eitaa logo
اشعار ناب (شعر ، دوبیتی)
3.5هزار دنبال‌کننده
9 عکس
1 ویدیو
0 فایل
گزیده ای کم نظیر از ناب ترین اشعار بزرگان شعر پارسی – تک بیتی – دوبیتی - مشاعره - شعر ناب - شب شعر آدرس وبلاگ ما http://takbit.blogfa.com @takbitnab تاریخ ساخت کانال 1397/01/14 شرایط تبلیغات در کانال زیر https://eitaa.com/joinchat/1449066547Cb7701b4b48
مشاهده در ایتا
دانلود
از درون پوچی ولی اندر پی عمر دراز جای آزِ دهر و ریشت، ریشه‌ی خود را بساز @takbitnab 🌹🌹🌹
(عج) مناجات باگفتن یا علی مدد… می‌آیی تا آنکه غم از دل برود… می‌آیی من مطمئنم… مطمئنم؛ وقتی که… حرف و عملم یکی شود… می‌آیی @takbitnab 🌹🌹🌹
(عج) مناجات این ندبه و اشک پُر ثمر خواهد شد این دوره‌ی انتظار سر خواهد شد بعد از شب تاریک و غم‌انگیز فراق خورشید دوباره جلوه‌گر خواهد شد @takbitnab 🌹🌹🌹
(عج) مناجات ای نور دریچه‌های پیوند! بیا ای ناب‌ترین صبح خداوند بیا آن آینه‌های صاف را یادت هست؟ آن آینه‌ها خاک گرفتند، بیا @takbitnab 🌹🌹🌹
(عج) مناجات سیراب شو ای تشنه به آبِ صلوات سرمست بمان از میِ نابِ صلوات باشد که رسد منجیِ عالم امسال از یُمنِ دعای مستجابِ صلوات @takbitnab 🌹🌹🌹
(عج) مناجات آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست هر کجا هست خدایا به سلامت دارش @takbitnab 🌹🌹🌹
(عج) مناجات هر کجا می‌نگرم ردّ عبورت پیداست کوچه در کوچه نشانی ظهورت پیداست @takbitnab 🌹🌹🌹
پندیات درمصاف نفس کافرکن شتاب. تاشوی ازرحمت حق کامیاب تابهارت هست خرم ای عزیز بهره برداری کن ازفصل شباب خوب میدانی که حق پای حساب می کشدازبی حسابی هاحساب سایه ی سرباش بهربینوا نورافشانی نما چون افتاب هست ارزشمنداین کالای عمر مفت نفروشی عزیزم درناب می زنددایم درای قافله کاروان درشیب وماهستیم خواب تالب گوراست همراه بشر شوکت واموال دنیای خراب دارداین سودوزیان زندگی پای میزان عدالت بازتاب چنگ زن برریسمان لطف حق ای که هستی طالب کسب صواب ای مقدم. باقیات الصالحات تاقیامت ماند این اشعارناب @takbitnab 🌹🌹🌹
روزانتخابات برای عزت ایران بیاشتاب کنیم تمام توطئه هانقش روی اب کنیم به رغم چشم حسودان ودشمنان وطن به روز جمعه همه اصلح انتخاب کنیم برای ملت ماجمعه است صبح امید و با امید نمایند عهد خود تجدید بگوبدشمن خارج نشین وداخلی اش بکوری تو شود روز جمعه ما را عید @takbitnab 🌹🌹🌹
دلی که در دو جهان جُز تو هیچ یارش نیست گرش تو یار نباشی، جهان به کارش نیست... @takbitnab 🌹🌹🌹
هر چند خط کشیده بر آیینه ات زمان در چشمم از تمامی خوبان، سری هنوز @takbitnab 🌹🌹🌹
مى بينى؟ مثل ستاره پخش مان كرده‌اند توى اين صفحه سياه كه هر كدام مان جايى براى خودمان سوسو بزنيم كه مثلا هستيم. اما نمى دانيم در كدام منظومه مى چرخيم، براى چى مى چرخيم، و چقدر مى چرخيم @takbitnab 🌹🌹🌹
تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی @takbitnab 🌹🌹🌹
گاهی به پریشانی گاهی به پشیمانی زین عیش همی‌مانی ای دوست مخسب امشب @takbitnab 🌹🌹🌹
اگر چه‌ خواب‌ نیاید به‌ چشمِ کم سویم ولی بخاطرِ تو، شب بخیر می گویم من از هجومِ خیالِ تو باز بیدارم بخواب‌ راحت‌ و خوش ای‌ نگارِ‌ مَه‌ رویم @takbitnab 🌹🌹🌹
عشق آن است که هزار بار دوستت داشته باشم و هربار حس کنم اولین باری است که دوستت دارم. @takbitnab 🌹🌹🌹
عقل دیوانه شد آن سلسله مشکین کو دل ز ما گوشه گرفت ابروی دلدار کجاست ساقی و مطرب و می جمله مهیاست ولی عیش بی یار مهیا نشود یار کجاست حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج فکر معقول بفرما گل بی خار کجاست @takbitnab 🌹🌹🌹
لذت وصل نداند مگر آن سوخته ای که پس از دوری بسیار به یاری برسد @takbitnab 🌹🌹🌹
پا بـہ پایت عاشقانہ این همہ راہ آمدم غافل اما همچو یوسف بر لبِ چاہ آمدم قالبِ احساسِ من را دیدے و بَہ بَہ زدی مثلِ زاغے سادہ دل سمتِ تو روباہ آمدم عاشقے بودم ڪہ با چشمانِ تو شاعر شده چشمِ خودرا بستے و بیراہ و همراہ آمدم آمدم شاید مرا باعشقِ خود تسڪین دهی چون گدایۍبودم وپیشِ تو من شاہ آمدم با من و عشقم همیشہ از جدایے دَم زدی من بـہ یادِ عشقِ پاڪم با تـو ڪوتاہ آمدم راهِ تو از مـن جـدا شد رفتے و تنها شدم تا بہ خود من آمدم دیدم ڪہ گمراہ آمدم نقطـهٔ ضعفِ مـرا فهمیدے از روزِ نخست من ولے با چشمِ بازم در ڪمین گاہ آمدم ‌‌‌ @takbitnab 🌹🌹🌹
هرچـه گُل دیدم کنارش خار بود سروِ رعنـا شاخه اش بی بار بود کَس نمی داند به جز نقاشِ عشق کــه چــه رازی در دلِ پـرگـار بـود @takbitnab 🌹🌹🌹
حرفے ندارم ،غیر از این که دوستت دارم از من نمے آید که دست از عشق بردارم ردِّ نگاهت را گرفتم تا شکوه عشق این را بخوان از مطلع چشمان نم دارم تعبیر شد خوابم، توانستم که نامت را در نقطه چینِ شعر هاے خویش بگذارم هراتفاقے را به فال نیڪ مے گیرم میل تو تعیین مے کندسمت نمودارم پلکے زدے و طرح کردے نقشه ے راهی تا که بگیرے از جناب عشق آمارم؟ هم دست و پاے خویش را گم مے کنم پیشت هم دورے از تو مے دهد بسیار آزارم عطر نفس هایت مرا پروانه کرد اے گل مے بالم از اینکه به عشق تو گرفتارم با آن کسے خوبم که از حسن تو مے گوید از هر که بد خواه توباشد سخت بیزارم گفتے چه مے خواهے از این پروانگی،گفتم حرفے ندارم،غیر ازاین که دوستت دارم @takbitnab 🌹🌹🌹
