✍🏻داستانهایی از امام رضا (ع)
📚شربت گوارا
راوی: ابوهاشم جعفری
به سخنان امام گوش می دادم. هوا گرم بود و آفتاب ظهر، شدت گرما را بیش تر می کرد. تشنگی تمام وجودم را فرا گرفته بود. شرم و حیای حضور امام، مانع از آن شد که صحبتشان را قطع کنم و آب بخواهم. در همین موقع امام کلامش را قطع کرد و فرمودند: «کمی آب بیاورید!»
خادم امام ظرفی آب آورد و به دست ایشان داد. امام، برای این که من، بدون خجالت، آب بخورم، اوّل خودشان مقداری از آب را نوشیدند و بعد ظرف را به طرف من دراز کردند. من هم ظرف آب را گرفتم و نوشیدم.
نه! نمی شد. اصلاًنمی توانستم تحمل کنم. انگار آب هم نتوانسته بود درست و حسابی تشنگی ام را از بین ببرد. تازه، بعد از یک بار آب خوردن درست نبود که دوباره تقاضای آب کنم. این بار هم امام نگاهی به چهره ام کردند و حرفش را نیمه تمام گذاشت: «کمی آرد و شکر و آب بیاورید».
وقتی خادم برای امام رضا علیه السلام آرد و شکر و آب آورد، امام آرد را در آب ریخت و مقداری هم شکر روی آن پاشید. امام برایم شربت درست کرده بود. نمی دانم از شرم بود یا از خوشحالی که تشکّر را فراموش کردم. شاید در آن لحظه خودم را هم فراموش کرده بودم. با کلام امام رضا علیه السلام ناخودآگاه دستم را به طرف ظرف شربت درازکردم.
شربت گوارایی است. بنوش ابوهاشم!... بنوش که تشنگی ات را از بین می برد.
📚گنجینه معارف
پایگاه اطلاع رسانی حوزه
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
👌سیماهُمْ فی وُجوهِهِمْ مِنْ اثَرِ السُّجود
مسلمانی در چهره آنها پیداست،
آثار عبادت در گونه آنها نمایان است.
یعنی چه؟ مقصود این نیست که چون زیاد سجده کردهاند فقط پیشانیشان پینه بسته است.
عبادت خاصیتش این است که در قیافه انسان اثر میگذارد. یک رابطه عظیمی میان روح و جسم انسان هست.
افکار و عقاید و اخلاق و ملکات انسان در قیافه او اثر میگذارد. قیافه یک انسان نمازخوان با یک انسان تارک الصلوة یکی نیست.
📚استاد مطهری، اسلام و نیازهای زمان، ج 1، ص40 ✨
#نماز
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
#سرانجاممراقبہوخودسازی...❗️
🍃حاج آقا قرهی:
نکتهای را بگویم خیلی عالی است، ابوالعرفا، آیتالله العظمی ادیب(اعلی اللّه مقامه الشّریف) فرمودند:
🔖در بعضی از کسانی که حالاتی برای آنها اتّفاق میافتد و پردهها کنار میرود، بعضی از اعضاء آنها قویتر است
👈 و دلالت بر قوّتش این است #مراقبه در آن، بیشتر است!
🔺مثلاً #گوشش را از #غیبت مراقبه میکند و خیلی مراقب است که جایی غیبت و تهمت نشنود. [[لذّت نمیبرد از این که کسی پشت سر کسی سخن بگوید.]]
❌یعنی اینطور نیست که تازه بگوید: خوب دیگر چه⁉️ادامهاش چه شد❓ و ...، بلکه گوش او از شنیدن غیبت و تهمت و ... تنفّر دارد
و فرمودند: ⇚به همین خاطر که این عضو را قوی کرده؛ #آوای_ملکوت_را_میشنود!
🚫دیگری #چشمش را قویتر کرده است و میبیند آنچه دیگران نمیبینند. همه آن پردهها از جلوی دیدگان او، آرام آرام کنار میرود.
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
هدایت شده از نایت کویین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میان آرزوی تو و معجزه خداوند،
دیواری است به نام اعتماد.
پس اگر دوست داری به آرزویت
برسی با تمام وجود به او اعتماد کن.
