بشدی و دل ببردی و به دست غم سپردی
شب و روز در خیالی و ندانمت کجایی
#سعدی
@takbitnab
🌹🌹🌹
چنانت دوست میدارم که گر روزی فراق افتد
تو صبر از من توانی کرد و من صبر از تو نتوانم
#سعدی
@takbitnab
🌹🌹🌹
دیدار تو
گر صبحِ ابد هم دهَدَم دست
مـن سرخوشم از لذت این
چشم به راهی...
#فریدون_مشیری
@takbitnab
🌹🌹🌹
بروز جمعه ی پیروزیازده اسفند
نشست برلب ایرانیان گل لبخند
برغم چشم نفاق افکنان غربگرا
لوای حق طلبی شدبلندونیرومند
#مقدم
@takbitnab
🌹🌹🌹
لطف کن پیش من از دلبر و معشوق نگو
پیش یک آدم معلول نباید بدوی...
#علی_صاحب_علم
@takbitnab
🌹🌹🌹
چو تو در آینه دیدی رخ خود
از آن خوشتر کجا باشد تماشا...؟
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
یار دل برد و پی بردن جان وعده نمود
شادمانیم که یک بار دگر میآید...
#هلاکی_همدانی
@takbitnab
🌹🌹🌹
ما دو سرویم در آغوش هم افتاده به خاک
چشم بگشا که گره خورده به هم ریشه ما
#فاضل_نظری
@takbitnab
🌹🌹🌹
صد نامه فرستادم صد راه نشان دادم
یا راه نمیدانی یا نامه نمیخوانی...
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
هوای عشق، فقط بودن و نبودن نیست
اگرچه قصهی ما شرح دل بریدن نیست
چه کرده چشم های سیاه تو با دل من
که دیده های مرا جز تو میل دیدن نیست!
#مجید_یغمایی
@takbitnab
🌹🌹🌹
ما برای با تو بودن عمر خود را باختیم
بد نبود ای دوست گاهی هم تو دل میباختی
#فاضل_نظری
@takbitnab
🌹🌹🌹
رشته¬ی عمر
رشته¬ی عمر عزیزت جز به موئی بند نیست
با خرد را در حقیقت بهتر از این پند نیست
کور باطن روز روشن هم فتد در باتلاق
آدم دیوانه را کاری به چون و چند نیست
زاهد دور از حقیقت با خدا بیگانه است
فوت و فنّ زاهدی در حیله وترفند نیست
با شکیبائی توانی سنگ را دل نرم کرد
زانکه تیغی چون زبان نرم نیرومند نیست
گر علاج درد می¬خواهی به کش ناز طبیب
چون شفای درد تنها گل پر و اسپند نیست
طالب دنیا نگردد سیر از مال و مقام
گر که عالم را بگیرد باز هم خرسند نیست
تربیت گردد اگر کودک به افکار صحیح
در نهایت میوه¬ای شیرین تر از فرزند نیست
با کرامت پیشه گان اهل تقوا شو رفیق
خام و کوته فکر هرگز لایق پیوند نیست
سرسری مشمار نقد عمر را ای هوشیار
زانکه گنجی مثل گنج عمر ارزشمند نیست
واقعیــت را «مقدم» از صمیم دل بـگو
چهره را آرایشی زیباتر از لبخند نیست
#مقدم
@takbitnab
🌹🌹🌹
فکر میکردم که پایان زمستان، بشکفم!
چند روزی مانده فروردین شود، سرما زدم...