امّ البنین شدم که شوم یاور حسین تا گل بیاورم بشود پرپر حسین قصدم نبود اینکه شوم مادر حسین هستند دختران علی در بر حسین هستند مثل مادرشان مضطر حسین شد شاملم دعای سحرهای فاطمه روشن شدم به نور قمرهای فاطمه تاج سر منند گهرهای فاطمه اولاد من کجا و پسرهای فاطمه هستند هر چهار پسر نوکر حسین شرمنده‌ام نشد سپر مجتبی شوند قسمت نبود زودتر از این فدا شوند حالا بناست راهی دشت بلا شوند حتی اگر که تک‌تک‌شان سرجدا شوند جای گلایه نیست، فدای سر حسین جریان گرفته‌اند کنار ابوتراب از آلِ هاشم‌اند نه قوم بنی کلاب اصلاً نیاز نیست به ترس و به اضطراب عباس من شده به علمداری انتصاب او هست یک تنه همه‌ی لشکر حسین عهدی‌ست بین ام بنین و خدای خود غیر از رضای دوست نخواهم برای خود من دل نبسته‌ام به دل بچه‌های خود اصلاً حسین و زینب و کلثوم جای خود عباس من فدای علی اصغر حسین هرچند او دگر پسر خویش را ندید اما غمین نبود که عباس شد شهید دق کرد بعد از آنکه به او این خبر رسید: بودند دیو و دد همه سیراب و می‌مکید خاتم ز قحط آب، لب انور حسین کارش دگر نشستن در آفتاب شد آب زلال در نظر او مذاب شد شرمنده‌ی نگاه غریب رباب شد از اینکه هم‌قبیله‌ی شمر است، آب شد رو می‌گرفت نزد دو تا خواهر حسین... @takbitnab 🌹🌹🌹
قلبی شکست و دور و برش را خدا گرفت نقاره می‌زنند... مریضی شفا گرفت دیدی که سنگ در دل آئینه آب شد دیدی که آب حاجت آئینه را گرفت خورشید آمد و به ضریح تو سجده کرد اینجا برای صبح خودش روشنا گرفت پیغمبری رسید در این صحن پر ز نور در هر رواق، خلوت غار حرا گرفت از آن طرف فرشته‌ای از آسمان رسید پروانه‌وار گشت و سلام مرا گرفت زیر پرش نهاد و به سمت خدا پرید تقدیم حق نمود و سپس ارتقا گرفت چشمی کنار این همه باور نشست و بعد عکسی به یادگار از این صحنه‌ها گرفت دارم قدم قدم به تو نزدیک می‌شوم شعرم تمام فاصله‌ها را فرا گرفت دارم به سمت پنجره‌فولاد می‌روم جایی که دل شکست و مریضی شفا گرفت @takbitnab 🌹🌹🌹
ای دیر بدست آمده بس زود برفتی آتش‌ زدی اندر منو چون دود برفتی چون آرزوی تنگدلان دیر رسیدی چون دوستی سنگ دلان زود برفتی زان پیش که در باغ وصال تو دل من از داغ فراق تو برآسود،برفتی ناگشته من از بند تو آزاد بجستی ناکرده مرا وصل تو خشنود برفتی آهنگ به جان من دل سوخته کردی چون در دل من عشق بیفزود برفتی @takbitnab 🌹🌹🌹
آسوده دلان را غم شوریده سران نیست این طایفه را غصه ی رنج دگران نیست راز دل ما پیش کسی باز مگویید هر بی بصری باخبر از بی‌خبران نیست غافل منشینید ز تیمار دلِ ریش این شیوه پسندیدهٔ صاحب نظران نیست ای همسفران! باری اگر هست ببندید این خانه اقامتگه ما رهگذران نیست ما خسته دلان از بر احباب چو رفتیم چشمی ز پی قافله ی ما نگران نیست ای بی ثمران! سروِ شما سبز بماند مقبول بجز سرکشی بی هنران نیست در بزم هنر اهل سیاست چه نشینند میخانه دگر جایگه فتنه گران نیست. @takbitnab 🌹🌹🌹