eitaa logo
اشعار ناب (شعر ، دوبیتی)
3.6هزار دنبال‌کننده
9 عکس
1 ویدیو
0 فایل
گزیده ای کم نظیر از ناب ترین اشعار بزرگان شعر پارسی – تک بیتی – دوبیتی - مشاعره - شعر ناب - شب شعر آدرس وبلاگ ما http://takbitnab.blogfa.com @takbitnab تاریخ ساخت کانال 1397/01/14 شرایط تبلیغات در کانال زیر https://eitaa.com/joinchat/1449066547Cb7701b4b48
مشاهده در ایتا
دانلود
گریزانم از این مردم که با من به ظاهر همدم ویکرنگ هستند ولی در باطن از فرط حقارت به دامانم دو صد پیرایه بستند از این مردم که تا شعرم شنیدند به رویم چون گلی خوشبو شکفتند ولی آن دم که درخلوت نشستند مرا دیوانه اي بد نام گفتند @takbitnab 🌹🌹🌹
در حال دوست داشتن توام مثل پیچک بی دیوار مثل درنای بی جفت مثل باران بی دلیل در حال دوست داشتن توام ،در حالی که دوستم نداری .... @takbitnab 🌹🌹🌹
من برگِ.گلم باغ شبستان من است و آن‌ بلبل خوش‌ لهجہ غزلخوان من‌ است نوباوهٔ شب ڪہ شبنمش مے خوانند هر.صبح بہ نیم‌ بوسہ مهمان من است @takbitnab 🌹🌹🌹
نهاده ام به جگر داغ عشق و میترسم جگر نماند و این داغ برجگر مانَد! @takbitnab 🌹🌹🌹
ای عشق تو عین عالم حیرانی سرمایهٔ سودای تو سرگردانی حال من دلسوخته تا کی پرسی چون می‌دانم که به ز من میدانی @takbitnab 🌹🌹🌹
جانم ز طرب چون شکر انباشته‌ای چون برگ گل اندر شکرم داشته‌ای امروز مرا خنده فرو می‌گیرد تا در دهنم چه خنده‌ها کاشته‌ای @takbitnab 🌹🌹🌹
ای کاش چو پروانه پری داشته باشم تا گاه به کویت گذری داشته باشم گر دولت دیدار تو در خانه ندارم ای کاش که در ره‌گذری داشته باشم از فیض حضور تو اگر دورم و محروم از دور به رویت نظری داشته باشم گویند که یار دگری جوی و ندانند بایست که قلب دگری داشته باشم از بلهوسی‌ها هوسی مانده نگارا وان این که به پای تو سری داشته باشم تاریک‌شبی گشت شب و روز جوانی ای کاش امید سحری داشته باشم در مجلس ارباب تکلف چه بگویم در میکده باید هنری داشته باشم بگذار که از دوستی باده‌فروشان رگبار غمت را سپری داشته باشم هم‌صحبتی و بوس و کنارت همه گو هیچ من از تو نباید خبری داشته باشم؟ بسیار مکن ناله که این شعله «عمادا» می‌سوزد اگر خشک و تری داشته باشم @takbitnab 🌹🌹🌹
باز در چهرهٔ خامـــوش خیـــال خنده زد چشم ڪَناه‌آموزت... باز من ماندم و در غـــربت دل حسرت بوسهٔ هستی،سوزت... @takbitnab 🌹🌹🌹
دلبسته به سکه‌های قلک بودیم دنبال بهانه‌های کوچک بودیم رؤیای بزرگ‌تر شدن خوب نبود ای‌کاش تمام عمر کودک بودیم @takbitnab 🌹🌹🌹
عشقت، حبه قندي بود كه در چاي دلم حل شد! حالا ببين منِ تلخ كام را... همه فهميده اند بعد تو شيرين ميزنم...! @takbitnab 🌹🌹🌹
من سرم درد می کند برای دیوانه بازی با تو کمی فراتر از حدود قرمز کمی عاشقانه ی بیشتر با تو... @takbitnab 🌹🌹🌹
روشنی روز تویی شادی غم سوز تویی ماه شب افروز تویی ابر شکربار بیا ای علم عالم نو پیش تو هر عقل گرو گاه میا گاه مرو خیز به یک بار بیا @takbitnab 🌹🌹🌹
گر کام دل از زمانه تصویر کنی بی‌فایده خود را ز غمان پیر کنی گیرم که ز دشمن گله آری بر دوست چون دوست جفا کند چه تدبیر کنی؟ @takbitnab 🌹🌹🌹
گر همچو من افتادهٔ این دام شوی ای بس که خراب باده و جام شوی ما عاشق و رند و مست و عالم سوزیم با ما منشین اگر نه بدنام شوی @takbitnab 🌹🌹🌹
دل اگر از من گریزد وای من غم اگر از دل گریزد وای دل ما ز رسوایی بلند آوازه ایم نامور شد هر که شد رسوای دل @takbitnab 🌹🌹🌹
ظهر آن روز بهاری چه نمازی بشود که تو هم آمده باشی و اذانش برسد .. @takbitnab 🌹🌹🌹
جمعه ها بی تو سراب است بیا قلب من در تب و تاب است بیا جمعه ها بی تو نفس حبس شده عین محکوم وطناب است بیا @takbitnab 🌹🌹🌹
شبم چون روز روشن باد به مَهتابی که چَشمانَت مَرا جان می‌دَهد هر بار تو در آغوشِ مَن باشی @takbitnab 🌹🌹🌹
‌ چشمانم را در ویرانه‌ی خوابم گشودم: نیلوفر به همه‌ی زندگیم پیچیده بود... @takbitnab 🌹🌹🌹
عشق من ! مرا بگير در پناه بازوانت عمر عشق مثل عمر شمع ها ست دوستت دارم! فراتر از هر گمانى و آن سوتر از هر شوق و شيفتگى ۰۰۰ @takbitnab 🌹🌹🌹
عصر گلدان دلت می شوم فنجانت را بردار قهوه ی داغت را سر بڪش ڪمی هم مرا سیراب ڪن تا...... دلم ڪمی تو را جوانہ بزند... @takbitnab 🌹🌹🌹
حرف است فراوان ودگرحوصله اي نیست ازبغضِ عميقِ به گلويم گِله اي نيست @takbitnab 🌹🌹🌹
‌ تو را دوست‌ می‌دارم‌ و با تو دیگَرَم‌ به بیداری این‌ گستره‌ی خاموش‌ُ آدمیانش‌ نیاز نیست... @takbitnab 🌹🌹🌹
در انتظارِ تو بِنْشَسْتَم و سرآمد عمر دگر چه داری از این بیش انتظار از من؟ @takbitnab 🌹🌹🌹
بلبل عشقم و از آن گل خندان گویم سخن از آن گل خندان به سخندان گویم غزل آموز غزالانم و با نای شبان غزل خود به غزالان غزلخوان گویم شعر من شرح پریشانی زلفی است شگفت که پریشان کندم گر نه پریشان گویم آنچه فرزانه به آزادی و زنهار نگفت من دیوانه به زنجیر و به زندان گویم گرچه خاکسترم ومصلحتم خاموشی است آتش افروزم و شرح شب هجران گویم گله زلف تو با کوکبه شبنم اشک کو بهاری که به گوش گل و ریحان گویم شهریارا تو عجب خضر رهی چون حافظ که من تشنه هم از چشمه حیوان گویم @takbitnab 🌹🌹🌹