eitaa logo
اشعار ناب (شعر ، دوبیتی)
3.5هزار دنبال‌کننده
9 عکس
1 ویدیو
0 فایل
گزیده ای کم نظیر از ناب ترین اشعار بزرگان شعر پارسی – تک بیتی – دوبیتی - مشاعره - شعر ناب - شب شعر آدرس وبلاگ ما http://takbit.blogfa.com @takbitnab تاریخ ساخت کانال 1397/01/14 شرایط تبلیغات در کانال زیر https://eitaa.com/joinchat/1449066547Cb7701b4b48
مشاهده در ایتا
دانلود
ای دلِ من، گرچه در این روزگار جامه‌ی رنگین نمی‌پوشی به کام باده‌ی رنگین نمی‌بینی به‌ جام نُقل و سبزه در میان سفره نیست جامت از آن مِی که می‌باید تُهی‌ست ای دریغ از تو اگر چون گُل نرقصی با نسیم ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب ای‌ دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار گر نکوبی شیشه‌ی غم را به سنگ هفت‌رنگش می‌شود هفتاد رنگ! @takbitnab 🌹🌹🌹
نیست یک ساعت قرار این جان بی‌آرام را یا رب آن آرام جان بی‌قرار من کجاست؟ سوخت از درد جدایی دل به امید وصال مرهم داغ دل امیدوار من کجاست ...؟! @takbitnab 🌹🌹🌹
مقصود دل عاشق شیدا همه او دان مطلوب دل وامق و عذرا همه او دان بینایی هر دیده‌ی بینا همه او بین زیبایی هر چهره‌ی زیبا همه او دان یاری ده محنت زده مشناس جز او کس فریاد رس بی‌کس تنها همه او دان در سینه‌ی هر غمزده پنهان همه او بین در دیده‌ی هر دلشده پیدا همه او دان هر چیز که دانی جز از او، دان که همه اوست یا هیچ مدان در دو جهان، یا همه او دان بر لاله و گلزار و گلت گر نظر افتد گلزار و گل و لاله و صحرا همه او دان ور هیچ چپ و راست ببینی و پس و پیش پیش و پس و راست و چپ و بالا همه او دان ور آرزویی هست به جز دوست تو را هیچ بایست، عراقی، و تمنا همه او دان @takbitnab 🌹🌹🌹
ای خرم از فروغ رخت لاله زار عمر بازآ که ریخت بی گل رویت بهار عمر از دیده گر سرشک چو باران چکد رواست کاندر غمت چو برق بشد روزگار عمر این یک دو دم که مهلت دیدار ممکن است دریاب کار ما که نه پیداست کار عمر تا کی می صبوح و شکرخواب بامداد هشیار گرد هان که گذشت اختیار عمر دی در گذار بود و نظر سوی ما نکرد بیچاره دل که هیچ ندید از گذار عمر اندیشه از محیط فنا نیست هر که را بر نقطه دهان تو باشد مدار عمر در هر طرف ز خیل حوادث کمین‌گهیست زان رو عنان گسسته دواند سوار عمر بی عمر زنده‌ام من و این بس عجب مدار روز فراق را که نهد در شمار عمر حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان این نقش ماند از قلمت یادگار عمر @takbitnab 🌹🌹🌹
دوش در خواب لبِ نوش تو را بوسیدم خواب ما بِه بود از عالم بیداریِ ما... @takbitnab 🌹🌹🌹
بتَرس از خُدا و میازار کَس رَه رستگاری هَمین است و بَس.... @takbitnab 🌹🌹🌹
این نکتهٔ رمز اگر بدانی دانی هر چیز که در جُستن آنی آنی... @takbitnab 🌹🌹🌹
فغان که کرد بُتی خانه‌ی دلم به نگاهی- چنان خراب، که شهری ز دستبردِ سپاهی! گرفتم آنکه نگاهی کنم به روی تو گاهی کند چه چاره به دردم نگاه گاه‌به‌گاهی؟ به هر دقیقه نشینم چو خاک بر سر راهی که شاید آید و بر من کند ز لطف، نگاهی به حرف غیر مرانم ز کوی خویش و حذر کن مباد آنکه برآید سحرگهم ز دل آهی مپرس حال دل من که شد اسیر نکویان چو آن اسیر که تنها فتد به دست سپاهی مگو ز چرخ و بهشتم دگر سخن، که نباشد بهشت را چو تو سرویّ و چرخ را چو تو ماهی... @takbitnab 🌹🌹🌹