هیچ کودکی نگران وعده بعدی غذایش
نیست زیرا به مهربانی مادرش ایمان دارد.ای کاش ایمانی از
جنس کودکانه داشته باشیم به خدا…
🎊 @bluebloom_madehand 🎊
🍃🦋🍃🦋🍃🦋
🍃🦋🍃🦋
🍃🦋🍃
👌بهـترین فـــــیلتر شڪن
⛔️انسان با انجام گناہ فیلترهـایے بین
خود و خدا ایجاد میڪند!
گناهـانے ڪہ مانع استجابت دعا هـستن و
راہ انسان بہ خدا رو ناهـموار میڪنن
و اما " نـــــماز " بهـترین فیلتر شڪن دنیاست!
خـــــدا این فیلتر شڪن را امضا و مهـر ڪردہ است
خصوصیت مهـم این فیلتر شڪن این است ڪہ مانع انجام گناہ مے شود و رشد و ڪمال انسان را سرعت مے بخشد.
✅اگر باور ندارید این آیہ را بخوانید
" اِنَ الصَلاة تَنهـےٰ عَنِ الفَحشا وَ المُنڪَر "
🌹"بدرستے ڪہ نماز انسان را از
فساد و فحشاء باز مے دارد "🌹
📖#عنڪبوت_آيهـ۴۴
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
📚داستان خضر نبی(ع) وسائل
خضر نبی در سایه درختی نشسته بود،
سائلی سمت او آمد و از اول سوال کرد (درخواست کمک داشت) حصرت خضر علیه السلام دست در لباسش برده اما چیزی دستش را نگرفت،گفت ای سائل ببخش چیزی ندارم،
سایل گفت تو را به خدا سوگند میدهم نیازم بسیار است کمی بیشتر بگرد شاید چیزی داری و نمیدانی.
حضرت خضر علیه السلام برخواست گفت صبر کن دنبالم بیا برویم، به بازار برده فروشان آمد و گفت مرا بفروش و پولش را بگیر و ببر، چاره علاجت کن، سائل گفت نه هرگز!!!
حضرت خضر نبی گفت باید اینکار را انجام دهی،
القصه خضر را سائل فروخت و پول را گرفته و شادمان راهی شد.
خضر را مردی خرید و آورد خانه دید پیر مردی نورانی است، دلش سوخت و کار زیادی به او نمیسپرد.
روزی مرد قصد سفر کرد و از خضر علیه السلام خواست تا خانه و فرزندانش را در غیاب او محافظت کند و مایحتاج آنها را بخرد.
خضر علیه السلام گفت کاری به من بسپار من از اینکه غلام تو باشم و کاری نکنم ناراحتم، مرد گفت همین بس.
خضر اصرار کرد، مرد گفت پس اگر دوست داشتی برای من از دل کوه سنگهای کوچک بیاور تا در حیاط منزل خانه دیگری بسازم.
خضر نبی علیه السلام پذیرفت و در غیاب صاحب خانه با قدرت تمام، خانهای زیبا به کمک اجنه و فرشتگان در آن خانه بنا ساخت.
صاحب خضر علیه السلام آمد و چون آن خانه را دید باور کرد این پیر مرد انسان معمولی نیست!
گفت تو کیستی ای مرد خود را معرفی کن، گفت غلام توام.
گفت تو را به خدا سوگند خودت را معرفی کن، خضر علیه السلام گفت مرا چرا به خالقم سوگند دادی؟
یکبار سائلی مرا به خالقم سوگند داد، چیزی نداشتم به او دهم خودم را به بردگی فروختم!!!
من خضر نبی هستم، مرد گریست و گفت مرا ببخش نشناختمت.
گفت: اصلاً من خود خواستم نشناسی تا راحت امر و نهی کنی مرا چون غلامان، گفت ای خضر در قبال این خانه که ساختی از من چیزی بخواه ، گفت ای صاحب و مولای من از زمانی که غلام تو شدهام به راحتی نمیتوانم برای خالقم در پنهان عبادت کنم و راحت نمیتوانم اشک بریزم، چرا که میترسم هر لحظه در زمان لذتم با معشوقم مرا احضار کنی و اگر اجابت نکنم معصیت کرده باشم.
مرا لطف فرموده آزاد کن، صاحب خضر علیه السلام گریست و او را آزاد کرد.
