🌸🍃🌸🍃
#سوادزندگی
شما در مسیر زندگی همان چیزی را خواهید دید
که عمیقاً به آن باور داشته باشید...
اگر باور داشته باشید مردم خوب هستند،
همه جهان با شما خوب خواهند شد....
اگر باور داشته باشید همه مردم بد هستند،
جهان با شما بد خواهد شد....
اگر باور کنید عشق وجود ندارد،
یک زندگی خشک و بدون عشق را خواهید دید که در آن فقط محاسبات ریاضی حکم فرماست.
اگر باور کنید که عشق وجود دارد،
آنرا عمیقاً تجربه خواهید کرد...
همه چیز به باورهای شما وابسته است..
زندگی دقیقا همان چیزی را به شما نشان خواهد داد که شما میخواهید....
این، بزرگترین راز جهان خلقت است..
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
🌸🍃🌸🍃
#ذکر_عفت_ساجده
محمد عوفی در جوامع الحکایات مینویسد، فردی به نام برقعی شورش کرد و با عدهای سیاهپوست بر مردم بصره حاکم شد.
از ترس او زنان و دختران از خانه بیرون نمیآمدند چون اگر زنگیها ( سیاهپوستان) هر دختری را میدیدند بر او تجاوز میکردند.
دختری زیباروی و عفیفه به نام ساجده را پدر سارباناش در بیابان مریض شد و چون برادری نداشت، مجبور شد برای درمان پدر به بیابان رود. لباس مردانه پوشید و از خانه خارج شد.
سوار شتر در بیابان میرفت که یکی از این سیاهان به طلب آب نزد او آمد. آب را ساجده داد ولی سخن نگفت و این امر شک آن وحشی را برانگیخت. حجاب از سرش برداشت و داستان را فهمید.
دوستان خود را صدا کرد، تا بعد از او از ساجده کامروا شوند. ساجده گفت: اگر ناموس مرا به من ببخشید من یک هدیهای به شما میدهم که هیچکس نداده است. گفتند چیست؟
گفت من ذکری به شما یاد میدهم که اگر بخوانید، ضربت هیچ شمشیری در شما اثر نکند. سیاهان تعجب کردند و گفتند: بیاموز تا ما کنار رویم. یکی از سیاهان گفت: ما از کجا دانیم که این ذکر درست است؟ ساجده گفت: من میگویم و در من امتحان کنید. پذیرفتند.
ساجده آن ذکر را زیر زبان گفت و شمشیر بر گردنش فرود آوردند و در همان لحظه گردنش از تن جدا شد.
سیاهان فهمیدند که ذکری در کار نبود، هدف ساجده آن بود که بدون آن که بیعفت شود، پاک بمیرد و از دنیا برود. و تمام اینها نقشهای بیش نبود. مدتها مزار این زن پاک دامن در بیابان بصره زیارتگاه بود.
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
🌸🍃🌸🍃
#برکت
برکت به معنی، خیری بیپایانی است که توسط خدا به انسان میرسد.
وقتی پولی میگیریم و میگوییم خدا بدهد برکت، یعنی مبلغ آن مهم نیست، مهم، خیر بیپایان آن است که از خدا انتظار آن را داریم.
عمر با برکت یعنی، عمری که خیر بیپایان داشته باشد. یعنی انسان بهجای عمر طولانی و بدون خیر، عمرش هرچند کوتاه شد، دارای خیر برای مردم و دیگران داشته باشد. مانند عالمی که کتابی مینویسد. یا فرد خیری موسسه خیریهای را بنیان مینهد.
در عروسی میگوییم، مبارک است یعنی، این خیر و شادی پایان نگیرد و همیشه عروس و داماد کنار هم شاد باشند.
از کتاب قاموس قرآن. سید علی اکبر قریشی
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
هدایت شده از نایت کویین
#سواد_زندگي
آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﺗﻤﺎﻡ ﻭﻗﺎﯾﻊ ﺭﻭﺯﺍﻧﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻧﮑﻦ...
آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﺑﺎﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺗﻮﺳﺖ ﺑﺤﺚ ﻧﮑﻦ فقط به او گوش کن...
آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ خودت را با کسی مقایسه نکن...
آرامش میخواهی شکرگزار باش...
آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍهی کمک کن ؛ تو توانایی ! شاید همه توانایی روحی و جسمی برای یاری کردن ندارند...
آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍهی با همه بی هیچ چشم داشتی ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎﺵ...
آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺕ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﮐﻦ ، هدف داشته باش...
آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﺳﺮﺕ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﺧﻮﺩﺕ ﮔﺮﻡ ﺑﺎﺷﺪ .
آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ وابسته نباش .
عاﺷﻖ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺗﻮ ﺑﺮﺍﯼ ﻭﺟﻮﺩﺕ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﻣﺎﻧﺪ.
🎊 @bluebloom_madehand 🎊
#پندانه
گاهی یک حرکت کوچک میتواند دنیای بزرگ یک نفر را عوض کند
جنایتکاری که یک آدم را کشته بود، در حال فرار و آوارگی با لباس ژنده و پر گردوخاک و دستوصورت کثیف و خسته و کوفته به یک دهکده رسید.
چند روزی چیزی نخورده و بسیار گرسنه بود. جلوی یک مغازه میوهفروشی ایستاد و به پرتقالهای بزرگ و تازه خیره شد، اما بیپول بود.
بهخاطر همین دودل بود که پرتقال را بهزور از میوهفروش بگیرد یا آن را گدایی کند.
دستش توی جیبش تیغه چاقو را لمس میکرد که به یکباره پرتقالی را جلوی چمشش دید.
بیاختیار چاقو را در جیب خود رها کرد و پرتقال را از دست مرد میوهفروش گرفت.
میوهفروش گفت:
بخور نوش جانت، پول نمیخواهم.
سه روز بعد آدمکش فراری باز در جلوی دکه میوهفروش ظاهر شد. این دفعه بیآنکه کلمهای ادا کند، صاحب دکه فوراً چند پرتقال را در دست او گذاشت.
فراری دهان خود را باز کرد. گویی میخواست چیزی بگوید. ولی نهایتاً در سکوت پرتقالها را خورد و با شتاب رفت.
آخر شب صاحب دکه وقتی که بساط خود را جمع میکرد، صفحه اول یک روزنامه به چشمش خورد.
میوهفروش وقتی که عکس توی روزنامه را شناخت، مات و متحیر شد.
عکس همان مردی بود که با لباسهای ژنده از او پرتقال مجانی میگرفت. زیر عکس او با حروف درشت نوشته بودند قاتل فراری و برای کسی که او را معرفی کند نیز مبلغی بهعنوان جایزه تعیین کرده بودند.
میوهفروش بلافاصله شماره پلیس را گرفت. پلیسها چند روز متوالی در اطراف دکه در کمین بودند.
سهچهار روز بعد مرد جنایتکار دوباره در دکه میوهفروشی ظاهر شد. با همان لباسی که در عکس روزنامه پوشیده بود.
او به اطراف نگاه کرد. گویی متوجه وضعیت غیرعادی شده بود. دکهدار و پلیسها با کمال دقت جنایتکار فراری را زیرنظر داشتند.
او ناگهان ایستاد و چاقویش را از جیب بیرون آورده و به زمین انداخت و با بالا نگهداشتن دو دست خود، بهراحتی وارد حلقه محاصره پلیس شده و بدون هیچ مقاومتی دستگیر شد.
موقعی که داشتند او را میبردند زیر گوش میوهفروش گفت:
آن روزنامه را من پیش تو گذاشتم، برو پشتش را بخوان.
سپس لبخندزنان و با قیافه کاملاً راضی سوار ماشین پلیس شد.
میوهفروش با شتاب آن روزنامه را بیرون آورد. در صفحه پشتش چند سطر دستنویس را دید که نوشته بود:
من دیگر از فرار خسته شدم. از پرتقالت متشکرم. هنگامی که داشتم برای پایاندادن به زندگیام تصمیم میگرفتم، نیکدلی تو بود که بر من تاثیر گذاشت. بگذار جایزه پیداکردن من، جبران زحمات تو باشد.
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
قسمت دوم ...
