eitaa logo
تلنگر...
41 دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
11.5هزار ویدیو
359 فایل
🤔تلنگر🤔 تلنگر های زندگی را دریاب قبل از اینکه دیر متوجه بشویم
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴🛑 شب چهارم| طفلان حضرت زینب (س) کودکانم نذر چشمان علیِّ اصغرت ای فدایت خواهرت رد مکن این هدیه ام را جان زهرا مادرت ای فدایت خواهرت استوری دودمه
میخواهم از کوچه های قدیمی بگذرم به سکوت خاموش گذشتگان گوش فرا دهم و بیاد بیاورم من نیز روزی سکوتی خواهم شد، در میان کوچه باغ های خاطره.... . یاد کنیم عزیزان آسمانی را در این پنجشنبه ماه محرم🌷
🏴 | «حُر بن یزید» در مبارزه معنوی و درونی پیروز شد ▪️ رهبر انقلاب: خیلی‌ها به امام حسین علیه‌السّلام مراجعه و او را بر این ایستادگی ملامت می‌کردند. اما امام حسین علیه‌السّلام صبر کرد و مغلوب نشد و یکایک کسانی که با امام حسین بودند، در این مبارزه معنوی و درونی پیروز شدند. پیرمردانی مثل «حبیب‌بن‌مظاهر» و «مسلم‌بن‌عوسجه» که از راحتی دوران پیرمردی گذشتند و سختی را تحمّل کردند؛ آن سردار شجاعی که در میان دشمنان جایگاهی داشت - «حُرّبن‌یزید ریاحی» - و از آن جایگاه صرف‌نظر کرد و به حسین‌بن‌علی پیوست، همه در این مبارزه باطنی و معنوی پیروز شدند. ۱۳۸۱/۰۱/۰۹ ▫️
امام حسین علیه السلام پروردگارا، آنکه تو را نیافت ،چه یافت و آن که تو را یافت،چه از دست داد...؟ ┄┅═══✼🍃💐🍃✼═══┅┄ زندگی به سبک کلام اهل بیت سلام الله علیهم 🌹اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌹
✅طی اخبار رسیده حجت الاسلام حسینی قمی در پی ابتلا به کرونا حال نامساعدی دارند.😔 برای شفای ایشان و استاد رفیعی حمدشفا بخوانیم و برایشان دعا کنیم.
چطور می شود که یک قطره اشک ریختن برای امام حسین علیه السلام انسان را بهشتی می کند؟.mp3
2.51M
⭕️ سوال ⁉️ چطور می شود که یک قطره اشک ریختن برای امام حسین علیه السلام انسان را بهشتی می کند؟ 📎 📎 📎 ✅ آیدی دریافت سوالات 👇👇 @pasokhgo313 پرسمان اعتقادی استاد محمدی
43.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 (۳)؛ 💠 آیا می توان پول نذر محرم را حساب کرد و به خیریه داد؟
9.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 (آرشیوی) 🔘حضرت صادق علیه السلام فرمود: یک سال تمام، هر شب و روز بر حسین بن علی علیه السلام نوحه خوانی شد و سه سال، در روز شهادتش سوگواری برپا گشت. 📚بحار الانوار، ج79، ص102 ▪️◾️🔳◾️
💠 فرازهایی از زیارت عاشورا (۱) 🔸السَّلامُ عَلیکَ یا اَبا عَبدِاللهِ 🔹سلامی که مخاطب آن، زنده و حاضر و ناظر است. 👈به انسان غایب که با ضمیر مخاطب حاضر سخن نمی گویند. ✅ پس اولین خشت باورمان این است که با مخاطبی حاضر و ناظر مواجهیم! 🔰 چرا سلام؟ سلام یعنی ادای احترام یعنی ابراز ارادت دل سپردن مهر ورزیدن دست دادن وصل شدن
شب جمعه شده و باز دِلَم رفت حرَم دل آشفته ی من، صحن تو را کم دارد
