↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
اللّهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
🔹زیادة و تفصیل🔹
💥”الاشتباهُ بین الفاعل و المفعول به“
#اشتباهِ"فاعل"و"مفعول" اکثرا زمانی اتفاق میفتد که یکی از این دو،اسم ناقص باشد و دیگری اسم تام.
#منظور از اسم ناقص،اسمی است که برای تعیین معنایش نیاز به مابعدش دارد،مثلِ اسم موصول،و ما موصوفه.
#منظور از اسم تام،اسمی است که این نیاز فوق را ندارد.
#مثالی که در این خصوص ذکر کرده اند.
"أَعْجَبَ الرجلُ ما کَرهَ الاخ"
💥برای رفع این اشتباه،ضوابطی را ذکر فرموده اند.
✔️۱.فرض میکنیم اسم تام فاعل است،در این صورت به جای آن،"ضمیر متکلم مرفوعی"قرار میدهیم،و فرض میکنیم،اسم ناقص مفعول به است.در این صورت به جای این اسم ناقص اسم ظاهر منصوبی قرار میدهیم که معنایش از"نتیجه ما و ما بعد آن"گرفته میشود.
#اگر بعد از این فرض،معنای درستی حاصل شد،پس به همین ضبط عمل میکنیم.اما اگر از این فرض معنای درستی حاصل نشد،پس ضبط سابق غلط است.
#توجه در مثال"اعجب الرجل ما کره الاخ"ضبط اول را اجرا میکنیم و نتیجه چنین میشود"اعجبتُ الثوب"(به تعجب وا داشتم لباس را)و روشن است لباس تعجب نمیکند.
#پس نتیجه میگیریم،الثوبَ که نتیجه"ما کره الاخ"است(آنچه عمر پوشیده است)،فاعل نیست.
✔️۲.ضبط دوم:فرض میکنیم،اسم تام(الرجل)مفعول به است،و ما،فاعل است،پس قرار میدهیم به جای اسم تام،ضمیر متکلم منصوبی،و به جای اسم ناقص،اسم ظاهری که نتیجه ی ما و مابعد آن است.
#در این صورت اگر این ضبط صحیح بود به همین ضبط حکم میکنیم،پس نتیجه ی مثال"اعجب الرجل ما کره الاخ"میشود"اعجبَنِی الثوبُ"(لباس مرا به تعجب انداخت،یعنی از لباسش تعجب کردم)این ضبط صحیح است پس ما فاعل است و الرجل مفعول به است.
✔️۳.اگر هر دو اسم"تام"بودند،بعد از جابه جایی از هر کدام معنای درستی حاصل شد به همان معنای درست،حکم میکنیم.
#مثال"امْکَنَ المسافر السفر"در این مثال قطعا"المسافر"مفعول به است زیرا شما میگوید"امکنَنِی السفرُ" و نمیگویید"امکنتُ السفرَ".
#مصنف:نادیده گرفتن این ضوابط و فروض بهتر است.و در خصوص این نوع مثال های به فهم دقیق لغات وارده در این امثله و همچنین به قرائن توجه می کنیم و بعد از فهم دقیق معنا حکم کنیم،و در واقع بهتر است پرهیز کنیم از پیچیدگی که در این قواعد وارد شده است.
#نحو وافی جلد دوم خلاصه صفحه ۷۸ تا ۸۰.
https://eitaa.com/joinchat/2729246727C8ff5234cd0
🗒اَلْخَیْرُ کُلُّهُ صِیانَةُ الاْنْسانِ نَفْسَهُ.
"تمامِ سعادت و خوشبختى انسان در حفظ و کنترل اعضاء و جوارح خود از هرگونه کار زشت و ناپسند است"
📚تحف العقول،ص۲۰۱.
#شهادت آقا و مولایمان،وجود مقدس سید الساجدین،زین العابدین(علیه السلام)بر شما تسلیت باد.
@talkhislkotob
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
اللّهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
🔹مسأله ۶۷ نائب فاعل🔹
💥تعریف نائب فاعل:کلمه ی که جانشین"فاعل" میشود و در غالب احکام شبیه است به فاعل.
#عاملِ نائب فاعل،"فعل مجهول"و شبه فعل است.#مثال"نُصِرَ زیدٌ"و"أ منصورٌ زیدٌ"
#نکاتی در خصوص"فعل مجهول".
✔️۱.اگر فعل،ماضی،صحیح العین و خالی از تضعیف باشد،ضمه دادن به اول آن و مکسور کردن ما قبل آخر آن واجب است.
