#یک_داستان_یک_پند
✍با پیـرمــردِ مؤمنـی، درمسجد نشسته بـودم. زن جوانی صورت خود گرفته بود و برای درخواست کمک داخل خانهی خـدا شد. پــیرمـردِ مــــؤمـن٬ دســت در جیب ڪرد و اسڪناس ارزشمندی به زن داد. دیگران هم دست او را خالی رد نڪردند و سڪهای دادند.
جوانـی از او پـرسیــد: پول شیرین است چگونه از این همه پول گذشتی؟ سڪه ای می دادی ڪافی بود!! پیرمرد تبسمی ڪرد و گفت:پسرم صدقه٬ هفتاد نوع بلا را دفع میڪند. از پـول شیـــرینتـــر، جـان و سلامتی من است ڪه اگر اینجا٬ از پولِ شیرین نگذرم، باید در ساختمانِ پزشڪان بروم و آنجا از پولِ شیرین بگذرم و شربت تلخ هم روی آن بنوشم تا خدا سلامتیِ شیرینِ من را برگرداند! بدان ڪه از پول شیرینتر، سلامتی٬ آبرو٬ فرزند صالح و آرامش است.
به فـرمـایــش حضـرت علـی (ع) چه زیاد است عبرت و چه ڪم است عبرتگیرنده. وأَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ ۛ وَأَحْسِنُوا ۛ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ
📚بقره آیهی۱۹۵
و (از مال خود) در راه خدا انفاق کنید و خود را با (دوری از انفاق) به مهلکه و خطر در نیفکنید و نیکویی کنید ڪه خدا نیکوکاران را دوست میدارد.
#وقف_هادی
https://eitaa.com/vaqf_hadi
💠 حریم بزرگترین عشق
ابوریاض یکی از افسرای عراقی میگه:
توی جبهه جنوب مشغول نبرد با ایران بودیم که دژبانی من رو خواست
فرمانده مان با دیدن من خبر کشته شدن پسرم رو بهم داد
خیلی ناراحت شدم
رفتم سردخانه ، کارت و پلاکش رو تحویل گرفتم
اونا رو چک کردم ، دیدم درسته
رفتم جسدش رو ببینم
کفن رو کنار زدم ، با تعجب توأم با خوشحالی گفتم: اشتباه شده ، اشتباه شده ، این فرزند من
نیست
افسر ارشدی که مأمور تحویل جسد بود گفت:
این چه حرفیه می زنی؟ کارت و پلاک رو قبلا چک کردیم و صحت اونها بررسی شده
هر چی گفتم باور نکردند
کم کم نگران شدم با مقاومتم مشکلی برام پیش بیاد
من رو مجبور کردند که جسد را به بغداد انتقال بدم و دفنش کنم
به ناچار جسد رو برداشتم و به سمت بغداد حرکت کردم
می خواستم اون رو توی قبرستان شهرمون به خاک بسپارم
اما وقتی به کربلا رسیدم ، به دلم افتاد نروم بغداد و اون جوون رو توی کربلا دفن کنم
چهره ی آروم و زیبای اون جوون که نمی دونستم کدوم خانواده انتظارش رو می کشیدن ، دلمو
آتیش زد
خونین و پر از زخم ، اما آروم و با شکوه آرمیده بود
توی کربلا دفنش کردم و رفتم
... سال ها از آن قضیه گذشت و ماجرای اون جوون و مدارک بچه ی من برام سوال مانده بود
بعد از جنگ فهمیدم پسرم زنده است و اسیر ایرانی ها بوده
وقتی آزاد شد و اومد خونه ، اولین سوالی که ازش پرسیدم این بود که:
چرا کارت و پلاکت رو داده بودی به اون جوون ایرانی؟
وقتی داستان مربوط به کارت و پلاکش رو برایم تعریف کرد ، مو به تنم سیخ شد
پسرم گفت: من رو یه جوون بسیجی خوش سیما اسیر کرد
با اصرار ازم خواست که کارت و پلاکم رو بهش بدم
وقتی بهش دادم ، اصرار کرد که راضی باشم
بهش گفتم در صورتی راضی ام که بگی برای چی میخای
اون بسیجی گقت: من دو یا سه ساعت دیگه شهید میشم
قراره توی کربلا در جوار مولا و اربابم حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام دفن بشم
می خوام با این کار مطمئن بشم که تا روز قیامت توی حریم بزرگترین عشقم خواهم آرمید
چقدر آرزوهامون با هم فاصله داره جوانمرد
آرزو کردی کنار آقات دفن بشی؟!
بابا دمت گرم
دمت گرم که هنوز یادت نرفته آزادی و سر بلندی ات رو مدیون امام حسین ع هستی
شرمنده ام ! شرمنده ی تو ! شرمنده ی خدا ، شرمنده ی خودم
حرفی برا گفتن ندارم
فقط میخام گریه کنم و بگم : خدایا! منو ببخش
ببخش اگه جاده ی آرزوهام ختم میشه به پول ، ماشین ، خونه ، معشوقه زمینی ، گناه و ...
ببخش که بین آرزوهام ، جایی برای تو باز نکردم
به بزرگی این شهیدت منو ببخش...
#شهید #کوچه_شهید #اربعین #حسین_جان
#وقف_هادی
https://eitaa.com/vaqf_hadi
شهادت #امام_سجاد علیه السلام
قال علی بن الحسین علیهما السلام:
مَنْ قَنِعَ بِمَا أَقْسَمَ اللَّهُ لَهُ فَهُوَ مِنْ أَغْنَى النَّاس
[بحار الأنوار، جلد ۶۶،صفحه ۴۰۲]
هر کس قناعت کند به آنچه خدا به او داده است از بىنیازترین مردم مىباشد
#داستانک:
روزی (شبلی) به مسجد رفت تا نماز بخواند ، در آن مسجد کودکان مشغول کتابت بودند . وقت نان خوردن آنها بود و با هم نان میخور دند .
دو کودک ، نزدیک شبلی نشسته بودند ، یکی پسر ثروتمندی بود و دیگری فرزند فقیری .
سر ثروتمند مقداری حلوا داشت و پسر فقیر ، مقداری نان خشک ، پسر ثروتمند حلوا می خورد و پسر فقیر از او حلوا می خواست .
پسر ثروتمند به پسر فقیر گفت: اگر حلوا می خواهی باید سگ من باشی . و او قبول کرد
پسر ثروتمند گفت : پس صدای سگ در آور ! آن بیچاره ، صدای سگ در آورد و او مقداری حلوا پیش پسر فقیر انداخت . و این کار چند بار تکرار شد ..
شبلی به آنها نگاه میکرد و می گریست ! مریدان از او پرسیدند : برای چه گریانی ؟
گفت: نگاه کنید که طمع چه بر سر مردم می آورد ، اگر آن پسر فقیر به همان نان خشک قناعت می کرد و به حلوای آن پسر طمع نمی ورزید ، هرگز سگ فردی همانند خود نمی شد.
شهادت امام سجاد رو محضر مبارک امام زمان (عج) و شما محبین دلسوخته تسلیت عرض میکنیم.
#وقف_هادی
https://eitaa.com/vaqf_hadi
نه رواقی،
نه گنبدی،
حتی سنگ قبری
سرمزار تو نیست😢
غیر مشتی کبوتر خسته 🕊
خادمی،
زائری،
کنار تو نیست💔😔
🏴شهادت امام سجاد"عليه السلام"
تسليت باد🏴
#وقف_هادی
https://eitaa.com/vaqf_hadi