•{﷽}•
💢حفظ آرامش هنگام بیاحترامی
🔹روزی جوانی به ملاقات دانایی رفت و به او هتکحرمت نمود، اما دانا بیاعتنا به این اهانت، آرام او را نگاه کرد.
🔸وقتی بعدها دوستانش راز این آرامش را از او پرسیدند، گفت:
تصور کنید کسی برای شما هدیهای بفرستد و شما آن را نگیرید، یا نامهای به دستتان برسد و شما آن را باز نکنید.
🔹حال آنکه احتمال دارد محتویات نامه یا آن هدیه هیچ تأثیری بر شما نگذارد.
🔸هرگاه مورد اهانت قرار گرفتید نیز اینگونه بیندیشید، هیچگاه آرامش خود را از دست نخواهید داد.
🔹مقام و منزلتی که بیپیرایه باشد، هرگز با بیاحترامی دیگران خدشهدار نمیشود.
🔸کسی نمیتواند ارزش آبشار نیاگارا را با انداختن آب دهان در آن کم کند!
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
✨﷽✨
🔸انجام کار برای رضای خدا
✍️صاحبخانه جوابم کرده بود. خیلی دنبال خونه گشتیم تا خونهای پیدا کردیم ولی دیوارهاش خیلی کثیف بود؛ هزینه نقاش هم نداشتم. تصمیم گرفتم خودم رنگش کنم؛ باجناق عارف مسلکم هم قبول کرد که کمکم کنه. چند روز بعد از تموم شدن نقاشی، صاحبخونه جدید گفت که مشکلی براش پیش اومده خواهش کرد قرارداد رو فسخ کنیم!
چارهای نبود فسخ کردیم! دست از پا درازتر برگشتیم. از همه شاکی بودم! از خودم، از صاحبخونه از خدا و.. باجناق با یه آرامشی گفت "خوب شد به خاطر خدا نقاشی کردم" و دیگه هیچ نگفت! راز آرامش باجناق همین بود؛ فهمیدم چرا ناراحت نیست، چرا شاکی نیست و چرا احساس ضرر نمیکنه.
چون برای خدا کار کرده بود و از خلق خدا انتظاری نداشت. کار اگر برای خدا باشه آدم هیچ وقت ضرر نمیکنه چه به نتیجه برسه، چه به نتیجه نرسه؛ چون میدونه کاری که برای خدا انجام بشه هیچوقت گم نمیشه.
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
هدایت شده از رفاقت با شهدا
#راز رسیدن به عرفان و معنویت شهید
احمد علی نیری🌷
من در آن دوران نزدیکترین دوست احمد بودم. ما رازدار هم بودیم. یک بار از احمد پرسیدم که احمد من و تو از بچگی همیشه با هم بودیم اما سوالی از تو دارم نمیدانم چرا در این چند سال اخیرشما این قدر رشد معنوی کردید اما من... لبخندی زد و میخواست بحث را عوض کند اما دوباره سوالم را پرسیم بعد از کلی اصرار سرش را بالا آورد و گفت: طاقتش را داری؟! با تعجب گفتم: طاقت چی رو؟! گفت بنشین تا بهت بگم.
نفس عمیقی کشید و گفت یک روز با رفقای محل و بچههای مسجد رفته بودیم دماوند. شما توی آن سفر نبودید همه رفقا مشغول بازی و سرگرمی بودند. یکی از بزرگترها گفت احمد آقا برو این کتری رو آب کن و بیار تا چای درست کنیم. بعد جایی رو نشان داد گفت اون جا رودخانه است برو اون جا آب بیار من هم را افتادم.
