eitaa logo
آرامش حس حضور خداست
5.6هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
919 ویدیو
77 فایل
آرامش در زندگی نبودن جدال نیست بلکه تجربه حضور خداست!♥ کپی برداری با لینک کانال خودتون با افتخار حلال اندر حلال وثواب آن را تقدیم میکنم به ساحت مقدس آقا صاحب الزمان (عج ) التماس دعا
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹خدا به بعضی ها صدا داده قرآن رو با صوت میخونند، دل همه رو می برند. 🔹به بعضی ها قیافه داده درباره خدا حرف میزنند و آدما رو با خدا رفیق می کنند. 🔹به بعضی ها انرژی مثبت داده کنارشون که هستی مثل اینکه رفتی پیش خدا. 🔹به بعضی ها اخلاق خوب داده هر کاری می کنند یاد خدا میفتی. 🔹به بعضی ها نور داده وقتی میان راه خدا رو نشونت میدن. 🔹به بعضی ها احساس و مهربونی داده با کاراشون یاد مهربونی و بنده نوازی خدا میفتی. 🌸خدا به همه ما یه چیزی داده 🔹بگرد تو وجودت ببین به تو چی داده. همون رو بردار تو راه خدا خرج کن . هی نگو من که صدا ندارم! من که قیافه ندارم! من که انرژی مثبت ندارم و ... 🔹باور کن خیلی چیزها داری، الکی خـَلقت نکرده! بشین فکر کن و سهم خودتو از بندگی خدا تو این دنیا پیدا کن. 🔹ببین چطوری می،تونی یه نماینده و نشونه ی خدا باشی برای بقیه ...ببین چطوری میتونی جلوه ای از حضور خدا باشی، و لبخند خدا رو هدیه بدی به این دنیا و آدماش ... 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🗿 داستان مهیّج گرویدن جادوگر آفریقایی به دین مبین اسلام ▫️بامالو کانتریو نام مستعار جادوگر و ساحر آفریقایی اهل یکی از کشورهای واقع در منطقه غرب آفریقا است. وی به دنبال شغل آبا و اجدادی خود از کودکی تا سن پنجاه سالگی از راه رمالی و سحر و جادو گذران زندگی می‌کرده که پس از گذشت نیم قرن از عمرش به یکباره لطف الهی شامل حالش شده و به دین مبین اسلام و مکتب حق اهل بیت (ع) می‌گراید. این گفتگو توسط ابتدا به زبان محلی (لینگالا) تهیه شده و سپس به فرانسوی و در نهایت به زبان فارسی بازگردانده شده است.🔻 🔹...پدرم یکی از خبره‌ترین و در عین حال گمنام‌ترین رمالان و ساحران آفریقا در زمان خود بود که فقط افرادی خاص و سران دولتی و حکومتی آن هم با چند واسطه موفق به ملاقات و دیدار وی می‌شدند و شاید این نکته برای شما و مخاطبانتان جالب باشد که از سن ده سالگی تا زمان مرگ هیچ کس نتوانسته بود چهره پدر را ببیند؛ او همیشه چهره خود را با شالی سفید می‌پوشاند و باور داشت که کشف حجاب از صورتش موجب کاهش انرژی ها ماورائی وی می‌شود. 🔹...روزی حیوانی وحشی از پنجره باز محل نگهداری خدایمان وارد اتاق شد و به محض ورود با خدای خدایان برخورد کرد و آن را بر روی زمین انداخت که موجب شکستن و چند تکه شده آن شد. همانجا بود که در ذهنم این سوال پیش آمد: چگونه خدایی به این عظمت که تمامی مقدرات ما را رقم می‌زند و ما را از ارزاق و نعمتها بی نیاز ساخته نتوانست در مقابل حیوانی وحشی از خود دفاع کند؟ اما به دلیل ترس از پدر هیچ‌گاه این سوال را بر زبان نیاوردم. 🔹 ...متوجه شدیم بت جدیدی که قرار است آن را پرستش کنیم در همان اتاق خاص در بین زمین و هوا معلق است و هیچ تکیه گاهی ندارد که هرچه سرّ این موضوع را از پدر خواستیم پاسخ نگفت. بعدها و در آستانه مرگ پدر متوجه شدم که وی به یکی از تحت امر خود دستور داده تا از خدای خانوادگی ما به صورت تمام وقت محافظت کند. پدرم عاقبت بسیار ناخوشایندی داشت و مرگ سختی را چشید و حتی پس مرگ هیچ‌کس هرگز نتوانست جسد او را پیدا کند. 🔹در سن سی و پنج سالگی به حدی توانمند شده بودم که بسیاری از شخصیتهای سیاسی و افراد با نفوذ مملکتی به نزد من آمده و برای حل مشکلات خود از من کمک می‌خواستند. 🔹... یک شب تابستانی در عالم رویا زیر یک درخت سرسبز مردی را دیدم با لباسی بلند و سفید و شالی همرنگ آن لباس که بر دور سرش پیچیده بود و پشت به من ایستاده و زیر لب گویی با کسی مناجات می‌کرد. چند قدمی که نزدیک تر شدم دیدم آن کمربندی بر کمر خود دارد که روی آن سیزده نگین درشت و درخشنده چشم نوازی میکند که دو نگین اول به رنگ سبز، ده تای بعدی نقره ای و آخرین نگین به رنگ طلایی بسیار خاصی بود که چشم مرا به خود خیر کرد. 🔹چند روز بعد در خانه اقوام نشسته بودم و کاری برای انجام نداشتم برای گذران وقت از یکی از پسران قوم خویشمان خواستم بیاید و چون به زبان فرانسه مسلط بود کتاب را برایش آوردم تا چند صفحه ای برایم بخواند و ترجمه کند. او نیز همین کار را کرد از روی جلد شروع به خواندن کرد: «راه های رسیدن به کمال»، (سید مجتبی ). 🔹پس از حدود یک سال زندگی در کشور نیجریه به کمک آن دوست مسلمان شده و به مکتب اهل بیت (ع) گرویدم و در مورد تغییر نام خود نیز باید بگویم آن را نیز دوستم برایم برگزید، زیرا روزی از وی پرسیدم به کسی که بسیار مشتاق امام عصر خود و ظهور وی باشد در لغت عربی چه گفته می‌شود؟ وی نیز در جواب گفت: که این نام بسیار بر قلب من تاثیر گذاشت و تصمیم گرفتم تا آن نام را برای زندگی در نیم قرن دوم عمرم برگزینم. عَجْل لوَلِیِّکَ اَلفَرَج 🤲 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌝متنی بسیار آرام بخش و دلپذیر از کریم: *برای این اوضاع یی*🌝 ❓گفتمش: این ویروس تا کی در کشور ما می ماند؟ 📖 فرمود: *أَيَّامًا مَّعْدُودَاتٍ* چند روزی بیش نیست 🌸بقره آیه ١٨٤. ❓گفتم: در برابر سخنان و توصیه های بهداشتی پزشکان چه کنیم؟ 📖 فرمود: *وَاسْمَعُوا وَأَطِيعُوا* ﺑﺸﻨﻮﻳﺪ ﻭ ﺍﻃﺎﻋﺖ ﻧﻤﺎﻳﻴﺪ 🌸تغابن آیه ١٦ ❓گفتمش: برای در امان ماندن از آسیب کرونا چه باید کنیم؟ 📖 فرمود: *وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ* ﻭ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎﻳﺘﺎﻥ بمانید ﻭ ﺁﺭﺍم ﮔﻴﺮﻳﺪ ، 🌸احزاب آیه٣٣ ❓گفتم: گویا راه پیشگیری از این بیماری رعایت بهداشت است برای رعایت بهداشت فردی چه کنیم؟ 📖 فرمود: *فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ* ﺻﻮﺭﺕ ﻭ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﻳﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺸﻮﻳﻴﺪ 🌸مائده آیه ٦ ❓گفتم: لباسهایمان هم می تواند ناقل بیماری باشد آن را چه کنیم؟ 📖 فرمود: *وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ* ﻭ ﺟﺎﻣﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﭘﺎﻙ وتمیزﻛﻦ ، 🌸مدثر آیه٤ ❓گفتمش: آیا بیرون آمدن بی مورد از منزل را جایز می دانی؟ 📖 فرمود: *وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ* ﺧﻮﺩ ﺭﺍ با دستان خود ﺑﻪ ﻫﻠﺎﻛﺖ ﻧﻴﻨﺪﺍﺯﻳﺪ. 🌸بقره آیه١٩٥ ❓گفتمش: اگر کسی را دیدیم که تب و لرز و مشکل تنفسی دارد نشانه چیست؟ 