eitaa logo
تلخیص الکتب.
1.7هزار دنبال‌کننده
58 عکس
13 ویدیو
3 فایل
خلاصه کُتُب نحوی با روشی ساده و قابل درک.
مشاهده در ایتا
دانلود
🗒اَلْخَیْرُ کُلُّهُ صِیانَةُ الاْنْسانِ نَفْسَهُ. "تمامِ سعادت و خوشبختى انسان در حفظ و کنترل اعضاء و جوارح خود از هرگونه کار زشت و ناپسند است" 📚تحف العقول،ص۲۰۱. آقا و مولایمان،وجود مقدس سید الساجدین،زین العابدین(علیه السلام)بر شما تسلیت باد. @talkhislkotob
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬ اللّهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم. 🔹مسأله ۶۷ نائب فاعل🔹 💥تعریف نائب فاعل:کلمه ی که جانشین"فاعل" میشود و در غالب احکام شبیه است به فاعل. نائب فاعل،"فعل مجهول"و شبه فعل است."نُصِرَ زیدٌ"و"أ منصورٌ زیدٌ" در خصوص"فعل مجهول". ✔️۱.اگر فعل،ماضی،صحیح العین و خالی از تضعیف باشد،ضمه دادن به اول آن و مکسور کردن ما قبل آخر آن واجب است. ـــــــــ فُتِحَ. ــــــــــــ أُکْرِمَ. ✔️۲.اگر فعل،مضارع باشد،در تمام حالات ضمه دادن به اولش و فتحه دادن به ماقبلِ آخرش واجب است. ـــــــــــــ یُرسَمُ. ـــــــــــــ یُحَرَّکُ. فتحه ماقبل آخر مقدر است. "یُصامُ"که اصلش"یُصَوَمُ"است. ✔️۳.اگر فعل،ماضی باشد و آغازش"تاء"باشد،ضمه دادن به حرف دوم هم واجب میشود. "تَعَلَّمَ" ـــــــ "تُعُلِّمَ". ✔️۴.اگر فعل،ماضی و آغازش همزه وصل باشد حرف اول و سومش وجوبا مضموم میشود. ــــــــــــ أُعْتُمِدَ. دارد إنْ شاءَ اللهُ. وافی جلد دوم خلاصه صفحه ۸۰ تا۸۴ https://eitaa.com/joinchat/2729246727C8ff5234cd0
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬ اللّهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم. 🔹مسأله ۶۷ نائب فاعل🔹 ی نکاتِ در خصوص"فعل مجهول". ✔️۵.اگر فعل،ماضیِ ثلاثی و عین الفعل آن حرف عله باشد،در مجهولش سه وجه جایز است. أ.کسره دادن به فاء الفعل که در این صورت حرف عله تبدیل به"یاء"میشود. "صِیمَ،بِیعَ" ب.ضمه دادن به فاء الفعل که در این صورت حرف عله تبدیل به واو میشود. "صُومَ،بُوعَ" ج.إشمام.که فقط در تلفظ اتفاق می فتد بخلاف دو مورد بالا که هم در تلفظ و هم در نوشتار است. :نطقی است به صوتی که جمع شده است بین ضمه و کسره.(یعنی ابتداء ضمه را نطق کنی و بلافاصه بعد آن ضمه،کسره را نطق کنی) ی این سه وجه فوق در صورتی جایز هستند که اشتباهی پیش نیاد،و در صورت رخ دادن اشتباه،عدول واجب است. مثال:ماده"ساد یسُودُ"فعل ماضی معلومش مثلا وقتی اسناد دهد به ضمیر متکلم وحده،میشود"سُدْتُ"و یکی از وجهای مجهول این فعل نیز"سُدْتُ"است،در این حالت اگر احتمال دهیم ممکن است اشتباهی رخ دهد از همین"وجه"عدول میکنیم ولی دو وجه دیگر(کسر عین الفعل و إشمام)جایز است. :در فعلِ ماضیِ مجهول ثلاثی معتل العین سه وجه جایز است،در صورتی که اشتباه رخ ندهد.پس اگر ضمه واقع شد در اشتباه،دو حالت دیگر(إشمام و کسر) باقی میماند و اگرکسر واقع شد در اشتباه،دو حالت دیگر(ضمه و کسره)باقی میماند و اگر اشتباه از ناحیه ی إشمام باشد،اشمام را ترک میکنیم. :در صورتی که هر سه وجه جایز بود کدام مقدم است.؟ :ابتدا کسره دادن به فاء الفعل سپس إشمام و بعد ضمه دادن که واقعا استعمالش بسیار کم است. دارد إنْ شاءَ اللهُ. وافی جلد دوم خلاصه صفحه ۸۴ تا۸۶ https://eitaa.com/joinchat/2729246727C8ff5234cd0