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🍃🌼 🌸 ✨ ✨ پدرم هرگز ما را نزد و همواره تنبيهات خلاقانه اي در کف داشت. مثلاً اگر فحش بد مي‌داديم، باید می‌رفتیم و دهان‌مان را سه بار زير شير آشپزخانه مي‌شستيم و اگر فحش خوب می‌دادیم، یک بار. من روزهای پرفحش کودکی‌ام را یادم است که هر چند دقیقه یک بار بالای روشویی مستراح ایستاده‌ام و دارم آب می‌گردانم توی دهانم. هم‌زمان، نبردهای مرگباری را هم یادم است که بین خواهران و برادرانم به راه می‌افتاد و میادینی که کم از رینگ خونین نداشت. تنبیه پدرم در این مورد، بستن طرفین دعوا به همدیگر بود. البته سفت نمي‌بست اما شل هم نمی‌بست. طنابِ زردي داشت كه از بالاي كمد مي‌آورد و دو طرف متنفر از هم را به هم مي‌بست. زجر این تنبیه به این صورت است که شما حالاتي از آزار رواني تدریجی و مدام را تجربه می‌کنید چون طناب‌پیچ شده‌اید دقيقا به كسي كه چند ثانيه پيش با او كتك‌كاري كرده‌ايد. یک بار هم که در خانه فوتبال بازی می‌کردم و پنجره را با ضربه‌ای كات‌دار، خاکشیر کردم، پدرم چیزی نگفت. نگاهش کردم که آرام و با طمأنینه قندشکن را از داخل کابینت آشپزخانه برمی‌دارد و می‌رود به اتاق. داخل پذیرایی ایستادم و چند دقیقه بعد صدای ضربه‌هایی را شنیدم که از اتاق می‌آمد. آهسته سمت اتاق رفتم و پدرم را دیدم که مشغول شکستن قلّک‌م است. اسکناس‌های قلّکی را که یک سال برای جمع آوری پول‌هایش دندان روی جگر گذاشته بودم، می‌شمرد. وقتی آن‌ها را گرفته بود و دسته می‌کرد، پوزخند به لب داشت. فردا هم شیشه‌بُر آورد و همان پول‌ها را هزینه‌ي ساخت و ساز شیشه‌ي پنجره کرد. تنبیه والدینِ دیگر در چنین مواردی، سیلی و چَک‌های افسری بود اما پدرم در مقابل این سنّت ایستاد و دست به ابداعات بدیع زد. خاطرم هست در ایام سیزده یا چهارده سالگی یک باری که کیف پولش را گذاشته بود روی طاقچه، دستم لغزید و دویست تومانی کش رفتم. اما فردای آن روز در کمال ناباوری دیدم که برخی وسائل کیف مدرسه‌ام نیست. پدرم در اقدامی مشابه، از غفلتم استفاده کرده بود و دقیقا مثل خودم به اموالم دست‌بُرد زده بود. البته تمام اين‌ها به خاطر هيبتي بود كه در آن سال‌ها از «بزرگ تر» در ذهن مان می‌ساختند و به خاطر احترامي كه ناخواسته در چشم‌مان داشتند. در عوض، ديروز وقتي به بچه‌ام گوشزد كردم نبايد دوستان مدرسه‌اش را به القاب «عوضی " و "خل و چل " بخواند، چیزی نگفت. سرش توی تَبلِت بود و مشغول بازی‌های خونبار. با لحن محکم‌تری گفتم: «هیچ خوشم نمیاد پسرم از این حرف ها بزنه!» اما دیدم همان القاب را دارد حواله می‌دهد به یکی از شخصیت‌های بازی. باخته بود و از دست آدمکش‌های رایانه دمغ بود. رفتم بالای سرش ایستادم و گفتم: «اگه یه بار دیگه حرف زشت بزنی، باید بری دهنت رو آب بکشی!» سرش را از روی تبلت بلند کرد و با تعجب گفت: «هان؟!» نگاهم می‌کرد. حرفم را دوباره تکرار کردم و دیدمش که تبلت را رها کرده روی مبل. روی پا می‌زد و بلند بلند قهقهه می‌زد. در نفس نفس زدن‌های بین خنده‌هایش گفت: «یعنی این حرفت صد تا لایک داشت بابا!» . چاپ شده در روزنامه هفت صبح
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا