فضیلت تراشی، به زبون ساده یعنی اسکی رفتن😂 سوسکی🪳 و زیر زمینی، جوری کاراتو ردیف کنی، صدا از سنگ در نیاد🤫 وقتی دیدن کسی رو در پایه علی(ع) ندارن که از کودکی با پیامبر بزرگ شده، یا مثل حضرت زهرا(س)، از همون ابتدا پیش پدرش شاگردی کرده باشه. گفتن نهههههه❗️❗️❗️ این حرفاش نی! داداش! پیامبر ما یک خانم داشته که از بس جلیل القدر بوده، وقتی کودک بوده، پیامبر اومده به خواستگاریش و باهاش ازدواج کرده!!!😵😵😵

شروع کردن به جعل روایت، دری وری گفتن، که جناب عایشه، دختر خلیفه اول، در سن ۶ الی ۹ سالگی با پیامبر ازدواج کرده❗️❗️❗️ ولی نمی‌دونستن با یک دو دوتا چهارتای ساده، یک حساب و کتاب سرانگشتی،‌ دم خروش بیرون میزنه، این حرف اشتباه پودر میشه میره رو هوا 💥

شما وقتی میخوای دیوار خونت رو رنگ بزنی، اول باید یک سوهان دستت بگیری، دیوار خونت رو صاف و هموار کنی، بعد روش رنگ بکشی... و الا اون خط و خش های دیوار، ویو کار رو زشت میکنه 😁 اونایی هم که میخواستن؛ این داستان رو جعل کنن، فراموش کردن روایات اصلی که از قبل تو کتابهاشون بوده، از قبل با سند ثابت کرده بودن، سانسور کنن😵‍💫

داد خانم دکتر سهیله زین العابدین حماد که از خودشون بود در اومد: ایشون در ۱۸ سپتامبر ۲۰۰۸ در شبکه العربیه 📺فرمودند: بنابر محاسبات تازیخی سن عائشه بنت ابی بکر ، ده سال کوچکتر از خواهرش اسماء بوده؛ لذا بنابر قول ترجیحی ، او در سن نوزده سالگی با حضرت محمد(ص) ازدواج کرده است.

خب بریم سراغ اصل مطلب خیلی راحت و سریع میخوایم باهم پنبه اش رو بزنیم 🐉

🎞سکانس اول: آماده این؟! یک دو سه: اول ببینیم سال ازدواج جناب پیغمبر(ص)، با عایشه چه سالی بوده⁉️ 🔷حضرت خدیجه (س)، سال دهم بعثت، از دنیا رفتند😔 🔶پیامبر هم تا مدتها با کسی ازدواج نکردن، تا اینکه قبل هجرت، یعنی سال ۱۳ بعثت، با یه خانمی بنام { سوده بنت زمعه} که همسرش سکران، مدتها پیش فوت کرده بود، ازدواج نمودند. 👳‍♀ذهبی، یکی از علما و بزرگان اهلسنت، میگه: سوده چهار سال تنها همسر پیامبر بود، هیچ زنی و کنیزی در آن ۴ سال با پیامبر جز او نبود، تا اینکه پیامبر با عایشه ازدواج کرد. 📜عربیشم اینه: وقد انفردت بصحبة النبي صلي الله عليه وسلم أربع سنين لا تشاركها فيه امرأة ولا سرية ، ثم بني بعائشة بعد

🙋‍♂البته انصاری شافعی میگه: 📜وبني بها بالمدينة في شوال في السنة الثانية . رسول خدا در شوال سال دوم هجري ، عائشه را به خانه خود آورد. 🔻دست کم: سال دوم هجری 🔺دست پُر: سال چهارم هجري این ازدواج انجام شده است. خلاص. تا اینجای کار همراه هستین؟

خب حالا ما از سال ازدواج چطوری میخوایم پِی ببریم به سن جناب عایشه در زمان ازدواج ⁉️ بریم سکانس بعدی

🎞سکانس دوم: صدا، دوربین، حرکت 🌱خلیفه اول، غیر از عایشه، یک دختری داره بنام اسماء، ایشون زن آقای زبیر هستن، عبدالله ابن زبیر هم که تو فیلم مختار، با یک شکم چاق نشونش دادن، پسر همین خانمه... ⚡️ایشون خانم معروفیه، تو کتاب های صحابه نگاری اومده: خانم اسماء بنت ابابکر، در ۱۰۰ سالگی از دنیا رفت، در حالیکه یک دونه دندون افتاده، نداشت. 🚫اینجا رو خوب توجه کنید: پس اگر سال ۷۳ از دنیا رفته باشه، سال اول هجرت میشه چند ساله⁉️ ۲۷ ساله! در تاریخ نوشته که اسماء، ده سال از عایشه بزرگتر بود‼️ پس سال اول هجرت، اسماء ۲۷ سالش بوده! عایشه ۱۷ سالش بوده!

