سوره آل‌عمران آیه 162 و سوره نور آیه 42] * قلب مریض – قلب سلیم [سوره بقره آیه 10 و سوره شعراء آیه 89] * ولایت طاغوت – ولایت الله [سوره بقره آیه 257] * و ... امام خامنه‌ای در دیدار با مردم ایلام در سال‌روز ولادت امیرالمومنین علی علیه‌السلام، معرفت امیرالمومنین را ‌می‌داند. - دریافت تصویر کامل وادی‌های ثنویت مفهومی در قرآن کریم (شامل چهار اَبَر وادی توحید، ترادف، تضاد و تباین) kolbeh-keramat.ir/Documents/Single/3515 @TahaMohajer1444
تثلیث یا سه‌گانگی / 2 (پایانی) همانند در به چهار اَبَروادی تقسیم‌بندی می‌شود: 1. وادی تباین: سه‌گانه‌هایی که از هم‌دیگر جدا هستند اما در یک آیه‌ی قرآن‌کریم اشاره شده است. - سمع و بصر و افئده [سوره نحل آیه 78] 2. وادی تعادل و تضاد: سه‌گانه‌هایی که یکی تضاد دیگری است و هر دو تضاد میانه است. - «وَالَّذِينَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَلِكَ قَوَامًا» [سوره فرقان آیه 67] - و ... 3 . وادی ترادف: این سه‌گانه‌ها مترادف گزاره‌هایی که لازم و ملزوم هم و در توالی، در ردیف و هم‌معنی هستند. - «ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ ...» [سوره نحل آیه 125] - «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّـهِ أُولَـئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّـهِ ...» [سوره بقره آیه 218] - و ... 4. وادی توحید: از سه‌گانه‌ها، دو انگاره‌ی آن باطل و انگاره‌ی دیگر، حق است. * « صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ (حق)- غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ (باطل)» [سوره فاتحه آیه 7] * شرق و غرب – امت وسط [سوره بقره آیه 142 و 143] که مبنای مکاتب شرقی و که مبنای مکاتب غربی است، در اسلام پذیرفته شده اما اصالت ندارد و ذیل توحید فهم می‌شود. آن‌چیزی که باید برای فهم صحیح، مبنای علم واقع شود این است که کثرت در ثنویت و تثلیث ما را گُم‌راه نکند، بل‌که معیار طراز، باشد. * بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ - قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ - اللَّهُ الصَّمَدُ - لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ - وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌ - دریافت تصویر کامل وادی‌های تثلیث مفهومی در قرآن کریم (شامل چهار اَبَر وادی توحید، ترادف، تضاد و تباین) kolbeh-keramat.ir/Documents/Single/3526 @TahaMohajer1444
دیرین‌شناسی فهم / خلق و جعل قسمت دوم (پایانی) قرآن‌کریم سرچشمه علم حیات‌بخش می‌باشد. ، معجزه‌ی رسول جلیل‌القدر الله، سرفصلی به نام دارد. خدای متعال غیر از آنکه است، نیز هست؛ فراتر از عالم خلق، عالم جعل است. جاعل یکی از القاب خداست؛ «إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَه [سوره بقره آیه‌ی30]». علم فیزیک با 2500 سال عقبه، به عنوان تاج علوم جهان مدرن، تنها یک بخش کوچکی از ظرفیت عظیم واژه‌ی قرآنی را اشاره کرده است. در عالم خلق هر خلقی و هر پدیده‌ای زوج آفریده شده است [«ومن كل