eitaa logo
طلبه کوهسرخی 🇮🇷🇵🇸
778 دنبال‌کننده
6هزار عکس
3.8هزار ویدیو
201 فایل
هر کس به هر نحو یک قدم در راستای کار فرهنگی با ما باشید تا به اندازه خودمون قدمی برداریم🌹 ✏️طلبه دهه هفتادی: @taha_00313
مشاهده در ایتا
دانلود
به توکل نام اعظمت الله الرحمن الرحیم
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 ⚫️ 🔸قسمت سی وهشتم 🔸 خیلی بی تاب بود ناراحتی در چهره اش موج می زد پرسیدم چیزی شده؟ ابراهیم با ناراحتی گفت دیشب با بچه ها رفته بودیم شناسایی موقع برگشت کنار مواضع دشمن ماشاءالله عزیزی رفت روی مین وشهید شد عراقی ها هم تیر اندازی کردند وما مجبور شدیم برگردیم تازه علت ناراحتی اش را فهمیدم. با هوا تاریک شدن هوا رفت ونیمه های شب خوشحال وسر حال مرتب فریاد میزد ؛ امدادگر.....امدادگر.....سریع بیا ماشاءالله زنده است بچه ها ماشاءالله را سوار آمبولانس کردند ولی ابراهیم گوشه ای نشسته وفکر میکرد کنارش نشستم پرسیدم توچه فکری؟ مکثی کرد وگفت ماشاءالله وسط میدان مین افتاده نزدیک سنگر عراقی ها اما وقتی رفتم اونجا نبود 🤔کمی عقب تر پیداش کردم دور از دید دشمن در مکانی امن منتظر من🤔.... 🔸🔸🔸🔸 ♻️از دفتر خاطرات ماشاءالله در جبهه گیلان غرب.... خون زیادی از پای من رفته بود بی حس شده بودم عراقی ها هم مطمئن که زنده نیستم حال عجیبی داشتم زیر لب فقط میگفتم یا صاحب_الزمان_ادرکنی . هواتاریک شد وجوانی زیبا وخوش سیما ونورانی بالای سرم آمد چشمانم را به سختی باز کردم مرا به آرامی از میدان مین برداشت و آهسته وآرام در جای آرامی بر زمین گذاشت من دردی حس نمیکردم ولی اون آقا کلی با من صحبت کرد به من فرمودند: کسی می آید وشما را نجات میدهد او‌ دوست ماست! لحظات بعد آمد وبا صلابت همیشگی مرا دوش گرفت وحرکت کرد آن جمال نورانی ابراهیم را دوست خود خواند ... 🔸 ماشاءالله سالها در منطقه حضور داشت او از معلمین با اخلاص وبا تقوای گیلان غرب بود که تا پایان جنگ در همه عملیات ها حضور داشت او پس از جنگ در سانحه رانندگی به یاران شهیدش پیوست.. 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 https://eitaa.com/vaqf_hadi
با سلام ان شاءالله شب چهار شنبه پرسش و پاسخ طب اسلامی با حضور کارشناس محترم حجت الاسلام میر صالحی را خواهیم داشت. (البته در صورت استقبال هفته های بعد ادامه خواهد داشت. ان شاءالله ) بزرگواران سوالات خودشون و در ساعتی که مشخص خواهد شد میپرسند و استاد جواب خواهند داد. ان شاءالله با استاد میر صالحی بیشتر آشنا شوید: از شاگردان اساتید بزرگوار چون👇 🔹استاد یکتا 🔹استاد شریف 🔹استاد سلیمی 🔹استاد حکیم باقری 🔹استاد حکیمی 🔹استاد جنتی 🔹استاد اخوان 🔹استاد ابهری 🔶و شاگرد با واسطه و بی واسطه: 🔹آیت الله تبریزیان 🔹حکیم خیر اندیش 🔹آیت الله ضیائی ✅ مشاور طب سنتی و اسلامی 🔸تخصص در زالو درمانی 🔸تخصص در حجامت اسلامی 🔸تخصص در ماساژ درمانی 🔸تخصص در بادکش درمانی 🔸مشاوره تغذیه و اصلاح سبک زندگ و ااصلاح مزاج 🔸درمانگر طب سنتی اسلامی 🔸اشتغال به فوق لیسانس حوزه علمیه
همراهان ارجمند امشب پرسش و پاسخ طب اسلامی با حضور کارشناس محترم حجت الاسلام میر صالحی رو خواهیم داشت... عزیزان از ساعت ۱۸ تا ۲۰ سوالات خودشونو مطرح کنند ان شاءالله از ساعت ۲۰ به بعد در خدمت استاد خواهیم بود. http://eitaa.com/joinchat/1220673552C2694e69cf5
با سلام مجدد خدمت همراهان گرام طبق قرار از الان تا ساعت 20 عزیزان سوالات خودشونو مطرح می کنند و از ساعت 20 به بعد ان شاءالله استاد جواب سوالات رو خواهند داد. لطفا از گذاشتن پست های غیر مرتبط خودداری بفرمایید🌹 بسم الله...
