eitaa logo
#شهید_رئیسی
1.1هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
2هزار ویدیو
30 فایل
🌷 آینده از آن ماست، به وعده الهی اطمینان داشته باش . ارتباط : @YaRezajan 🌳تااینجااومدی‌تعجیل‌درفرج‌آقایه‌صلوات‌بفرست
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 اتفاقی جالب در تفحص شهید سید مرتضی دادگر🌷 🔹یکی از اعضای گروه تفحص می گفت: اهل تهران بودم و عضو گروه تفحص و پدرم از تجار بازار تهران... 🔹علیرغم مخالفت شدید خانواده و به خاطر عشقم به شهداء حجره ی پدر را ترک کردم و به همراه بچه های تفحص لشکر ۲۷ محمد رسول الله (صلوات الله علیه) راهی مناطق عملیاتی جنوب شدم... 🔹یکبار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان... بعد از چند ماه، خانه ای در اهواز اجاره کردم و همسرم را هم با خود همراه کردم... 🔹یکی دو سالی گذشته بود و من و همسرم این مدت را با حقوق مختصر گروه تفحص میگذراندیم... سفره ی ساده ای پهن می شد اما دلمان، از یاد خدا شاد بود و زندگیمان با عطر شهدا عطرآگین... تا اینکه... 🔹تلفن زنگ خورد و خبر دادند که دو پسرعمویم که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند و مهمان ما خواهند شد... آشوبی در دلم پیدا شد... حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و من این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بودم... نمی خواستم شرمنده ی اقوامم شوم.... 🔹با همان حال به محل کارم رفتم و با بچه ها عازم شلمچه شدیم... 🔹 بعد از زیارت عاشورا و توسل به شهدا کار را شروع کردیم و بعد از ساعتی استخوان و پلاک شهیدی نمایان شد... 🔹شهیدسیدمرتضی‌دادگر...🌷 فرزند سیدحسین... اعزامی از ساری... گروه غرق در شادی به ادامه ی کار پرداخت اما من... 🔹استخوان های مطهر شهید را به معراج انتقال دادیم و کارت شناسایی شهید به من سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانواده ی شهید، به بنیاد شهید تحویل دهم... 🔹قبل از حرکت با منزل تماس گرفتم و جویای آمدن مهمان ها شدم و جواب شنیدم که مهمان ها هنوز نیامده اند اما همسرم وقتی برای خرید به بازار رفته بود مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرد به علت بدهی زیاد، دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرم هم رویش نشده اصرار کند... 🔹با ناراحتی به معراج شهدا برگشتم و در حسینیه با استخوانهای شهیدی که امروز تفحص شده بود به راز و نیاز پرداختم... 🔹"این رسمش نیست با معرفت ها... ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم... راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده ی خانواده مان شویم... "گفتم و گریه کردم... 🔹دو ساعت در راه شلمچه تا اهواز مدام با خودم زمزمه کردم: «شهدا! ببخشید... بی ادبی و جسارتم را ببخشید... » 🔹وارد خانه که شدم همسرم با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس من کسی درب خانه را زده و خود را پسرعموی من معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به همسرت بدهکارم و حالا آمدم که بدهی ام را بدهم... هر چه فکرکردم یادم نیامد که به کدام پسرعمویم پول قرض داده ام... با خودم گفتم هر که بوده به موقع پول را پس آورده... 