|بنشین که با من هر نظر،با چشم دلـ ،با چشم سࢪ
هر لحظه خود را مسٺـ تر ، از روۍ زیبایت کنم|
#فریدون_مشیری
.
.
تمامی راه را با تو بودم
تمام اسکلهها
بارانها
بادها
تمامی راه را با تو بودم
وقتی که چون پرندهای تبعیدی
زمین را ترک میگفتم و
بالی با من نبود
وقتی که در اشکم
چون شمعی فرو میرفتم
و مومیایی شده
خاموش میشدم
تمام طول سفر کنار تو گام میزدم
کجا بودی تو ؟
#شمس_لنگرودی
.
.
شب و گیسوی تو تا باز به هم پیوستند
من به شبگردی این شهر سیاه آمده ام
#فریدون_مشیری
#شب_نوشت
گفتم که تو منظور من از این همه شعری
مغرور، نگاهی به من انداخت که: منظور؟!
#سجاد_سامانی