حضرت خضر علیه السلام کسی است که برای وصال معشوقش خود را به غلامی فروخت و معشوقش بهای عشق آزادی او را پرداخت.
راستی ما برای خدا چه می کنیم ؟
قدری بیندیشیم…؟؟؟
🍃
🌼🍃 @takhooda ✨
4_5870828687103889322.mp3
29.26M
🔊 سخنرانی استاد رائفیپور
📑 «تفسیری بر دعای ندبه» - جلسه ۲
🗓 ۲۷ خرداد ماه ۱۴۰۱ - تهران، هیئت مع امام منصور
🎧 کیفیت 48kbps
🍃🦋🍃🦋🍃🦋🍃
http://eitaa.com/joinchat/3435397138Ca49cae656a
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊
🌹🕊
#داستان_مذهبی
📚ریاکاری و از بین رفتن تمام اعمال!
🌹مرحوم قطب راوندی (رضوان اللّه تعالی ) روایت کرده است که :
در بنی اسرائیل عابدی بود که سالها حق تعالی را عبادت می کرد . روزی دعا کرد که :
خدایا می خواهم حال خودم را نزد تو بدانم ، کدامین عمل هایم را پسندیدی، تا همیشه آن عمل را انجام دهم،واِلاّ پیش از مرگم توبه کنم ؟!
🌹حضرت حق تعالی ، ملکی را نزد آن عابد فرستاد و فرمود :
تو پیش خدا هیچ عمل خیری نداری!
🌹گفت : خدایا، پس عبادتهای من چه شد؟!
🌹ملک فرمود :
هر وقت عمل خیری انجام میدادی به مردم خبر میدادی ، و می خواستی مردم به تو بگویند چه آدم خوبی هستی و به نیکی از تو یاد کنند...
خُب،پاداشت را گرفتی!آیا برای عملت راضی شدی؟
این حرف برای عابد خیلی گران آمد و محزون و ناراحت شد ، و صدایش به ناله بلند گردید .
🌹ملک بار دیگر آمد و فرمود :
حق تعالی می فرماید :
🌹الحال خود را از من بخر ، و هر روز به تعداد رگهای بدنت صدقه بده .
عابد گفت:خدایا چطوری؟!من که چیزی ندارم..
🌹فرمود : هر روز سیصد و شصت مرتبه، به تعداد رگهای بدنت بگو :
✨سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ وَ لااِلهَ اِلا اللّهُ وَ اللّهُ اَکْبَر وَ لاحَوْلَ وَ لاقُوَهَ اِلاّ بِااللّهِ✨
عابد گفت : خدایا اگر این طور است ، زیادتر بفرما ؟ !
🌹فرمود :
اگر زیادتر بگویی ثوابت بیشتر است...
📚 داستانهايي از اذکار و ختوم و ادعيه مجرب, ج1/ علي مير خلف زاده
🍃
🌸🍃 @takhooda ✨
#حدیث
❤️امام کاظم علیه السلام
🌹لايَنبَغى لِلرَّجُلِ أَن يَدَعَ الطّيبَ فى كُلِّ يَومٍ فَإن
لَم يَقدِر عَلَيهِ فَيَومٌ و َيَومٌ لا،
فَإِن لَم يَقدِر فَفى كُلِّ جُمُعَةٍ وَ لا يَدَع🌹
🌹شايسته است كه مرد هر روز از عطر استفاده كند،
اگر هر روز نتوانست، يك روز در ميان عطر زند
و چنانچه اين هم مقدورش نبود
جمعه ها را ترك نكند.🌹
📕كافى(ط-الاسلامیه) ج6، ص510، ح4
🍃
🌸🍃 @takhooda ✨
⬅نکته بسیارمهم برای خانم ها➡
یکی ازشاگردان آیت الله مجتهدی تعریف میکند که
یک روز با اصرار بعد از کلاس درس استاد را برای ناهار به منزل خودمون بردم، بعد از یک بار غذا کشیدن از من خواست دوباره برایشان غذا بکشم، خیلی تعجب کردم اما چیزی نگفتم، بعد از جمع کردن سفره طاقت نیاوردم از ایشان پرسیدم حضرت استاد ببخشید که ازتون این سوال رو میپرسم، آخه شما اهل غذا نیستید چطور دوبار غذا کشیدید؟ البته برای من باعث افتخار و خوشحالیست...