🔹لباسم را عوض کردم و با پول ها راهی بازار شدم... به قصابی رفتم... خواستم بدهی ام را بپردازدم که در جواب شنیدم: 🔹بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است... به میوه فروشی رفتم... به همه ی مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بودم سر زدم... جواب همان بود... بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است... گیج گیج بودم... مات مات... خرید کردم و به خانه برگشتم و در راه مدام به این فکر می کردم که چه کسی خبر بدهی هایم را به پسرعمویم داده است؟ آیا همسرم؟ 🔹وارد خانه شدم و پیش از اینکه با دلخوری از همسرم بپرسم که چرا جریان بدهی ها را به کسی گفته... با چشمان سرخ و گریان همسرم مواجه شدم که روی پله های حیاط نشسته بود و زار زار گریه می کرد... 🔹جلو رفتم و کارت شناسایی شهیدی را که امروز تفحص کرده بودیم را در دستان همسرم دیدم... اعتراض کردم که: چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری چرا سراغ مدارک و کارت شناسایی شهدا می روی؟ 🔹همسرم هق هق کنان پاسخ داد: خودش بود... بخدا خودش بود... کسی که امروز خودش را پسرعمویت معرفی کرد صاحب این عکس بود... به خدا خودش بود... گیج گیج بودم... مات مات... کارت شناسایی را برداشتم و راهی بازار شدم... مثل دیوانه ها شده بودم... عکس را به صاحبان مغازه ها نشان می دادم... می پرسیدم: آیا این عکس، عکس همان فردی است که امروز....؟ 🔹نمی دانستم در مقابل جواب های مثبتی که می شنیدم چه بگویم... مثل دیوانه ها شده بودم... به کارت شناسایی نگاه می کردم... 🔹شهید سید مرتضی دادگر... فرزند سید حسین... اعزامی از ساری... وسط بازار ازحال رفتم... 🔹ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون🌹 📮شما هم رسانه ما باشید: @Talabeasr
ما یه سوال داریم از این بزرگواران : چطوری رفتن اینجا و حالا کجا میخواند برند؟؟؟ 😳🧐😉 🌳 @Talabeasr
توییت آقای زائری و امثال ایشان بیانگر این است که برنامه ی دشمن برای انتخابات ، حضور حداقلی برای مشارکت هست . زیرا می دانند در این میدان دیگر پیروز نخواهند شد و مردم را باید نا امید از رای دادن کنند ... می شود گفت این جریان با توییت اقای ربیعی سخنگوی دولت کلید خورد . ✍محمد ترابی 🌳 @Talabeasr
#شهید_رئیسی
توییت آقای زائری و امثال ایشان بیانگر این است که برنامه ی دشمن برای انتخابات ، حضور حداقلی برای مشار
🔷حال ما هستیم و احساس مسئولیتمان در برابر انقلاب ... 🔷دشمن همیشه با تمام قوا به میدان آمده و می آید ، باید دید آیا ما هم همیشه با تمام قوایمان به میدان آمده ایم یا نه ... 📎دو ماه تا انتخابات مجلس مانده ، رهبری هم دستور آتش به اختیار را خیلی وقت است که صادر کرده است .... 📌ماییم و خون شهدایی که برای انقلاب ریخته شده ... ✍محمد ترابی 🌳 @Talabeasr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴آویزان کردن جنازه از تیر چراغ راهنمایی در بغداد!! ⏪جنایت در بغداد توسط نیروهای غربگرا و حامی عربستان سعودی توضیحات فرماندهی نیروهای مسلح عراق درباره حادثه دلخراش بغداد شخصی که در «میدان الوثبه» اعدام و به تیر برق آویزان شد، «هیثم علی اسماعیل» نام دارد که پس از درگیری لفظی با برخی از حاضران در تظاهرات، کشته شد. این جوان ۱۶ ساله از معترضانی که در نزدیکی خانه‌اش تجمع کرده بودند، خواسته بود آنجا را ترک کنند. مشاجره لفظی به درگیری منجر شد و او چند تیرهوایی شلیک کرد و همین امر موجب شد تا معترضان، منزلش را با کوکتل مولوتوف به آتش بکشند. سپس بر شمار معترضان افزوده شد و آنها پس از یورش به منزل و لخت کردن او، وی را کشتند و به تیربرق آویزان کردند. و این است نتیجه غرب و عربستان در راهپیمایی ضدفساد مردم عراق! 📌به کانال ما بپیوندید: 🌳 @Talabeasr