#فَتَحَ ـــــــــ فُتِحَ.
#أکرَمَ ــــــــــــ أُکْرِمَ.
✔️۲.اگر فعل،مضارع باشد،در تمام حالات ضمه دادن به اولش و فتحه دادن به ماقبلِ آخرش واجب است.
#یَرسُمُ ـــــــــــــ یُرسَمُ.
#یُحَرِّکُ ـــــــــــــ یُحَرَّکُ.
#گاه فتحه ماقبل آخر مقدر است.
#مثلِ "یُصامُ"که اصلش"یُصَوَمُ"است.
✔️۳.اگر فعل،ماضی باشد و آغازش"تاء"باشد،ضمه دادن به حرف دوم هم واجب میشود.
#مثال"تَعَلَّمَ" ـــــــ "تُعُلِّمَ".
✔️۴.اگر فعل،ماضی و آغازش همزه وصل باشد حرف اول و سومش وجوبا مضموم میشود.
#إعْتَمَدَ ــــــــــــ أُعْتُمِدَ.
#ادامه دارد إنْ شاءَ اللهُ.
#نحو وافی جلد دوم خلاصه صفحه ۸۰ تا۸۴
https://eitaa.com/joinchat/2729246727C8ff5234cd0
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
اللّهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
🔹مسأله ۶۷ نائب فاعل🔹
#ادامه ی نکاتِ در خصوص"فعل مجهول".
✔️۵.اگر فعل،ماضیِ ثلاثی و عین الفعل آن حرف عله باشد،در مجهولش سه وجه جایز است.
أ.کسره دادن به فاء الفعل که در این صورت حرف عله تبدیل به"یاء"میشود.
#مثلِ"صِیمَ،بِیعَ"
ب.ضمه دادن به فاء الفعل که در این صورت حرف عله تبدیل به واو میشود.
#مثلِ"صُومَ،بُوعَ"
ج.إشمام.که فقط در تلفظ اتفاق می فتد بخلاف دو مورد بالا که هم در تلفظ و هم در نوشتار است.
#اشمام:نطقی است به صوتی که جمع شده است بین ضمه و کسره.(یعنی ابتداء ضمه را نطق کنی و بلافاصه بعد آن ضمه،کسره را نطق کنی)
#همه ی این سه وجه فوق در صورتی جایز هستند که اشتباهی پیش نیاد،و در صورت رخ دادن اشتباه،عدول واجب است.
مثال:ماده"ساد یسُودُ"فعل ماضی معلومش مثلا وقتی اسناد دهد به ضمیر متکلم وحده،میشود"سُدْتُ"و یکی از وجهای مجهول این فعل نیز"سُدْتُ"است،در این حالت اگر احتمال دهیم ممکن است اشتباهی رخ دهد از همین"وجه"عدول میکنیم ولی دو وجه دیگر(کسر عین الفعل و إشمام)جایز است.
#نتیجه:در فعلِ ماضیِ مجهول ثلاثی معتل العین سه وجه جایز است،در صورتی که اشتباه رخ ندهد.پس اگر ضمه واقع شد در اشتباه،دو حالت دیگر(إشمام و کسر) باقی میماند و اگرکسر واقع شد در اشتباه،دو حالت دیگر(ضمه و کسره)باقی میماند و اگر اشتباه از ناحیه ی إشمام باشد،اشمام را ترک میکنیم.
#سوال:در صورتی که هر سه وجه جایز بود کدام مقدم است.؟
#جواب:ابتدا کسره دادن به فاء الفعل سپس إشمام و بعد ضمه دادن که واقعا استعمالش بسیار کم است.
#ادامه دارد إنْ شاءَ اللهُ.
#نحو وافی جلد دوم خلاصه صفحه ۸۴ تا۸۶
https://eitaa.com/joinchat/2729246727C8ff5234cd0
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
اللّهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
🔹مسأله ۶۷ نائب فاعل🔹
#ادامه ی نکاتِ در خصوص"فعل مجهول".
✔️۶.اگر فعل،ماضیِ ثلاثی و مضاعف باشد مثلِ عَدَّ در مجهولش سه وجه جایز است،ضمه دادن به فاء الفعل،اشمام و کسره دادن.
#اگر ترس اشتباه در یکی از وجوه فوق پیش آید،از همان وجه عدول میکنیم.
#مثلا در فعلِ امرِ"عَدَّ"میگویم"عُدَّ" و یکی از وجوه ماضی مجهول هم"عُدَّ"است،در این صورت برای عدم اشتباه از این وجه عدول میکنیم.
