eitaa logo
اشعار ناب (شعر ، دوبیتی)
3.5هزار دنبال‌کننده
9 عکس
1 ویدیو
0 فایل
گزیده ای کم نظیر از ناب ترین اشعار بزرگان شعر پارسی – تک بیتی – دوبیتی - مشاعره - شعر ناب - شب شعر آدرس وبلاگ ما http://takbitnab.blogfa.com @takbitnab تاریخ ساخت کانال 1397/01/14 شرایط تبلیغات در کانال زیر https://eitaa.com/joinchat/1449066547Cb7701b4b48
مشاهده در ایتا
دانلود
تا دلبرم او باشد دل بر دگری ننهم تا غم خورم او باشد غمخوار نخواهم شد چون ساختهٔ دردم در حلقه نیارامم چون سوختهٔ عشقم در نار نخواهم شد @takbitnab 🌹🌹🌹
اسیرت شدم آتش زدی اَندَر دل و جانم نه یکبار که صدبار به تکرار زدی خسته نباشی من مَحو تو بودم که به یکباره ولی تو مرا بی جُرم و گنه ، دار زدی خسته نباشی @takbitnab 🌹🌹🌹
آرام بگیر امشب، ما هر دو پُر از دردیم در آتش و یخبندان، داغیم ولی سردیم داغیم، نمی‌فهمیم؛ تا فاجعه راهی نیست سردیم، نمی‌خواهیم از فاجعه برگردیم از مرهمِ یکدیگر تا زخمیِ هم بودن راهی‌ست که بی‌مقصد، با عشق سفر کردیم شعریم و نمی‌خوانیم، شوقیم و نمی‌خواهیم چشمیم و نمی‌بینیم، سبزیم ولی زردیم این فصلِ پریشان را برگی بزن و بگذر در متنِ شبِ بی‌ماه، دنبالِ چه می‌گردیم؟ بیداریِ رویایی، دیدی که حقیقت داشت ما خاطره‌هامان را از خواب نیاوردیم تردید نکن در شوق، تصمیم نگیر از خشم آرام بگیر امشب، ما هر دو پُر از دردیم @takbitnab 🌹🌹🌹
مثل یک آیینه‌ام، از «آه» می‌ترسم رفیق از خودم گه‌گاه و گه ناگاه می‌ترسم رفیق گرچه مابینِ دو کتفم مُهر ایمان خورده است... لیکن از تاریکیِ این چاه، می‌ترسم رفیق گاه از له گشتن یک مور، اشکم می‌چکد آری، آن کوهم که از یک کاه می‌ترسم رفیق راه سخت و راهزن بسیار و عمر اندک، وَ من از کمینِ دشمنِ آگاه! می‌ترسم رفیق می‌خزم کنج تو و در وسعتت گم می‌شوم جان‌پناهم می‌شوی، هرگاه می‌ترسم رفیق شادی‌ات را دوست دارم؛ جان خود را بیشتر! از همین لبخندِ دُم کوتاه، می‌ترسم رفیق! @takbitnab 🌹🌹🌹
هر تن بی‌عشق کو جوید کله سر ندارد جملگی دستار شد تا ببیند ناگهانی گلرخی بر وی آن دستار و سر چون خار شد همچو من شد در هوای شمس دین آنک او را در سر این اسرار شد @takbitnab 🌹🌹🌹
رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن ترک من خراب شب گرد مبتلا کن ماییم و موج سودا شب تا به روز تنها خواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کن @takbitnab 🌹🌹🌹
پرورد به ناز و نعمت آن دوست مرا بردوخت مرقع از رگ و پوست مرا تن خرقه و اندر او دل ما صوفی عالم همه خانقاه و شیخ اوست مرا @takbitnab 🌹🌹🌹
از این به بعد، حال مرا در نظر بگیر تنهاییِ خیال مرا در نظر بگیر وقتی کنار مرده‌ی من گریه می‌کنی آن چشم‌های مال مرا در نظر بگیر این کوچه‌ی بلند به بن‌بست می‌خورد برگرد؛ احتمال مرا در نظر بگیر اینکه چرا همیشه تو را دوست داشتم؟ انگیزه‌ی سؤال مرا در نظر بگیر دارم به پای زندگی‌ات پیر می‌شوم یک بار سن و سال مرا در نظر بگیر @takbitnab 🌹🌹🌹
پرسید ز من کسی که معشوق تو کیست گفتم که فلان کسست مقصود تو چیست؟ بنشست و به های‌های بر من بگریست کز دست چنان کسی تو چون خواهی زیست @takbitnab 🌹🌹🌹
از رهایی هر زمان بودم اسیر عالمی فارغم از هر دو عالم تا گرفتارم تو را ای که می‌پرسی چه پیش آمد که پیدا نیستی خویشتن را کرده‌ام گم تا طلبکارم تو را... @takbitnab 🌹🌹🌹
شبست و جام من خالی زمی دوست به شب نالم که دل اندر کف اوست همان شبگرد تنهایی که درظلمت نشسته منم کز جان گذشته در ره دوست @takbitnab 🌹🌹🌹
نخواهی کز بـزرگان جور بینی عزیز من به خُردان بربـبخشای اگر طاقت نداری صدمت پیل چرا باید که بر موران نهی پای ؟ @takbitnab 🌹🌹🌹
مرغ اگر خطبه خواند شاخ اگر گل فشاند سبزه اگر تیز راند هیچ ندارند دوا شرب گل از ابر بود شرب دل از صبر بود ابر حریف گیاه صبر حریف صبا @takbitnab 🌹🌹🌹
پیریم ولی چو بخت ، دمساز آید ، هنگام نشاط و طرب و ناز آید از زلف دراز تو کمندی فکنیم بر گردن عمر رفته تا باز آید ... @takbitnab 🌹🌹🌹
هله نومید نباشی که تو را یار براند گرت امروز براند نه که فردات بخواند در اگر بر تو ببندد مرو و صبر کن آنجا ز پس صبر تو را او به سر صدر نشاند و اگر بر تو ببندد همه ره‌ها و گذرها ره پنهان بنماید که کس آن راه نداند... @takbitnab 🌹🌹🌹
عاشقان هر کس که دارد از شما مرغ عشقی بر فراز شاخسار پاسداری بایدش هر روز و شب چشم ترسی بایدش از روزگار @takbitnab 🌹🌹🌹
دستم توبگیریارم،تا عشق چوآفتابی براین دل من تابد،آنگاه به برم باشی لبخندتوجادویست ، بانوی غزلهایم ای عشق بیاتاباز،تو همسفرم باشی @takbitnab 🌹🌹🌹
روزگاریست که سودای بتان دین من است غم این کار نشاط دل غمگین من است دیدن روی تو را دیده جان بین باید وین کجا مرتبه چشم جهان بین من است @takbitnab 🌹🌹🌹
عمری ست تا از جان و دل ، ای جان و دل می خوانمت تو نیز خواهان منی ، می دانمت ، می دانمت گفتی اگر دانی مرا آیی و بستانی مرا ای هیچگاه ناکجا ! گو کی ، کجا بستانمت؟ @takbitnab 🌹🌹🌹
‌ جان به فدای عاشقان خوش هوسی است عاشقی عشق پرست ای پسر باد هواست مابقی از می عشق سرخوشم آتش عشق مفرشم پای بنه در آتشم چند از این منافقی @takbitnab 🌹🌹🌹
من آن هستم که در هردم نشینم درکنارتو گذارم سر برآن شانه،خودم هستم نگار تو من آن دیوانه ایی هستم،که تا جان دربدن دارد بمیرد هرلحظه هرجایی،به راه انتظارتو @takbitnab 🌹🌹🌹
منشین با من! با من منشین! تو چه دانی که چه افسونگر و بی‌پا و سرم؟ تو چه دانی که پس هر نگه ساده‌ی من چه جنونی، چه نیازی، چه غمی‌ست؟ یا نگاه تو، که پر عصمت و ناز بر من افتد، چه عذاب و ستمی ست؟ @takbitnab 🌹🌹🌹
روشنای زندگی‌ام نسیم من ، فانوسم، بیانیه ی باغ‌های من! پلی به سمت من بکش از عطر نارنج‌ جایی به من بده چون شانه عاجی در میان شب گیسوانت‌ و آنگاه فراموشم کن‌... @takbitnab 🌹🌹🌹
آشفته دلان را هوس خواب نباشد شوری‌که به‌دریاست به مرداب‌نباشد گفتم شب مهتاب بیا،نازکنان گفت آنجا که منم حاجت مهتاب نباشد @takbitnab 🌹🌹🌹
خود گنه کاریم و از دنیا شکایت می کنیم! غافل از خود، دیگری را هم قضاوت می کنیم! کودکی جان می دهد از درد فقر و ما هنوز… چشم می بندیم و هرشب خواب راحت می کنیم! عمر کوتاه است و دنیا فانی و با این وجود… ما به این دنیای فانی زود عادت می کنیم! ما که بردیم آبرو از عشق، پس دیگر چرا… عشق را با واژه هامان بی شرافت می کنیم؟ کاش پاسخ داشت این پرسش که ما در زندگی… با همیم اما چرا احساس غربت می کنیم؟ من به این مصرع یقین دارم که روزی میرسد! سوره ای از عشق را با هم قرائت می کنیم.. @takbitnab 🌹🌹🌹