✨ دعا برای امام زمان (علیه السلام) 🌷 از آیت الله بهجت پرسیده شد چگونه درب خانه امام عصر را بکوبیم که بهترین راه باشد !؟ فرمودند : دعا برای امام زمان(علیه السلام) اگر فقط لسانی نباشد و قلبی باشد ، مگر می شود در جلب محبت بیشتر او به ما و ازدیاد محبت ما به او مؤثر نباشد ! 📚حدیث دلتنگی ،ص۲۲۶ 🌳 @Talabeasr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهيد محراب آيت الله دستغيب: هركس ميخواهد بداند که اگر امام زمان عج ظهور فرمايد, نسبت به ايشان چه موضعي خواهدداشت، ببيند الان با نائب برحقش چگونه است اگر توانست مطيع ايشان باشد,اطاعت ازامام زمان عج هم ميتواند بكند. 🌳 @Talabeasr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 می گویند که مملکت مملکت آخوندهاست! : 🔺اما من به تاریخ دویست ساله ی سرزمینم فکر می کنم... ▪من به آقا محمدخان قاجار فکر می کنم که برای قدرت چه بر سر مردممان آورد. مردهایی که کور کرد و زن هایی که.... اما این آخوند...؛ چهل سال است که تمام قدرتش را به مردم داده است... چهل سال به پای صندوق های رای می کشاند تا خودشان تصمیم بگیرند، انتخاب کنند و تعیین کنند... ▪من به شاه هوسران قاجار یعنی فتحعلی شاه فکر می کنم که از هر کوه و برزنی که می گذشت اگر دختری باب میلش بود راهی حرم سرایش می کرد... اما این آخوند ...؛ چهل سال است که مثل یک پدر گوشه تا گوشه ی سرزمینمان ایستاده تا کسی به زن و ناموس سرزمینمان جسارت نکند... ▪من به ناصرالدین شاه بیگانه پرست فکر می کنم که چطور 1،226،500 کیلومتر مربع از خاکمان را به تصاحب بیگانگان درآورد... اما این آخوند...؛ چهل سال در اوج تحریم ها و تهدید ها نگذاشت حتی یک وجب از خاکمان به تصاحب بیگانگان دربیاید... ▪من به رضا شاه پهلوی فکر می کنم که به دستور دشمنانمان برای مردممان خط و نشان می کشید اما در زمان او متفقين در طى چند روز كشورمان رو اشغال كردند و در نهايت او را از كشور خودش به جزيره موريس تبعيد كردند !! و او چندين هزار نفر از مردم بی گناهمان را به شهادت رساند... اما این آخوند..؛ چهل سال است که مدافع جان مردممان شده و هر جا که به جان مردممان تجاوز شد به خونخواهی از مردمش بلند می شد و برای تمام دشمنانمان خط و نشان می کشید که انتقام می گیریم و انتقام هم می گرفت... ▪من باز به رضا شاه فکر می کنم که به مدت یک سال با تصاحب تمام روستاها و زمین های سرزمینمان به ثروتمندترین مرد تبدیل شد.... اما این آخوند...، چهل سال با چنان ساده زیستی زندگی می کند که حتی دشمنانش اعتراف می کنند که نه نقطه ی سیاه حتی نقطه ی خاکستری در پرونده رهبر ایران پیدا نکرده اند... ▪من به محمدرضا شاه پهلوی فکر می کنم که سی و شش سال تمام منابع: ارگان های مالی؛ نظامی؛ تسلیحاتی؛ نفتی و... سرزمینمان را به زیر سلطه ی آمریکا و اسرائیل درآورد و كشور بحرين را از ايران جدا كرد و... اما این آخوند...؛ چهل سال با اقتدار؛ جلوی تمام جهان خواران صهیونیستی ایستاده و می گوید که هیچ غلطی نمی کنید و هیچ غلطی هم نمی کنند.... ▪من باز به محمدرضا شاه فکر می کنم که بعد از فرارش از ایران گفت سی و شش سال مثل یک عروسک خیمه شب بازی بودم که بندهایم را آمریکا می چرخاند اما بعد از خروجم از ایران برای برگردانندنم کاری نکردند و مثل یک تفاله مرا از کشورم بیرون کردند... اما این آخوند...؛ چهل سال چنان استقلال کشورمان را حفظ کرد که امروز به فکر این هستیم که آمریکا را مثل یک تفاله از کل منطقه بیرون کنیم... 📮شما هم رسانه ما باشید: 🌳 @Talabeasr
