جسمم همه اشک گشت و چشمم بگریست
در عشق تو بی جسم همی باید زیست
از من اثری نماند این عشق ز چیست
چون من همه معشوق شدم عاشق کیست
#ابوسعيد_ابوالخير
@takbitnab
🌹🌹🌹
اگر حرف های دلم
بی اگر بود ..
اگر فرصت چشم من
بیشتر بود ..
اگر می توانستم از خاک
یک دسته لبخند
پر پر بچینم
تو را می توانستم
ای دور
از دور
یک بار دیگر ببینم ... !
#قیصر_امین_پور
@takbitnab
🌹🌹🌹
ای دل بیـا که ما به پنـاه خدا رویم
زآنچ آستیـن کوته و دست دراز کرد
فــردا که پیشگاه حقیقـت شود پدید
شرمنده رهرُوی که عمل بر مجاز کرد
#حافظ
@takbitnab
🌹🌹🌹
دیگران قرعه قسمت همه بر عیش زدند
دل غمـدیده ما بود که هــــم بر غم زد
جـان علوی هوس چاه زنخدان تو داشت
دست در حلقه آن زلف خـم اندر خم زد
حافظ آن روز طربنامه عشق تو نوشت
که قلـــم بر سر اسبـاب دل خرم زد
#حافظ
@takbitnab
🌹🌹🌹
یاری اندرکس نمیبینیم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوست داران را چه شد
شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد
#حافظ
@takbitnab
🌹🌹🌹
محروم اگر شدم ز سر کوی او چه شد
از گلشـــن زمانه که بـوی وفـــا شنید
ســاقی بیا که عشق نــــدا میکند بلند
کان کس که گفت قصه ما هم ز ما شنید
#حافظ
@takbitnab
🌹🌹🌹
از قعرِ این غُبـار ...
من بانگ میزنم
کای ...
شبچراغِ مِهر !
ما با سیاهکاری شب خو نمیکنیـم
مسپارمان به ظلمتِ جاوید
هرگز ! زمین مباد از ...
دولتِ نگاهِ تو نومید
نوری به مـا ببخش
بر ما دوباره از سرِ رحمت بتاب ...
ماه !
#فریدون_مشیری
@takbitnab
🌹🌹🌹
امشب ...
تو بهانهء من باش
ای پرندهٔ كوچك !
من اگر خدا بودم ،
سكوت را به شـب میدادم
غم را به انسان
موسی را به بنی اسـرائيل
و تو را برای خود نگه میداشتم
امشب تو بهانهٔ من باش
ای پرندهٔ كوچك من
شايد دچار ترانهای شوم ...
#الياس_علوی
@takbitnab
🌹🌹🌹
وای از این افسرده گان فریاد اهل درد کو؟
ناله مستانه دلهای غم پرورد کو؟
ماه مهر آیین که میزد باده با رندان کجاست
باد مشکین دم که بوی عشق می آورد کو؟
#رهی_معیری
@takbitnab
🌹🌹🌹
ما میتوانستیم زیباتر بمانیم
ما میتوانستیم عاشقتر بخوانیم
ما میتوانستیم بیشک ... روزی ... اما
امروز هم آیا دوباره میتوانیم ؟
نیمههای ناقص عشقیم و تا هست
از نیمههای خویش دور افتادگانیم
با هفتخوان این تو به تویی نیست، شاید
ما گمشده در وادی هفتاد خوانیم
چون دشنهای در سینه ی دشمن بکاریم ؟
مایی که با هر کس به جز خود مهربانیم
سقراط را بگذار و با خود باش امروز
ما وارثان کاسههای شوکرانیم
یک دست آوازی ندارد نازنینم
ما خامشان این دست های بیدهانیم
افسانهها، میدان عشاق بزرگند
ما عاشقان کوچک بیداستانیم
#حسین_منزوی
@takbitnab
🌹🌹🌹
خطی نمی نویسی و یادی نمی کنی
شمعی فرست عاشق شب زنده دار را
پروانگان هوای طوافی نمی کنند
اشگ است و آه شمع سیه روزگار را
#شهریار
@takbitnab
🌹🌹🌹
آرزویم بود و با خلقی بیانش کردهام
وای بر من! آرزوی دیگرانش کردهام
نیمه جانم کرد، اما تیر آخر را نزد
شکر می گویم که قدری مهربانش کردهام
دوستان این روزها از هم گریزانند و من
دشمنی دارم که در دل میهمانش کردهام
سالیانی رفت و از دردم کسی آگاه نیست
بس که با لبخند مصنوعی نهانش کردهام
امتحان عاشقان دوری ست، اما قلب من
طاقت دوری ندارد، امتحانش کردهام...
#سجاد_سامانی
@takbitnab
🌹🌹🌹
آنکه آدم هست و
عاشق نیست
کیست؟؟؟
زندگی بی عشق
اگر باشد
همان جان کندن است!
