در آرزویِ تو عُمر بُردم شَب و روز
عُمرم همه رفت و آرزویِ تو نرفت...
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
از لطف تو چو جان شدم وز خویشتن پنهان شدم
ای هست تو پنهان شده در هستی پنهان من...
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
با همه شادیم
با دل های غمگین بیشتر...
#صادق_ابراهیم_زاده
@takbitnab
🌹🌹🌹
جز تـو «یاری» نگرفتیم و نخواهیم گرفت
بر همان عهد ڪه بودیم «بر آنیم» «هنوز»
#ادیب_نیشابوری
@takbitnab
🌹🌹🌹
نگذار عاشقِ تو این همه آشوب شود
سمت تو آمده ام حال دلم خوب شود !!!
#سینا_سرلك
@takbitnab
🌹🌹🌹
رفتم ،مراببخش ومگواووفانداشت
راهي بجز گريز برايم نمانده بود
اين عشق آتشين پر از درد بي اميد
در وادي گناه وجنونم كشانده بود
#فروغ_فرخزاد
@takbitnab
🌹🌹🌹
نشستم چای خوردم، شعر گفتم، شاملو خواندم
اگر منظورت این ها بود، خوبم، بهترم یعنی!
#مهدی_فرجی
@takbitnab
🌹🌹🌹
شرمندهٔ محبتت ای غم، که در فراق
حال مرا به جز تو نپرسید هیچکس
#فاضل_نظری
@takbitnab
🌹🌹🌹
دلواپس گذشته مباش و غمت مباد
من سالهاست هیچ نمی آورم به یاد
بی اعتنا شدم به جهان، بی تو آنچنان
کز دیدن تو نیز نه غمگین شوم نه شاد
#فاضل_نظری
@takbitnab
🌹🌹🌹
در بَرم هست ولی در بر من نیست فقط
چه کنم؟ دلبر من، دلبر من نیست فقط
#شهریار_نراقی
@takbitnab
🌹🌹🌹
بشدی و دل ببردی و به دست غم سپردی
شب و روز در خیالی و ندانمت کجایی
#سعدی
@takbitnab
🌹🌹🌹
چنانت دوست میدارم که گر روزی فراق افتد
تو صبر از من توانی کرد و من صبر از تو نتوانم
#سعدی
@takbitnab
🌹🌹🌹
دیدار تو
گر صبحِ ابد هم دهَدَم دست
مـن سرخوشم از لذت این
چشم به راهی...
#فریدون_مشیری
@takbitnab
🌹🌹🌹
بروز جمعه ی پیروزیازده اسفند
نشست برلب ایرانیان گل لبخند
برغم چشم نفاق افکنان غربگرا
لوای حق طلبی شدبلندونیرومند
#مقدم
@takbitnab
🌹🌹🌹
لطف کن پیش من از دلبر و معشوق نگو
پیش یک آدم معلول نباید بدوی...
#علی_صاحب_علم
@takbitnab
🌹🌹🌹
چو تو در آینه دیدی رخ خود
از آن خوشتر کجا باشد تماشا...؟
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
یار دل برد و پی بردن جان وعده نمود
شادمانیم که یک بار دگر میآید...
#هلاکی_همدانی
@takbitnab
🌹🌹🌹
ما دو سرویم در آغوش هم افتاده به خاک
چشم بگشا که گره خورده به هم ریشه ما
#فاضل_نظری
@takbitnab
🌹🌹🌹
صد نامه فرستادم صد راه نشان دادم
یا راه نمیدانی یا نامه نمیخوانی...
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
هوای عشق، فقط بودن و نبودن نیست
اگرچه قصهی ما شرح دل بریدن نیست
چه کرده چشم های سیاه تو با دل من
که دیده های مرا جز تو میل دیدن نیست!