استاد رمضانی پیرامون سفر مقام معظم رهبری به آمل، خاطره‌ای تعرف می‌کنند که جالب توجه است: «روزی خدمت علامه بودم و در مورد تعابیری هم‌چون "قائد ولی وفی"، "رائد سائس وفی"، "مصداق بارز نرفع درجات من یشاء" و "دادار عالم و آدم، همواره سالار و سرورم را سالم و مسرور دارد" كه ایشان برای مقام معظم رهبری به كار برده‌اند، گفت‌وگو و سؤال ‌كردم. چرا كه آن زمان برخی نتوانستند این ستایش‌ها را تحمل كنند و به استاد خرده گرفتند. وی افزود: به استاد عرض كردم كه برخی، عبارات شما در تمجید از مقام معظم رهبری را برنتافته‌اند. ایشان فرمودند: این عناوین بسیار خوب و به‎جا بود و از نظر بنده هیچ مشكلی ندارد.» این سخنان حضرت علامه در شرایطی است که علامه عظیم‌الشأن حضرت آیت‌الله حسن‌زاده آملی در استقبال از رهبر انقلاب، جلوی حضرت آقا دو زانو نشسته و ایشان را مولا خطاب می‌كنند. حضرت آقا ناراحت شده و به علامه می‌فرمایند این كار را نكنید. علامه حسن‌زاده می فرمایند: «اگر یك مكروه از شما سراغ داشتم این كار را نمی‌كردم.» 📮شما هم رسانه ما باشید: 🌳 @Talabeasr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬نماهنگ زیبا و دلنشین با عنوانِ «» 🎼 محمد حسین پویانفر 🖌به همراه زيرنويس عربى 👌👌 دلتون روشن بشه به ذکر علی علیه السلام 📌به کانال ما بپیوندید: 🌳 @Talabeasr
♨️ داستان معجزه‌‌ وار دفن علامه طباطبایی حجت الاسلام والمسلمین رسول جعفریان در کتاب «مقالات و رسالات تاریخی‌« (دفتر چهارم)، از زبان حجت الاسلام محمد حسین اشعری فرزند مرحوم آیت الله علی اصغر اشعری قمی، از همدرسان امام راحل این گونه آورده‌: 🌳علامه طباطبایی این اواخر بیماری پارکینسون گرفت و تقریبا آخر کاری فلج شد تا گردن. این اواخر در بیمارستان آیت الله گلپایگانی بستری شد. من سه شبانه روز اکثر اوقات آنجا بودم و ایشان در حالت اغماء بود. روزی دکتر منافی وزیر بهداری وقت آمد به بیمارستان برای ملاقات با ایشان. وقتی وضع او را دید تلفن کرد که هلکوپتر بفرستند تا او را به تهران منتقل کنیم. من مخالفت کردم و گفتم ایشان چند ساعتی بیشتر زنده نیست. اما قبول نکرد. همان وقت آیت الله گلپایگانی آمد که دید ایشان در حال اغماء است، این مساله را با ایشان مطرح کردم و به ایشان گفتم: شما امر کنید دکتر منافی این کار را نکند. ایشان دکتر منافی را صدا زد و از او خواست تا عصر صبر کنند. اگر جوری بود که می شود او را منتقل کرد آن وقت منتقل کنید. بالاخره یکی دو ساعت بعد درگذشت، من تلفنا فوت ایشان را به آقای خمینی اطلاع دادم، ایشان فرمودند: در باره قبر ایشان هر کجا را صلاح می دانید اقدام کنید. به آقای مولایی هم دستور خواهیم داد. من به دنبال آقای مولایی آمدم تا محل قبر را تعیین کنیم. ایشان در کنار قبر مرحوم اشراقی و انگجی جایی را معرفی کرد. من مخالفت کردم و گفتم علامه