#خبرنامه | #اختصاصی
🔻مراجعه به تصویر
🗞 جشن فارغالتحصیلی یا دیسکو دانشجویی؟!
📌 « اخیرا در فضای مجازی کلیپهای کوتاهی در رابطه با جشن فارغالتحصیلی دانشجویان دانشگاه های مختلف در استانهای مختلف کشور منتشر شده است که رفتارهای نامتعارف دانشجویان در آن سبب واکنشهای منفی مردم و در نهایت تکذیبیه روسای آن دانشگاهها شده است.»
🔸ساحت دانشگاه و دانشجو همیشه و در هر کشوری ساحت محترم و دارای شأن و منزلت بالایی است. در کشور ما نیز به دلیل اهمیت بسیار علم و علم آموزی، مراکز آموزشی خصوصا آموزش عالی و دانشجویان آن ساحت مقدسی دارند. از جهتی دیگر ماهیت جشن فارغالتحصیلی در راستای جهتدهی به هویت و مسئولیت پذیری دانشجویان نسبت به جامعه و ملتشان است و رویهی نوظهور جشن فارغالتحصیلی که کلیپهایش به دیسکو بیشتر شباهت دارند از ماهیت جشن فارغالتحصیلی نیز به دور میباشند.
🔹مشکل بروز چنین کلیپها و جشنهای کذایی چیست؟! شاید اولین و از قضا سادهترین نوع پاسخ به این سوال را به خود دانشجویان و گرایشهای شأن بتوان نسبت داد اما زاویه ی دیگر و از قضا مهمتری نیز در بروز چنین جشنهای فارغ التحصیلی و در نهایت خروجی کلیپهای آن در فضای مجازی نشات گرفته از شانه خالی کردن دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی در کشور در راستای برگزاری جشن فارغالتحصیلی دانشجویان میباشد.
🔸چرا بودجههای فرهنگی کلان دانشگاهها به برگزاری جشنهای فارغالتحصیلی دانشجویان اختصاص پیدا نمیکند و بسیاری از دانشگاهها خود را بدون مسئولیت در قبال برگزاری جشن فارغالتحصیلی معرفی کرده و در نهایت برای دانشجویان امکان برگزاری جشن فارغالتحصیلی خودگردان در مکانی از دانشگاه با هزینههای شخصی خود دانشجویان فراهم میآورد؟!
🔹چه برنامهی فرهنگی مهمتر از جهت دادن به هویت دانشجویان و یادآوری مسئولیتی که بر دوش آنان در قبال جامعه وجود دارد؟ چرا نباید از فرصت عالی در راستای هدایت خروجیهای دانشگاه برای خدمت به دانشگاه استفاده کرد؟!
🔸این سوالات و این سطور در جهت تامل و تفکر مسئولان آموزش عالی و دانشگاهی خاصتا مسئولان فرهنگی دانشگاه ها است. رسانهای عصر زنان در یادداشت بعد به ارائه پیشنهاد در راستای خاتمه یافتن جشنهایی که بیشتر به دیسکو در دانشگاه شباهت دارند تا جشن فارغالتحصیلی خواهد پرداخت.
🔻پایگاه تحلیلی تخصصی عصر زنان
🌐 |@asrezanan_ir|
#خبرنامه | #اختصاصی
🔻مراجعه به ویدئو
🗞 جشن فارغالتحصیلی هویت بخش!
📌«رسالت معاونت فرهنگی دانشگاهها، ارتقاء فرهنگ اسلامی در بدنهی دانشگاههاست، اما این رسالت کج دار و مریض از سوی معاونت های فرهنگی بسیاری از دانشگاهها انجام میشود. محسوس ترین مصداق برای اثبات این مدعا انتشار کلیپهایی با عنوان جشن فارغالتحصیلی دانشجویی است که کمترین شباهت را به جشن فارغالتحصیلی دارند.»
🔸اگر نگوییم تمام علت کاهش سطح فرهنگ اسلامی در دانشگاه ها به دلیل بی توجهی معاونت فرهنگی دانشگاه ها است، میتوانیم چنین ادعا نماییم که باتوجه به متولی بودن امر فرهنگی دانشگاهها از جانب معاونت فرهنگی این مراکز آموزشی، این معاونت در بروز نابهسامانیهای فرهنگی در دانشگاهها مسئولیت مستقیم دارد.
🔹مهمترین نقاط عطف زندگی دانشجویان در مقاطع مختلف آموزش عالی خصوصا مقطع کارشناسی، توجه جدی به جشن جدیدالورودها و جشن فارغالتحصیلی است. ای بسا درجه اهمیت جشن فارغالتحصیلی، بیشتر از جشن جدید الورودها است زیرا میتواند به دانشجو نسبت به هویت اجتماعی، دینی و ملی خود جهت بدهد. جهت این هویت اجتماعی، دینی و ملی به سوی ایجاد هوشیاری دانشجویان فارغ التحصیل در قبال اعتلای کشورشان میتواند باشد.