🌹فضائل امام علی علیه السلام
احنف بن قيس مى گويد:
روزى بـه دربار معاويه رفتم ، وقت نهار آن قدر طعام گرم ، سرد، ترش و شيرين پيش من آوردند كه تعجّب كردم .آنگاه طعام ديگرى آوردند كه آنرا نشناختم پرسيدم : اين چه طعامى است ؟
معاويه جواب داد
ايـن طـعـام از روده هـاى مـرغـابى تهيّه شده آنرا با مغز گوسفند آميخته و با روغن پسته سرخ كرده و شكر نِيشكر در آن ريخته اند احنف بن قيس مى گويد:در اينجا بى اختيار گريه ام گرفت و گريستم…
معاويه با شگفتى پرسيد: علّت گريه ات چيست ؟
گفتم : به ياد على بن ابيطالب عليه السّلام افتادم ، روزى در خانه او بودم ، وقت طعام رسيد
فرمود : ميهمان من باش
آنگاه سفره اى مُهر و مُوم شده آوردند.گفتم : در اين سفره چيست ؟
فرمود: آرد جو (سويق شعير )گفتم : آيا مى ترسيد از آن بردارند يانمى خواهيد كسى از آن بخورد فـرمـود: نـه ، هـيـچ كدام از اينها نيست ، بلكه مى ترسم حسن وحسين عليهماالسلام بر آن روغنی بريزند…
گفتم : يا اميرالمؤمنين مگر اين كار حرام است اميرالمؤمنين عليه السّلام فرمود:
نه ، بلكه بر امامان حق لازم است در طعام مانند مردمان عاجز و ضعيف باشند تا فقر باعث طغيان فقرا نگردد…
هـر وقـت فـقـر بـه آنـها فشار آورد بگويند: بر ما چه باك ، سفره اميرالمؤ منين نيز مانند ماست.
مـعـاويـه گـفـت : اى احـنـف مـردى را يـاد كـردى كـه فضـيـلت او قابل انكار نيست.
اصل الشّيعه و اصُولُها ص ۶۵
امام صادق (علیه السلام ) مى فرمايد:
هنگامى كه على عليه السّلام از جنگ صفين بر مى گشت، در ساحل فرات ايستاد و فرمود: اى وادى، من كيستم؟ رود مضطرب شد و امواج به هم خوردند و مردم نگاه مى كردند که صدايى از فرات برخاست و گفت: اشهد ان لا اله الا الله و ان محمدا رسول الله و ان عليا امیرالمومنین حجة الله على خلقه.
امام صادق عليه السّلام فرمايد: وقتى كه على عليه السّلام از صفين بر مى گشت بر ساحل فرات ايستاد و با چوب دستى خود بر آب زد و فرمود: جارى شو. پس دوازده چشمه جارى شد و مردم نگاه مى كردند. سپس با زبانى سخن گفت كه مردم نفهميدند.
آن گاه مارها سرشان را از رودخانه بيرون آوردند و لااله الاالله و تكبير گفتند و بعد از آن گفتند: السلام عليك يا حجة الله فى ارضه و يا عين الله فى عباده. قوم تو در صفين، تو را خوار كردند چنانچه قوم یهود، هارون بن عمران را!
حضرت به مردم فرمود: آيا شنيديد؟ گفتند: بلى. پس فرمود: اين معجزه من براى شماست و شما را بر آن شاهد مى گيرم.
اثبات الهداة: ج ۴ ص ۴۵۰ و ۴۵۱
حسین بن علی علیه السلام فرمود: روزی امیرالمؤمنین علیه السلام در زمین بی آب و علفی، کبکی را مشاهده فرمود. به او فرمود: ای کبک! از چه زمانی در این بیابان هستی و از کجا غذا و آب می آوری؟ پاسخ داد: ای امیرالمؤمنین! من از صد سال پیش در این بیابان هستم. هرگاه گرسنه می شوم، بر شما صلوات می فرستم و سیر می شوم، و هرگاه تشنه شدم، بر کسانی که به شما ستم کردند، لعنت می کنم و سیراب می گردم.
(الخرائج و الجرائح، ج۲، ص۵۶۱)
در راه جنگ نهروان لشكر امیرالمومنین از ديرى مى گذشتند. پير ترسا (راهب مسيحى) بر بالاى دير بود. نعره زد كه اى لشكر، پيشواى خود را بگوييد نزدم آيد. به امام اين خبر را رساندند. امام به طرف راهب آمد و وقتى نزديك شد، راهب عرض كرد: اى سرور لشكر، كجا مى روى؟
امام فرمود: به جنگ دشمنان دين. عرض كرد: در همين جا توقف كن و لشكر خود را بفرما كه متوجه جنگ مخالفان نشوند كه ستاره مسلمانان به خوشبختى نيست و اين ساعت طالع ندارد؛ چند روز صبر كنيد تا كوكب سعد شود، آن وقت حركت كنيد كه پيروز خواهيد شد.