#مجید_یغمایی
@takbitnab
🌹🌹🌹
ما برای با تو بودن عمر خود را باختیم
بد نبود ای دوست گاهی هم تو دل میباختی
#فاضل_نظری
@takbitnab
🌹🌹🌹
رشته¬ی عمر
رشته¬ی عمر عزیزت جز به موئی بند نیست
با خرد را در حقیقت بهتر از این پند نیست
کور باطن روز روشن هم فتد در باتلاق
آدم دیوانه را کاری به چون و چند نیست
زاهد دور از حقیقت با خدا بیگانه است
فوت و فنّ زاهدی در حیله وترفند نیست
با شکیبائی توانی سنگ را دل نرم کرد
زانکه تیغی چون زبان نرم نیرومند نیست
گر علاج درد می¬خواهی به کش ناز طبیب
چون شفای درد تنها گل پر و اسپند نیست
طالب دنیا نگردد سیر از مال و مقام
گر که عالم را بگیرد باز هم خرسند نیست
تربیت گردد اگر کودک به افکار صحیح
در نهایت میوه¬ای شیرین تر از فرزند نیست
با کرامت پیشه گان اهل تقوا شو رفیق
خام و کوته فکر هرگز لایق پیوند نیست
سرسری مشمار نقد عمر را ای هوشیار
زانکه گنجی مثل گنج عمر ارزشمند نیست
واقعیــت را «مقدم» از صمیم دل بـگو
چهره را آرایشی زیباتر از لبخند نیست
#مقدم
@takbitnab
🌹🌹🌹
فکر میکردم که پایان زمستان، بشکفم!
چند روزی مانده فروردین شود، سرما زدم...
#آرش_شفاعی
@takbitnab
🌹🌹🌹
دخترکشی
سعدیا دیگر بنیآدم برادر نیستند
جملگی اعضای یک اندام و پیکر نیستند
عضوهای بیشماری را به درد آورده چرخ
عضوهای دیگر اما یار و یاور نیستند
کودک چشمآبی غرب و سیهچشم عرب
در نگاه غربیان با هم برابر نیستند
شاید اطفالی که اکنون در فلسطین زندهاند
تا رسد شعرم به این مصراع، دیگر نیستند
از نگاه غربیان انگار در مشرقزمین
مادران داغ کودکدیده مادر نیستند
نزد آنانی که میگریند در سوگ سگان
صحنههای قتل انسان گریهآور نیستند
کاش بیبیسی سوال از باربیسازان کند:
این عروسکها که میسوزند دختر نیستند؟
ای نتانیاهو اگر مردی تو با مردان بجنگ
گرچه اسرائیلیان از دم مذکر نیستند
بیمروت! کودکاند اینها نه مردان حماس
خانهاند اینها که شد ویرانه، سنگر نیستند
کودکان هرچند بسیارند در ویرانهها
ساقههای ترد ریحاناند لشکر نیستند
خادمان کعبه سرگرماند در کابارهها؟
یا که اهل جنگ جز با رقص خنجر نیستند؟
بار دیگر خو گرفت این قوم با دخترکشی؟
یا که غیرت داده از کف یا دلاور نیستند؟
پشتهها از کشتهها پیداست، دنیا کور نیست؟
آسمان از ناله پر شد، گوشها کر نیستند؟
تا به کی کودککشی در غزه؟ آیا غربیان
در هراس از انتقام اهل خاور نیستند؟!
#افشین_علا
@takbitnab
🌹🌹🌹
تقصیر تو شد شعرم اگر مسأله ساز است
زیبایی تو بیشتر از حدّ مجاز است
هرچند که پوشیده غزل گفته ام از تو
گفتند به اصلاحیه ی تازه نیاز است
گفتند و ندیدند کـه آتش نفسم من
حتّی هوس بوسه ی تو روح گداز است
تو آمدی و پلک کسی بسته نمی شد
آن دکمه ی لامذهب تو باز که باز است
مغرورتر از قویی در حوضچه ی پارک
که دور و برش همهمه ی یک گله غاز است
گیسوت بلند است و گره دارد بسیار
جذابیت قصه ات از چند لحاظ است
از زلف تو یک تار به رقص آمده در باد
چابکتر از انگشت زنی چنگ نواز است
عشق تو تصاویر بهارانه ی چالوس
پردلهره مانند زمستان هراز است
چون سمفونی نابغه ای یکسره در اوج
وقتی که نشیب است؛ زمانی که فراز است
ای کاش که هر روز بیایی و بگویم:
می خواهم عاشق بشوم باز؛ اجازه است
#آرش_شفاعی
@takbitnab
🌹🌹🌹