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬ اللّهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم. 🔹مسأله ۶۷ نائب فاعل🔹 ی نکاتِ در خصوص"فعل مجهول". ✔️۶.اگر فعل،ماضیِ ثلاثی و مضاعف باشد مثلِ عَدَّ در مجهولش سه وجه جایز است،ضمه دادن به فاء الفعل،اشمام و کسره دادن. ترس اشتباه در یکی از وجوه فوق پیش آید،از همان وجه عدول میکنیم. در فعلِ امرِ"عَدَّ"میگویم"عُدَّ" و یکی از وجوه ماضی مجهول هم"عُدَّ"است،در این صورت برای عدم اشتباه از این وجه عدول میکنیم. ✔️ ۷.سه وجه فوق(ضم،اشمام و کسر)درحرف سوم از هر فعل ماضیِ معتلُ العین بر وزنِ"انفعل(انقادَ) و افتعل(إختارَ)"جریان دارد. حرف اول(همزه)،نیز شبیه حرف سوم است.مثلا در مجهولِ"إنْقادَ"علاوه بر اشمام میگویم"إِنْقِید،أُنْقُود" ✔️۸.وزنِ"انفعل و افتعل،اگر صحیح و مضاعف باشند،نیز این سه وجه را دارند.مثلِ "إمْتَدَّ"که در مجهولش علاوه بر اشمام میگویم"أُمْتُدَّ و إِمْتِدَّ". ✔️۹.اگر فعل جامد یا امر باشد هرگز مجهولش صحیح نیست. ✔️۱۰.اگر فعل ناقص و جامد باشد مثل"لیسَ و عسی"هر گز مجهول نمیشود اما اگر فعل ناقصِ غیر جامد باشد، مثل(کانَ،کادَ و اخواتشان)صحیح است مجهولشان. :برغم صحت مجهول افعال فوق،بهتر این است که گفته شود،این افعال فوق(ناقص غیر جامد) مجهول نمیشوند. وافی جلد دوم خلاصه صفحه ۸۶ تا ۸۹ https://eitaa.com/joinchat/2729246727C8ff5234cd0
2.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ما که گذشت.😔 زیباااااااست. دانلود🙏🙏 @talkhislkotob
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬ اللّهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم. 🔹زیادة و تفصیل🔹 ✔️۱.در کلام عرب افعال ماضی وجود دارد که،همیشه شکلشان به صورت فعل مجهول است ولی معنایشان چنین نیست از این جهت مرفوعشان فاعل است نه نائب فاعل.مشهورترین این افعال"هُزِلَ،دُهِشَ،شُغِفَ بکذا،أُولِعَ به،و أُهَتْرِ به،اسْتُهتِرَ به،و أُغرِیَ به.در اینکه مضارع این افعال به صورت مجهول می آید یا نه به سماع توجه میشود.و چنین نیست هر فعل ماضی که شکلش به صورت مجهول باشد مضارعش هم چنین است. ✔️۲.نائب فاعل مرفوع است به یکی از دو شیئ،فعل مبنی و اسم مفعول. :آیا نائب فاعل مرفوع میشود به مصدر مؤولِ تشکیل شده از"أنْ"و"فعل مجهول".؟ :صحیح ترین این اقوال،جوازش است به شرط أمن لبس. :عَجَبْتُ مِنْ أَنْ أُکِلَ الطعامُ،که تاویلش میشود"عَجَبْتُ مِن أَکلٍ الطعامٌ" مصنف:با وجود جواز،امروزه بهتر است به این قول توجهی نشود چون دارای پیچدگی است. وافی جلد دوم خلاصه صفحه ۸۹ تا ۹۱ https://eitaa.com/joinchat/2729246727C8ff5234cd0