امام فرمود: تو دعوى علم آسمانى مى كنى، مرا از سير فلان ستاره خبر ده؟ عرض كرد: اسمش را نشنيدم؟ امام سوال از ستاره ديگرى كردند، باز ندانست. امام فرمود: تو از آسمان ها علم ندارى، از احوال زمين مى پرسم. آن جا كه ايستاده اى، مى دانى در زير پاى تو چه چيزى مدفون است؟
عرض كرد: نمى دانم. فرمود: ظروفى است؛ و فلان عدد دينارهاى سكه دار و نقش دار در آن مى باشد. عرض كرد: از كجا مى فرمايى؟ فرمود: رسول خدا صلی اللّه علیه وآله مرا خبر داده است. حتى فرموده: تو با اين قوم نهروانيان مى جنگى و از لشكر تو ده نفر كشته و از لشكر دشمن، كمتر از ده نفر فرار كنند.
راهب، متحير شد و تعجب كرد. امام فرمود: زير قدم او را حفر كنيد. پس از كندن آن، ظروف و دينارها كه نشانى هايش را امام فرموده بود، يافتند. پس از مشاهده صدق كلام امام، راهب به دست و پاى حضرت افتاد و مسلمان شد و سپس حضرت متوجه نهروان گرديد.
تحفة المجالس: ص ۱۶۳٫
🌹نشر این پست صدقه جاریه است
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
قسمت سوم
❤️فضائل امام علی علیه السلام
سوره نساء آیه ١٧٠: يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمُ الرَّسُولُ بِالْحَقِّ مِنْ رَبِّكُمْ فَآمِنُوا خَيْرًا لَكُمْ ۚ
امام محمد باقر علیه السلام:
ای مردم پیامبر صلی اللّه علیه وآله ، بر مبنای حق، در قضیّهی ولایت علی علیه السلام آن امر را از ناحیهی خدا برای شما آورده است، به آن ایمان بیاورید که برای شما بهتر است امّا اگر به ولایت علی علیه السلام کفر بورزید، بدانید که آسمانها و زمین به دست قدرت خداست.
تفسیراهل بیت علیهم السلام ج۳، ص۵۳۲/الکافی ج۱، ص۴۲۴
حضرت امام هادی علیهالسلام در زیارت غدیریّه:
ای امیر مؤمنان! شهادت میدهم که شککننده دربارۀ شما به رسول امین(ص) ایمان نیاورده است؛
و رویگردان ازولایت شما به ولایت دیگران، معاندانه رویگردان از دین است، همان دین میانهای که پروردگار جهانیان برای ما پسندیده و آن را در روز غدیر به ولایت شما کامل نموده است.
بحارالأنوار، ج۹۷، ص۳۶۱
حضرت صادق علیه السلام از پدران گرامیش علیهم السلام از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل می کنند:
که رسول خدا (ص) فرمود: ای علی! همانا ولایت و دوستی با تو، جز با برائت از دشمنانت و برائت از دشمنان امامان از فرزندانت، پذیرفته نمی شود.
كنز الفوائد، ج۲، ص۱۲
جابر بن عبدالله انصاری از ابوذر نقل می کند که گفت:
نزد رسول خدا (ص) در مسجد نشسته بودیم که علیّ علیه السلام وارد شد. پس آن حضرت فرمود: ای اباذرّ! آیا علی را دوست داری؟ عرض کردم: ای رسول خدا! به خدا قسم آری. هم او را دوست دارم و هم کسی که او را دوست داشته باشد.
پس فرمود: ای اباذر! علی را دوست داشته باش و نیز کسی را دوست داشته باش که او را دوست دارد. … ای اباذر! علی (ع)را با اخلاص دوست داشته باش، زیرا کسی که علی(ع) را با اخلاص دوست داشته باشد، از خداوند متعال چیزی را درخواست نمی کند، مگر آن که به او عطا می کند و خداوند را نمی خواند، مگر آن که خداوند به او لبّیک می گوید.