#آرش_شفاعی
@takbitnab
🌹🌹🌹
دخترکشی
سعدیا دیگر بنیآدم برادر نیستند
جملگی اعضای یک اندام و پیکر نیستند
عضوهای بیشماری را به درد آورده چرخ
عضوهای دیگر اما یار و یاور نیستند
کودک چشمآبی غرب و سیهچشم عرب
در نگاه غربیان با هم برابر نیستند
شاید اطفالی که اکنون در فلسطین زندهاند
تا رسد شعرم به این مصراع، دیگر نیستند
از نگاه غربیان انگار در مشرقزمین
مادران داغ کودکدیده مادر نیستند
نزد آنانی که میگریند در سوگ سگان
صحنههای قتل انسان گریهآور نیستند
کاش بیبیسی سوال از باربیسازان کند:
این عروسکها که میسوزند دختر نیستند؟
ای نتانیاهو اگر مردی تو با مردان بجنگ
گرچه اسرائیلیان از دم مذکر نیستند
بیمروت! کودکاند اینها نه مردان حماس
خانهاند اینها که شد ویرانه، سنگر نیستند
کودکان هرچند بسیارند در ویرانهها
ساقههای ترد ریحاناند لشکر نیستند
خادمان کعبه سرگرماند در کابارهها؟
یا که اهل جنگ جز با رقص خنجر نیستند؟
بار دیگر خو گرفت این قوم با دخترکشی؟
یا که غیرت داده از کف یا دلاور نیستند؟
پشتهها از کشتهها پیداست، دنیا کور نیست؟
آسمان از ناله پر شد، گوشها کر نیستند؟
تا به کی کودککشی در غزه؟ آیا غربیان
در هراس از انتقام اهل خاور نیستند؟!
#افشین_علا
@takbitnab
🌹🌹🌹
تقصیر تو شد شعرم اگر مسأله ساز است
زیبایی تو بیشتر از حدّ مجاز است
هرچند که پوشیده غزل گفته ام از تو
گفتند به اصلاحیه ی تازه نیاز است
گفتند و ندیدند کـه آتش نفسم من
حتّی هوس بوسه ی تو روح گداز است
تو آمدی و پلک کسی بسته نمی شد
آن دکمه ی لامذهب تو باز که باز است
مغرورتر از قویی در حوضچه ی پارک
که دور و برش همهمه ی یک گله غاز است
گیسوت بلند است و گره دارد بسیار
جذابیت قصه ات از چند لحاظ است
از زلف تو یک تار به رقص آمده در باد
چابکتر از انگشت زنی چنگ نواز است
عشق تو تصاویر بهارانه ی چالوس
پردلهره مانند زمستان هراز است
چون سمفونی نابغه ای یکسره در اوج
وقتی که نشیب است؛ زمانی که فراز است
ای کاش که هر روز بیایی و بگویم:
می خواهم عاشق بشوم باز؛ اجازه است
#آرش_شفاعی
@takbitnab
🌹🌹🌹
هیچ غم نیست گر از خاطر ما غم نرود
تا جهانست غم از خاطر آدم نرود
زین گذرگاه عدم کیست که خوشدل گذرد
یا کدامست کزین خانه به ماتم نرود
دام گسترده و ما در طلب دانه ، دریغ
کز چنین ورطه کس آسوده مسلّم نرود
دل که غمناک نباشد به جوی مشمارش
سنگ باشد که بر او چاشنی غم نرود
ما ز گمنامی خود گرچه ملولیم، ولی
خرم آنست کزو نام به عالم نرود
#ذبیح_الله_صفا
@takbitnab
🌹🌹🌹
به کوی می فروشان هر که رفت افتاد مست آنجا
به آزار کسی هرگز ندارد شحنه دست آنجا
رهی جز کعبه و بتخانه می جویم که می بینم
گروهی بت پرست اینجا و مشتی خودپرست آنجا
در آن موقف که عشق لاابالی در حدیث آمد
خرد یکباره شد خاموش و در کنجی نشست آنجا
به چالاکی برافرازی به هر جا قامت موزون
قد بالا بلندان می شود چون سایه پست آنجا
من از کار خرابات مغان در حیرتم «روشن»
که زاهد توبه ، ساقی شیشه، مطرب دف، شکست آنجا
#روشن_کردستانی
@takbitnab
🌹🌹🌹
