🟢 ظاهرا نمی دونه ایران کجاست @TahlilgarPlus

🔹شهید شد تازه رازش را فهمیدیم #صدای_مقاومت 📱 @TahlilgarPlus

💠 اولین درس معامله #حکایت 📱 @TahlilgarPlus

🟢 چرا هر روز لپ هاش گل میندازه؟ @TahlilgarPlus

💠 درس تاریخی دکتر حسابی #حکایت 📱 @TahlilgarPlus

🟢 چه طور برنده ای هستی؟! @TahlilgarPlus

🔹وقتی فرمانده همه را شرمنده کرد #صدای_مقاومت 📱 @TahlilgarPlus

💠 نجات مردان توسط زنان #حکایت 📱 @TahlilgarPlus

میهمانی سرنوشت / نشست رستم و اسفندیار / داستان های شاهنامه قسمت 45 💠«رستم، سایه‌وار بر رخش تکیه زد و چشمانش در تاریکی برق زد. اسفندیار، با زره‌ای درخشان، پیش آمد و گفت: "رستم، سرنوشت ما از پیش نوشته شده یا هنوز فرصتی برای دگرگونی هست؟" رستم لبخندی محو زد: "اگر سرنوشت را تو می‌نویسی، پس قلمت را بردار!" نسیم، بوی جنگ را می‌آورد، اما رازی در نگاه هر دو مرد موج می‌زد…»/ این ویدئو تقدیم می‌شود به هم وطن‌های ایرانی، دوستان افغانستانی و تاجیکستانی و ترکمنستانی و ازبکستانی و تمام کسانی که روزی عضوی از حوزه ی تمدنی مشترکی بوده اند. #اسفندیار @TahlilgarPlus

میهمانی سرنوشت / نشست رستم و اسفندیار / داستان های شاهنامه قسمت 45 💠«رستم، سایه‌وار بر رخش تکیه زد و چشمانش در تاریکی برق زد. اسفندیار، با زره‌ای درخشان، پیش آمد و گفت: "رستم، سرنوشت ما از پیش نوشته شده یا هنوز فرصتی برای دگرگونی هست؟" رستم لبخندی محو زد: "اگر سرنوشت را تو می‌نویسی، پس قلمت را بردار!" نسیم، بوی جنگ را می‌آورد، اما رازی در نگاه هر دو مرد موج می‌زد…»/ این ویدئو تقدیم می‌شود به هم وطن‌های ایرانی، دوستان افغانستانی و تاجیکستانی و ترکمنستانی و ازبکستانی و تمام کسانی که روزی عضوی از حوزه ی تمدنی مشترکی بوده اند. #اسفندیار @TahlilgarPlus

🟢 اینطوری آسفالتشون کرد @TahlilgarPlus