راه زیادی نبود از لا به لای بوتهها ودرختها به رودخانه نزدیک شدم تا چشمم به رودخانه افتاد یک دفعه سرم را پایین انداختم وهمان جا نشستم! بدنم شروع به لرزیدن کرد نمیدانستم چه کار کنم! همان جا پشت بوتهها مخفی شدم. من میتوانستم به راحتی یک گناه بزرگ انجام دهم. در پشت آن بوتهها چندین دختر جوان مشغول شنا کردن بودند. من همان جا خدا را صدا کردم و گفتم :«خدایا کمکم کن الآن شیطان من را وسوسه میکند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمیشود اما به خاطر تو از این از این گناه میگذرم.»
بعد کتری خالی را از آن جا برداشتم و از جای دیگر آب آوردم. بچهها مشغول بازی بودند. من هم شروع به آتش درست کردن بودم خیلی دود توی چشمانم رفت. اشک همین طور از چشمانم جاری بود. یادم افتاد که حاج آقا گفته بود:«هرکس برای خدا گریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت.»
من همینطور که اشک میریختم گفتم از این به بعد برای خدا گریه میکنم. حالم خیلی منقلب بود. از آن امتحان سختی که در کنار رودخانه برایم پیش آمده بود هنوز دگرگون بودم. همین طور که داشتم اشک میریختم و با خدا مناجات میکردم خیلی با توجه گفتم: «یاالله یا الله...» به محض این که این عبارت را تکرار کردم صدایی شنیدم ناخودآگاه از جایم بلند شدم. از سنگ ریزهها و تمام کوهها و درختها صدا میآمد.
همه میگفتند: «سُبوحُ قدّوس رَبُنا و رب الملائکه والرُوح» (پاک و مطهر است پروردگار ما و پروردگار ملائکه و روح) وقتی این صدا را شنیدم ناباورانه به اطراف خودم نگاه کردم دیدم بچهها متوجه نشدند. من در آن غروب با بدنی که از وحشت میلرزید به اطراف میرفتم از همه ذرات عالم این صدا را میشنیدم! احمد بعد از آن کمی سکوت کرد. بعد با صدایی آرام ادامه داد: از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد! احمد بلند شد و گفت این را برای تعریف از خودم نگفتم.گفتم تا بدانی انسانی که گناه را ترک کند چه مقامی پیش خدا دارد. بعد گفت: «تا زندهام برای کسی این ماجرا را تعریف نکن.»
🥀🕊@baShoohada 🕊
من و عمل حرام؟
++======++
نوشتهاند: در بنياسرائيل زني زناكار بود، كه هركس با ديدن جمال او، به گناه آلوده ميشد! درب خانهاش به روي همه باز بود، در اطاقي نزديك در، مشرف به بيرون نشسته بود و از اين طريق مردان و جوانان را به دام ميكشيد، هركس به نزد او ميآمد، بايد ده دينار براي انجام حاجتش به او ميداد!
عابدي از آنجا ميگذشت، ناگهان چشمش به جمال خيره كننده زن افتاد، پول نداشت، پارچهاي نزدش بود فروخت، پولش را براي زن آورد و در كنار او نشست، وقتي چشم به او دوخت، آه از نهادش برآمد كه اي واي بر من كه مولايم ناظر به وضع من است، من و عمل حرام، من و مخالفت با حق! با اين عمل تمام خوبيهايم از بين خواهد رفت!!
رنگ از صورت عابد پريد، زن پرسيد اين چه وضعي است. گفت: از خداوند ميترسم، زن گفت: واي بر تو! بسياري از مردم آرزو دارند به اينجايي كه تو آمدي بيايند.
گفت: اي زن! من از خدا ميترسم، مال را به تو حلال كردم مرا رها كن بروم، از نزد زن خارج شد در حالي كه بر خويش تأسف و حسرت ميخورد و سخت ميگريست!
زن را در دل ترسي شديد عارض شد و گفت: اين مرد اولين گناهي بود كه ميخواست مرتکب شود،
اين گونه به وحشت افتاد؛ من سالهاست غرق در گناهم، همان خدايي كه از عذابش او ترسيد، خداي من هم هست، بايد ترس من خيلي شديدتر از او باشد؛ در همان حال توبه كرد و در را بست و جامه كهنهاي پوشيد و روي به عبادت آورد و پيش خود گفت: خدا اگر اين مرد را پيدا كنم، به او پيشنهاد ازدواج ميدهم، شايد با من ازدواج كند! و من از اين طريق با معالم دين و معارف حق آشنا شوم و براي عبادتم كمك باشد.
بار و بنه خويش را برداشت و به قريه عابد رسيد، از حال او پرسيد، محلّش را نشان دادند؛ نزد عابد آمد و داستان ملاقات آن روز خود را با آن مرد الهي گفت، عابد فريادي زد و از دنيا رفت، زن شديداً ناراحت شد. پرسيد از نزديكان او كسي هست كه نياز به ازدواج داشته باشد؟ گفتند: برادري دارد كه مرد خداست ولي از شدت تنگدستي قادر به ازدواج نيست، زن حاضر شد با او ازدواج كند و خداوند بزرگ به آن مرد شايسته و زن بازگشته به حق پنج فرزند عطا كرد كه همه از تبليغ كنندگان دين خدا شدند!!
(1) عرفان اسلامی : 226/2
جلد13, صفحه 98
🍃
🌺🍃 @takhooda
✨﷽✨
✅داستان کوتاه و پندآموز
مراسم عروسی بود پیرمردی در گوشه سالن تنها نشسته بود که داماد پیشش آمد و گفت: سلام استاد آیا منو میشناسید. معلم بازنشسته جواب داد: خیر عزیزم فقط میدانم مهمان دعوتی از طرف داماد هستم. و داماد ضمن معرفی خود گفت: چطور آخه مگه میشه منو فراموش کرده باشید
یادتان هست سالها قبل ساعت گران قیمت یکی از بچهها گم شد و شما فرمودید که باید جیب همه دانشآموزان را بگردید و گفتید همه باید رو به دیوار بایستیم و من که ساعت را دزدیده بودم از ترس و خجالت خیلی ناراحت بودم که شما ساعت را از جیبم بیرون میآورید و جلوی دیگر معلمین و دانشآموزان آبرویم را میبرید، ولی شما ساعت را از جیبم بیرون آوردید ولی تفتیش جیب بقیهی دانشآموزان را تا آخر انجام دادید و تا پایان آن سال و سالهای بعد در اون مدرسه هیچ کس موضوع دزدی ساعت را به من نسبت نداد و خبردار نشد و شما آبروی من را نبردید. استاد گفت: باز هم شما را نشناختم! ولی واقعه را دقیق یادم هست ... چون من موقع تفتیش جیب دانشآموزان چشمهایم را بسته بودم.
💥تربیت و حکمت معلمان، دانشآموزان را بزرگ مینماید. درود بفرستیم به همه معلم هایي كه با روش درست و آموزش صحيح هم بذر علم و دانش را در دل و جان شاگردان مي كارند و هم تخم پاكي و انسانيت و جوانمردي را.
🍃
🌺🍃 @takhooda
❣دكتر کاتوزیان چه زیبا میگوید:
به زندگی فکر کن! ولی برای زندگی غصه نخور. ديدن حقيقت است، ولی درست ديدن، فضليت.
ادب خرجی ندارد ولی همه چيز را ميخرد.
با شروع هر صبح فکر کن تازه بدنيا آمدی .مهربان باش و دوست بدار و عاشق باش.
شايد فردايی نباشد. شايد فردايی باشد اما عزيزی نباشد...
یادمان باشد؛ با شکستن پای دیگران، ما بهتر راه نخواهیم رفت!
یادمان باشد؛ با شکستن دل دیگران ما خوشبخت تر نمی شویم!
