📹گفتگوی رهبر انقلاب با بانوی قهرمانی که با کودک نوزادش روی سکوی مدال رفت. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌🇮🇷تحلیل سیاسی و جنگ نرم ✍@tahlile_siasi ✍@tahlile_siasi

🎥شوخی رهبر انقلاب با آقای حامد حدادی بسکتبالیست تیم ملی ایران ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🇮🇷تحلیل سیاسی و جنگ نرم ✍@tahlile_siasi ✍@tahlile_siasi

📽 #برش_مستند | رهبر انقلاب: من طرفدار جوان‌ها هستم 👆 لحظاتی از دیدار آقای احسان احسان حدادی، پرافتخارترین ورزشکار ایرانی بازی‌های آسیایی و نایب قهرمان المپیک لندن با رهبر انقلاب. ۱۴۰۲/۹/۱ 🇮🇷تحلیل سیاسی و جنگ نرم ✍@tahlile_siasi ✍@tahlile_siasi

📹 پرچمداران 👆 روایتی مستند از دیدار اخیر قهرمانان و پرچمداران ورزش ایران با رهبر انقلاب. اول آذرماه ۱۴۰۲ 🇮🇷تحلیل سیاسی و جنگ نرم ✍@tahlile_siasi ✍@tahlile_siasi

قابل توجه خادمان و نمازگزاران محترم همه مساجد، حسینیه ها و هیئات ایران گل نوشتی 👌 🇮🇷تحلیل سیاسی و جنگ نرم ✍@tahlile_siasi ✍@tahlile_siasi

🔺️اکسیوس اعلام کرد اسرائیل آماده تمدید ۹ روزه آتش بس در غزه است؛ این وقفه ها احتمالا بهترین لحظات نتانیاهو خواهند بود؛ ادامه جنگ هزینه های سرسام آوری دارد، و پایان آن مساوی با پایان نتانیاهو است؛ این آتش بس ها مگر تا کی میتوانند ادامه پیدا کنند؟ تکلیف را بالاخره باید روشن نمایند! 📳 #عبدالرحیم_انصاری 🇮🇷تحلیل سیاسی و جنگ نرم ✍@tahlile_siasi ✍@tahlile_siasi

🔴ایرلند در ساخت تونل برای حماس دخالت داشته!!!(توییت پاک شده مقام اسرائیلی) 🔹 گفتگو با علی اصغر قره داغی دانشجوی علوم سیاسی از ایرلند با موضوع غزه با برنامه #نوسان شبکه 2 🇮🇷تحلیل سیاسی و جنگ نرم ✍@tahlile_siasi ✍@tahlile_siasi

🔸 عبــاس از زرنگهـای گـردان میــثم بـود؛ خوب می جنـگید. ریـز نقش بود اما یک دنیا جیـگر و معـرفت داشت. همیشه به اصـغر (شهیدارسنجانی) می گفت: «حـاجی! ما بچه ی باغ بیسیم هستیم! بچه محـل طیـب؛ رفیق نیمه راه نیستیم.» 🔹 عبـاس را گذاشتند توی آمبولانس. اصغر رفت جلو زد به شیشه و گفت: «زرنـگ! طیب گفت خمیـنی بچـه ی حضـرت زهـراست (س)؛ تو این آقا سـید رو تنـها میگذاری و در میـری؟! اونم تو این شب عاشـورا؟ » عباس گفت: «زخمی ام حاج اصـغر.» اصغر گفت: «زخمی چیه مشدی؟! یه ترکش نقلی خوردی.» 🌹 عبـاس هیچ چیز نگفت؛ فقط به اصغر نگاه کرد و آمبولانس رفت. چند دقیقه ی بعد عباس برگشت! روی پابند نبود؛ خسته و نفس بریده؛ از سرش خـون می آمد. بی معطلی رفت سمت سه راهی شهـادت. اما معلوم بود جـان و بنیه اش رفته. پشت سرش، یک پیرمرد آمد و گفت: «من راننده ی همان آمبولانس ام! بابا شما به این بچه چی گفتید؟! وسط راه زیر توپ و خمپاره، یهـو گفت: «وایســا! نگــه دار!» من توجهی نکردم، فکر کردم بچه است و حالیش نیست مجروح شده. یکهو ناراحت شد؛ با کـله اش زد تو شیشه ی آمبولانس و شیشه را شکست! بعد هـم خـودش رو پـرت کـرد بیـرون .. 📚 کوچه نقاش ها / راحله صبوری خاطرات #سید_ابوالفضل_کاظمی

🥀هـــــــــنوز عشــــــق تو امیـــــــد بخش جــــــــان مـــــن اســـــــــت‌🥀 اینجا پر از شعرها و متن های احساسیه http://eitaa.com/joinchat/2885746697Cf846126f91