به توکل نام اعظمت بسم الله الرحمن الرحیم
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 ⚫️ 🔸قسمت سی ونهم 🔸 قبل اذان صبح برگشت ،پیکر شهید هم روی دوشش بود خستگی در چهره اش موج میزد . صبح برگه مرخصی را گرفت وبا شهید حرکت کردیم ماه قبل که در ارتفاعات بازی دراز عملیات داشتیم فقط همین شهید مانده بود که ابراهیم او را آورده بود همه در تهران منتظر شهید بودند تشیع با شکوهی کردند 🔸با ابراهیم وچند نفر از رفقا جلوی مسجد ایستاده بودیم مشغول صحبت بودیم که پیرمردی جلو آمد من او را میشناختم پدر همان شهید بود همه ساکت بودند انگار میخواست چیزی بگوید . لحظاتی بعد سکوتش را شکست و گفت آقا ابراهیم ممنونم، اما پسرم مکثی کرد وگفت پسرم از شما ناراحت است . لبخند از چهره ابراهیم رفت وبا تعجب گفت آخر چرا؟ بغض گلوی پیرمرد را گرفته بود و با چشمان خیس اشک گفت : دیشب پسرم را خواب دیدم گفت در مدتی که ما گمنام بودیم مادر سادات حضرت_فاطمه_سلام_الله_علیه به ما سر میزد اما الان خبری نیست پسرم گفت شهدای گمنام مهمان ویژه حضرت صدیقه هستند به ابراهیم نگاه کردم دانه های درشت اشک از گوشه چشمش غلط میخورد میتوانستم فکرش را بخوانم گمشده اش را پیدا کرده بود گمنامی بعد این ماجرا نگاه ورفتار به کلی تغییر کرده بود و میگفت شک ندارم شهدای ما چیزی از اصحاب رسول خدا و امیر المومنین کم ندارند و مقامشان خیلی بالاست در همان مقر اندرز گو معمولا دو سه ساعت اول شب می خوابید وبعد بیرون میرفت بعد برای خواب به آشپز خانه میرفت که بعد پرس جو متوجه شدیم همه بچه های آشپزخانه اهل نمازشب بودند ابراهیم برای همین آنجا میرفت تا از نماز شبش کسی متوجه نشود واین حرکاتش مرا به یاد حدیثی از امام علی علیه السلام می انداخت که فرمودند 🌷شیعه من کسانی هستند که عابدان_درشب و شیران_درروز باشند 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 https://eitaa.com/vaqf_hadi
سلام صبحتون بخیر ان شاءالله از امروز مطالب خوبی تو کانال خواهیم گذاشت لطفا همراهی بفرماید.😉 کلیپ های کوتاه اخلاقی بیان یک مسئله شرعی بیان سجایای اخلاقی شهدا بیان یک حدیث و داستان اخلاقی https://eitaa.com/vaqf_hadi
📌 کمال خوش رفاقتی 🌞 روزی امیرالمومنین علیه السلام با یک مرد مسیحی همسفر گردید. 🔹آن مرد از امام پرسید: ای بنده خدا به کجا می روی؟ 💠 امام در پاسخ فرمود: به کوفه می روم. اما چون آن مرد به راه دیگری می رفت، امام قدری او را همراهی کرد. 🔹آن مرد مسیحی از امام پرسید: مگر نگفتی به کوفه می روی؟ پس چرا راه کوفه را رها کرده و همراه من شدی؟ 💠 امام فرمودند: از کمال خوش رفاقتی آن است که انسان رفیق و همراه خود را هنگام جدایی چند قدمی بدرقه کند. رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله چنین دستوری به ما داده است. 📚 کافی، ج۲، ص۶۷۰. https://eitaa.com/vaqf_hadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☑️سوال اگر پزشک نامحرم ما را لمس کند چه حکمی دارد؟ مثلاً در دندان پزشکی و یا برای تزریق. ــــــــــــــــــــــ ✅پاسخ اگر مراجعه به پزشک همجنس ممکن باشد رجوع به نامحرم حرام است ، مگر اینکه پزشک همجنس نباشد و اضطرار باشد که به مقدار ضرورت اشکال ندارد. https://eitaa.com/vaqf_hadi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 من نمیتونم مثل عرفا نماز شب بخونم و دائم در حال عبادت باشم! پس برا چی خودم اذیت کنم؟!!! ما دیگه ول معطلیم! 🔸کسی که مایوس بشه نشون بی معرفتیشه به خدا!!! https://eitaa.com/vaqf_hadi
به توکل نام اعظمت بسم الله الرحمن الرحیم
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 ⭕️ 🔸قسمت چهلم 🔸 رفته بودم دیدن دوستم که در منطقه غرب مجروح شده بود به محض اینکه مرا دید خوشحال شد وشروع کرد به تشکر کردن گفت : سید خیلی زحمت کشیدی اگه تو من رو نمی آوردی من اسیر میشدم گفتم معلوم هست چی میگی؟؟ من زود تر از بقیه با خودرو مهمات اومدم عقب دوستم با تعجب گفت نه بابا خودت بودی زخمم رو بستی اما من هرچی میگفتم فایده ای نداشت مدتی گذشت به حرفهای دوستم فکر میکردم یکدفعه چیزی به ذهنم رسید کسی که هم قد وهیکلم باشه وبتونه مجروحی رو هشت کیلومتر رو دوشش بزاره بیاره کسی نیست جز ... رفتم دنبالش که هنوز مرخصی بود با همدیگه رفتیم پیش دوستم گفتم اونی که باید ازش تشکر کنی اینه اما ابراهیم چیزی نمیگفت به ابراهیم گفتم به جدم قسم اگر حرف نزنی از تو ناراحت میشم ابراهیم گفت چی بگم.. من دست خالی بود می اومدم ایشان هم در گوشه ای افتاده بود پشت سر من هم کسی نبود با بند پوتینم زخمش را بستم وحرکت کردیم ودر راه به من میگفت سید من هم متوجه شدم از دوستان شماست و من چیزی نگفتم تا رسیدیم به بچه های امداد گر بعد از این قضیه تا یه مدتی با من حرف نمیزد او همیشه میگفت 🔸به همراه گروه شناسایی وارد مواضع دشمن شدیم متوجه یه گله گوسفند شدیم چوپان گله جلو آمد وسلام کردو پرسید شما سربازان خمینی هستید ؟ ابراهیم جلو آمد وسلام کرد وگفت ما بنده های خدا هستیم وبعد مقداری خرما ونان از آذوقه خودمان جمع کرد وبه چوپان داد وگفت اینها هدیه امام خمینی به شماست چوپان خوشحال شد ودعا کرد وبعد از آنجا دور شدیم بعضی از بچه ها اعتراض کردند که ما باید یک هفته در این منطقه باشیم شما آذوقه مارو به پیرمرد دادید ابراهیم گفت اولا معلوم نیست یک هفته اینجا باشیم در ثانی مطمعن باشید این پیرمرد دیگر با ما دشمنی نمیکند شما مطمعن باشید در آن شناسایی کار ما خیلی زود تمام شد وآذوقه اضافه آوردیم .... https://eitaa.com/vaqf_hadi 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 راننده اش یک سرباز بود. سر موضوعی جلو بعضی ها بهش گفت «دروغ می گی. » راست هم می گفت، ولی فردا جلو همان ها ازش عذرخواهی کرد و خواست تا ببخشدش. می گفت «تحقیر کردنش جلو بقیه اشتباه بود. » 📚 یادگاران، ج۱۳، ص ۳۸ https://eitaa.com/vaqf_hadi
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا المرتضی (علیه السلام ) حرم مطهر رضوی دعاگوی دوستان هستم.