طباطبایی به عنوان مفسر و فیلسوف باید قبرش جایی باشد که مردم راحت تر و آشکارتر سر قبر ایشان بیایند. آنچه آقای مولایی اصرار کرد من مخالفت کردم. بعد آمدم جایی را که قبر فعلی ایشان است نشان دادم، ایشان گفت اینجا پایه های سقف است و تمام بتون آرمه است و قابل شکافتن نیست، من نپذیرفتم. ایشان گفت: حتی اگر بشود شکافت، اینجا قبر علماست و ما مجاز به شکافتن نیستیم. من گفتم: این مساله را حل می کنم. معمارها را بیاورید تا نظر بدهند که می شود شکاف داد یا نه. و ثانیا آقای نجفی در وقت ساختن مسجد بالاسر فهرست قبور را برداشت. از ایشان می پرسیم که آیا قبر عالمی در اینجا هست یا خیر. غروب شد و آقای نجفی آمد. بعد از نماز داستان را شرح دادم و خواستم ایشان بیاید شرح بدهد که اینجا قبری از علما بوده است یا نه. ایشان آمد و گفت: تا آنجا که من صورت برداری کرده ام اینجا قبر کسی نیست. آقای مولایی گفت: چه اصراری دارید. من گفتم: نه اینجا که قبر نیست. بر فرض هم بتون باشد، امتحانش آسان است. بالاخره به این امر تن دادند و شب درها را بستند و قالی را کنار زدند و عمله آوردند تا بشکافند. سنگ مرمر را برداشتند. موزائیک را هم برداشتند، خبری از بتون نبود. خاک و خاشاک را برداشتند یک مرتبه هر چه کلنگ زدند صدا می کرد. آقای مولایی گفت: من عرض کردم اینجا بتون است. من مخالفت کردم و گفتم: ببینیم چرا صدا می کند. دیدیم آجرهای بزرگ است. برداشتند، در این وقت با کمال شگفتی دیدیم یک قبر آماده و ساخته آن جا هست بدون این که ذره ای چیزی از استخوان و غیره در آن باشد. آقای مولایی گفت: این واقعا شبیه معجزه است، همانجا آقای طباطبائی را دفن کردند. 📮شما هم رسانه ما باشید: @Talabeasr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تاجزاده : اسد در سال۹۰ زیر بار اصلاح قانون نرفت؛ داعش آمد، سوریه ویران شد اما شاه مراکش زیر اصلاح قانون رفت الان هم رفاه دارن هم امنیت / عارضم به خدمت اقای تاجزاده طبق اعلام خبرگزاری‌های مراکش این کشور بیش از ۱۰ میلیون فقیر و سی و هفتمین کشور خطرناک جهان است! 📌به کانال ما بپیوندید: 🌳 @Talabeasr
🔴 مطمئن باشیم در هر شغلی که هستیم، اگر ذرّه ای "" در ما باشد، امروز سقوط نکنیم فردا سقوط می کنیم! فردا نباشد پس فردا سقوط می کنیم! چون انقلاب، هر زمان یک موج میزند یک مشت زباله را بیرون می ریزد! 📌به ما بپیوندید: 🌷@Talabeasr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 پاسخ به یک شبهه 💠 در مورد امیدواری به نزدیک بودن ... 🎙حجت الاسلام پناهیان 👌 جالبه     📌به ما بپیوندید: 🌷@Talabeasr
🎊....زبانم زخم است 🔶مدرسه علمیه جانبازان یک مدت برای افرادی که نمی‌توانستند سرکلاس درس شرکت کنند کتاب و نوار ارسال می‌کرد تا بتوانند در منزل درس بخوانند. سپس در پایان هر ترم امتحان گرفته می‌شد و اگر نمره خوبی کسب می‌کردند، برای ترم بعدی کتاب‌های جدیدی برای‌شان می‌فرستادند. . 🔶ما که در بخش حضوری مدرسه بودیم برای سرکشی و گرفتن امتحان به منازل این افراد می‌رفتیم. در سراسر کشور شاید حدود ۲۰۰۰ طلبه جانباز تحت پوشش این مجموعه بودند. . 🔶یک روز همکاران ما به منزل جانبازی در اهواز رفتند و از او امتحان می گرفتند. نمراتش خیلی خوب بود اما با این وجود درخواست یکسال مرخصی داشت. برای دوستان ما این سوال ایجاد شد که او با این وضعیت خوب تحصیلی چرا می‌خواهد مرخصی بگیرد؛ آن جانباز عزیز در پاسخ گفته بود «زبانم زخم است». . 