🔸در غائلهی ززآ شاهد آن بودیم که برخی دانشجویان دانشگاههای کشور به بدترین شکل به تخریب اموال دانشگاهی، اختلال در امنیت دانشگاهها با حمل سلاحهای سرد و دستساز، توهین به اساتید دانشگاه و ساحت دانشگاه با فحاشی های چاله میدانی و رکیک پرداختند. این رفتار با هر اسم و عنوانی برخلاف وحدت کلمه و حتی حل مشکلات کشور بود و محلی برای توهین به دین، بزرگان کشور، تضعیف امنیت کشور و همچنین انتقال تصویر عقب مانده از ملت شریف ایران شد.
🔹در سال گذشته دو اتفاق مهم در راستای هویت دهی مسئولانه به دانشجویان با استفاده از برگزاری باشکوه جشن فارغالتحصیلی دانشجویان اتفاق افتاد. اول جشن فارغالتحصیلی دانشجویان علوم پزشکی در حرم مطهر امام رضا و دومین جشن فارغالتحصیلی گروهی از دانشجویان دانشگاه الزهرا تهران در بین الحرمین.
🔸جشنی که از نوع زیارت امامان معصوم، با ادای سوگند در محضر پر کرامتشان و عهد بستن با آنان در جهت تلاش برای کسب معرفت علمی خود و جامعه اسلامی خود در مدار معارف اهل بیت علیهم السلام است. درست همان جشن فارغالتحصیلی ایدهآلی که در اعتلای فرهنگ اسلامی و آگاه نمودن دانشجویان نسبت به مسئولین دینی و ملیشان موثر است.
🔹لازم است تا وزارت علوم، دانشگاهها را در راستای برگزاری جشن فارغالتحصیلی دانشجویان در اماکن مقدس چون مشهد مقدس، عتبات عالیات یاری کند تا دانشجویان به ارزش و اهمیت جایگاه خود در جامعه التفات یابند. اینگونه است که دانشجویان در قبال ملت و دین خود احساس مسئولیت کرده و رفتارهای مسئولانه از خود بروز خواهند داد.
🔸به امید آنکه بودجههای فرهنگی دانشگاهها در راستای برگزاری جشنهای مهم فرهنگی و در راستای جهت دهی به هویت دینی و ملی دانشجویان صرف شود. جشن های فارغالتحصیلی از جنس زیارت اماکن مقدسه و عهد بستن با معصومان در جهت مسئولیت پذیری در قبال کشور و ملت.
🔻پایگاه تحلیلی تخصصی عصر زنان
🌐 |@asrezanan_ir|
هرگاه از شما پرسیدند که چرا ایران حزب الله، حماس و جهاد اسلامی در فلسطین را تقویت میکند این روایت جالب نهج البلاغه را برایش بفرست:
💠امام علی علیه السلام:
بارها من به شما گفته ام که از خانه خود بیرون بروید و در آن نقطه ای که دشمن میخواهد به سوی شما حمله کند،در همانجا به دشمن ضربه بزنید.
نگذارید دشمن به لب مرز خانه های شما برسد که آنگاه ذلیل خواهید شدو ضربه خواهید خورد.
17.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺اعتراضات دانشجویی در آمریکا، از مخالفت با جنگ ویتنام تا حمایت از غزه
🔹در دانشگاه کلمبیا و دیگر دانشگاههای ایالات متحده چه میگذرد و چرا این تحولات مایه نگرانی مقامات آمریکایی شده است؟
🇮🇷
16.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅خاطرهای بسیار زیبا و خواندنی از امیر سپهبد شهید صیاد شیرازی در سفر به لبنان از قول امیر ناصر آراسته همرزم و معاون ایشان
سال ۱۳۶۴ جناب صیاد به عنوان فرمانده نیروی زمینی ارتش در معیت رییس جمهور وقت، عازم لبنان شدند.
من هم در خدمت ایشان بودم.رفتیم سوریه، الجزایر و لیبی ،مذاکرات انجام شد.
بعد از آخرین جلسه، جناب صیاد از رییسجمهور پرسیدند :
آقا من در مذاکرات فردا و پس فردا مسئولیت و کار خاصی دارم؟
ایشان فرمودند : خیر.
ایشان بلافاصله برنامهریزی کرد که به ملاقات ژنرال مصطفی طلاس برود.
صیاد شیرازی به ژنرال طلاس گفت که میخواهد به جنوب لبنان برود.
آقای طلاس گفت : نه آنجا امن نیست.
اسرائیل مرتب به آنجا حمله میکند و دیوار صوتی را میشکند
بالاخره ژنرال طلاس راضی شد و گفت :
نمیگذارم شما به جنوب لبنان بروید، ولی با توجه به اصرار شما میگویم بروید به بعلبک.
یک اردو گاه آموزشی در آنجا هست.
سپاه پاسداران شما در آنجا حضور دارند و در حال آموزش رزمندگان مسلمان هستند.
بروید از آنجا بازدید کنید.یک تیپ ورزیده به عنوان تامین مسیر و یک گروهان هم برای حفاظت ما انتخاب شدند.
