نظر شما ⬇️⬇️⬇️⬇️

به این سووال باید این مدلی جواب داد که اگر من بودم چیکار میکردم. با توجه به اینکه خودم تقریبا بچه مچه زیاد دورم هستن از تمام سنین. به این نتیجه رسیدم که در دوره ابتدایی ادم‌باید واقعیت گرایی رو‌ترویج بده. وقتی زینب من مشقش رو ننوشته به هزار دلیل خب ننوشته هر چی داد و فرباد و عربده‌بزنم مشقش جبران نمیشع. هر وقدر سرکوفت بزنم مشقش‌نوشته نمیشع. در عوض یه کاری هست که شدنیه. باید ببینیم عقبه زینب چجوریه اگر یه بار مرتکب شده قابل گذشته و‌باید گذشت اما میبینیم که بنده خدا در طول ماه سه الی چهار بار این مدلی میشه. بهترین کار اینه کودک رو در مدرسه مواخذه نمیکنیم به هیچ‌وجه چون فضا مدرسه فضا ترتیب آموزشیه نه ترتبیت اخلاقی اونهم به روش مهندسی معکوس و سرکوفت سرزنش اول با والدین در میون میذاریم که فرزند شما این مدلی فعالیت میکنه مشکلی هست برای انجام تکالیفش؟ از سوی مدرسه اس این مشکل یا خانواده؟ اگر پاسخ دادن مدرسه که فبها جاش جداست اما اگر پاسخ دادن که مشکل تو‌خانواده است تنش و دعوا و درگیری و تند خویی و کمک نداشتن و منم نمیرسم و از این دلایل بود تحویزم اینه که اگر زینب در محیط شهری ساکن است که باید مهارت های مطالعه را آموزش دهیم تا خود از پس این مشکل بر آید. اما اکر در محیط روستایی ساکن است پیشنهادم اینه به منزل خاله یا مادر بزرگ بره برای انجام تکالیف. اگر مشکل رو گردن مدرسه انداختن. کودک رو میکشیمم کنار خارج از فضا مدرسه که ابهت مدرسع ناظم و مدیر دخیل در صحبتش نباشع فضا کاملا غیر رسمی حالا هر مدلی که میخواد باشع. با سوال های کوتاه شروع میکنم که اول طرز فکرش رو‌ ببینم چیه؟ مثلا چن تا لقمه میاری مدرسه؟ منم مثل توو بودم همیشه پنیر میاوردم یه بار لاش گوجه کذاشتم خیلی خوشمزه بود تو‌ا‌امتحان کردی؟ هدف از این سوالا اینه که فضا رو‌ بع سمت باز کردن زبونش ببرم. بعدش لا به لای لین سوالات که قاطی با خاطرات منه میپرسم چطور میشه آدم تکلیفشو ننویسه؟ تکلیف نمینویسی لذت بخشه؟ کیف میده تکلیف نمینویسی؟ منم دوس داشتم ننویسم اما‌نوشتم معلم شدم؟ حالا نوبت شماست که بگی تکلیف ننوشتن لذت بخشع ؟ و به این ترتیب فضا رو‌ برای تخلیه ذهنی کودک آماده و فراهم‌میکنیم. تا ببینیم مشکل از کجاست و نسبت بهش اقدام کنیم.

