eitaa logo
اشعار ناب (شعر ، دوبیتی)
3.4هزار دنبال‌کننده
9 عکس
1 ویدیو
0 فایل
گزیده ای کم نظیر از ناب ترین اشعار بزرگان شعر پارسی – تک بیتی – دوبیتی - مشاعره - شعر ناب - شب شعر آدرس وبلاگ ما http://takbit.blogfa.com @takbitnab تاریخ ساخت کانال 1397/01/14 شرایط تبلیغات در کانال زیر https://eitaa.com/joinchat/1449066547Cb7701b4b48
مشاهده در ایتا
دانلود
دو تا ساقی، دو تا باده، دو تا مینو، دو تا ساغر دو تا تاک پر از انگور و سر در خمره، خم پرور یکی شان صادق و آن دیگری گردیده پیغمبر اگر مستم، اگر هوشیار آگر خوابم، اگر بیدار اسیرم در کمند جعفر صادق کمند احمد مختار دو تا خورشید عالم تاب می آیند از بالا دو درّ نادر و نایاب می آیند از بالا دو تا آقا، دو تا ارباب می آیند از بالا دو تا کوثر، دو تا زمزم دو تا دارو دو تا مرهم دو تا ایمان مستحکم یکی صادق، یکی هم حضرت خاتم ندایی آمد از لاهوتِ ربّ العزه در ناسوت به هم پیچیده شد طومار کفر جبت و الطّاغوت فلک خرم، ملک در شادی و جن و بشر مبهوت فروغی در شب آمد ایّهاالعالَم رئیس مکتب آمد ایّهاالعالَم الا ای شیعیان کف دارد این مژده رئیس مذهب آمد ایّهاالعالَم ببین آتشکده خاموش شد از شعله های شرک کسی آمد که لرزانده است نور او بنای شرک هراسان شد از این مولود مکه ناخدای شرک محمد هدیه ای از عالم بالا مقامش قاب قوسین است و او ادنی اگر چه خاتم پیغمبرانش خوانده اند اما بخوانیدش اَباالاُمّه، اخی الحیدر، اباالزهرا محمد می رسد، از خوبی اخلاق می خواند امین مکه از پابندی میثاق می خواند سروش وحی را در گوشه ی عشاق می خواند ز قرآن خواندنش قرآن شده واله دل یاسین و الرّحمان شده واله حرا واله، خدا واله، علی مرتضی واله ابوذر مست گشته، از دمش سلمان شده واله کنار گنبد خضرای او ما روسیاهانیم در این دارالحکومه تک تک ما عبد سلطانیم پناهمان بده! همشهری شاه خراسانیم شفیع المذنبین الغوث شه دنیا و دین الغوث الا ای که وصی ات شد امیرالمومنین الغوث علی دلدار، علی دلبر، علی مولا، علی رهبر علی قرآن، علی کوثر، علی میزان، علی محشر علی حیدر، علی صفدر، علی شد جان پیغمبر علی حُبّه جُنّه قسیم النّار والجَنَّه وصیّ المصطفی حقّا امام الانس والجِنّه @takbitnab 🌹🌹🌹
هفدهم روز ربیع الاول است درمدینه مهر والا آمده همزمان با زادروز مصطفی(ص) حضرت صادق(ع) به دنیا آمده از گلستان علی(ع)وفاطمه(س) غنچه ای زیبا شکوفا آمده حضرت باقر(ع)به میلاد پسر شاکر درگاه یکتا آمده داده از او حضرت طاها خبر عالم آلش هویدا آمده جد او بنیانگذار دین بود آنکه دین را کرده احیا آمده پیش او هر عالمی سائل بود بر درش غرق تمنا آمده صابرست وفاضلست وطاهرست برائمه شیخ و آقا آمده جعفرست وسید مذهب بود رهبر اهل تولا آمده روز میلادش بود روزی نکو شیعیان را شادی افزا آمده از برای او و جدش همزمان مجلس شادی مهیا آمده فاطمه بر نوکران عیدی دهد چون سرور قلب زهرا(س)آمده @takbitnab 🌹🌹🌹