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬ اللّهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم. 🔹مساله ۶۸ اشیائی که بعد از حذف فاعل از او نیابت میکنند.🔹 به،مصدر،ظرف و جار و مجرور صلاحیت دارند که نائب فاعل شوند. ✔️۱.مفعول به:اگر فعل،متعدیِ یک مفعولی بود،آن مفعول،جانشین فاعل میشود. اگر فعل،متعدی به بیش از یک مفعول بود،کدام مفعول را نائب فاعل قرار دهیم.؟ جواب:بهترین رأی و نظر انتخاب اولی به عنوان نائب فاعل است زمانی که ظاهر تر و مبین تر باشد،نسبت به غیرش در غرض مقصود. لکن مانعی نیست از ترک اولی و انتخاب غیر اول به عنوان نائب فاعل،و در صورتی که این غیر،قادر تر بود برای توضیح معنای مقصود،مقدم میشود نسبت به اولی.و در هر حالت(انتخاب اولی،یاغیر آن) باید به ایمن بودن از اشتباه توجه شود. ،که ایمن هستیم از اشتباه در هر صورت.(چه اولی انتخاب شود،چه نشود) أ."ظَنَّ الجاهلُ الخفاشَ طائراً"در مجهولش میتوان گفت"ظُنَّ الخفاشُ طائراً"یا"ظُنَّ طائرٌ الخفاشَ" ب."أعْطَیٰ الوالدُ الطفلَ کتاباً"در مجهولش میتوان گفت"أُعْطِیَ الطفلُ کتاباً"یا"أُعْطِیَ کتابٌ الطفلَ". در مثال زیر نیابت غیر اولی صحیح نیست."أَعطیت محمداً فریقاً من الاَعوان"چون هر کدام از اولی و دومی،صلاحیت برای آخذ بودن و ماخوذ بودن را دارند.ولی چون اولی مقدم شده اولی را به عنوان نائب فاعل انتخاب میکنیم،و از این تقدم متوجه میشویم،اولی آخذ و دومی ماخوذ بوده است.و در نتیجه اصل مثال قبل از مجهول شدن چنین است.(اعطاء کردم به محمد،گروهی از یاران) :گاه مفعول ثانیِ"ظَنَّ و اخواتش"جمله است،در این صورت اختیار این جمله به عنوان نائب فاعل صحیح نیست.زیرا فاعل و نائب فاعل در رأیِ راجح،نمیتوانند به صورت جمله بیاییند. وافی جلد دوم خلاصه صفحه ۹۱ تا ۹۳ https://eitaa.com/joinchat/2729246727C8ff5234cd0
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬ اللّهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم. 🔹مساله ۶۸ اشیائی که بعد از حذف فاعل از او نیابت میکنند.🔹 ✔️۲.مــصــدر یا اسم مصدر،برای نیابت"مصدر"و"اسم مصدر"از فاعل دو شرط،لازم است. أ.مصدر،یا اسم مصدر،متصرف باشند؛منظور از تصرف یعنی،ملازمِ نصب بنا بر مفعولیت(مفعول مطلق)"نباشند" و علاوه بر مفعول مطلق بودن،نقشهای دیگری بگیرند. اما اگر"مصدر"یا "اسم مصدر"ملازم بود نصبیتشان،متصرف نیستند و صحیح نیست نائب فاعل بودنشان،مثلِ"معاذَ"که مصدرِ میمی است و به صورت ملازمِ نصب،استعمالش شهرت پیدا کرده است. "معاذَ اللهِ أنْ یغدرَ الامین" و مثلِ"سبحانَ"که اسم مصدر است،و به صورت غیر نصب استعمال نشده است. ب.مختص باشند،یعنی مصدر و اسمش،از لفظ دیگری معنای اضافه بر معنای مبهمشان کسب کنند.بنابر این صحیح نیست"عُلِمَ علمٌ"چون مصدر از لفظ دیگری معنایِ بیشتری کسب نکرده است،در نتیجه این اسناد فایده ای ندارد.اما اگر گفته شود"عُلِمَ علمٌ نافعٌ"،"عُلِمَ علمُ المخترعین"یا"قُرِءَ عشرون قرائةً"و غیر این موارد که ابهام مصدر را زائل کند صحیح است که نائب فاعل شود. با توجه به توضیحات فوق،مراد از قول علماء نحو مشخص میشود که میفرمایند"مصدر برای نیابت از فاعل صحیح است به شرطی که مفید باشد"و فایده با همین دو شرط(تصرف و اختصاص) محقق میشود. وافی جلد دوم خلاصه صفحه ۹۳ تا ۹۵ https://eitaa.com/joinchat/2729246727C8ff5234cd0