یک سرلشکر سوری هم قرار بود همراه ما باشد و راهنمای مسیر باشد.
وقتی میخواستیم حرکت کنیم صیاد شیرازی سرلشکر سوری را خواست و گفت :
طوری برنامهریزی کنید که وقت نماز به منزل یک شهید و یا مسجد برسیم و نماز اول وقت بخوانیم.
راه افتادیم و با هدایت سرلشکر سوری، برای نماز صبح رسیدیم به منزل پیر مردی از شیعیان اطراف بعلبک.
پنج نفر از اعضای خانوادهی این پیر مرد شهید شده بودند.
ایشان استقبال گرمی از ما کردند و بعد از نماز سفرهی صبحانهای از نان، کره و پنیر محلی مهیا نمودند.
هنگام صرف صبحانه، من دیدم توجه این پیر مرد یکسره به صیاد شیرازی است.
من در کنار صیاد نشسته بودم و با نگاههای پیرمرد، خوردن صبحانه برای من هم مشکل شده بود.
چشم از او برنمیداشت.
بعد از صبحانه شهید صیاد به پیرمرد گفت :
چه شده پدر؟ سوالی دارید؟ کاری دارید؟ مشکلی هست؟
ایشان گفت : نه!
صیاد گفت : آخر خیلی حواستان به من است.
پیر مرد لبنانی گفت : فکر میکنم دارم خواب میبینم، چون به شما که نگاه میکنم، امام را میبینم! پیش خود میگویم این امام نیست، این سرهنگ صیاد شیرازی است.
باز پلک میزنم و به شما نگاه میکنم، دوباره تصویر امام را میبینم.
من به جای صیاد شیرازی، امام را دارم میبینم.
حرفی برای گفتن نداشتیم.
وقت خداحافظی پیرمرد دستش را کشید روی پوتین صیاد شیرازی و با خاک آن صورتش را مسح کرد و بعد کف دست خودش را بوسید.
جناب صیاد به شدت منقلب شد و با لحنی لرزان گفت :
چرا این کار را با من می کنید؟
و دست پیر مرد را گرفت و با اصرار آن را بوسید.
بعد هم ادامه داد :
شما خودت پدر پنج شهید هستی. چرا این کار را با من کردی؟
پیر مرد گفت :
من نه میتوانم و نه لایق هستم که بیایم و دست و پای امام را ببوسم.
میخواهم وقتی رفتید ایران ، به امام بگویید گرچه لایق نبودم و نتوانستم بیایم دستبوس شما، ولی پای سربازتان را بوسیدم.
جناب صیاد هم بار دیگر دست ایشان را بوسید و حرکت کردیم.
سفر سختی بود خصوصاً این که جناب صیاد هنوز جراحتهایش کاملاً بهبود نیافته بود و حسابی اذیت میشد.
در محل استقرارمان، من و ایشان در یک سوئیت اسکان داشتیم.
پاسی از شب گذشته وضو گرفتیم و دو رکعت نماز خواندیم و من اجازه گرفتم و سر گذاشتم برای خواب.
اما ایشان ایستاد برای نماز خواندن.
بعد از یک ساعتی که بیدار شدم، دیدم هنوز مشغول نماز است.
ساعت حدود یک بعد نیمه شب بود.
دوباره یک چرتی زدم و بیدار شدم.
دیدم عبادتش ادامه دارد.
مطمئن بودم نماز شب نمیخواند چون جناب صیاد همیشه یک ساعت قبل از اذان صبح بیدار میشد برای نماز شب و هنوز تا آن ساعت خیلی مانده بود.
حدس زدم که موضوعی هست و کنجکاو شدم.
بلند شدم و تا خواستم بپرسم چرا استراحت نکردی؟به سجده رفت.
متوجه شدم که به شدت هم گریه میکند.
گریهاش که تمام شد، سریع رفتم رو به رویش،
پشت به قبله نشستم و گفتم :
جناب سرهنگ!شما هنوز نماز شب را شروع نکردی.
باید برای من بگویی چرا اینقدر سجدهی طولانی داشتی و این قدر گریه میکردی؟
ایشان با حجب خاص خودش گفت :
آقا برو بگیر استراحت کن یا برو نماز بخوان.
دست از سر ما بردار.
اما من به دلم افتاده بود که باید حکمت این حال جناب صیاد را متوجه بشوم.
آن قدر اصرار کردم تا دوباره اشک بر صورتش روان شد و با همان وضع گفت :
آقای آراسته دیدی آن پدر شهید لبنانی با من چه کرد؟
من تا حالا فکر میکردم که فقط در مملکت خودم، مدیون مردم خودم و انقلاب اسلامی هستم.
امروز فهمیدم که من نه تنها مدیون مردم خودم هستم، بلکه هرجایی در این دنیا مظلوم و شیعه و مسلمانی هست، مدیونش هستم.
هرجا کسی علیه ظلم میجنگد من به آن مظلوم مدیونم و باید در آنجا حضور داشته باشیم