چند تا از مویدات تاریخی: 1⃣ البدایه و النهایه، ابن کثیر دمشقی ج ۸ ص۳۴۵ أسماء بنت أبي بكر والدة عبد الله بن الزبير... وهي أكبر من أختها عائشة بعشر سنين. اسماء دختر ابوبکر و مادر عبدالله ابن زبیر بود، که از خواهرش عایشه ۱۰ سال بزرگتر بود. 2⃣مرقاه المفاتیح ج ۱ ص ۳۳۱، ملاعلی قاری: وهي أكبر من أختها عائشة بعشر سنين 3⃣ سنن الکبری بیهقی ج ۶ ص ۲۰۴: أبو عبد الله بن منده حكاية عن بن أبي الزناد أن أسماء بنت أبي بكر كانت أكبر من عائشة بعشر سنين . 4⃣سیر اعلام النبلاء، ج ۲ ص ۲۸۹: قال عبد الرحمن بن أبي الزناد كانت أسماء أكبر من عائشة بعشر. 5⃣تاریخ مدینه دمشق ابن عساکر، ج ۶۹ ص ۸ قال ابن أبي الزناد وكانت أكبر من عائشة بعشر سنين. تعدادشون خیلی بیشتر از این حرفاست!!!!

حالا اگه عایشه در سال اول هجری، ۱۷ ساله باشه، پس در سال دوم، میشه 9⃣1⃣ ساله.... اگر در سال چهارم هجری، ازدواج کرده باشه، میشه 1⃣2⃣ ساله...

استاد ، حضرت آیةالله جوادی آملی: "خدا مرحوم ابن ادریس حلی را غریق رحمت کند! این ابن ادریس از فقها و فحول فقهی ما است. او کتاب قیمی دارد به نام سرائر، در مقدمه آن نوشته که بزرگان دین به طلبه ها و فرزندانشان می گفتند وقتی از حجره و حوزه بیرون آمدید، می خواهید جایی در بازار بنشینید تا خستگی شما رفع شود، «لا تجلسوا فی الأسواق إلا عند ورّاق أو زرّاد»؛ فرمود وقتی می خواهید در بازار بنشینید یا کنار آن جایی که بحث از علم و مبارزات علمی و مناقشات فکری و کتاب و مانند آن است بنشین، یا آن جا که سلاح‎فروشی می کنند بنشین، «لا تجلسوا فی الأسواق إلا عند ورّاق أو زرّاد». قبلاً که چاپخانه و چاپ نبود، بازار ورّاقان رایج بود؛ ورّاقان کسانی بودند که نسخه های خطی را می گرفتند برای صاحبانشان می نوشتند، صحافی می کردند، کتاب فروشی به معنای نسخه خطی فروشی می کردند، ورّاقی می کردند و می نوشتند، آن جا سخن از علم و فهم و ادب و عقل بود. فرمود جایی بنشینید که چیزی بفهمید و اگر آن جا خسته شدید، جایی بنشینید که آن جا سخن از زره، سپر، شمشیر و خُود است؛ یا علم یا جنگ! «لا تجلسوا فی الأسواق»، این سفارش رسمی بود. اینها فهمیدند عاشورا یعنی چه، اینها فهمیدند که اشک وسیله است نه هدف، اینها کلام علمی علوی را که «وَ سِلَاحُهُ الْبُکاء» فهمیدند. گریه، شمشیر است؛ گریه، سپر است؛ گریه، نیزه است؛ گریه، خُود است؛ گریه، لباس نیست که انسان تن کند، رزم است؛ چه گریه نماز شب که با دشمن درون می جنگد و چه گریه حسینیه که با دشمن بیرون می جنگد. آن که بگرید و نیزه نگیرد، گریه نکرده است. اگر خواستیم بفهمیم گریه یعنی چه؟ به ما فرمودند: «وَ سِلَاحُهُ الْبُکاء». ما ،هم آه داریم که اسلحه ماست، هم آهن داریم که اسلحه ماست؛ یکی برای دشمن درون و یکی برای دشمن بیرون «وَ سِلَاحُهُ الْبُکاء»"