eitaa logo
تحلیلگر پلاس
3.9هزار دنبال‌کننده
129 عکس
350 ویدیو
1 فایل
@TahlilgarPlus اینجا خود خودم هستم، حرف های شخصیم، ویدئوهای مربوط به خودم، نکته‌هایی درباره‌ی فعالیت هایی که داریم انجام میدیم، مسائل فرهنگی-اجتماعی و چکیده ی کتاب‌هایی که دارم میخونم و.... رو تقدیم نگاه شما خواهم کرد
مشاهده در ایتا
دانلود
تحلیلگر پلاس
قسمت ۳۶ / متنی که پیام روی تلفن همراه نوال دید، گویی سطل آب یخ‌ بود که بر سرش ریخته شد. "عطری که
آخرین پرونده / قسمت 37 همکار هادی که در حالتی کاملاً آرام قرار داشت، پاسخ داد: • "روی پیامک‌هایی که به نوال ارسال شده دقت کردی؟ گفتی درباره عطر بود؟ چرا باید به سردار عطر هدیه بده؟" پیام که به حقیقت پی برده بود با تعجب و خشم گفت: • "خیلی واضحه. ترور بیولوژیک!" همکار هادی لبخندی زد، اما واکنش بیشتری نشان نداد و طوری که انگار میخواست وانمود بکند اصلا خبر ندارد که جلسه ی سردار از ابتدا ساختگی بوده و جلسه ای در کار نبوده به پیام گفت: • "فقط خدا رو شکر که سردار از مشهد خارج شده." • . پیام گفت: واقعا خدا رو شکر، منتها برای من یه فکری بکن، من الان گیجم. من باید چی کار کنم؟ • همکار هادی گفت: تو خبرنگاری، الانم معروف تر شدی و احتمالا موساد بخواد از طریق دختره و به کمک تو سوالاتی از مسئولان رده بالا بپرسه که افشا اطلاعات بشه، شایدم قبلا همین استفاده رو ازت کرده باشه که تو الان باید بری فکر کنی ببینی همچنین چیزی بوده یا نه و اگر بوده همه رو برام بنویسی، و از این به بعد حواست باشه بیش تر از این ناخواسته افشا اطلاعات رخ نده... • پیام گفت: اینا درست، الان باید چی بگم؟ • همکار هادی، برای اینکه پیام را آرام کند، تجهیزات حفاظتی روی میز گذاشت: یک شوکر، یک گاز اشک‌آور، و یک کلت. سپس با لحنی کاملاً مطمئن گفت: • "این‌ها رو تحویل بگیر و به نوال بگو بهت آموزش می‌دیم که ازشون استفاده کنی. تو فقط علاقه‌ت رو به نوال بیشتر نشون بده و همه چیز رو عادی نگه دار. بقیه کارها رو ما انجام می‌دیم." پیام درگیر افکار خودش بود که نوال نزدیک شد. سلاح و تجهیزات حفاظتی روی میز بود و همکار محسن گفت: پس اینها رو داشته باشید و موقتا در مشهد باشید تا آموزشش رو کامل به خودتون یاد بدم و یه سری موارد حفاظتی رو به همسرتون هم توضیح بدم... نوال و پیام تشکر کردند و رفتند. بعد از آن همکار محسن با هادی تماس گرفت: حاج آقا کامل صحبت کردیم، فهمیده دختره جاسوسه ما هم یه سری توضیحات بهش دادیم. توضیحاتی هست که باید خصوصی خدمت شما عرض کنم. بعد از این جمله هادی خودش را به "همکار محسن رساند". همکار محسن گفت: به دختره گفته بودن یه عطر به سردار هدیه بده که پیام این رو روی گوشی خونده هادی گفت: یعنی قرار بوده به فرض برگزاری جلسه ترور بیولوژیکیش کنن! همکار محسن: کاملا درسته هادی: پس موساد اولا مطمئن هست که لو نرفته، دوما میخواد از ظرفیت دختره برای هر کاری که امکانش باشه استفاده کنه همکار محسن گفت: فرمایش شما کاملا درسته، برای این باید یه برنامه ی دقیق داشته باشیم. هادی گفت: به یه دیدار با یه سردار مهم نیاز داریم. همکار محسن گفت: از کجا معلوم به این سرداره هم عطر هدیه بده؟ هادی گفت: اگر بتونیم همون فردی که اینا در نظر دارن یا کسی در اون جایگاه رو پیدا کنیم میشه امید داشت. همکاری هادی گفت: من این رو حتما پیگیری میکنم، منتها شما فکر کنم یه نکته ای داشتید در خصوص نوال درسته؟ هادی گفت: بله، امشب به یک سری خبرگزاری، خبر سوءقصد به جان یک خبرنگار رو بدید کار کنن، که اسم پیام به عنوان کسی که مورد هدف قرار گرفته بیفته سر زبون ها و به خودش هم اطلاع بدید که جا نخوره، بعد نامه‌نگاری با صدا و سیما انجام بشه، میخوام به عنوان یک زوج خبرنگار که مثلا طوری کار کردن که دشمن به جانشون سوءقصد کرده دعوت بشن، همه چیز کاملا عادی باشه قرار شد در این خصوص با خود پیام و نوال هم صحبت شود. پیام و نوال این روزها در محل اقامت خود در مشهد بودند اما پیام با وجود تاکید نمی‌توانست آن طور که باید با نوال گرم بگیرد. از طرفی کاملا آشفته بود. او هیچ وقت در عمرش تا این اندازه به یک جاسوس نزدیک نبود. منتها فقط یک خوش شانسی آورده بود و آن هم اینکه نوال تصور میکرد پیام به خاطر مسئله ترور چنین حالی دارد. جلسات مختلفی با پیام و نوال به بهانه ی آموزش‌های حفاظتی گذاشته شد. به پیام توضیح دادند که باید با رسانه ها مصاحبه کند که سوءقصد شده و ناموفق بوده است، پیام نمی‌دانست وقتی قبلا به مخاطبش گفته که من ترور نشدم، چطور حالا باید به مسئله بپردازد؟ او یک ویدئو منتشر کرد و گفت: عملیاتی برای کشتن من ترتیب داده بودند اما من چون زنده ماندم و از طرفی می خواستم شما نگران نشوید انکارش کردم و عذرخواهی میکنم. رسانه ها درباره ی پیام صحبت میکردند. دوستان مختلفی با او تماس می‌گرفتند و او حسابی مشهور شده بود. همکار محسن گفت: به زودی یک دیدار با خود سردار در مشهد خواهید داشت. به نوال هم بگو. پیام گفت: برای سردار خطری نداشته باشه؟ محسن گفت: اصلا شما به هیچ چیز فکر نکن، با خیال راحت شرکت کن تو جلسه، همین. پیام به نوال خبر داد. نوال در پوست خودش نمی‌گنجید چون حالا می توانست عطر را به سردار هدیه دهد و از طرفی به این فکر میکرد که کی باید از ایران خارج شود و اساسا دستور موساد چیست؟ ادامه دارد... @TahlilgarPlus
8.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خیلی مهم / رفقا در سوریه مستقر شده و روزی 8 هزار پرس غذا برای کمک به مقاومت تهیه توزیع میکنند مهم : اگر رفیقی نمی تواند حمایت مالی داشته باشد با فوروارد این ویدئو در نشر آن ما را یاری کند. اگر شما قصد دارید به رزمندگان و محور مقاومت و مقابله با تروریست های -تکفیری-صهیونی کمک کنید میتوانید از طریق شماره حساب ذیل اقدام کنید : شماره کارت: ۵۰۴۱۷۲۷۰۹۴۹۴۹۴۹۰ شماره شبا: ir ۵۱۰۷۰۰۰۱۰۰۰۱۲۸۸۸۸۷۷۷۷۰۰۵ بانک رسالت برای کمک به مردم لبنان 🇱🇧 بنیاد "خادمان مادر مهربان" هم برای سلامتی این عزیزان که در خط مقدم هستند دعا کنید هم واریز کمک به مقاومت داشته باشید... پرچم بالاست 🇮🇷✌️ @TahlilgarPlus
کیخسرو - @TahlilgarPlus.mp3
10.9M