مدینه غرق صفا شد ز روی حضرت صادق دمید عطر محمد ز بوی حضرت صادق فروغ روی نبی را که مکه یافت در امشب مدینه دیده دوباره ز روی حضرت صادق شب درخشش خورشید آسمان علوم است که نور می دهد از چار سوی حضرت صادق ششم امام که باشد ضمیر عالم و آدم مثال آینه ها روی به روی حضرت صادق تمام فقه بود وامدار مکتب فضلش کمال عشق بود راز گویِ حضرت صادق روایتی است کرامت از آن وجود مکرّم حکایتی است شفاعت ز خوی حضرت صادق پیمبران نرسیدند بر مقام نبوت که جرعه ای نزدند از سبوی حضرت صادق بسان زمزم و تسنیم و سلسبیل روان است علوم آل محمد ز جوی حضرت صادق ز کهکشان فضیلت طنین فکنده به عالم خروش عدل علی از گلوی حضرت صادق قیام علمی او چون قیام سرخ حسینی فکنده لرزه به کاخ عدوی حضرت صادق کمر به کشتن او بست دشمنش چو نظر کرد که هست غالب دلها به سوی حضرت صادق فرشته جسته تقرب بهشت یافته رونق ز قطره قطره ی آب وضوی حضرت صادق بود تجلی والشمس ز آن جمال مبارک بود مفسّر والّیل موی حضرت صادق چراغ راهنمای بشر به عالم توحید همیشه وقت بود گفتگوی حضرت صادق کتاب جابر حیان حدیث فضل مفضّل یکی است ز آن همه راز مگوی حضرت صادق اگر به علم درخشد ، چو آفتاب، گرفته ذُراره ذرّه ای از مهر روی حضرت صادق حُشام حشمت علمی گرفته از حَشَم او که کرده تر، لب جان از سبوی حضرت صادق بگو فلاسفه را تا برای درک حقایق نهند رو به ره مهر پوی حضرت صادق نماز پایه ی دین است و بود لحظه ی آخر نماز و حرمت آن گفتگوی حضرت صادق بخوان دعای فرج را به آرزوی اجابت که بوده صبح فرج آرزوی حضرت صادق شب دعاست برای فرج بیا که بخوانیم خدای را همه بر آبروی حضرت صادق قلوب شیعه حریمش بود ولی به بقیعش دل شکسته کند جستجوی حضرت صادق نبین به قبر خرابش ببین که چشمۀ خورشید بجوشد از افق خاک کوی حضرت صادق خدا کند که صبا بر مشام ما برساند شمیمی از حرم مُشک بوی حضرت صادق خدا کند من آلوده باز هم چو «مؤید» سر نیاز بسایم به کوی حضرت صادق @takbitnab 🌹🌹🌹
میلاد حضرت رسول اکرم(ص) سرزد از برج کرامت آفتاب تازه ای باز شد بر آسمان ها باز باب تازه ای کهکشان ها غرق نور و ماسوی اله گرم شور شد عیان از بحر رحمت درّ ناب تازه¬ای کائنات اندر نشاط و ممکنات اندر سرور در بساط نه فلک شد انقلاب تازه ای هفده ماه ربیع و در سرای آمنه پرتو افکندست نور ماهتاب تازه ای خواجه¬ی عالم محمد(ص) گلشن توحید را داد از نور جمالش آب و تاب تازه¬ای آمد از دامان بطحی ماه سیمایی که یافت از فروغش آفرینش صبر و تاب تازه¬ای قدرت حق را بنازم داد از الطاف خود کشور توحید را مالک رقاب تازه¬ای تا کند اصنام را نابود همچون بت شکن حق نموده در حقیقت انتصاب تازه¬ای هیبتش دندانه¬های کاخ کسری را شکست در دل کسری بیفکند اضطراب تازه¬ای خشک شد دریای شهر ساوه از اعجاز او باز شد اندر سماوه موج آب تازه¬ای آتش آتش پرستان ناگهان خاموش شد در دل شیطان به پا شد التهاب تازه¬ای جشن میلاد محمد(ص) ای «مقدم» باز کن از بــرای شعر شیوایت حساب تــازه ای @takbitnab 🌹🌹🌹