🌹رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود:
جبرئیل به من خبر داد که: مَثل محبّت علیّ بن أبیطالب (ع) میان مردم، همچون سوره توحید در قرآن است. هرکس یک بار سوره توحید را بخواند، پاداش قرائت یک سوم قرآن را خواهد داشت و هرکس دو بار این سوره را بخواند، پاداش قرائت دو سوم قرآن، و هرکس سه بار این سوره را بخواند، پاداش کسی را خواهد داشت که همه قرآن را قرائت کرده است.
حال محبّت علیّ بن أبیطالب (ع) این گونه است که اگر کسی او را به زبانش دوست داشته باشد، پاداش یک سوم امّت تو را خواهد داشت، و اگر کسی او را به زبان و قلبش دوست داشته باشد، پاداش دو سوم امّت تو را خواهد داشت، و اگر کسی او را به زبان و قلب و عملش دوست داشته باشد، پاداش همه امت تو را خواهد داشت.
آگاه باشید که هرکس بر دشمنی آل محمّد صلّی الله علیه و آله از دنیا برود، روز قیامت درحالی می آید که بین دو چشمانش چنین نوشته شده است: این فرد از رحمت خدا مأیوس است.
آگاه باشید که هرکس بر دشمنی آل محمد صلّی الله علیه و آله از دنیا برود، سیاه روی از قبرش بیرون می آید.
(مائة منقبة من مناقب أمير المؤمنين و الأئمة(تألیف ابن شاذان)، ص۶۴- ۶۷)
🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
قسمت چهارم...
❤️فضائل امیرالمؤمنین علی علیه السلام
در روز جنگ خیبر، پس از آن که مرحب به دست مبارک امیرالمؤمنین علی(ع) به دو نیم گردید و بر زمین افتاد، جبرئیل (ع) در حالی که تعجب بر چهره داشت بر پیامبر (ص) فرود آمد
رسول خدا (ص) به او فرمودند: از چه تعجب نموده ای؟
جبرئیل عرض کرد:
همانا فرشتگان در مکان هایی که در آن ساکن هستند ندا می دهند:
لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار؛ هیچ جوانمردی نیست مگر علی و هیچ شمشیری نیست، مگر ذوالفقار🌿 ولی تعجب من بدان جهت است که آن زمان که امر شد قوم لوط را هلاک کنم، شهرهای آنان را بر پری از بال های خود قرار دادم و آن قدر آن را بالا بردم که حاملان عرض صدای خروس ها و اطفالشان می شنیدند و تا صبح به انتظار امر خدا ایستادم و آن را جابجا نکردم
اما امروز که علی (ع) ضربت هاشمی خود را بر مرحب فرود آورد، من مأمور شدم زیادی قدرت قبضه ی شمشیر او را نگه دارم تا به زمین فرود نیاید و آن را به دو نیم نکند؛ و در این هنگام فشار زیاد شمشیر علی (ع)، سنگین تر از شهرهای قوم لوط بود و این در حالی بود که اسرافیل و میکاییل بازوی علی (ع) را در هوا به قبضه ی خویش گرفته بودند.
مدینة المعاجز، ج۱: ۱۸۳
حضرت باقر (ع) فرمود: علی (ع) پنج سال حكومت كرد، برای خود هيچ خشت پخته و خشت خامى بر هم ننهاد، و هيچ ملكى را مخصوصِ خود نفرمود، و هيچ سرخ و سپيدى به ميراث باقى نگذاشت. به مردم نان گندم و گوشت مى خورانيد، ولى چون به خانه خود برمى گشت نان جو و سركه و روغن زيتون مى خورد.
الكافي، ج ۶، ص ۳۲۸ روضة الواعظين، ج ۱، ص ۱۱۷
🌹رسول خدا (ص) فرمودند:
وقتی در روز قيامت، اولين و آخرينِ خلق جمع میشوند كسی ازپل صراط به سلامت عبور نمیكند مگر اينكه جواز ولايت علی بن ابیطالب (علیهماالسلام) را داشته باشد ؛ و این همان معنای سخن خدای تعالی است که میفرماید: وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ
آنان را نگه دارید که باید مورد سوال واقع شوند؛( سوره صافات، آیه ۲۴)
یعنی از ولایت علی بن ابیطالب از آنان سوال میشود (و اگر نداشته باشند به دوزخ سقوط خواهند کرد)
فرائد السمطين (جوينی)، ج۱، ص۲۸۹؛
از پیغمبر اکرم (ص) سؤال کردند: در شب معراج پروردگارت با تو به چه لغتی گفتگو کرد؟ فرمودند: به لغت علی علیه السلام و با لهجه ی او صحبت کردند.
عرض کردم : پروردگارا ؛ تو با من گفتگو می کنی یا علی! فرمودند:
ای محمد ؛ من وجودی هستم که همانند سایر موجودات نیستم و با مردمان قیاس نمی شوم و مانند اشیاء دیگر توصیف نگردم ،
تو را از نور خود و علی را از نور تو آفریدم ، از پنهانی های دلت و زوایای قلبت اطلاع حاصل کردم دیدم هیچ کس را بیشتر از علی ابن ابیطالب دوست نداری ، با زبان او با تو گفتگو کردم تا قلب تو آرامش پیدا کند.
کشف الغمة ج ۱ ص 106؛ طرائف ص ۱۵۵؛ بحارالانوار ج ۳۸ ص ۳۱۲ ح ۱۴
🌹انتشار این پست صدقه جاریه است...
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
هدایت شده از نایت کویین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا فکر میکنید که
خدا صدای شما رونمیشنوه...
ببینید عااااااالیه👌
#الا بذکر الله تطمئن القلوب
🎊 @bluebloom_madehand 🎊
💌 ویژگی محبت خدا
اگر به جای تلاش برای چشیدن مزه محبت خدا به دنبال جلب محبت دیگران باشیم ، هیچ نتیجهای جز شکست را تجربه نخواهیم کرد.
تفاوت محبت خدا با محبت دیگران این است که محبت دیگران ابتدا راحت بدست می آید ولی بعد راحت از دست میرود ولی محبت خدا ابتدا سخت به دست میآید ولی هرگز از دست نمی رود. ❤️
#استاد_پناهیان
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
❁ #اَلّلهُمَّصَلِّعَلیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ ❁
🕊❀✾••┈┈•
#جملات_طلایی_علماء_و_شهدا
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
🌸🍃🌸🍃
#سواد_زندگي
قاطعانه صحبت کنید، نه تهاجمی :
داشتن روحیه ی پرخاشگری نشان دهنده ی اعتماد به نفس نیست؛ بلکه زورگویی شما را نشان می دهد.
هنگامی که خودتان را باور نداشته باشید، به راحتی و بدون اینکه بخواهید، قلدری و دیگران را تهدید می کنید.
سعی کنید در اظهار نظر های خود، بدون اینکه تهاجمی عمل کنید و شخصیت دیگران را زیر سوال ببرید قاطعانه سخن گفتن را تمرین کنید.
بخاطر داشته باشید هیچگاه نمی توانید بدون اینکه روی خودتان کنترل داشته باشید، اعتماد به نفستان را افزایش دهید.
همواره با صدا و لحن مناسب حرف بزنید و نسبت به طرز ایستادن خود حساس باشید
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
🌸🍃🌸🍃
در ميان بنى اسرائيل عابدى يك عمر طولانى به عبادت خدا اشتغال داشت، در عالم خواب به او گفته شد فلان زن از دوستان تو در بهشت است.
وقتى بيدار شد، سراغ آن زن را گرفت تا او را پيدا كرد، سه روز او را مهمان خود نمود، تا ببيند او چه عملى انجام مى دهد كه اهل بهشت شده است، وى در اين سه روز ديد، او يك زن عادى است، شبها كه عابد شب زنده دارى مى كند، او مى خوابد، روزها كه عابد روزه مى گيرد، او روزه نمى گيرد ...
تا اينكه: به او گفت: "آيا غير از آنچه از تو ديدم عمل ديگرى ندارى؟" او گفت "نه به خدا سوگند، اعمالم همين است كه ديدى"، عابد اصرار كرد كه فكر كن و بياد بياور كه چه عمل نيكى دارى ...
سرانجام زن گفت: من يك خصلت دارم (كه همواره راضى به رضاى خدا مى باشم) اگر در سختى باشم، آرزوى آسانى نمى كنم، اگر بيمار باشم، آرزوى سلامتى نمى كنم و اگر در گرفتارى باشم آرزوى آسايش نمى كنم (بلكه پسندم آنچه را جانان پسندد).
عابد جريان را دريافت، دستش را بر سرش زد و گفت: "سوگند به خدا اين خصلت (رضا به رضاى الهى) خصلت بزرگى است كه عابدها از داشتن آن عاجزند.
#مجموعه ورّام، ص ۲۳۰
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