شيء خلقنا زوجين لعلكم تذكرون» {سوره ذاریات آیه 49}]؛ یک: وقتی عالم، زوج آفریده شده است پس تضاد معنی ندارد بل‌که در زوجیت موضوعیت دارد. دو: وقتی زوجیت مطرح باشد، فرار معنی ندارد بل‌که در زوجیت جذب هم‌دیگر می‌شوند. این تضاد در غرب و شرق، مبنای علم منطق شد. اما در این اختلاف و تضاد در زوجیت است، در نتیجه منطق قرآن در عالم خلقت، زوجیت است و در عالم ، و است. اشکال اصلی که وجود داشته و دارد در این است که منطق در غرب و شرق تفکیک اولیه به عالم خلق و عالم جعل صورت نمی‌دهند. چون این تفکیک را صورت نمی‌دهند، هر آن‌چه در عالم خلق و عالم جعل است را در الگوی متضاد می‌برند در حالی‌که این‌گونه نیست. اَبَروادی‌ها در قرآن کریم، در عالم خلقت، هر پدیده‌ای زوج خلق شده است و در عالم جعل زوج را قبول نداریم؛ ثنویتی که هست، یکی جعل الله است و دیگری جعل بشر است. در حق و باطل، هر‌آن‌چه الله خلق و جعل کرده است، حق است اما هر آن‌چه جعل بشر باشد، باطل است. چون باطل برای انسان مهم است اما برای حیوان، گیاهان، جمادات و نباتات، باطل معنی ندارد. عدم تفکیک حوزه‌ی خلق از جعل، تاریخ علم منطق را مخدوش کرده است. بین ثنویت مخلوق و ثنویت مجعول، خلط کردند. برای فهم درست این موضوع «منطق و اصول» در پیوست این مطلب موجود است. هرچند که این پلات در نگاه قرآن‌کریم و انبیاء و ائمه‌ی معصومین علیهم‌السلام کامل نشده است و نیاز به بروزرسانی دارد ولی برای اصلاح فهم خود و اطرافیان، مورد استفاده قرارگرفته و می‌گیرد. برای آشنایی بیشتر سرفصل‌های «دکترین اسلام» که شامل مجموعه جلسات نظام طرح‌ریزی استراتژیک مبتنی بر اسلام در کلبه‌ کرامت می‌باشد را دریافت و مطالعه نمایید 🔺 yon.ir/LcUz0 پلت: «منطق و اصول» kolbeh-keramat.ir/Documents/Single/2593 @TahaMohajer1444
حکمت عقل / عقل از سوی الله، حباء می‌شود! * الْعَقْلُ حِبَاءٌ مِنَ اللَّه واژه‌ی «Reason» در قرن هفدهم میلادی به کار رفت اما این واژه چه معنی‌ای دارد؟! همان‌طور که گفته شد برای دسترسی به مفهوم واقعی و حقیقی یک واژه، باید آن واژه را نخست ریشه‌شناسی کنیم، سپس از منظر اصطلاح و مفهوم آن در دوره‌های متعدد، مفهوم‌شناسی کرد: https://eitaa.com/TahaMohajer1444/7 واژه‌ی انگلیسی «Reason» از ریشه‌ی لاتینی «ration» مشتق شده و در زبان یونانی معادل «Nous» بوده است. واژه‌ی «Intellect» هم نیز معادل ریزن به کار می‌رود. هم‌چنین در زبان فارسی ریزِن به «خِرَد» و «اندیشه» و در عربی به «فهم» و «تفکر» ترجمه می‌شود که به هیچ عنوان نمی‌توان این واژه‌ها را معادل هم دانست زیرا برداشت مفهومی از هر واژه در هر زبان منحصر به فرد است. بزرگترین انحرافی که در طول تاریخ صورت گرفت این بود که بین ریزن و خلط کردند کما این‌که واژه‌ی یک واژه‌ی قرآنی است که هیچ قرابتی با معادل‌های ترجمه‌ای خود در زبان‌های عربی و حتی فارسی ندارد. «عقل» در لغت به معنی «بازداشتن» و «منع» است و از این رو به این نام خوانده شده است که شبیه عقالِ شتر است؛ چون همان‌طور که افسار شتر، وی را از بی‌راهه رفتن باز می‌دارد. عقل