✔️ ۷.سه وجه فوق(ضم،اشمام و کسر)درحرف سوم از هر فعل ماضیِ معتلُ العین بر وزنِ"انفعل(انقادَ) و افتعل(إختارَ)"جریان دارد.
#حرکتِ حرف اول(همزه)،نیز شبیه حرف سوم است.مثلا در مجهولِ"إنْقادَ"علاوه بر اشمام میگویم"إِنْقِید،أُنْقُود"
✔️۸.وزنِ"انفعل و افتعل،اگر صحیح و مضاعف باشند،نیز این سه وجه را دارند.مثلِ "إمْتَدَّ"که در مجهولش علاوه بر اشمام میگویم"أُمْتُدَّ و إِمْتِدَّ".
✔️۹.اگر فعل جامد یا امر باشد هرگز مجهولش صحیح نیست.
✔️۱۰.اگر فعل ناقص و جامد باشد مثل"لیسَ و عسی"هر گز مجهول نمیشود اما اگر فعل ناقصِ غیر جامد باشد، مثل(کانَ،کادَ و اخواتشان)صحیح است مجهولشان.
#مصنف:برغم صحت مجهول افعال فوق،بهتر این است که گفته شود،این افعال فوق(ناقص غیر جامد) مجهول نمیشوند.
#نحو وافی جلد دوم خلاصه صفحه ۸۶ تا ۸۹
https://eitaa.com/joinchat/2729246727C8ff5234cd0
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
اللّهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
🔹زیادة و تفصیل🔹
✔️۱.در کلام عرب افعال ماضی وجود دارد که،همیشه شکلشان به صورت فعل مجهول است ولی معنایشان چنین نیست از این جهت مرفوعشان فاعل است نه نائب فاعل.مشهورترین این افعال"هُزِلَ،دُهِشَ،شُغِفَ بکذا،أُولِعَ به،و أُهَتْرِ به،اسْتُهتِرَ به،و أُغرِیَ به.در اینکه مضارع این افعال به صورت مجهول می آید یا نه به سماع توجه میشود.و چنین نیست هر فعل ماضی که شکلش به صورت مجهول باشد مضارعش هم چنین است.
✔️۲.نائب فاعل مرفوع است به یکی از دو شیئ،فعل مبنی و اسم مفعول.
#سوال:آیا نائب فاعل مرفوع میشود به مصدر مؤولِ تشکیل شده از"أنْ"و"فعل مجهول".؟
#جواب:صحیح ترین این اقوال،جوازش است به شرط أمن لبس.
#مثال:عَجَبْتُ مِنْ أَنْ أُکِلَ الطعامُ،که تاویلش میشود"عَجَبْتُ مِن أَکلٍ الطعامٌ"
مصنف:با وجود جواز،امروزه بهتر است به این قول توجهی نشود چون دارای پیچدگی است.
#نحو وافی جلد دوم خلاصه صفحه ۸۹ تا ۹۱
https://eitaa.com/joinchat/2729246727C8ff5234cd0
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
اللّهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
🔹مساله ۶۸ اشیائی که بعد از حذف فاعل از او نیابت میکنند.🔹
#مفعول به،مصدر،ظرف و جار و مجرور صلاحیت دارند که نائب فاعل شوند.
✔️۱.مفعول به:اگر فعل،متعدیِ یک مفعولی بود،آن مفعول،جانشین فاعل میشود.
اگر فعل،متعدی به بیش از یک مفعول بود،کدام مفعول را نائب فاعل قرار دهیم.؟
جواب:بهترین رأی و نظر انتخاب اولی به عنوان نائب فاعل است زمانی که ظاهر تر و مبین تر باشد،نسبت به غیرش در غرض مقصود.
لکن مانعی نیست از ترک اولی و انتخاب غیر اول به عنوان نائب فاعل،و در صورتی که این غیر،قادر تر بود برای توضیح معنای مقصود،مقدم میشود نسبت به اولی.و در هر حالت(انتخاب اولی،یاغیر آن) باید به ایمن بودن از اشتباه توجه شود.
#مثالهایی،که ایمن هستیم از اشتباه در هر صورت.(چه اولی انتخاب شود،چه نشود)
أ."ظَنَّ الجاهلُ الخفاشَ طائراً"در مجهولش میتوان گفت"ظُنَّ الخفاشُ طائراً"یا"ظُنَّ طائرٌ الخفاشَ"
ب."أعْطَیٰ الوالدُ الطفلَ کتاباً"در مجهولش میتوان گفت"أُعْطِیَ الطفلُ کتاباً"یا"أُعْطِیَ کتابٌ الطفلَ".