کیخسرو / افسانه‌ای که تاریخ را لرزاند! / داستان های / قسمت بیست و پنجم 💠 کیخسرو، پسر کیکاووس و نواده کیقباد، پادشاهی حکیم و مقتدر بود که با عدالت و شجاعت ایران را از خطرات محافظت کرد. او در نهایت به جستجوی حقیقت رفت و از دنیا رفت. در این داستان فراری دادن او به سمت تهران برای نجاتش را مرور خواهیم کرد./ این ویدئو تقدیم می‌شود به هم وطن‌های ایرانی، دوستان افغانستانی و تاجیکستانی و ترکمنستانی و ازبکستانی و تمام کسانی که روزی عضوی از حوزه ی تمدنی مشترکی بوده اند. @TahlilgarPlus
مرگ برای فرزند آدم زیباست چونان گردنبند بر گردن دختری زیبا و جوان / آقا امام حسین (ع) @TahlilgarPlus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این ویدئو را رفقا از سوریه برای شما مخاطبین محترم فرستاده اند اینجا آشپزخانه ای است که غذا برای شیعیان نبل الزهرا تهیه میکند. ممنون از همه رفقایی که با حمایت هایشان در کنار مقاومت هستند. ایولا به شما ❤️❤️❤️ اگر شما قصد دارید به رزمندگان و محور مقاومت و مقابله با تروریست های -تکفیری-صهیونی کمک کنید میتوانید از طریق شماره حساب ذیل اقدام کنید: شماره کارت:
۵۰۴۱۷۲۷۰۹۴۹۴۹۴۹۰

شماره شبا:
ir ۵۱۰۷۰۰۰۱۰۰۰۱۲۸۸۸۸۷۷۷۷۰۰۵

بانک رسالت
برای کمک به 
مقاومت بنیاد "خادمان مادر مهربان" هم برای سلامتی این عزیزان که در خط مقدم هستند دعا کنید هم واریز کمک به مقاومت داشته باشید... ➡️ پرچم بالاست 🇮🇷✌️ @TahlilgarPlus
تحلیلگر پلاس
آخرین پرونده / قسمت 37 همکار هادی که در حالتی کاملاً آرام قرار داشت، پاسخ داد: • "روی پیامک‌هایی
آخرین پرونده / قسمت ۳۸ نوال قلباً خوشحال بود، اما یک سوال جدی ذهنش را مشغول کرده بود که هیچ پاسخی برای آن پیدا نمی‌کرد. به اکانت موساد پیام داد: «سلام رفیق، من هنوز توی ایران هستم. امروز فیلمی از یک فرمانده دیدم که هدیه‌ای را قبل از استفاده به جمع تعارف کرده بود.» نوال می‌خواست به طرز زیرکانه‌ای بگوید: اگر سردار عطر را بگیرد و به بهانه‌ای آن را به ما هم بزند، چه؟ اکانت موساد پاسخ داد: «چقدر جالب! اتفاقاً من هم شنیدم که چند سال پیش یه سرویس اطلاعاتی از طریق یکی از نیروهایش عطری به یک مقام رده‌بالا داده بود. آن مقام در آن جلسه عطر را بیرون آورد و به همان فرد زد، و سپس خودشم از همان عطر زد. فردی که جاسوس موساد بود، پس از خروج از آن کشور پادزهر همان عطر را دریافت کرد.» اکانت موساد ادامه داد: «اگر به هر دلیلی از آن عطر به تو هم زده شد، حتماً پادزهر در اختیارت قرار خواهد گرفت...» پیام و نوال برای دعوت جلسه با سردار آماده شدند. جلسه در محلی خاص در یک پادگان در مشهد ترتیب داده شده بود. نوال و پیام با سردار دیدار کردند. نوال که همیشه برای کشف اطلاعات مورد نظر موساد به دنبال فرصتی بود، طبق معمول چند سوال از سردار پرسید و سردار نیز طبق دستورالعمل‌هایی که قبل از دیدار با این جاسوس از چگونگی مواجهه با او برایش شرح داده بودند پاسخ داد. در انتهای دیدار، نوال عطر را به سردار هدیه داد و سردار بدون هیچ تعللی عطر را از او دریافت کرد. آنها با سردار خداحافظی کردند، اما پس از آن، خبری عجیب در رسانه‌ها منتشر شد. رسانه‌ها از آتش‌سوزی در پادگان‌های سپاه در مشهد خبر دادند. در متن خبر آمده بود که در آتش‌سوزی، بخشی از