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬ اللّهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم. 🔹مساله ۶۸ اشیائی که بعد از حذف فاعل از او نیابت میکنند.🔹 ✔️۳.ظرف.صلاحیت دارد برای نائب فاعل واقع شدن به شرطی که مفید باشد. و این مفید بودن محقق میشود در صورتی که ظرف متصرف کامل،و مختص باشد. از متصرف بودن به صورت کامل،این است که ظرف نقشهای مختلف را بپذیرد. "الیومُ یومٌ طیبٌ"،"قضیتُ یوماً طیباً"وتطلعتُ الی یومٍ طیبٍ". پس ظرفِ غیر متصرف(ظرفی که ملازم نصبیت است و از نصبیت خارج نمیشود)مثلِ قَطُّ،عوضُ وإذا و...نائب فاعل واقع نمیشوند،ضمن اینکه ظرف شبه متصرف(ظرفی که از نصبیت خارج نمیشود اما گاهی مجرور به مِن میشود)مثلِ عِندَ،ثَمَّ و مَعَ،نیز نائب فاعل واقع نمیشوند. منظور از مختص این است که اضافه شود بر معنای ظرفی معنای جدیدی. :أُذِنَ وقتُ الصلاةِ،نُودِیَ ساعةُ البیعِ،قُضِیَ شهرٌ جمیلٌ ویُحَبُّ الیومُ. وافی جلد دوم خلاصه صفحه ۹۵ تا ۹۶ https://eitaa.com/joinchat/2729246727C8ff5234cd0
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬ اللّهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم. 🔹مساله ۶۸ اشیائی که بعد از حذف فاعل از او نیابت میکنند.🔹 ✔️۴.جار همراه مجرورش،اگر حرف جر زائد بود،مثلِ"ما صُودِرَ مِن شیئٍ"نائب فاعل فقط مجرور است و هیچ خلافی در این نیست. پس"شیئٍ"در مثال،در لفظ مجرور ولی در محل رفع است،از این جهت در توابعش،مراعات لفظی و محلی جایز است. اما حرف جر اصلی مثلِ"قُعِدَ فی الحدیقةِ"باز هم صحیح این است که مجرور به تنهایی نائب فاعل باشد،گرچه آنچه شیوع دارد در گفتار علماءِ نحو،جار همراه مجرورش نائب فاعل است. این نیابت،"مفید بودنِ"اسناد به جار و مجرور است.و مفید بودن محقق میشود با اینکه"حرف جر"متصرف و "مجرور"مختص باشد. از"تصرف در حرف جر"،این است که حرف جر طریق واحدی را در جر دادن"طی نکند"،مثلا حرف جر مختص به جر دادن اسم ظاهر(مُذ،منذُ،حتیٰ)،یا جر دادن نکرات(رُبَّ)،یا مختص به جر دادن مُقسَم به(حروف قسم) یا جر دادن مستثنی(خلا،عدا،حاشا)،نباشد.پس این حروف،متصرف نیستند. از"اختصاص در مجرور"این است که کسب کند جار همراه مجرورش معنای زائدی فوق معنای خاصشان.و این معنای زائد از لفظ دیگری که به آنها متصل میشود حاصل میشود،مثلِ وصف،مضاف الیه و غیر این دو. ✔️۵.جمله محکیه،و جمله مووله به مفرد که بحثشان گذشت. وافی جلد دوم خلاصه صفحه ۹۶ تا ۹۸ https://eitaa.com/joinchat/2729246727C8ff5234cd0