#اما در مثال زیر نیابت غیر اولی صحیح نیست."أَعطیت محمداً فریقاً من الاَعوان"چون هر کدام از اولی و دومی،صلاحیت برای آخذ بودن و ماخوذ بودن را دارند.ولی چون اولی مقدم شده اولی را به عنوان نائب فاعل انتخاب میکنیم،و از این تقدم متوجه میشویم،اولی آخذ و دومی ماخوذ بوده است.و در نتیجه اصل مثال قبل از مجهول شدن چنین است.(اعطاء کردم به محمد،گروهی از یاران)
#توجه:گاه مفعول ثانیِ"ظَنَّ و اخواتش"جمله است،در این صورت اختیار این جمله به عنوان نائب فاعل صحیح نیست.زیرا فاعل و نائب فاعل در رأیِ راجح،نمیتوانند به صورت جمله بیاییند.
#نحو وافی جلد دوم خلاصه صفحه ۹۱ تا ۹۳
https://eitaa.com/joinchat/2729246727C8ff5234cd0
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
اللّهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
🔹مساله ۶۸ اشیائی که بعد از حذف فاعل از او نیابت میکنند.🔹
✔️۲.مــصــدر یا اسم مصدر،برای نیابت"مصدر"و"اسم مصدر"از فاعل دو شرط،لازم است.
أ.مصدر،یا اسم مصدر،متصرف باشند؛منظور از تصرف یعنی،ملازمِ نصب بنا بر مفعولیت(مفعول مطلق)"نباشند" و علاوه بر مفعول مطلق بودن،نقشهای دیگری بگیرند.
اما اگر"مصدر"یا "اسم مصدر"ملازم بود نصبیتشان،متصرف نیستند و صحیح نیست نائب فاعل بودنشان،مثلِ"معاذَ"که مصدرِ میمی است و به صورت ملازمِ نصب،استعمالش شهرت پیدا کرده است.
#مثال"معاذَ اللهِ أنْ یغدرَ الامین"
و مثلِ"سبحانَ"که اسم مصدر است،و به صورت غیر نصب استعمال نشده است.
ب.مختص باشند،یعنی مصدر و اسمش،از لفظ دیگری معنای اضافه بر معنای مبهمشان کسب کنند.بنابر این صحیح نیست"عُلِمَ علمٌ"چون مصدر از لفظ دیگری معنایِ بیشتری کسب نکرده است،در نتیجه این اسناد فایده ای ندارد.اما اگر گفته شود"عُلِمَ علمٌ نافعٌ"،"عُلِمَ علمُ المخترعین"یا"قُرِءَ عشرون قرائةً"و غیر این موارد که ابهام مصدر را زائل کند صحیح است که نائب فاعل شود.
با توجه به توضیحات فوق،مراد از قول علماء نحو مشخص میشود که میفرمایند"مصدر برای نیابت از فاعل صحیح است به شرطی که مفید باشد"و فایده با همین دو شرط(تصرف و اختصاص) محقق میشود.
#نحو وافی جلد دوم خلاصه صفحه ۹۳ تا ۹۵
https://eitaa.com/joinchat/2729246727C8ff5234cd0
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
اللّهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
🔹مساله ۶۸ اشیائی که بعد از حذف فاعل از او نیابت میکنند.🔹
✔️۳.ظرف.صلاحیت دارد برای نائب فاعل واقع شدن به شرطی که مفید باشد.
و این مفید بودن محقق میشود در صورتی که ظرف متصرف کامل،و مختص باشد.
#منظور از متصرف بودن به صورت کامل،این است که ظرف نقشهای مختلف را بپذیرد.
#مثال"الیومُ یومٌ طیبٌ"،"قضیتُ یوماً طیباً"وتطلعتُ الی یومٍ طیبٍ".
پس ظرفِ غیر متصرف(ظرفی که ملازم نصبیت است و از نصبیت خارج نمیشود)مثلِ قَطُّ،عوضُ وإذا و...نائب فاعل واقع نمیشوند،ضمن اینکه ظرف شبه متصرف(ظرفی که از نصبیت خارج نمیشود اما گاهی مجرور به مِن میشود)مثلِ عِندَ،ثَمَّ و مَعَ،نیز نائب فاعل واقع نمیشوند.