کاش بدانیم اگر دلیل اشک کسی شویم دیگر با او طرف نیستیم؛ باخدای او طرف هستیم
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
پيامبر اكرم صل الله علیه و آله:
🔻چهار چيز دل را مىميراند،
🔸️گناه روى گناه،
🔸️زياد سخن گفتن با نامحرم
🔸️جدال و بحث با احمق كه مىگويى و مىگويد ولى نتيجهاى در بر ندارد،
🔸️و همنشينى با مردگان
🔹️گفته شد يا رسول الله مردگان كدام افراد هستند فرمود:
👈 هر توانگرى كه در لذتها فرو رفته است.
📕 بحارالانوار/ج۷۰/ص۳۵۰
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
هدایت شده از رفاقت با امام زمان(عج)
#سلام_امام_زمانم✨
❣#السَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تَحْمَدُ وَ تَسْتَغْفِرُ...
سلام بر تو هنگامي كه سپاس و استغفار مي نمايي....
و سلام بر تو و گریه های تو در کُنج غربت، که هر روز برای گناهان امّتی که فراموشت کردهاند استغفار میکنی!💔
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🍃 http://eitaa.com/joinchat/344916308C4dfccbb6ff
❤🍃
امیرالمومنین علیه السلام:
برای خوش اخلاق شدن ریاضت بکشید چرا که با این کار به درجه روزهگیر و شب زندهدار میرسید!
🔶️روضوا انفسکم على الاخلاق الحسنة فان العبد المومن یبلغ بحسن خلقه درجة درجة درجة درجة الصائم القائم.
🔻رسول الله صلى الله عليه وآله :
◾️ اَوَّلُ ما یوضعُ فى میزان الْعَبد یَوْمَ القیامَةِ حُسنُ خُلْقِهِ؛
◽️ نخستین چیزى كه روز قیامت در ترازوى اعمال بنده گذاشته مىشود، اخلاق خوب اوست .
📚 قرب الإسناد، ص 46، ح 149
🔻رسول الله صلی الله علیه وآله:
◾️ اَبَى اللّهُ لِصاحِبِ الْخُلْق السَّیِّىءِ بِالتَّوبَةِ. فَقیلَ: یا رَسول اللّهِ وَ كَیْفَ ذلِك؟ قالَ: لاَِنـهُ اِذا تاب مِنْ ذَنـب وَقعَ فى اَعْظمَ مِنَ الذّنـْبِ الّذى تابَ مِنْهُ؛
◽️ خداوند از آدم بد اخلاق توبه نمىپذیرد. عرض شد: اى رسول خدا، چرا؟ فرمودند: چون هرگاه از گناهى توبه كند در ورطه گناهى بدتر از آن كه توبه كرده است مىافتد.
📚 بحارالأنوار، ج 73، ص 299، ح 12
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
💌روایت میفرماید:
«اَعْبَدُ النّاسِ مَنْ أقامَ عَلَى الْفرائِضِ»، یعنی عابدترین مردم آن شخصی نیست که دائم گوشهی مسجد نشسته و دارد ذکر و تسبیح و قرآن میخواند.
کسی است که فرائض را دقیق و خوب، آن طوری که خدا میخواهد انجام میدهد.
شاید هم بیشتر از نماز
واجبش انجام ندهد؛
ولی نیتش را در صراط مستقیم
تنظیم کرده و آن طوری که خدا میخواهد انجام میدهد.
این شخص عابدترین مردم است.
▪️استاد اخلاق حاج آقا زعفری زاده
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
هدایت شده از رفاقت با امام زمان(عج)
#سلام_امام_زمانم✨
❣#السَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تَحْمَدُ وَ تَسْتَغْفِرُ...
سلام بر تو هنگامي كه سپاس و استغفار مي نمايي....
و سلام بر تو و گریه های تو در کُنج غربت، که هر روز برای گناهان امّتی که فراموشت کردهاند استغفار میکنی!💔
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_
🍃 http://eitaa.com/joinchat/344916308C4dfccbb6ff