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬ اللّهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم. 🔹اشیاء ذکر شده صلاحیت برای نائب فاعل واقع شدن را داشتند،و اگر در جمله ای بیش از یک شیئ صلاحیتِ نائب فاعل واقع شدن را داشت،فقط یکی از آنها نائب فاعل میشود زیرا که نائب فاعل مثلِ فاعل متعدد نیست. اما میل کثیری از علماء نحو،به این صورت است که وقتی"مفعول به"در کلام باشد،مستحق به این نیابت است،با این وجود ترک افضل(مفعول به)را جایز میدانند. پس در مجهول کردن این مثال"اَنشدَ الشاعرُ القصیدةَ انشاداً بارعاً فی الحفل امامَ الحاضرین"کثیری از نحوی ها قائلند که نائب فاعل،مفعول به باشد(انشدَتِ القصیدةُ...)و مانعی از نیابت غیر مفعول به نیست. (عباس حسن):رای بهتر و محکم تر این است که از بین این اشیائی که صلاحیت نائب فاعل واقع شدن را دارند،شیئ ای را انتخاب کنیم که برای توضیح و بیان معنی اهمیت بیشتری دارد،چه آن شیئ مفعول به باشد یا نباشد. پس در مثال"خَطفَ اللصُ الحقیبةَ مِن ید صاحبتِها امامَ الراکبین فی السیارةِ"اولویت با نیابت ظرف است،و در مجهولش گفته میشود"خَطفَ امامُ الراکبین فی السیاره الحقیبه من ید صاحبتها"چون چیزی که در این خبر بسیار مهم و عجیب به نظر میرسد،این است که دزدین اون"کیف"در حضور راکبینِ در ماشین بوده و هیچ کاری با دزد نداشتند. پس معیار در این نیابت،اهمیت بیان معناست،و هر کدام مهم تر بودند، مستحق به این نیابت هستند. وافی جلد دوم خلاصه صفحه ۹۸ تا۹۹ https://eitaa.com/joinchat/2729246727C8ff5234cd0
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬ اللّهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم. 🔹زیادةُ و تفصیل🔹 أ.نیابت حال،مستثنی،مفعول معه،تمیزِ ملازم با نصب،و مفعول لاجله،از فاعل جایز نیست،و این پنج مورد صلاحیت برای،نائب فاعل واقع شدن را ندارند. :البته گروهی از نحوی ها،معتقدن-به حق-نیابت کردن تمییز مجرور به مِن،و همچنین نیابت مفعول لاجله مجرور،جایز است به شرط فایده داشتن. مثال¹:یُقامُ لِأجلالِ العلماء النافعین. مثال²:یُفاضُ مِن سرورِ رؤیتهم.واین دو، نائب فاعل هستند،واسم ِسابق از آنها زائل میشوند. ب.آنچه که صحیح است این است که نیابتِ خبرِ کانَ از فاعل بویژه اگر مفرد باشد،جایز نیست چرا که هیچ فایده ای ندارد.پس صحیح نیست"کِینَ قائمٌ"(بر فرضِ مجهول شدن کان)زیرا معنی این است که حاصل شده بودنِ قائمی و معلوم است که،دنیا خالی نیست از قائم بودن شخصی،و در نتیجه معنی بی فایده است. ج.سابقا گفته شد که جمهور نحویون در بحث نیابت،"مفعول به"را مقدم میکنند.و بر این رائ نکات زیر مترتب میشود. ✅در مثالِ"زِیدَ فی اجرِ الصانعِ عشرونَ" "عشرونَ"مرفوع و نائب فاعل است و فعل(زِیدَ)خالی از ضمیر است. و در صورتی که"الصانع"مقدم شود و گفته شود"الصانعُ زِیدَ فی اجره عشرونَ"یکی از دو امر زیر جائز است. ✔️۱.عشرون،نائب فاعل است،و فعل خالی از ضمیراست،ضمن اینکه علامت تثنیه و جمع به آخرش ملحق نمیشود.و در این صورت بقاء جار و مجرور واجب است،و ضمیر مجروری مطابق است با اسم مقدم. مثال:الصانعان زِیدَ فی اجرِهما عشرونَ. ✔️۲.نصب کلمه ی"عشرین"که در این صورت نائب فاعل نیست،و فعل در این صورت دارای ضمیرِ مطابق با اسم مقدم است و وجود جار و مجرور واجب نیست. مثال"الصانعون زِیدوا فی اجرِهم عشرین" وافی جلد دوم خلاصه صفحه ۹۹ تا۱۰۰ https://eitaa.com/joinchat/2729246727C8ff5234cd0