نیز صاحبش را از و عدول راه راست باز‌می‌دارد. ریشه‌ی «عقل» در قرآن کریم، 49 بار تکرار شده است. حوزه‌ی تعقل در قرآن کریم، به قلب انسان برمی‌گردد. قلب انسان، مانند قطب‌نمایی است که گاهی نور ایمان به آن می‌تابد و گاهی نیز در تاریکی کفر می‌ماند؛ گاهی در شک است و گاهی در یقین [سوره توبه آیه 110]. در اصول کافی آمده است که: «قَالَ الرِّضَا عَلَیهِ‌السَّلام: الْعَقْلُ حِبَاءٌ مِنَ اللَّهِ وَ الْأَدَبُ كُلْفَةٌ فَمَنْ تَكَلَّفَ الْأَدَبَ قَدَرَ عَلَيْهِ وَ مَنْ تَكَلَّفَ الْعَقْلَ لَمْ يَزْدَدْ بِذَلِكَ إِلَّا جَهْلا ؛ امام رضا علیه اسلام می‌فرمایند: عقل از سوی الله، حباء (هدیه) می‌شود و ادب با رنج سختى به دست آيد پس كسى كه در كسب ادب زحمت كشد آن را به دست آرد و كسى كه در كسب عقل رنج برد بر نادانى خويش افزايد. [اصول کافی؛ ج1؛ ص234]» لذا حکمت عقل، مکتب حباء را برمی‌تابد. انسان خود نمی‌تواند با تلاش و کوشش آن را کسب نماید؛ در حالی‌که به دست آوردنی است. فلذا باید تلاش و کوشش خود را معطوف به کسب ادب نماید هر چند که این تکلیف همراه با پذیرش رنج و سختی باشد. انسان برای تعقل به «قوام» که در لغت به غذایی گفته می‌شود که برای انسان کافی باشد، نیاز دارد که در اصطلاح به معنی «بن‌مایه» و «اساس» چیزی اطلاق می‌شود که آن را کفایت نماید. زیرا «قوام» انسان در «عقل» او است. قوام، به عنوان قاعده‌ای از عقل مبتنی بر مکتب حباء، به تبیین چسیتی، چرایی و چگونگی برتافتن عقل به عنوان بن‌مایه‌ی انسان و پایه و اساس دین است، می‌پردازد. امام جعفر صادق علیه‌السلام در حدیث ، ثنویت عقل و جهل را در می‌بیند؛ توحید جعفری، توحیدی است که دو ستون و را معلوم نموده و ستون جهل را می‌زداید؛ این زمانی محقق می‌شود که در ما رکن عقل باشد و با جهل به تقابل خیزد. مکتب یا خِرَدگراییِ شمارش‌گر، مکتبی است که اصالت را به خِرَد می‌دهند که با تکیه بر اصول منطقی در اندیشه، رفتار و گفتار به کار گرفته می‌شود. رسیونالیسم توسط دکارت در فرانسه، مال برانش و اسپینوزا، آن را پایه‌گذاری کردند. به غلط در بین دانشگاهیان و کتب متعدد، رسیونالیسم را به ترجمه کردند در حالی‌که معادل خردگرایی است. بعد از فلاسفه خِرَدگرایی، تجربه‌گرایان انگلیسی، به این نتیجه رسیدند که منشأِ شناختِ بشر در واقع تمام از تجربه‌ی حسی و حواس پنج‌گانه است نه عقل! حال این‌که آنان نه انسان را از منظر کیسیتی می‌شناسند و نه عقل را؛ زیرا که آنان همه چیز را مبتنی بر حس [ ] و تجربه [] می‌سنجند و به دنبال اثبات آن هستند! در نتیجه، عقل، دهنه و مهار فکر و خیال است که معیار آن برای تحدید فکر و خیال، است. به شهادت ، همه از نعمت عقل برخوردار نیستند: «أَکثَرُهُم لَایَعقِلُونَ» اگر ورزیده و لایق شدیم، قلب ما آماده‌ی تعقل می‌شود در این صورت خدا عقل را به انسان می‌کند. عقل و دو روی یک سکه‌اند؛ زیرا هر دو با معین‌نمودن حدود الهی، عمل ما را تحدید و کنترل می‌کنند. پس عقل، حجت و رسول درون در نسبت با آورده‌ی حجت و رسول بیرون (وحی) است. با نشر این ، برای تبدیل شدن آن به گفتمان عمومی قدمی برداریم. إن‌شاء‌الله و @TahaMohajer1444
اثبات‌گرایی Positivism و حس‌گرایی Empiricism واژه «Positive» از ریشه‌ی لاتینی «positivus» مشتق شده و مفهومی مدرن است که توسط آگوست کُنت وضع گردیده است. «پوزیتیو» در زبان عربی به «مثبت» در مقابل منفی، و به «محصّل» و «واقعی» در مقابل خیالی ترجمه شده و در اصطلاح «اثبات» و «تحصل» به کار می‌رود. مکتب یا ، مکتبی است که معرفت بشری را بر پایه‌ی می‌دانند. پوزیتیو یعنی برای هر واقعیتی که مشاهده می‌شود، نگاتیو (فرمول) تهیه شده و آن را روش کرد؛ سپس هرگاه از این روش استفاده شد، کاری پوزیتیویستی انجام شده است. برای مثال، سیبی از درخت می‌افتد و بر اساس این اتفاق، فرمول سقوط کشف می‌شود، سپس استفاده از این فرمول برای موارد دیگر، کاری پوزیتیویستی است. صددرصد علومی که در دانشگاه‌ها ارائه می‌شود، این‌گونه هستند. اما آیا این روندی که در علوم نظیر فلسفه، فیزیک، ریاضی، اقتصاد، حقوق، جامعه‌شناسی، روان‌شناسی، عمران، کشاورزی و رشته‌های مختلف دیگر طی شده است و به نتایجی رسیدند که آن نتایج، مستند و نگارش شده و حتی برخی از تجربه‌ها به نتایج درستی رسیده، به معرفت نیل پیدا می‌کند؟ تمام معرفت تنها این علوم تجربی است؟! آیا هرکسی چنین مدارج و مراحلی را طی نمود، به عالی‌ترین سطح رسیده است؟ اما در مکتب Empiricism، برپایه‌ی تجربه، دانش شکل می‌گیرد و معرفت بشری نمی‌تواند از مرزهای تجربه‌ی حسی فراتر رود. از فیلسوفان تجربه‌گرا می‌توان از جرج بارکلی، و نام برد. این مکتب مقابل خردگرایی یا است. در مشاهده می‌گردد که برخی از افراد قوم بنی‌اسرائیل، علم الله را محدود به ظواهر امور مادی می‌دانستند اما قرآن کریم با تکیه بر حاضر و ناظربودن خداوند متعال و آگاهی او بر همه امور پیدا و پنهان، بر تصور آن‌ها که از عقیده به (اصالت ماده) و حس ناشی می‌شد، خط بطلان کشیده و مبارزه خود را با این عقاید پوچ اعلام نموده است. یکی از عواملی که منجر به می‌شود، است. قرآن کریم اشاره به این عامل می‌فرماید: «وقالوا ما هي إلا حياتنا الدنيا نموت ونحيا وما يهلكنا إلا الدهر وما لهم بذلك من علم إن هم إلا يظنون؛ و گفتند: زندگى جز همين زندگى دنيا نيست دستهاى مىميرند و دستهاى ديگر زنده مىشوند و ما را جز روزگار هلاك نمىكند اينان هيچ علمى به سخنان خود ندارند و جز مظنه و پندار دليلى ندارند.». خداوند در این آیات قرآن حکیم به نقل سخن «دهریون» پرداخته، که مبدأ و معاد را انکار میکنند؛ اما هیچ دلیلی بر انکار خود ندارند، بلکه ، آنها را بر این عقیده واداشته است. و علت دیگری که در قرآن حکیم برای حس‌گرایی بیان شده، روحیه‌ی استکباری است: «وقال الذين لا يرجون لقاءنا لولا أنزل علينا الملائكة أو نرى ربنا لقد استكبروا في أنفسهم وعتوا عتوا كبيرا؛ كسانى كه معاد را منكرند، گويند: چرا ملائکه به ما نازل نمىشوند يا چرا پروردگار خويش را نمىبينيم؟! حقا كه خويش را سخت بزرگ شمردند و زيادهروى كردند، زيادهروى کبیر! [سوره فرقان آیه 21]»؛ بیان کلی آیه این است که کفار به دلیل روحیه‌ی استکباری از