918.6K
فرازی از زیارت امین الله...حرم مطهر رضوی التمای دعا
⭕️ ریزش گناهان با نماز ✍️بوعثمان مى گوید: من با سلمان فارسى زیر درختى نشسته بودم ، او شاخه خشكى را گرفت و تكان داد همه برگهایش فرو ریخت . آنگاه به من گفت: نمى پرسى چرا چنین كردم؟ گفتم: چرا این كار را كردى؟ 🔸در پاسخ گفت: یك وقت زیر درختى در محضر (ص) نشسته بودم، حضرت شاخه خشك درخت را گرفت و تكان داد تمام برگهایش فرو ریخت. سپس فرمود: سلمان ! سۆال نكردى چرا این كار را انجام دادم؟ گفتم: منظورتان از این كار چه بود؟ 🔺فرمود: وقتى كه مسلمان وضویش را به خوبى گرفت، سپس پنچگانه را بجا آورد، او فرو مى ریزد، همچنان كه برگهاى این درخت فرو ریخت. 📚 بحار ج۸۲ ، ص۳۱۹ https://eitaa.com/vaqf_hadi
شب جمعه ؛ حرم مطهر ؛ دعاگوی تمام عزیزان هستم. السلام علیک یا علی بن موسی الرضا المرتضی (علیه السلام)
Panahian-RozeFatemeeye.mp3
2.31M
🔉 ا زبان حال امیرالمومنین(ع) و روضه های فاطمیه هستی ام بودی، رفتی از دستم تو چرا رفتی؟ من چرا هستم؟ https://eitaa.com/vaqf_hadi
به توکل نام اعظمت بسم الله الرحمن الرحیم
1.46M
با سلام و صبح بخیر همراه با ندبه خونای امام زمان(عج) در حرم مطهر شما هم همنوا بشید چند فرازی رو زمزمه کنید... التماس دعا
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 ⭕️ 🔸قسمت چهل ویکم 🔸 سال اول جنگ بود به مرخصی آمدم با موتور🏍 با ابراهیم در حال حرکت بودیم که ابراهیم یکدفعه گفت وایستا !!! کنار ایستادم ابراهیم گفت اگه وقت داری به دیدن یه بنده خدا بریم منم گفتم کار خاصی ندارم . با داخل خانه ای شدیم وداخل اتاق نشستیم پیرمردی بالای مجلس بود وقتی صحبتش تمام شد رو کرد به ابراهیم وبا چهره خندان گفت ابراهیم راه گم کردی چه عجب اینطرف ها همانطور که مودبانه نشسته بود گفت شرمنده حاج آقا وقت نمیکنیم خدمت برسیم حاج آقا کمی با دیگران صحبت کرد وهمه رفتند وقتی اتاق خالی شد رو کرد به ابراهیم وگفت کمی مارو نصیحت کن ابراهیم که از خجالت😓 سرخ شده بود گفت حاج آقا تو رو خدا ما رو شرمنده نکنید ما آمده بودیم شما را زیارت کنیم بعد بلند شدیم وخدا حافظی کردیم وبیرون آمدیم بین راه به ابراهیم گفتم یکم نصیحت میکردی حالا سرخ شدن نداشت با عصبانیت😡 گفت تو اصلا این آقا رو شناختی؟ گفتم نه راستی کی بود؟ جواب داد این آقا یکی از اولیای خداست ایشون حاج میرزا اسماعیل دولابی بودند😳 وسالها گذشت تا مردم حاج آقا دولابی را شناختند... 🔸یکی از عملیاتهای مهم غرب کشور به پایان رسید پس از هماهنگی رزمندگان به زیارت حضرت امام رفتند با اینکه ابراهیم در آن عملیات حضور داشت اما به تهران نیامد از ابراهیم پرسیدم چرا شما نرفتید؟ گفت نمیشه همه بچه ها جبهه را خالی کنند باید چند نفری بمانند گفتم واقعا به این دلیل نرفتی؟ مکثی کرد وگفت 🌷 مارهبری_رابرای_دیدن_ومشاهده_کردن نمیخواهیم ما کردن ادامه داد من اگر نتوانستم رهبرم را ببینم مهم نیست مهم این است که مطیع_فرمانش باشم واو از من راضی باشد👌 هروقت پیامی از امام پخش میشد به دقت گوش میداد ومیگفت اگر دنیا وآخرت را می خواهید باید به حرفهای امام عمل کنیم.. https://eitaa.com/vaqf_hadi