دم به دم جان کندن ، ای دل،
کار دشواریست ؛
نیست؟؟؟
#قیصر_امین_پور
@takbitnab
🌹🌹🌹
آه
آری ،
این منم...
اما چه سود...
او که در من بود...
دیگر نیست، نیست...
#فروغ_فرخزاد
@takbitnab
🌹🌹🌹
يك صبحِ زود
يك صبحِ زودِ قشنگ خواهيم رفت
همان طرف هاى دورِ آشنا خواهيم رفت
مى گويند آنجا
كوچه هايى دارد عجيب،
غرقِ نور و سلام و تبسم وُ
هر چه شما بخواهيد!
مى گويند آنجا
نسترن ها نماز مى خوانند
آب، اهل آوازِ رفتن است
و ملائكى بى سوُال
پياله هاى پُر از مى را
بر چينه هاى ستاره چيده اند،
هوا خوش است و كلمات،
همه كلمات از هر چه گفتنِ بوسه آزادند!
#سيدعلى_صالحى
@takbitnab
🌹🌹🌹
کسی با سکوتش،
مرا تا بیابان بی انتهای جنون برد
کسی با نگاهش،
مرا تا درندشت دریای خون برد
مرا باز گردان
مرا ای به پایان رسانیده
آغاز گردان!
#حمید_مصدق
@takbitnab
🌹🌹🌹
میتپد قلبم و با هر تپشی قصه عشق ترا
میگوید بخت اگر از تو جدایم کرده
می گشایم گره از بخت چه باک
ترسم این عشق سرانجام مرا بکشد
تا به سراپرده خاک
#فروغ_فرخزاد
@takbitnab
🌹🌹🌹
ما میتوانستیم زیباتر بمانیم
ما میتوانستیم عاشقتر بخوانیم
ما میتوانستیم بیشک... روزی... اما
امروز هم آیا دوباره میتوانیم ؟
نیمههای ناقص عشقیم و تا هست
از نیمههای خویش دور افتادگانیم
با هفتخوان این تو به تویی نیست، شاید
ما گمشده در وادی هفتاد خوانیم
چون دشنهای در سینه ی دشمن بکاریم؟
مایی که با هرکس به جز خود مهربانیم
سقراط را بگذار و با خود باش امروز
ما وارثان کاسههای شوکرانیم
یک دست آوازی ندارد نازنینم
ما خامشان این دست های بیدهانیم
افسانهها، میدان عشاق بزرگند
ما عاشقان کوچک بیداستانیم
#حسین_منزوی
@takbitnab
🌹🌹🌹
بی هوا مرا ببوس
مثل آن شکوفه نابهنگام درخت نارنج در فصل سرد زمستان ...
وبی هوا مرا درآغوشت حبس کن تا مبادا هر رهگذری بانگاهش مرا غرق التماسش کند....
#مریم_ماه_گونه
@takbitnab
🌹🌹🌹
ای آنکه دلم غیر جفای تو ندید
وی از تو حکایت وفا کس نشنید
قربان سرت شوم، بگو از ره لطف
لعلت، به دلم چه گفت کز من برمید
#شیخ_بهایی
@takbitnab
🌹🌹🌹
بر آ
ای آفتاب
ای توشه ی امید!
بر آ
ای خوشهٔ خورشید!
تو جوشان چشمهای
من تشنهای بی تاب
برآ
سر ریز کن
تا جان شود سیراب
چو پا در کام مرگی تند خو دارم
چو در دل جنگ با اهریمنی پرخاشجو دارم
به موج روشنایی شست و شو خواهم
ز گلبرگ تو
ای زرینه گل
من رنگ و بو خواهم...
#سیاوش_کسرایی
@takbitnab
🌹🌹🌹
غریبی بودم و گمکرده راهی
مرا با خود به هر سویی کشاندند
شنیدم بارها از رهگذاران
که زیر لب مرا «دیوانه» خواندند...
#فریدون_مشیری
@takbitnab
🌹🌹🌹
محرمی نیست که با او به کنار آرم روز
مونسی نیست که با وی به میان آرم راز
در غم و خواری از آنم که ندارم غمخوار
دم فرو بسته از آنم که ندارم دمساز
#عبید_زاکانی
@takbitnab
🌹🌹🌹
آتشی ظاهر شد و پیدا و پنهانم بسوخت
شمع عشقش در گرفت و رشتهٔ جانم بسوخت
عشق جانان آتش است و جان من پروانه ای
منتش بر جان من کز عشق او جانم بسوخت
#شاه_نعمت_الله_ولی
@takbitnab
🌹🌹🌹
همه شب زار می سوزم...
#به_تاریکی_و_تنهایی...
که با من هیچ دلسوزی...
#درین_مسکن_نمیسوزد...
#امیر_خسرو_دهلوی
@takbitnab
🌹🌹🌹