🦋وَلَيَحْمِلُنَّ أَثْقَالَهُمْ وَأَثْقَالًا مَّعَ أَثْقَالِهِمْ وَلَيُسْأَلُنَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَمَّا كَانُوا يَفْتَرُونَ
🌺🌿ﻭ ﻣﺴﻠﻤﺎً ﺑﺎﺭﻫﺎﻱ [ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ]ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺑﺎﺭﻫﺎﻱ ﺩﻳﮕﺮﻱ [ ﺍﺯ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﮔﻤﺮﺍﻫﺸﺎﻥ ﻛﺮﺩﻧﺪ ] ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎ ﺑﺎﺭﻫﺎﻱ ﺧﻮﺩ ﺣﻤﻞ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﻛﺮﺩ ، ﻭ ﺭﻭﺯ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ [ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﻭ ﻗﺮﺁﻥ ] ﺍﻓﺘﺮﺍ ﻣﻰ ﺑﺴﺘﻨﺪ ، ﺣﺘﻤﺎً ﺑﺎﺯﭘﺮﺳﻲ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺷﺪ ،(١٣)
#هر_روز_یک_آیه_قرآن
🌴❄️🏴❄️🌴
❤️پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:
♦️مهر خداوند از آن کسی باد که فرزندش را در نیکو شدنش یاری دهد🌺
🔹راوی میگوید چگونه میتواند در نیکو شدن فرزندش او را یاری دهد؟
✍️پیامبر فرمودند:
✅کاری که به آسانی انجام داده را از وی بپذیرد.
✅از کاری که انجام دادنش برایش سخت است درگذرد.
✅او را به کاری بیش از توانش وا ندارد
✅وی را نادان نپندارد
📚کافی.جلد ۶.صفحه ۵۰
تربیت فرزند
May 11
#مسابقه_سردار_فاطمی:
◼️گفت: فاطمیه سال بعد من نیستم.
🔘بخش های مسابقه:
▫️زیارت به نیابت از سردار فاطمی
▫️حفظ زیارتنامه حضرت زهرا سلام الله علیها
▫️جواب نامه های سردار
▫️بخش ویژه کودک
🕑مهلت شرکت در مسابقه:
از۱۱ تا ۲۸دی ماه
🎁جوایز:
۵۰نگین متبرک مضجع شریف حضرت معصومه علیها السلام
۳۰پک فرهنگی آموزشی کودک
لینک شرکت در مسابقه:
Keramat.amfm.ir
🔷🔸💠🔸🔷
جوان نو؛ رسانه اختصاصی نوجوانان فاطمی
آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
🆔http://eitaa.com/joinchat/3295150098C8f44199aee
⌨️https://javaneno.amfm.ir
🌷🌷🌷
داستان کوتاه
روزی حضرت سلیمان(ع) در کنار دریا نشسته بود، نگاهش به مورچهای افتاد که دانه گندمی را با خود به طرف دریا حمل میکرد.
سلیمان(ع) همچنان به او نگاه میکرد که در همان لحظه قورباغهای سرش را از آب دریا بیرون آورد و دهانش را گشود، مورچه به داخل دهان او وارد شد و قورباغه به درون آب رفت.
سلیمان(ع) مدتی به فکر فرو رفت و شگفتزده شد، ناگاه دید قورباغه سرش را از آب بیرون آورد و دهانش را گشود، آن مورچه از دهان او بیرون آمد ولی دانه گندم را همراه نداشت.
سلیمان(ع) آن مورچه را طلبید، و سرگذاشت او را پرسید.
مورچه گفت: «ای پیامبرخدا در قعر این دریا سنگی تو خالی وجود دارد و کرمی در درون آن زندگی میکند که نمیتواند از آنجا خارج شود و من روزی او را حمل میکنم و خداوند این قورباغه را مامور کرده مرا نزد آن کرم ببرد.
قورباغه مرا به کنار سوراخی که در آن سنگ است میبرد، و دهانش را به درگاه آن سوراخ میگذارد، من از دهان او بیرون آمده و خود را به آن کرم می رسانم و دانه گندم را نزد او میگذارم و سپس باز میگردم به دهان قورباغه، سپس در آب شنا کرده و مرا به بیرون از آب دریا میآورد و دهانش را باز میکند و من از دهان او خارج می شوم.»
سلیمان(ع) به مورچه گفت: وقتی که دانه گندم را برای آن کرم میبری، آیا سخنی از او شنیدهای؟
مورچه گفت: آری او میگوید «یا من لا ینسانی فی جوف هذه الصخره تحت هذه اللجه برزقک، لا تنس عبادک المومنین برحمتک» ای خدایی که رزق و روزی مرا در درون این سنگ در قعر دریا فراموش نمیکنی، رحمتت را نسبت به بندگان با ایمانت فراموش نکن.