📖 فرمود: *وَهُوَ سَقِيمٌ* او بیمار است. 🌸صافات١٤٥ ❓گفتم: در این صورت ما چه کنیم؟ 📖 فرمود: *فَلَا تَقْرَبُوهَا* به او‌نزدیک نشوید 🌸بقره آیه١٨٧ ❓گفتم: مگر این ویروس چگونه از افراد بیمار به ما منتقل می شود؟ 📖 فرمود: *تَخْرُجُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ* ﺍﺯ ﺩﻫﺎﻧﺸﺎﻥ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻣﻰ ﺁﻳﺪ. 🌸کهف آیه٥ ❓گفتمش: آیا در این ایام می توانیم به خانه ی دوستان و خویشان سری بزنیم و وارد شویم؟ 📖 فرمود: *لَا تَدْخُلُوا بُيُوتًا غَيْرَ بُيُوتِكُمْ* ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎﻳﻲ ﻏﻴﺮ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎﻱ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﻭﺍﺭﺩ ﻧﺸﻮﻳﺪ. 🌸نور آیه ٢٧ ❓گفتم: آیا در ایام قرنطینه می توانیم با خانواده برای خرید از خانه خارج شویم؟ 📖 فرمود: *فَابْعَثُوا أَحَدَكُم بِوَرِقِكُمْ هَٰذِهِ إِلَى الْمَدِينَةِ فَلْيَنظُرْ أَيُّهَا أَزْكَىٰ طَعَامًا فَلْيَأْتِكُم بِرِزْقٍ مِّنْهُ* ﭘﺲ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﭘﻮﻟﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﺷﻬﺮ ﺭﻭﺍﻧﻪ ﻛﻨﻴﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺎ ﺗﺄﻣﻞ ﺑﻨﮕﺮﺩ ﻛﺪﺍم ﻳﻚ [ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺩﺍﺭﺍﻥ ﺷﻬﺮ ] ﻏﺬﺍﻳﺶ ﭘﺎﻛﻴﺰﻩ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ ؟ ﭘﺲ ﻏﺬﺍﻳﻲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﺮﺍﻳﺘﺎﻥ ﺑﻴﺎﻭﺭﺩ. 🌸کهف آیه ١٩ ❓گفتمش: چرا برخی از افراد توصیه های بهداشتی را رعایت نمی کنند؟ 📖 فرمود: *ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَّا يَفْقَهُونَ* ﭼﻮﻥ ﺁﻧﺎﻥ گروهی ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﻧﻤﻰ ﻓﻬﻤﻨﺪ . 🌸حشر آیه١٣ ❓گفتم: ما چه کنیم؟ فرمود: *فَلَا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ* ﺑﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﻧﻨﺸﻴﻨﻴﺪ. 🌸نساء١٤٠ ❓گفتم: آیا در رعایت قرنطینه و نکات بهداشتی مشکل این روزهای ما حل می شود؟ 📖فرمود: *فِيهِ شِفَاءٌ لِّلنَّاسِ* ﺩﺭ ﺁﻥ ﺩﺭﻣﺎﻧﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺮﺩم ﺍﺳﺖ. 🌸نحل آیه ٦٩ ❓گفتمش: این خانه نشینی و قرنطینه کسب و کار برخی از ماها را تحت تاثیر قرار داده و برایمان مشکلات اقتصادی شدیدی ایجاد نموده. 📖 فرمود : *وَإِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنِيكُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ* ﻭ ﺍﮔﺮﺍﺯ فقر ﻭ ﺗﻨﮕﺪﺳﺘﻲ ﻣﻰ ﺗﺮﺳﻴﺪ ، ﺧﺪﺍوند ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻓﻀﻞ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﻧﺶ بی ﻧﻴﺎﺯ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ 🌸توبه آیه٢٨ ❓گفتم: برخی می گویند ساخت و اشاعه ی این ویروس در جهان کار جهان خواران و دشمنان قسم خورده ی ماست تا با این کید و حیله به ما ضربه بزنند. 📖 فرمود: *وَإِن تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا لَا يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ* ﻭ ﺍﮔﺮ ﺷﻜﻴﺒﺎﻳﻲ ﻭﺭﺯﻳﺪ ﻭ ﭘﺮﻫﻴﺰﻛﺎﺭﻱ ﻛﻨﻴﺪ ، ﻧﻴﺮﻧﮕﺸﺎﻥ ﻫﻴﭻ ﺯﻳﺎﻧﻲ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻧﻤﻰ ﺭﺳﺎﻧﺪ ; ﻣﺴﻠﻤﺎً ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﻧﺠﺎم ﻣﻰ ﺩﻫﻨﺪ ، ﺍﺣﺎﻃﻪ ﺩﺍﺭﺩ . عمران آیه١٢٠. 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ 🍃 🔹روزی حضرت عیسی(ع)از صحرایی می گذشت. در راه به عبادت گاهی رسید که عابدی در آن جا زندگی می کرد. حضرت با او مشغول سخن گفتن شد. در این هنگام جوانی که به کارهای زشت و ناروا مشهور بود از آن جا گذشت. وقتی چشمش به حضرت عیسی (ع) و مرد عابد افتاد، پایش سست شد و از رفتن باز ماند و همان جا ایستاد و گفت: خدایا من از کردار زشت خویش شرمنده ام. اکنون اگر پیامبرت مرا ببیند و سرزنش کند، چه کنم؟ خدایا! عذرم را بپذیر و آبرویم را مبر😔 🔸مرد عابد تا آن جوان را دید سر به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! مرا در قیامت با این جوان گناه کار محشور مکن. در این هنگام خدای برترین به پیامبرش وحی فرمود که به این عابد بگو: ما دعایت را مستجاب کردیم و تو را با این جوان محشور نمی کنیم، چرا که او به دلیل توبه و پشیمانی، اهل بهشت است؛ و تو به دلیل غرور و خودبینی،اهل دوزخ... 📚به نقل از محمد غزالی، کیمیای سعادت، ج 1، ص 105 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم !... کجا این دل شکسته را جز نگاه تو درمانیست و کجا این دل تشنه را جز ابر احسان تو بارانی ای زیبای زیبادوست! ای دلربای دلکش آفرین! ای معبودم!... چه لذت بخش است گذر نسیم یاد تو بر دلها، چه زیباست پرواز خاطر تو بر قلبها، و چه شیرین است پیمودن اندیشه در جاده ی غیب ها بسوی تو، سبحانا... "ای یگانه محبوب بی ریا" در کنارمان گیر و دامنت را پناه جاودانه مان ساز؛ الها.... تو را سوگند به رحمت بی منتهایت، اجابت کن دعاهای بندگانت را... آمین...... 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 حضرت ایوب وقتی مریض شدند و همه بچه هایشان یکجا فوت کردند و تمام اموالشان را از دست دادند و همسرش برای امرار معاش حتی موهایش را فروخت و به اصطلاح امروزی ها کارد به استخوانشان رسید،هنوز هم اعتراضی نداشتند. همسر حضرت ایوب از ایشان خواستند دعایی کنند و از خدا بخواهند به این وضعشان خاتمه ای بدهد. ایوب (ع) گفتند:خداوند سالها به من نعمت دادند حال درست نیست من اعتراض کنم. با حیایی و خجالتی که می توان تصور کرد،فقط گفتند:خدایا به من آسیب رسیده و تو مهربانترین مهربان هایی! یعنی دست گدا و کرم تو. خداوند مهربان زندگی اش را گلستان نمود. أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَأَنتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ  🍃 🌸🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جان آقام ( عج ) . . . 😔تا حالا شده فکر کنـــیم تاوان گناه ما رو کسی دیگه ای داره میده!!!؟؟؟ 🔹🔸🔹 🔵 اصبغ ابن نباته از امیر المؤمنین علیه السّلام نقل می‌ کند که آن حضرت در مورد امام مهدی ( عج ) فرمودند: ⭕️صَاحِبُ‏ هَذَا الْأَمْرِ الشَّرِیدُ الطَّرِیدُ الْفَرِیدُ الْوَحِیدُ. ⭕️صاحب این امر شرید (آواره) و طرید (کنار گذاشته شده و فرید (تک) و وحید (تنها) است. 📗(کمال الدین شیخ صدوق، ج1، ص303، باب 26) امام باقر علیه السّلام که فرمودند: ☀️صَاحِبُ‏ هَذَا الْأَمْرِ هُوَ الطَّرِیدُ الشَّرِیدُ الْمَوْتُورُبِأَبِیهِ الْمُکَنَّى بِعَمِّهِ الْمُفْرَدُ مِنْ أَهْلِهِ اسْمُهُ اسْمُ نَبِیٍّ. ☀️صاحب این امر: ( حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ) همان کسی است که طرد شده و آواره است و خون جدش بازخواست نشده و کنیه عمویش را دارد و از خانواده اش تک افتاده و هم نام پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم است . 📘(کتاب غیبت نعمانی ، ص179، ح 24) 📌🖇 🌟 _______________ فقط امام زمان ( عج ) الّلهُـــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَــــــــرَج الساعه 🍃 🌸🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨ ✨ راز غمگینی و شادی بی جهت انسان ✨ 💫ابی عبد الرحمان می گوید : به امام صادق(ع) گفتم : گاهی اندوهگین یا شاد می گردم در حالی که هیچ یک از اهل و مال و فرزند دلیل آن نیستند ، علت چیست ؟ 💫حضرت فرمودند : با هر انسان ، فرشته و شیطانی هست . سرور انسان از نزدیک شدن فرشته و اندوه او از نزدیک شدن شیطان به وی است و دلیل آن فرموده حق تبارک و تعالی است که می فرماید : شیطان به شما وعده فقر و حق تعالی به شما وعده آمرزش و احسان می دهد ، او رحمت بی منتها و دانا است . ( بقره / ۲۶۸ ) 📚 علل الشرایع ، جلد ۱ ، شیخ صدوق(ره) 🍃 🌸🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از رفاقت با شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ اهمیت خودسازی و تهذیب نفس از زبان سردار دلها شهید حاج قاسم سلیمانی 🔰 خداوندا عاشق دیدارتم همان دیداری که موسی را ناتوان از ایستادن و نفس کشیدن نمود 🔰 شهداء این نبود که فقط با تیر خوردن شهید شدند؛ نه! چون شهید بودند شهید شدند! تا شهید نباشی شهید نمیشی! 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💯یک عمل مجرب جهت تمامی امورات شما 👌 🌺✨ اسم این عمل نماز حضرت حضراست 🌸✨که خود جناب خضر قسم یاد کرده هرکس این نماز رابخواند. 🌺✨ من. براورده شدن اورا میکنم. 🌸✨هر روز دورکعت نماز بگذارد با این نیت که ☀️( نیت کردم تا دو رکعت نماز. گذارم به فرموده حضرت خضر قربه الله ☀️دررکعت اول بعد ازحمد سوره والعصر را سه باربخواند و در رکعت دوم بعد ازحمد. سوره اذا جا نصر الله والفتح را سه بار بخواند. ونماز راسلام دهد ☀️وبعد از سلام یازده مرتبه یا غیاث المستغیثین اغثنی وبعد از ان 🌷 خود را طلب نماید. 💯که ان شا الله به می رسد. هرچه باشد البته معلومه که خواسته و باشد 🍃 🌸🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚داستان کوتاه📚 ⚡️مطرب پیر⚡️ از منبر پایین آمد و مردم، مجلس را ترک می گفتند. شیخ ابوسعید ابوالخیر، امشب چه شوری برپا کرد. همه حاضران، محو سخنان او بودند و او با هر جمله که می گفت، نهال شوق در دل ها می کاشت، اما من هنوز نگران قرضی بودم که باید می پرداختم. وام سنگینی بر عهده داشتم و نمی دانستم که چه باید کرد. پیش خود گفتم که تنها امیدی که می توانم به آن دل ببندم، ابوسعید است. او حتما به من کمک خواهد کرد. شیخ، گوشه ای ایستاده بود و مردم گرد او حلقه زده بودند. ناگهان پیرزنی پیش آمد. شیخ به من اشاره کرد، دانستم که باید نزد پیرزن روم و حاجتش را بپرسم. پیرزن گفت کیسه ای زر که صد دینار در آن است آورده ام که به شیخ دهم تا میان نیازمندان تقسیم کند، او را بگو که در حق من دعایی کند. کیسه را گرفتم و به شیخ ابوسعید سپردم. پیش خود گفتم که حتما شیخ، حاجت من را دانسته و این کیسه زر را به من خواهد داد، اما ابوسعید گفت این کیسه را بردار و به گورستان شهر ببر. آنجا پیری افتاده است، سلام ما را به او برسان و کیسه زر را به او ده و بگوی اگر خواستی، نزد ما آی تا باز تو را زر دهیم. شبانه به گورستان رفتم. بین راه با خود می اندیشیدم که این مرد کیست که ابوسعید از حال او خبر دارد، اما نیاز من را نمی داند و بر نمی آورد. وقتی به گورستان رسیدم، به همان نشانی که شیخ داده بود، پیری را دیدم که طنبوری (یکی از آلات موسیقی است که در آن ایام، جزو آلات لهو و لعب و گناه محسوب می شد) زیر سر نهاده و خفته است. به او سلام کردم و سلام شیخ را نیز رسانیدم، اما ترس و وحشت، پیر را حیران کرده بود. سخت هراسید. خواست که بگوید تو کیستی، که من کیسه زر را به او دادم و پیغام ابوسعید را نیز گفتم. پیر، هم چنان متحیر و ترسان بود. کیسه را گشود و دینارهای سرخ را دید. نخست می پنداشت که خواب است، اما وقتی به سکه های طلا دست کشید و آنها را حس کرد، دانست که خواب نمی بیند. لختی به دینارها نگریست، سپس سر برداشت و خیره خیره به من نگاه کرد. ناگهان به حرف آمد و گفت مرا نزد شیخ خود ببر. گفتم برخیز که برویم. بین راه، هم چنان متحیر و مضطرب بود. گفتم اگر از تو سؤالی کنم پاسخ می دهی؟ سر خود را به پایین انداخت. دانستم که آماده پاسخگویی است. گفتم تو کیستی و در گورستان چه می کردی و ابوسعید، این کیسه زر به تو چرا داد؟ آهی کشید و غمگینانه گفت مردی هستم فقیر و وامانده از همه جا. پیشه ام مطربی است و وقتی جوان بودم، مردم مرا به مجالس خود می خواندند تا طنبور زنم و آواز بخوانم و مجلس آنان را گرم کنم. در همه جای شهر، هرگاه دو تن با هم می نشستند، نفر سوم آنان من بودم. اکنون پیر شده ام و صدایم می لرزد و دستم آن هنر و توان را ندارد که از طنبور، آواز خوش بر آرد. کسی مرا به مجلس خود دعوت نمی کند و به هیچ کار نمی آیم. زن و فرزندم نیز مرا از خود رانده اند. امشب در کوچه های شهر می گشتم. هر چه اندیشیدم، ندانستم که کجا می توانم خوابید و امشب را سر کنم. ناچار به گورستان آمدم و از سردرد و شکسته دلی، گریستم و با خدای خود مناجات کردم و گفتم خدایا، جوانی و تاب و توانم رفته است. جایی ندارم و هیچ کس مرا نمی پذیرد. عمری برای مردم طنبور زدم و خواندم و محفل آنان را آراستم و اکنون به اینجا رسیدم. امشب را می خواهم برای تو بنوازم و مطرب تو باشم. تا دیرگاه می نواختم و مجلسی را که در آن خود و خدایم بود، گرم می کردم. می خواندم و می گریستم تا این که خوابم برد. دیگر تا خانه شیخ، راهی نمانده بود. پیر، هم چنان در فکر بود و خود نمی دانست که چه شده است. به خانه شیخ رسیدیم و وارد شدیم. ابوسعید، گوشه ای نشسته بود. پیر طنبور زن، بی درنگ به دست و پای شیخ افتاد و همان دم توبه کرد. ابوسعید گفت ای جوانمرد، یک امشب را برای خدا زدی و خواندی، خداوند رحمت تو را ضایع نکرد و بندگانش را فرمان داد که تو را دریابند و پناه دهند. طنبور زن، آرام گرفت. ابوسعید، روی به من کرد و گفت بدان که هیچ کس در راه خدا زیان نمی کند. حاجت تو نیز برآورده خواهد شد. یک روز گذشت. شیخ از منبر و مجلس فارغ شده بود. در همان مجلس، کسی آمد و دویست دینار به من داد و گفت این را نزد ابوسعید ببر. وقتی به خدمت شیخ رسیدم، گفت این دینارها را بردار و طلبکارانت را دریاب. راوی این داستان، شخصی به نام حسن مؤدب از شاگردان ابوسعید است. 📚 منبع: اسرار التوحید فی مقامات الشیخ ابی سعید، صفحه ۱۱۶ 🍃 🌸🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ▪️؟ فیلسوف یونانی دکتر پاپادروس در پایان کلاس درسش با این پرسش به سخنرانی خود خاتمه داد: آیا كسی سؤالی دارد؟ یکی از شاگردانش به نام "رابرت فولگام" نویسندۀ مشهور در بین حضار بود و پرسید: جناب آقای دكتر پاپادروس، معنی زندگی چیست؟ بعضی از حضار خندیدند! اما پاپادروس، دانشجویان خودرا به سکوت دعوت كرد، سپس كیف بغلی خود را از جیبش درآورد، داخل آن را گشت و آینۀ گرد و كوچکی را بیرون آورد و گفت: موقعی كه بچه بودم جنگ بود، ما بسیار فقیر بودیم و در یک روستای دورافتاده زندگی می‌كردیم، روزی در كنار جاده چند تکه آینۀ شکسته، از لاشه یک موتورسیکلت آلمانی پیدا كردم. بزرگترین تکۀ آن را برداشتم و با ساییدن آن به سنگ، گِردش كردم. همین آینه‌ای كه حالا در دست من است و ملاحظه می‌كنید. سپس به‌عنوان یک اسباب‌بازی شروع كردم به بازی با آن و بازتاباندن نور خورشید به هر سوراخ و سنبه و درز و شکاف كمد و صندوقخانه و تاریکترین جاهایی كه نور خورشید به آنها نمی‌رسید. از اینكه با كمک این آینه می‌توانستم ظلمانی‌ترین نقاط دنیا را نورانی كنم به‌قدری شیفته و مجذوب شده بودم كه وصفش مشکل است. *در واقع، بازتاباندن نور به تاریکترین نقاط اطرافم، بازی روزانۀ من شده بود. آینه را نگه داشتم و در دوران بعدیِ زندگی نیز هر وقت كه بیکار می‌شدم آن را از جیبم در می‌آوردم و به بازی همیشگی خود ادامه می‌دادم. بزرگ كه شدم دریافتم این كار یک بازی كودكانه نبود، بلکه استعاره‌ای بر كارهایی بود كه احتمال داشت بتوانم در زندگی خود انجام دهم. بعدها دریافتم كه من، خود نور و یا منبع آن نیستم، بلکه نور و به عبارت دیگر، حقیقت، درک و دانش جایی دیگر است و تنها در صورتی تاریکترین نقاط عالم را نورانی خواهد كرد كه من بازتابش دهم. من تکه‌ای از آینه‌ای هستم كه از طرح و شکل واقعی آن اطلاع چندان درستی ندارم. با وجود این، هرچه كه هستم، می‌توانم نور را به تاریکترین نقاط عالم، به سیاهترین نقاط قلوب انسان‌ها منعکس كنم و سبب تغییر بعضی چیزها در برخی از انسان‌ها گردم. شاید دیگران نیز متوجه این كار شوند و همین كار را انجام دهند. به‌طور دقیق این همان چیزی است كه من به دنبال آن هستم. این معنی زندگی من است. دکتر بعد از پایان درس، آینه را به دقت دوباره در دست گرفت و به كمک ستونی از نور آفتاب كه از پنجره به داخل سالن می‌تابید، پرتویی از آن را به صورتم و به دستهایم كه روی بازوی صندلی به هم گره خورده بودند، تاباند و گفت: ▪️به جایی که تاریک و ظلمانی است، نور ببریم. ▪️به جایی که امید نیست، امید ببریم. ▪️به جایی که دروغ هست، راستی ببریم. 🔳 این معنای زندگیست. 🍃 🌸🍃 @takhooda 🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
AUD-20210516-WA0187.mp3
8.81M
🔊صوت سخنان مهم استاد درباره طیف‌شناسی کاندیداهای انتخابات ریاست‌جمهوری 🔸از تبیین انگیزه ثبت‌نام برخی نامزدها تا درخواست مشاور روحانی از استاد رائفی‌پور‌ برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری 🎧 کیفیت 48kbps 🍃 🌸🍃 @takhooda 🦋