🔶باز هم برای دوستان ما این سوال به وجود آمد که زخم بودن زبان چه ربطی به درس خواندن دارد؟! او در پاسخ گفته بود «شما که خودتان جانباز هستید پس چرا متوجه مشکل من نمی‌شوید؟!» سپس همسرش را صدا می کند و از ایشان می‌خواهد که کتاب درسی‌اش را بیاورد. . 🔶سپس رو به همکاران ما می‌گوید «از بس که همسرم کارهایم را انجام می دهد خجالت می‌کشم که در امر تحصیل هم مزاحمش بشوم، او از صبح تا شب و شب تا صبح پرستار من است» آن جانباز از گردن قطع نخاع و فلج کامل بود، نه دست‌ها و نه پاهایش هیچکدام کار نمی‌کرد. وقتی که همسرش کتاب را آورد آن را روی سینه خود گذاشت و با زبان خود شروع به ورق زدن کتاب کرد و ‌گفت«ترم پیش از بس مطالعه کردم زبانم زخم شده است، می‌خواهم این ترم را مرخصی بگیرم تا زخم زبانم خوب شود.» 📮شما هم رسانه ما باشید: @Talabeasr
توییت استاد رائفی پور درمورد شباهت اوضاع کنونی جامعه با دوران حکومت عثمان!! @Talabeasr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر کسی پرسید پس ، تو مملکت چکاره اس؟ این جوابشه 👆👆 📌به ما بپیوندید: 🌷@Talabeasr
یک روز که شهید مدرس از مجلس به خانه بازگشت، عده ای از مردم به منزل او ریخته و با سر و صدای زیاد گفتند: آقا❗ این چه لایحه‌ای بود که امروز تصویب شد❓ خلاف مصلحت است. مدرس پاسخ داد: اگر بیست راس اسب و الاغ و یک آدم را در مجلسی جمع کنند و از آنها بپرسند نهار چه می‌خورید، جواب چه می‌دهند⁉ همه گفتند: جو❗ و مدرس گفت آن یک نفر هم ناچار است سکوت کند؛ این وکلایی که شما انتخاب کرده‌اید همین قدرند؛ بروید آدم انتخاب کنید. 📌به ما بپیوندید: 🌷@Talabeasr
# غرب گرایی 🔻بعد از شکست آمریکا در ویتنام یک هلیکوپتر بر پشت بام سفارت آمریکا برای فراری دادن اعضای سفارت نشست. 🔹 وقتی آخرین عضو آمریکایی از نردبان بالا رفت، نردبان رو همراه با وطن فروشان و خائنان ویتنامی که فکر می کردند همراه با امریکایی ها به امریکا منتقل خواهند شد، به سمت مردم خشمگین هل داد 🔹 آمریکا این است! عمله های امریکا در ایران هم!! منتظر همچین روزی باشند...چون تاریخ مصرفی دارند مانند بقیه وطن فروشان هر کشوری. 📮شما هم رسانه ما باشید: @Talabeasr
♻️ سناریوی تکراری 🔴لیبی، کشوری با توان موشکی و هسته ای بالا بود و بیشترین منابع نفتی قاره آفریقا رو در اختیار داشت! 1- لیبی رو تحریم کردن و گفتند مذاکره هسته‌ای کنیم! 2- مذاکره هسته ای کردند و کل توان هسته ای لیبی از دست رفت! 3- آمریکا بازی درآورد و از توافق هسته ای با لیبی خارج شد؛ 4- بعد از خروج آمریکا از توافق تحریم ها شدت بیشتری گرفت. 5- قذافی به دامن اروپا پناه برد و توافق مالی کردند و کانال مالی زدند. 6- اقتصاد لیبی تحت سیطره اروپا کاملا ورشکست و نابود شد! 7- اروپا بعد نابودی اقتصاد لیبی از توافق خارج شد و اموال لیبی رو مصادره کرد! 8- مردم که بشدت تحت فشار مالی بودن برای اعتراض به سیاست دولت قذافی به خیابان آمدند 9- نیروهای وابسته آمریکایی وارد جریان اعتراض مردمی شدند و جریان رو در دست گرفتن، اروپا هم با بمباران هوایی، ارتش لیبی را در هم شکست! 10- قذافی سرنگون شد و لیبی بصورت غیر رسمی تجزیه و قسمتی از آن هم تحت سلطه داعش قرار گرفت، اکنون نفت لیبی با کمترین قیمت در