#اما منظور از مختص این است که اضافه شود بر معنای ظرفی معنای جدیدی.
#مثال:أُذِنَ وقتُ الصلاةِ،نُودِیَ ساعةُ البیعِ،قُضِیَ شهرٌ جمیلٌ ویُحَبُّ الیومُ.
#نحو وافی جلد دوم خلاصه صفحه ۹۵ تا ۹۶
https://eitaa.com/joinchat/2729246727C8ff5234cd0
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
اللّهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
🔹مساله ۶۸ اشیائی که بعد از حذف فاعل از او نیابت میکنند.🔹
✔️۴.جار همراه مجرورش،اگر حرف جر زائد بود،مثلِ"ما صُودِرَ مِن شیئٍ"نائب فاعل فقط مجرور است و هیچ خلافی در این نیست.
پس"شیئٍ"در مثال،در لفظ مجرور ولی در محل رفع است،از این جهت در توابعش،مراعات لفظی و محلی جایز است.
اما حرف جر اصلی مثلِ"قُعِدَ فی الحدیقةِ"باز هم صحیح این است که مجرور به تنهایی نائب فاعل باشد،گرچه آنچه شیوع دارد در گفتار علماءِ نحو،جار همراه مجرورش نائب فاعل است.
#شرط این نیابت،"مفید بودنِ"اسناد به جار و مجرور است.و مفید بودن محقق میشود با اینکه"حرف جر"متصرف و "مجرور"مختص باشد.
#منظور از"تصرف در حرف جر"،این است که حرف جر طریق واحدی را در جر دادن"طی نکند"،مثلا حرف جر مختص به جر دادن اسم ظاهر(مُذ،منذُ،حتیٰ)،یا جر دادن نکرات(رُبَّ)،یا مختص به جر دادن مُقسَم به(حروف قسم) یا جر دادن مستثنی(خلا،عدا،حاشا)،نباشد.پس این حروف،متصرف نیستند.
#منظور از"اختصاص در مجرور"این است که کسب کند جار همراه مجرورش معنای زائدی فوق معنای خاصشان.و این معنای زائد از لفظ دیگری که به آنها متصل میشود حاصل میشود،مثلِ وصف،مضاف الیه و غیر این دو.
✔️۵.جمله محکیه،و جمله مووله به مفرد که بحثشان گذشت.
#نحو وافی جلد دوم خلاصه صفحه ۹۶ تا ۹۸
https://eitaa.com/joinchat/2729246727C8ff5234cd0
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
اللّهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
🔹اشیاء ذکر شده صلاحیت برای نائب فاعل واقع شدن را داشتند،و اگر در جمله ای بیش از یک شیئ صلاحیتِ نائب فاعل واقع شدن را داشت،فقط یکی از آنها نائب فاعل میشود زیرا که نائب فاعل مثلِ فاعل متعدد نیست.
اما میل کثیری از علماء نحو،به این صورت است که وقتی"مفعول به"در کلام باشد،مستحق به این نیابت است،با این وجود ترک افضل(مفعول به)را جایز میدانند.
پس در مجهول کردن این مثال"اَنشدَ الشاعرُ القصیدةَ انشاداً بارعاً فی الحفل امامَ الحاضرین"کثیری از نحوی ها قائلند که نائب فاعل،مفعول به باشد(انشدَتِ القصیدةُ...)و مانعی از نیابت غیر مفعول به نیست.
#مصنف(عباس حسن):رای بهتر و محکم تر این است که از بین این اشیائی که صلاحیت نائب فاعل واقع شدن را دارند،شیئ ای را انتخاب کنیم که برای توضیح و بیان معنی اهمیت بیشتری دارد،چه آن شیئ مفعول به باشد یا نباشد.
پس در مثال"خَطفَ اللصُ الحقیبةَ مِن ید صاحبتِها امامَ الراکبین فی السیارةِ"اولویت با نیابت ظرف است،و در مجهولش گفته میشود"خَطفَ امامُ الراکبین فی السیاره الحقیبه من ید صاحبتها"چون چیزی که در این خبر بسیار مهم و عجیب به نظر میرسد،این است که دزدین اون"کیف"در حضور راکبینِ در ماشین بوده و هیچ کاری با دزد نداشتند.
پس معیار در این نیابت،اهمیت بیان معناست،و هر کدام مهم تر بودند، مستحق به این نیابت هستند.
#نحو وافی جلد دوم خلاصه صفحه ۹۸ تا۹۹
https://eitaa.com/joinchat/2729246727C8ff5234cd0