ناظم و معلم در مدرسه نیازمند اقتدار هستند در عین مهربانی. همانند زندایی اقتدار دارد اما مهربانی خاله را ندارد. در طرفی مقبولیت عاطفی و قدرتی را عم دارد. کاهی ناظم برای اینکه بتواند اقتدار خود را ثابت کند چنین رفتار عایی نشان میدهد که نه چندان اقتدار خود را ثابت نمیکند بلکه خود را یک فرد عادی نشان میدهد سپس پس از مدتی ناظم دیکر اقتداری ندارد. و همانند دیگر عوامل مدرسع تبدیل به یک شخص منفور میشود. تجریع نشان داده ناظم و معلم مقتدر نه متعصب و تعصب گرا. از محبوبیت و مقبولیت بیشتری برخوردار است ناظمی که اقتدار را در حفظ حریم و حدود شخصی میداند و با شخصیت دانش آمور بازی نمیکند نشان دادع ختی شر ترین بچه مدرسه نیز از روی ادب و نزاکت این ناظم رام این شخص شده است. نمیتوان توجیهی برای این رفتار ناظم داشت. برخی از ناظم ها که این رفتار را نشان میدهند علت خود آنها هستند که عقبه تربیتی آنان مهندسی معکوس ترتبیتی است بنابر تشویق‌نیست از هر هژار تا کار بک مورد تشویق است آنهم به صورت سرد پ خشک‌ مابقی کار ها یا بیخیالی است یا سرزنش که چرا اینجوری انجان ندادی. سیستم تربیتی این افراد بر اساس مهندسی معکوس است که فکر میکنند چون خودشان در این سیستم تربیت شدند میخواهند دیکران هم در این سیستم افتاده و تزبیت شوند.

نظر شما 👇👇👇 سلام به نظرم باید نظم رو از کودکی به بچه ها یاد داد چه در مدرسه و چه در خانواده و.... که هر چیزی زمان خودش رو داره ور اون زمان باید انجام بشه درس جای خودش بازی جای خودش و.... . پیشنهادم برای مدارس اینه که یک زنگ یا چند زنگ در هفته درس خوندن جمعی رو بچه ها سر کلاس تمرین کنن یاد بگیرن همین جمعی درس خوندن بست پیدا کنه در بیرون مدرسه بچه ها و خانواده ها همکاری کنن یه تایم مشخص در مکان مشخص یا متغیر رو اون هایی که میتونن مشخص کنن بچه ها خودشون با هم درس بخونن به صورت جمعی خیلی خیلی تاثیر گذاره.... . تو محل تو همسایه ها تو مجتمع ها و... .

💕 نماهنگ بابا رضا 👌کاری از تیم عزیرم حسین ۱و ۲؛بیعت؛ هدیه اسباب بازی ها؛سلام فاطمه

با شنیدن و دیدن این نماهنگ؛یدفعه هوای بچه گی هام را کردم؛همون موقع هایی که مست بوی عطر مخصوص حرم تو رواق ها می شدیم و وقتی تو راه برگشت بودیم زودی دلمون برای اون صحن و سرای باصفا تنگ میشد. یاد قصه ای که اولین بار تو صحن انقلاب؛ روبروی اون گنبد زرد و با صفا مادرم برام تعریف کرد که؛ ۲ ساله بودی و بازیگوشی کودکانه ات کار دست خودت و ما داد؛و در کمتر از چند ثانیه شیر جوش روی اجاق را به سمت خودت کشیدی و با حالت اغما به اولین بیمارستانی که دو ساعت با خونه فاصله داشت رسوندیمت و پزشک ها می گفتندبا این شدت سوختگی(درجه ۳)؛هیچ کاری برای این خردسال در حال احتضار نمیشه انجام داد😔 چند روزی که بنا شد در بیمارستان بستری باشی تقریبا به یک ماه کشید ولی یک ماه پر از درد و رنج برای کودک خردسالی که هر روز باید پوست سوخته را لیف می کشیدند تا گوشت اضافه نیاد و بعد از کیسه و لیف کشیدن؛باید خون تازه تزریق می کردند که جبران خون رفته بشود. تا رسید به شب میلاد امام رضا«ع»؛که پزشک بعد از معاینه گفت فردا صبح بچه را بردارید و ببرید؛دیگه نمیشه براش کاری کرد و اینجا نمونه بهتره😢😔 همین یه جمله برای وا رفتن پدر و مادری که یک ماه هست تو حیاط بیمارستان آواره هستند و برای من مادر که از شدت استرس و غصه دیدن تو؛دختری که باردار بودم را سقط کرده بودم کافی بود که با کل وجود مضطرانه متوسل به امام رئوف بشوم و با این لحن التماسش کنم که امشب همه ایران برای جشن و میلاد شما چراغانی هست؛به این قصه راضی نشوید که هر وقت شب میلاد شما بود برای ما خاطره از دست دادن تک فرزند خردسال مان زنده شود. فردا صبح پزشک برای معاینه نهایی و اقدامات ترخیص وارد بخش بستری شدنت شد؛و چند دقیقه ای متحیرانه سکوت کرد و گفت چنین چیزی امکان ندارد ولی مرحله خطر رفع شده و قطعا به تدریج و مرور زمان سلامتی کامل به این کودک برخواهد گشت و از آن روز تا الان قریب ۳۷ سال می گذرد و همچنان زیر سایه امام رئوف نفس می کشیم و نمک میخوریم و نمکدان می شکنیم.

پارسا جان؛ لحظاتی قبل خبر درگذشت خواهر عزیزت را شنیدم و واقعا متاثر شدم؛چون از میزان زیاد رابطه عاطفی بین شما مطلع بودم و شاهد بودم که هم برادر و هم مربی دلسوزی برای خواهرت بودی و فکر و ذهن ات همه طوره معطوف بهش بود. واقعا همچین مواقعی تسلیت؛واژه ی که خیلی حقیر هست برای اینکه بتواند بار تسلی و تشفی خاطر همچین مصیبتی را به دوش بکشد؛خیلی دوست داشتم که تو همچین موقعی یه کاری کنم که واقعا حالت خوب بشه ؛دقیقا مثل خودت که تو تمام دوره های دانشجویی که مسئولیتی بهت سپرده میشد نه شب داشتی و نه روز؛و کاملا وقف بودی تا به بهترین شکل ممکن کارا انجام بشه. انشالله خواهر عزیزت؛مهمان عزیزترین خواهر عالم حضرت زینب «س» و مورد عنایت امام رئوف علی بن موسی الرضا«ع» باشد. با توجه به شناختی که ازت دارم؛یقین دارم که چنین مطلبی تو وجودت داره موج میزنه که خواهر معصوم ات که در راه بازگشت از آزمون مدرسه؛به ملکوت سفر کرده در زیر سایه امام رضا «ع»؛طی مسیر وجودی اش را خواهد کرد؛آفرین به این فهم عمیق و ایمان عریق که تو استوری ات نوشتی👌

راز برنگشتن احمد » الف دزفول https://alefdezful.com/8916/%D8%B1%D8%A7%D8%B2-%D8%A8%D8%B1%D9%86%DA%AF%D8%B4%D8%AA%D9%86-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF/

ماجرای خیلی جالبی است؛درباره یکی از شهدای تازه تفحص شده ای که هفته های قبل تشییع و تدفین شد. عظمت مادر شهید که سواد خواندن و نوشتن ندارد ولی اقیانوسی از حکمت است؛ و مصداق عینی استجابت دعای یک مادر شهید

این چادر برای ما خیلی گران تمام شده است » الف دزفول https://alefdezful.com/8908/%D8%A7%DB%8C%D9%86-%DA%86%D8%A7%D8%AF%D8%B1-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%A7-%D8%AE%DB%8C%D9%84%DB%8C-%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%AA%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%B4%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA/

مخاطب این متن دو دسته می توانند باشند؛ ✓ سلبریتی های مروج بی حجابی؛و موافق شعار زن زندگی آزادگی که برداشت لاابالی گری از این شعار دارند. ✓ بانوان خوبم سرزمینم؛که حجاب را انتخاب کرده اند.

#گزارش_ویدئویی 🎞 🔹جایی که جنگیدن توجیه عقلی نداشت اما عاشقانه ایستادند ♦️فرماندهی که حاضر نشد پیکر برادرش زودتر از سایر شهدا به عقب آورده شود و گفت: هر وقت همه را آوردید بعدش برادر من را بیاورید 🔸در اینجا سرگذشت انسان هایی را خواهیم دید که برای ما از خودگذشتگی را دوباره معنا کردند #راهیان_نور #راهیان_نور_۱۴۰۱ #یادمان_طلائیه 🌐لینک دانلود کیفیت اصلی https://b2n.ir/z28691 🔰 کانال در جستجوی تحول https://eitaa.com/joinchat/2221801494C1d4962207c