میلاد مسعود نبی مکرّم اسلام(ص) ربیع آمد بهاری تازه آمد جهان را گلعذاری تازه آمد سحاب عشق و رحمت شد گهربار بهاری در بهاری شد پدیدار مه تابانی از بطحا درخشید که هستی را شعاعش نور بخشید محمّد ص آخرین مهر نبوت بعالم داد عزّت از ولادت گلستان نبوت شد شکوفا به گیتی موج رحمت شد هویدا تجلی کرد چون آن ماه تابان نظام آفرینش گشت خندان اساس بت پرستی گشت زایل بنای سحر و جادو رفت در گِل شکست افتاد اندر کاخ کسرا شکوه عدل داور شد هویدا بخاک افکند تاج سرکشانرا بذلّت عزت ساسانیان را شرار آتش آتش پرستان فروکش کرد زین موج خروشان محمد سرو ناز ملک هستی یگانه مقتدای حق پرستی خوش آمد آن گل زیبا خوش آمد سفیر لیلۀ الاسرار خوش آمد یگانه آفتاب برج اسلام به قاب قوس او ادنی بزد گام چنان موکب بسوی عرش حق راند که جبریل امین از پای درماند فراتر رفت زین سقف زبرجد به بام عرش بوالقاسم محمّد(ص) محمد(ص) در جهان چون پای بگذاشت زپای خلق عالم بند برداشت لوای حق پرستی را علم کرد حرم را تا قیامت محترم کرد بشر را تا ابد مجد و بها داد به کلّ ماسوا نور و صفا داد دلی بی کینه چون آئینه اش بود و قرآنی که اندر سینه اش بود شب اسرا که نورش منجلی بود محمد در دلش یاد علی بود زمین تا عرش را زیر نگین داشت علی را در نظر روی زمین داشت محمـّد شـمـع جـمع کائناتـست که از وصفش «مقدم» عقل ماتست @takbitnab 🌹🌹🌹
هوالعزیز، عرش اقامتگهم، من ز نه هست آمدم، عشق بود شیوه ام، عاشق و مست آمدم، منزل دل نا کجا، کرد حقیر تا کجا؟ گندم آدم مرا، این همه پست آمدم، من ز ملک برترم، باغ بهشت، منظرم، ساغر می در برم، مست الست آمدم، حیف که فردوس را، داده ز دست رایگان، محبس تن جای دل، عقل پرست آمدم، چون ز ازل سر خوشم، باده ی ناب، سر کشم، گر چه خمارم کنون، جام به دست آمدم، سجده بود دل گشا، ذکر قنوت جان فزا اشک سحر چاره ام، دل چو شکست آمدم، گاه زلیخا شوم، یوسف مصر برده‌ام، بند چو آن برده از، من بگسست آمدم، عاشق شیرین لبی، دل شکنست، بی وفا، داغ غمش بر دلم، چون بنشست آمدم، گنج وفا بوده ام، از همه رنج دیده ام، طاقت دل طاق شد، وز همه رست، آمدم، بار الها ترا، بنده نواز، دیده ام، در به درو، پر خطا، هر چه که هست آمدم، مهر نود و نه، @takbitnab 🌹🌹🌹
ای دوست، دزد حاجب و دربان نمی‌شود گرگ سیه درون، سگ چوپان نمی‌شود ویرانهٔ تن از چه ره آباد میکنی معمورهٔ دلست که ویران نمی‌شود درزی شو و بدوز ز پرهیز پوششی کاین جامه جامه‌ایست که خلقان نمی‌شود دانش چو گوهریست که عمرش بود بها باید گران خرید که ارزان نمی‌شود روشندل آنکه بیم پراکندگیش نیست وز گردش زمانه پریشان نمی‌شود دریاست دهر، کشتی خویش استوار دار دریا تهی ز فتنهٔ طوفان نمی‌شود دشواری حوادث هستی چو بنگری جز در نقاب نیستی آسان نمی‌شود آن مکتبی که اهرمن بد منش گشود از بهر طفل روح دبستان نمی‌شود همت کن و به کاری ازین نیکتر گرای دکان آز بهر تو دکان نمی‌شود تا زاتش عناد تو گرمست دیگ جهل هرگز خرد بخوان تو مهمان نمی‌شود گر شمع صد هزار بود، شمع تن دلست تن گر هزار جلوه کند جان نمی‌شود تا دیده‌ات ز پرتو اخلاص روشن است انوار حق ز چشم تو پنهان نمی‌شود دزد طمع چو خاتم تدبیر ما ربود خندید و گفت: دیو سلیمان نمی‌شود افسانه‌ای که دست هوی مینویسدش دیباچهٔ رسالهٔ ایمان نمی‌شود سرسبز آن درخت که از تیشه ایمن است فرخنده آن امید که حرمان نمی‌شود هر رهنورد را نبود پای راه شوق هر دست دست موسی عمران نمی‌شود کشت دروغ، بار حقیقت نمیدهد این خشک رود، چشمهٔ حیوان نمی‌شود جز در نخیل خوشهٔ خرما کسی نیافت جز بر خلیل، شعله گلستان نمی‌شود کار آگهی که نور معانیش رهبرست بازرگان رستهٔ عنوان نمی‌شود آز و هوی که راه بهر خانه کرد سوخت از بهر خانهٔ تو نگهبان نمی‌شود اندرز کرد مورچه فرزند خویشرا گفت این بدان که مور تن آسان نمی‌شود آنکس که همنشین خرد شد، ز هر نسیم چون پر کاه بی سر و سامان نمی‌شود دین از تو کار خواهد و کار از تو راستی این درد با مباحثه درمان نمی‌شود آن کو شناخت کعبهٔ تحقیق را که چیست در راه خلق خار مغیلان نمی‌شود ظلمی که عجب کرد و زیانی که تن رساند جز با صفای روح تو جبران نمی‌شود ما آدمی نیم، از ایراک آدمی دردی کش پیالهٔ شیطان نمی‌شود پروین، خیال عشرت و آرام و خورد و خواب از بهر عمر گمشده تاوان نمی‌شود @takbitnab 🌹🌹🌹
سگ همیشه صاحب خودرا نمی ازارد تو چرا صاحب خود را با صدا ازردی @takbitnab 🌹🌹🌹
از زلـزلـه و عـشق خـبر کـس ندهد آن لحظه خبر شوی که ویران شده ای @takbitnab 🌹🌹🌹
این چه عشقی است که در دل دارم؟ من از این عشق چه حاصل دارم می‌گریزی ز من و در طلبت باز هم کوشش باطل دارم. @takbitnab 🌹🌹🌹
قصه ای بود از زمان پیش قصه ی یک ناخدا با کدخدا درویش بود کد خدا در نو جوانی کرد در بندر گذر از قضا با ناخدا عبود بودن همسفر ناخدا عبود با کشتی شد از بندر جدا @takbitnab 🌹🌹🌹
ای شب از رویای تو رنگین شده سینه از عطر تو‌ ام سنگین شده ای بروی چشم من گسترده خویش شـادیم بخشیده از اندوه بیش همچو بارانی کـه شـوید جسم خاک هستی ام ز آلودگی ها کـرده پاک @takbitnab 🌹🌹🌹
من همان رودم که بهر دیدنت مرداب شد ماه من! بس کن ندیدن های بی اندازه را ... @takbitnab 🌹🌹🌹
غم مخور گر نبوَد کار جهانت به مراد کار دنیا به مراد دلِ دانا نشود! @takbitnab 🌹🌹🌹
کدخدا درویش از عبود پرسید ای پسر عمری از من رفت در دریا ندارم رهگذر می توانی قصه ی دریا برایم در نظر قصه ی امواج با باد فراوان رهگذر @takbitnab 🌹🌹🌹
خَمی که اَبرویِ شوخِ تو در کمان انداخت به قـصدِ جـانِ مـنِ زارِ ناتوان انداخت @takbitnab 🌹🌹🌹
نفسی بیا و بنشین ، سخنی بگو و بشنو که به تشنگی بِمُردَم بر آبِ زندگانی @takbitnab 🌹🌹🌹