رسول‌الله، ایمان آوردنشان را مشروط به این‌که خدا و ملائکه را به صورت حسی مشاهده کنند! معرفت بشری بر مبنای ایدئولوژی و تنها مبتنی بر «حس» و «تجربه» موضوعیت می‌یابد، فلذا آن‌چه که به واسطه‌ی حواس و داده‌های حسی «اثبات» نشود نه‌تنها علم نیست بلکه مهمل و بی‌معنا تلقی می‌شود. در نهایت نیز در قرن بیستم میلادی ایدئولوژی «نئوپوزیتیویسم» در ادامه‌ی مکتب پوزیتیویسم، حتی از برتافتن گزاره‌های «متافیزیکی» سرباز می‌زند. «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ؛ خلق نکردم جن و انس را جزء این‌که مرا عبادت کنند. [سوره ذاریات آیه 56]» مفسرین «لِيَعْبُدُونِ» را ناظر به «لِيَعْرِفُون» دیدند. معنای این نیست که «عَبَدَ» به معنای «عَرَفَ» است یا به معنای است، خیر؛ بل‌که به معنای این است که عبادت بدون معرفت امکان ندارد و عبادت نیست. جامعه‌ای که به عبودیت خدا می‌رسد، یعنی به معرفت کامل خدا می‌رسد، تخلق به اخلاق‌الله پیدا می‌کند؛ این، آن نهایت کمال انسانی است. بنابراین هدف نهایی معرفت است. البته هدف قبل از آن؛ ایجاد است که هدف بسیار بزرگ و بسیار والایی است. و @TahaMohajer1444
💠 زمانی که امت نیازمند شفاعت است... 🌸 یکی از ویژگی‌های پیامبر (ص) که در قرآن به آن تصریح شده، اهتمام بسیار و حریص بودن ایشان نسبت به هدایت مردم است، و حتی در قیامت که همه وانفسا می‌گویند، ایشان وا امتا می‌گوید. اما با وجود محبت فراوان ایشان نسبت به امت‌شان، آن حضرت طبق نص صریح قرآن در روز قیامت از همین امت به خاطر مهجور گذاشتن نزد خداوند شکایت می‌کند. 🔰 این امر نشان می‌دهد که مهجور ماندن قرآن چه اندازه بر پیامبر (ص) سنگین است که حاضر است از امتی که این همه به آنها علاقه دارد، شکایت کند؛ آن هم در زمانی که امت نیازمند او هستند. 💬 علامه مصباح یزدی | ۹۶/۹/۹ @mesbahyazdi_ir @TahaMohajer1444 TahaMohajer.blog.ir
🏴 سالروز ارتحال جانسوز و جانگداز خاتم‌الانبیاء والمرسلین، نبی مکرم اسلام، حضرت محمد مصطفی صلی‌الله‌علیه‌وآله و شهادت سبط اکبر حضرتش، کریم اهل بیت، علیه‌السلام تسلیت باد🏴 ☑️حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: 📝 رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم در حدیث که مورد اتفاق فریقَین (شیعه و سنی) است، فرمودند: ▪️«إِنی تارِک فیکمُ الثقْلَین، أَحَدُهُما أَکبَرُ مِنَ الآخَرِ: کتابَ الله‌ِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السماءِ إِلَی الأرْضِ؛ وَ عِتْرَتی أَهْلَ بَیتی. وَ إِنهُما لَنْ یفْتَرِقا حَتی یرِدا عَلَیَّ الْحَوْضَ؛ ▫️من دو چیز سنگین و گران‌بها در میان شما [به یادگار] می‌گذارم که یکی از دیگری بزرگ‌تر است: کتاب خدا، ریسمانی که از آسمان به سوی زمین کشیده شده است، و دیگری، بستگان و خاندانم. و این دو هرگز از هم جدا نخواهند شد، تا اینکه در [کنار] حوض [کوثر] بر من وارد شوند». 📚 در محضر بهجت، ج٣، ص ١٠٠ @bahjat_ir ✍🏻 اگر امروز و که دو چیز گران‌بهایی که (ص) برای بشریت به یادگار گذاشته، مهجور نمی‌بود، انسان‌ها در به سر نمی‌بردند. #️⃣ @TahaMohajer