استاد فرمودند سوال رو از من کردی برو جوابشو از خانومت بگیر.
رفتم از همسرم پرسیدم موقع پختن غذا چه کردی؟ کمی فکر کرد و گفت باوضو بودم.
رفتم به ایشان گفتم خانومم باوضو بوده.
فرمودند اینکه کار همیشگی شان است، بپرس دیگر چکار کرده؟
رفتم پرسیدم، خانومم کمی فکر کرد و گفت وقتی داشتم غذا میپختم کمی باخودم روضه سیدالشهدا رو زمزمه کردم و قطره اشکی هم ریختم.
نزد استاد رفتم و اینرا گفتم.
لبخندی زدند و گفتند بله دلیل رفتارم این بود.
اگر نیت کنید، ثواب اين غذاي امروز نذر يكي از ائمه شود،آنوقت هم آشپزي برايت دلنشين تر است،هم اينكه خانواده هر روز سر سفره يكي از ائمه نشسته اند.
بزرگی برای خانمهای کدبانو چند توصیه داشتند:
برای آشپزی هر روز به نیت معصوم آن روز غذا طبخ کنید مثلا روز جمعه که متعلق به امام عصر (عج)میباشد تمام وعده ها را به نیت آن حضرت آشپزی کنید
ابتدا قبل از آشپزی وضو بگیرید
هنگام وارد شدن به آشپزخانه بسم الله الرحمن الرحيم بگویید
اگر دیدید کارهایتان زیاد است لاحول ولا قوه الا بالله بگویید
هنگام روشن کردن آتش اجاق گاز بگویید اللهم اجرنا من النار (یعنی خدایا مرا از آتش دوزخت دور کن)
هنگام استفاده از آب صلوات بر پیامبر (ص)بفرستید تا از شفاعتش بهرمند گردید واز اب حوض کوثر بنوشید
اگر از میوه و سبزیجات وگوشت استفاده می کنید بگویید اللهم اسئلک الجنه (از خدواند در خواست بهشت کنید)
هرچه را که با چاقو قطعه قطعه می کنید ذکر سبحان الله والحمدالله را بگویید
هنگامی که کارهایتان به اتمام رسید شکر خدای رابجا آورید
واگر خسته شدید اعوذبالله گفته و بخدا پناه ببرید
که با این کار همیشه در حال ذکرخدواند هستید و کسی که در حال ذکر باشد مانند کسی است که در حال جهاداست که هم آشپزی می کنید وهم جهاد
📢📢لطفا برای خانمها به اشتراک گذارید
🍃
🌸🍃 @takhooda ✨
🔴مهمان امام حسین (علیه السلام)
شیخ رجبعلی خیاط می فرمود :
در روزهای اوایل هیئت ، مایل بودم تمام کارهای مجلس را خودم انجام دهم، خودم مداحی می کردم، چای می دادم و اغلب کارهای دیگر.
شبی مشغول دادن چای به عزاداران بودم که دیدم جوانی که اصلا ظاهر مناسبی نداشت وارد مجلس شد و گوشه ای نشست ، یقه اش باز بود و گردنبند به گردنش ، وضع لباسش هم خیلی نامناسب بود.
به همه چای تعارف کردم تا رسیدم به جوان، چشمم به پایش افتاد دیدم جورابی نازک شبیه جوراب های زنانه به پا دارد.
غیظ کردم و با عصبانیت سینی چای را مقابلش گرفتم،
یکی از استکان ها برگشت و چای روی پایم ریخت و سوخت.
از این سوختگی زخمی در پایم بوجود آمد که خیلی طول کشید تا خوب شود،
برای خودم هم این سوال پیش آمده بود که چرا زخم پایم خوب نمی شود.
شبی به من گفتند: شیخ! آن جوانی که با عصبانیت چای به او تعارف کردی ، هر چه بود مهمان حسین علیه السلام بود ، نباید چنین رفتاری را با او مرتکب میشدی.
📚کشکول کشمیری ، صفحه ۱۲۳
🍃
🌸🍃 @takhooda ✨