اختیار شرکتهای آمریکایی و اروپایی است!!! + واقعا عجب سناریوی آشنایی ! *عبرت بگیریم* "خیانت خواص" ✳️ نکته اگر وجود رهبری آگاه شجاع مدیر و مدبر و دوراندیش جریان شناس دشمن شناس با همراهی اکثریت مردم نبود تمام سناریو های فوق باوجود مدیران غربگرا در ایران نیز اجرا شده بود مردم باید جریان های سیاسی و دشمن را شناخته و کاملاً هوشیار باشند ✍غلامرضایی 📮شما هم رسانه ما باشید: @Talabeasr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️چه کار کنیم برای ✅ مجلس تشکیل بدیم.... ☝️با مضطر شو نه با بلا 🔹آیت الله بهجت: مومنین مضطرانه دعا کنند، فرج اتفاق می‌افتد. 👌👌👌 پیشنهاد 💯 📌به کانال ما بپیوندید: 🌳 @Talabeasr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 غیبت کی به پایان می رسد؟ ... @Talabeasr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️غربال انـسانها در آخـرالزمــان... 🔸 ســالم گذشتن از فتنه‌ها و رسیدن به امــام_زمــان(عج) کار مشکلی است🌷 #آیت_الله_ناصری 🌳 @Talabeasr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻پیر مرد با چهره‌ای روحانی و زیبا وارد مغازه طلا فروشی شد. فروشنده با احترام از پیرمرد نورانی استقبال کرد. 🔻پیرمرد گفت: من عمل صالح تو هستم! 🔻مرد زرگر قهقهه‌ای زد و با تمسخر گفت: درست است که چهره‌ای نورانی داری اما هرگز گمان نمیکنم عمل صالح چنین شکلی داشته باشد !! 🔸درهمین حین، زوج جوانی وارد مغازه شدند و سفارشی دادند. 🔸مرد زرگر از آنهاخواست که روی صندلی بنشینند تا سفارششان را آماده کند. باکمال تعجب دید که خانم جوان رفت و در بغل پیر مرد نورانی نشست. 🔻 با تعجب از زن سوال کرد: چرا در بغل پیر مرد نشستی؟ 🔺خانم جوان با تعجب گفت: کدام پیر مرد؟ حال شما خوب است؟ ازچه سخن میگوئید؟ کسی اینجا نیست. 🔹مرد طلا فروش با تعجب وخجالت، طلای زوج جوان را به آنها داد و مبلغ را دریافت کرد و زوج جوان مغازه را ترک کردند. 🔺پیرمرد رو به زرگر کرد و گفت: غیر از تو کسی مرا نمی‌بیند و این فقط برای صالحین و خواص محقق میشود. 🔻دوباره مرد و زن دیگری وارد شدند و همان قصه تکرار شد. 🔴 پیر به زرگر گفت: من چیزی از تو نمیخواهم! فقط این دستمال را بصورتت بکش تا رزق و روزیت بیشتر شود . 🔻زرگر با حسی خوب دستمال را گرفت و بو کرد و بصورت کشید و نقش بر زمین شد. 🔸پیرمرد دوستانش را صدا زد و هرچه پول و طلا بود ، برداشتند و مغازه را جارو زدند ... 🔻 بعد از ۴ سال پیرمرد روحانی با غل و زنجیر و اسکورت پلیس وارد مغازه شد ... افسر پلیس شرح ماجرا را از پیرمرد و زرگر سوال کرد و آنها به نوبت قصه را بازگو کردند. 🔹افسر پلیس گفت: برای اطمینان باید دقیقا صحنه را تکرار کنید و پیرمرد دوباره دستمال را به زرگر داد و زرگر بو کرد و بصورت کشید و نقش بر زمین شد و این‌ بار پیر مرد و پلیس و دوستان، دوباره مغازه را جارو زدند...!! ⚠️ نتیجه: هرچهارسال یکبار پیرمردها و دوستانشان با طرحی نو و رنگی جدید می آیند تا با نمایشی دیگر ما ملت را مانند زرگرِ ساده دلِ داستان، غارت کنند. 🔺دوستان! نزدیک است، مراقب مغازه های زرگری خود باشید. 🔺از این به بعد، بازار وعده و وعیدها و نطقهای آتشین و سینه چاک کردن برای مردم و مردم فریبی، گرم میشود. ✅ به فرموده قرآن با شعار اصلاح می آیند اما در پی افسادند. 📌به کانال ما بپیوندید: 🌳 @Talabeasr