چه گوییم چه گوییم که سرگشته چو گوییم
همه کوی به کوییم خدایا به که گوییم
حریفان همه رفتند ، طبیبان همه خفتند
به ما هیچ نگفتند ، خدایا به که گوییم
در میکده بستند ، چه دلها که شکستند
چه جانها که بخستند، خدایا به که گوییم
فزودند جفا را ، ربودند صفا را
همه شادی ما را ، خدایا به که گوییم
زهی درد زهی درد ، که ماندیم همه فرد
پراکنده تر از گرد ، خدایا به که گوییم
نه مستیم نه هشیار ، نه خوابیم نه بیدار
نه بی جان و نه جاندار ، خدایا به که گوییم
شدیم از بد ایام ، گرفتار دد و دام
فتاده همه در دام ، خدایا به که گوییم
#علی_اکبر_کنی_پور ( مستی )
@takbitnab
🌹🌹🌹
در همهمهی شهر تو را دیدم و رفتم
وز گونهی خوشبوی تو بوسیدم و رفتم
از سیلی امواج که ساحل گلهها کرد
از غائلهی عشق هراسیدم و رفتم
در میکده ساقی میِ چشمان تو آورد
قدری ز می چشم تو نوشیدم و رفتم
یکبار دلم گفت که این عشق چه زیباست
با این سخن از میکده خندیدم و رفتم
من گمشدهی عشقم و گمکردهی راهم
راه دلِ خود را ز تو پرسیدم و رفتم
اینبار که از بادهی چشمان تو خوردم
از تلخی صهبای تو ترسیدم و رفتم
#امیر_داستانی_عارض
@takbitnab
🌹🌹🌹
غزلِ شوقِ تو را صرف حواشی نکنم
کاخِ احساسِ لطیفم متلاشی نکنم
تا سحر پیشِ نگاه تو نشینم و دمی
چشم در چشم کسی گر تو نباشی نکنم
فکرِ آویشنِ احساس و خیالِ غزلت
تا دلم را به غمت ، شب نخراشی نکنم
جز لبِ مست تو را در شبِ میخانه ی عشق
بر لبِ جامِ غزل هیچ نقاشی نکنم
غصّه با دیدن روی تو خودش می میرد
و من از دستِ غمت غصّه تراشی نکنم
شاد باز آی که این حوضِ تَرَک خورده ی دل
یک وجب بی نظرِ مهرِ تو کاشی نکنم
درد درمان و غمت آبِ حیات است عزیز
فکرِ درمانِ دلم تا که تو باشی نکنم
#پایانی_حیات_اله
@takbitnab
🌹🌹🌹
روزگار لامروّت، سخت خوارم کردهاست
بیتو ای گل! همدم یک مشت خارم کردهاست
خون به چشمانم نشانده، تب به جانم ریخته
تشنهتر از باغهای پر انارم کردهاست
من دهاتیزادهی پروانه و گلپونهام
شهروند شهرِ بوق و قارقارم کردهاست
گفته بودی عاقبت یک روز میبینی مرا
این قرار نصفه نیمه، بیقرارم کردهاست
از صدایت خستهتر بودم ولی خوابم نبرد
لای لایی خواندنت شبزندهدارم کردهاست...
#آرش_شفاعی
@takbitnab
🌹🌹🌹
من که جز همنفسی با تو ندارم هوسی
با وجود تو چرا دل بسپارم به کسی
زندهام بی تو و شرمندهام از خود، هرچند
که دمی از سر رغبت نکشیدم نفسی
ناامیدم مکن از صبر و بگو میآید
عادل ظلم ستیزی، ملک دادرسی
به کجا پَر بکشد در هوس آزادی
آنکه از بال و پرش ساخته باشد قفسی
من کسی جز تو ندارم که به دادم برسد
میتوانی مگر ای عشق به دادم نرسی!
#فاضل_نظری
@takbitnab
🌹🌹🌹
در من بِدَمی، من زنده شوم...
یک جان چه بُوَد، صد جانِ منی!
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
به خدا غیر خودم چشم بدوزی به کسی
مثل مو در جهت باد بهم میریزم
#پروین_شهبازی
@takbitnab
🌹🌹🌹
گاه سوی وفا روی ، گاه سوی جفا روی
آنِ منی کجا روی ، بیتو به سر نمیشود
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