شد ز غمت خانه سودا دلم در طلبت رفت به هر جا دلم در طلب زهره رخ ماه رو می نگرد جانب بالا دلم فرش غمش گشتم و آخر ز بخت رفت بر این سقف مصفا دلم آه که امروز دلم را چه شد دوش چه گفته است کسی با دلم از طلب گوهر گویای عشق موج زند موج چو دریا دلم روز شد و چادر شب می درد در پی آن عیش و تماشا دلم از دل تو در دل من نکته‌هاست آه چه ره است از دل تو تا دلم گر نکنی بر دل من رحمتی وای دلم وای دلم وا دلم ای تبریز از هوس شمس دین چند رود سوی ثریا دلم @takbitnab 🌹🌹🌹
بُشری اِذِ السّلامةُ حَلَّت بِذی سَلَم للهِ حمدُ مُعتَرِفٍ غایةَ النِّعَم آن خوش خبر کجاست که این فتح مژده داد تا جان فشانمش چو زر و سیم در قدم از بازگشت شاه در این طرفه منزل است آهنگ خصم او به سراپردهٔ عدم پیمان شکن هرآینه گردد شکسته حال انَّ العُهودَ عِندَ مَلیکِ النُّهی ذِمَم می‌جست از سحاب امل رحمتی ولی جز دیده‌اش معاینه بیرون نداد نم در نیل غم فتاد سپهرش به طنز گفت الآنَ قَد نَدِمتَ و ما یَنفَعُ النَّدَم ساقی چو یار مه رخ و از اهل راز بود حافظ بخورد باده و شیخ و فقیه هم @takbitnab 🌹🌹🌹
از حسن نوخطان دل ما تازه می شود داغ کهن ز مشک ختا تازه می شود هرچند کهنه می شود آن نخل دلپذیر پیوند مهربانی ما تازه می شود از استخوان سوخته تازه روی عشق چون مغز، استخوان هماتازه می شود عاقل به زیر دار نفس راست چون کند اندوه من ز قد دوتا تازه می شود خونابه اش به صبح قیامت شفق دهد داغی که از ترانه ما تازه می شود چندان که همچو کاه شود بیش کاهشم امید من به کاهربا تازه می شود نفس خسیس گشت ز پیری خسیس تر از رخت کهنه حرص گدا تازه می شود چون داغ تخم سوخته کز ابر تازه می شود صائب ز باده کلفت ما تازه می شود @takbitnab 🌹🌹🌹
مرا حلوا هوس کردست حلوا میفکن وعده حلوا به فردا دل و جانم بدان حلواست پیوست که صوفی را صفا آرد نه صفرا زهی حلوای گرم و چرب و شیرین که هر دم می‌رسد بویش ز بالا دهانی بسته حلوا خور چو انجیر ز دل خور هیچ دست و لب میالا از آن دستست این حلوا از آن دست بخور زان دست ای بی‌دست و بی‌پا دمی با مصطفا و کاسه باشیم که او می خورد از آن جا شیر و خرما از آن خرما که مریم را ندا کرد کلی و اشربی و قری عینا دلیل آنک زاده عقل کلیم ندایش می‌رسد کای جان بابا همی‌خواند که فرزندان بیایید که خوان آراسته‌ست و یار تنها @takbitnab 🌹🌹🌹
روی بنما و مرا گو که ز جان دل برگیر پیش شمع آتش پروانه به جان گو درگیر در لب تشنه ما بین و مدار آب دریغ بر سر کشته خویش آی و ز خاکش برگیر ترک درویش مگیر ار نبود سیم و زرش در غمت سیم شمار اشک و رخش را زر گیر چنگ بنواز و بساز ار نبود عود چه باک آتشم عشق و دلم عود و تنم مجمر گیر در سماع آی و ز سر خرقه برانداز و برقص ور نه با گوشه رو و خرقه ما در سر گیر صوف برکش ز سر و باده صافی درکش سیم در باز و به زر سیمبری در بر گیر دوست گو یار شو و هر دو جهان دشمن باش بخت گو پشت مکن روی زمین لشکر گیر میل رفتن مکن ای دوست دمی با ما باش بر لب جوی طرب جوی و به کف ساغر گیر رفته گیر از برم و زآتش و آب دل و چشم گونه‌ام زرد و لبم خشک و کنارم تر گیر حافظ آراسته کن بزم و بگو واعظ را که ببین مجلسم و ترک سر منبر گیر @takbitnab 🌹🌹🌹
عمری به هوس در تک و تاز آمد دل تا محرم جان دلنواز آمد دل در آخر کار رفت و جان پاک بسوخت انصاف بده که پاک‌باز آمد دل @takbitnab 🌹🌹🌹
تو را میخواهم ای دیرینه دل‌خواه که با ناز گل رؤیا شکفتی به هر زیبا که دل بستم تو بودی که خود را در رخ او می‌نهفتی ... @takbitnab 🌹🌹🌹
‏آه من هم زنم ، زنی که دلش ‏در هوای تو میزند پر و بال ‏دوستت دارم ای خیال لطیف ‏دوستت دارم ای امید محال @takbitnab 🌹🌹🌹
کیفیت چشمانِ تو مستی به من آموخت آن روز که من در طَلب باده نبودم... @takbitnab 🌹🌹🌹
سخن به دلبری چهره‌ی گشاده رسید سلام کردی و گفتم حلال‌زاده رسید! چنین که بوی تو مدهوش می‌کند ما را عجب که شهرت افسونگری به باده رسید چه بود فرق میان من و رقیب، چه بود؟ چقدر سخت گذشتم، چقدر ساده رسید به کوه بودن خود سخت دلخوشم، هرچند هرآنچه بود، به سنگ کنار جاده رسید خوشا که مرگ جوانمرد بود و آخر کار به داد عاشقِ هستی به باد داده رسید... @takbitnab 🌹🌹🌹
زر گر رخِ عاشق بُود، اندوختنی نیست دل پاره گر از عشق شد، آن دوختنی نیست ای قوتِ روان! اشک من اَندر غم عشقت یاقوت روانی‌ست که اندوختنی نیست سوز دلم از آتش دوزخ؟ نه -به رویت- چون سوخته‌ی عشق تو شد، سوختنی نیست با قدّ و رُخت، سرو و گلِ باغ و چمن را افراختنی نبْود و افروختنی نیست یک نکته نیاموختم از سرّ دهانش کاین راز نهان باشد و آموختنی نیست زلفش به خطا مشکِ خُتَن خوانده‌ای «مونس!» این نافه‌ی تاتاری خوشبو، خُتَنی نیست... @takbitnab 🌹🌹🌹
لعل دلبر هر زمان خندان‌تر است، ملکِ صبرم زاین سبب ویران‌تر است حُسن گل را چشم بلبل دید و بس در چمن او لاجَرم نادان‌تر است این چه بحر است اینکه چندانی که ما قصر او جوییم، بی‌پایان‌تر است؟ روی او هرچند بینم بیشتر دیده اَندر طلعتش حیران‌تر است مژده باد ای عاشقان یارجو کو شما را از شما جویان‌تر است دیده‌ی خونبارم از شوق لبش دَم‌به‌دَم از ابرِ تَر گریان‌تر است تیغْ حاجت نیست در قتل «رشید» رخ نما کاین کشتنت آسان‌تر است... @takbitnab 🌹🌹🌹
(س) معصومه‌خانم چشم تا وا می‌کند امشب دیده به رخسار رضا وا می‌کند امشب @takbitnab 🌹🌹🌹
(س) یزدان به بشر آینه‌ای انور داد یک عالِمه و کریمه‌ی دیگر داد امروز خدا به دست جبریل امین یک دسته‌ی گل به موسیِ جعفر داد @takbitnab 🌹🌹🌹
(س) دعاها و زیارت‌ها نشستند همیشه سرو قامت‌ها نشستند تویی آن ماه که پایینِ پایت خمینی‌ها و بهجت‌ها نشستند @takbitnab 🌹🌹🌹
(س) کرامتت، همه را ياد او (ع) می‌اندازد به تو (س) چقدر می‌آيد، که خواهرش باشی @takbitnab 🌹🌹🌹
(س) بانوی عالم حفظ کن دنیا و دینم را دریاب خانم! دخترانِ سرزمینم را @takbitnab 🌹🌹🌹