آن که بازیچه ی دست عنترک نشنال است گاوِ سفیانی ، الاغ سرکشِ دجّال است آن که بهتر ز خودش ، ندیده در پس کوه ها وَهْمِ جادوگریش وَرای ِ این فوتبال است وقت مرگ مَلَکه، جزع ، فزع، بنماید تا که سردار وطن شَوَد شهید او لال است در دفاع از وطن او به لانه اش بگریزد فتنه چون رخ دهد عضو تیم استقبال است آن که می گفت ، عرب نمی پرستد هرگز در اِمارات، به کارِ نوکری فی الحال است ای که طاغوت، به خدمتت گرفت آگاهی ؟ عمرِ شیطانِ بزرگ، رو به اضمحلال است @takbitnab 🌹🌹🌹
در گوشه ی ویرانه ی غم ، در بدری ما را بس از خنده ی مستانه ی تو ، مختصری ما را بس ننوشت نگارنده ی تقدیر به جز نا کا می . از خرمن انبوه نگا هت ، نظری ما را بس درآتش فرقت همه شب تا به سحر میسوزم ، از کوی خیالم توشبی چون گذری ما را بس خو اهم که بنوشم قدحی ، تلخ ترازتلخی غم هر شب چو ز کویت گذرم ، بی خبری ما بس عیشت صنما باد به اغیار دلم ارزانی گر مرغ دلم را ، بر گلزار بری ما را بس از شهر به شهری ببرم محمل رسوایی را در بزم رقیبان نکنی پرده دری ما را بس دل را بدهم ، جان مرا نیز ، اگر بستانی از عشق تو در دفتر و دیوان اثری ، مارا بس می را دگری نوشد و من ، خون جگر می نوشم ، از حضرت عشق ، خون دل و ، چشم تری ما را بس . ای یا ر جفا پیشه چو دانی ز غمت ، می میرم ، با تکیه به تابوب ، قدمی ، همسفری ما را بس اسفند نود و هشت @takbitnab 🌹🌹🌹
برگ سبز 2 دلم خون شد دلارامی نیامد مرا تسکین آلامی نیامد چراغ عمر شد کم نور اما از آن گمگشته پیغامی نیامد تو از حال دل یاران گواهی تو امید دل هر بی پناهی به مشتاقان کویت از محبت نگاهی کن نگاهی کن نگاهی غم عشق ترا با جان خریدیم ملامت ها ز بدخواهان شنیدیم ولی با این همه رنج و مرارت براهت دوخته چشم امیدیم تو جان آفرینش را قراری تو پائیز مریدان را بهاری چه خوش باشد که صبح جمعه ای را بروی چشم یاران پا گذاری تو ای آرامش دل ها کجائی الا ای شمع محفل ها کجائی گره در کارم و دلخسته و زار الا حلال مشکل ها کجائی مران ایدوست از خود آشنا را نگاهی گاه گاهی بی نوا را پی دیدار سیمای تو ایدوست همیشه دوست دارم جمعه ها را خوش آن روزی که جانان بازگردد گل عشق و محبت باز گردد رسد پائیز هجرانش به پایان بهار همدلی آغاز گردد مرا غیر از تو یاری آشنا نیست دمی یاد تو از این دل جدا نیست توباغ آفرینش را صفائی جهان را بی گل رویت صفا نیست @takbitnab 🌹🌹🌹
چه حال خوبيست هواى دو نفره دسته اى دو نفره يك آهنگ دنج و جاده يک طرفه من باشم و تو باشى و دوست داشتنى كه تمام نشود... @takbitnab 🌹🌹🌹
گـُفتی ز ناز : بـیش مـَرنجان مــرا بــرو آن گفتنـت کــه بیش مَـرَنجانـم آرزوسـت وان دفع گفتنت که : برو شه به خانه نیست وان نـاز و بـاز و تـُنــدی دَربانـم آرزوسـت @takbitnab 🌹🌹🌹
دعاهای سحر گویند می‌دارد اثر آری اثر می‌دارد اما کی شب عاشق سحر دارد @takbitnab 🌹🌹🌹
عمری به هوس در تک و تاز آمد دل تا محرم جان دلنواز آمد دل در آخر کار رفت و جان پاک بسوخت انصاف بده که پاکباز آمد دل @takbitnab 🌹🌹🌹
باد خوش پاییزی بر.ما می وزد هر دم با بوی خوش گلها شفا ان می دهد دردم درمان وطبیب جان هوای کشورم ایران @takbitnab 🌹🌹🌹