وسایل چند فرمانده که در محل جلسات حضور نداشتند، سوخته است. اما حقیقت چیز دیگری بود؛ خبری از آتش‌سوزی نبود. هادی که همیشه یک قدم جلوتر از دشمن حرکت می‌کرد، می‌دانست که موساد منتظر خواهد ماند. چند ماه بعد، یا سردار به دلیل استفاده از عطر دچار بیماری خواهد، یا اگر سالم بماند، احتمالاً متوجه می‌شود که عملیات لو رفته و باید اقداماتی جدید انجام دهد. در نتیجه، هادی تصمیم گرفت تا همه‌چیز به شکل عادی پیش برود و این آتش سوزی را برای ایجاد گمراهی ضروری میدید. پس از پایان جلسه و خداحافظی نوال و پیام، عطر از سردار گرفته شد و به تیم تحقیقاتی موساد در حوزه ترورهای بیولوژیک سپرده شد. بررسی‌ها آغاز شد تا مشخص شود موساد چه نقشه‌ای در سر داشت. در مدت 72 ساعت، یک افسر آزمایشگاهی توانست موارد شگفت‌انگیزی کشف کند: در عطر اثری از ویروس یا سم معده نبود. هیچ اثری از آرسینیک پیدا نشد. نانوذراتی که باید روی معده، کبد یا مغز اثر می‌گذاشتند، در عطر نبودند. اما حقیقت بزرگ‌تری آشکار شد. موساد از ماده‌ای دیر اثر به نام «آنتیموان» استفاده کرده بود که آهسته آهسته اثر می‌گذاشت. این ماده هیچ علائم فیزیکی نداشت و اثرات کشنده‌اش بعد از چند ماه بروز می‌کرد. آنتیموان در قالب ریزذرات به عطر تزریق شده بود و در یک روند طبیعی، باعث ایجاد سرطان می‌شد. اثرات آن بعد از چند ماه خود را نشان می‌داد. هادی که اطلاعات کاملی از وضعیت عطر داشت، از افسر مربوطه پرسید: «آیا راه درمانی برای این نوع حملات داریم؟» افسر پاسخ داد: «اطلاعات کاملی در این زمینه ندارم، اما اگر نیاز باشد می‌توانید با نامه‌نگاری رسمی پیگیری کنید.» هادی بدون تردید دفترچه‌ای از کیفش بیرون آورد و نوشت: «بسم‌الله الرحمن‌الرحیم، با توجه به اینکه موساد از یک شیوه جدید ترور بیولوژیک استفاده کرده، از بخش مورد نظر درخواست داریم که این موضوعات را فوراً با در نظر گرفتن توضیحات تخصصی درباره ی نوع حمله مورد بررسی قرار دهد: آیا راه مقابله یا درمانی برای مدل ترور جدید موساد وجود دارد؟ اگر چنین راهی وجود ندارد، آیا مجموعه ظرفیت کافی برای دستیابی به راه‌های مقابله دارد؟ اگر امکان دارد چقدر زمان می برد؟ اگر این نیز امکان‌پذیر نباشد، آیا می‌توان با بعضی کشورها یا رده‌های مشابه در دیگر کشورها برای مقابله هماهنگی کرد؟ مورد استفاده موساد به تفصیل در پیوست ارائه می‌شود.» هادی برگه را به یکی از نیروهای خود داد و گفت: «همین حالا تایپ و پیگیری کنید. آنی باید انجام بشه.» سپس، نامه‌ای دیگر نوشت: «اخیراً یک روش جدید ترور بیولوژیک موساد در ایران کشف شده است. مجموعه‌ی مورد نظر باید اقدامات لازم را برای آگاهی نیروها، مقامات کشوری و لشکری و مقابله با این تهدید انجام دهد. دستورالعمل‌های مقابله با آلوده شدن مسئولان نیز باید در دستور کار قرار گیرد.» نامه را به یکی از نیروهایش داد تا برای پیگیری به مراکز مورد نظر تحویل دهد. پس از این، هادی پیگیر مسئله‌ی پیام شد و تصمیم گرفت که او و نوال هر چه زودتر در یک برنامه تلویزیونی حاضر شوند و به بهانه‌ی اتفاقات اخیر مصاحبه‌ای انجام دهند. ادامه دارد... @TahlilgarPlus