↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
اللّهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
🔹زیادة و تفصیل🔹
✔️۱.در کلام عرب افعال ماضی وجود دارد که،همیشه شکلشان به صورت فعل مجهول است ولی معنایشان چنین نیست از این جهت مرفوعشان فاعل است نه نائب فاعل.مشهورترین این افعال"هُزِلَ،دُهِشَ،شُغِفَ بکذا،أُولِعَ به،و أُهَتْرِ به،اسْتُهتِرَ به،و أُغرِیَ به.در اینکه مضارع این افعال به صورت مجهول می آید یا نه به سماع توجه میشود.و چنین نیست هر فعل ماضی که شکلش به صورت مجهول باشد مضارعش هم چنین است.
✔️۲.نائب فاعل مرفوع است به یکی از دو شیئ،فعل مبنی و اسم مفعول.
#سوال:آیا نائب فاعل مرفوع میشود به مصدر مؤولِ تشکیل شده از"أنْ"و"فعل مجهول".؟
#جواب:صحیح ترین این اقوال،جوازش است به شرط أمن لبس.
#مثال:عَجَبْتُ مِنْ أَنْ أُکِلَ الطعامُ،که تاویلش میشود"عَجَبْتُ مِن أَکلٍ الطعامٌ"
مصنف:با وجود جواز،امروزه بهتر است به این قول توجهی نشود چون دارای پیچدگی است.
#نحو وافی جلد دوم خلاصه صفحه ۸۹ تا ۹۱
https://eitaa.com/joinchat/2729246727C8ff5234cd0
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
اللّهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
🔹مساله ۶۸ اشیائی که بعد از حذف فاعل از او نیابت میکنند.🔹
#مفعول به،مصدر،ظرف و جار و مجرور صلاحیت دارند که نائب فاعل شوند.
✔️۱.مفعول به:اگر فعل،متعدیِ یک مفعولی بود،آن مفعول،جانشین فاعل میشود.
اگر فعل،متعدی به بیش از یک مفعول بود،کدام مفعول را نائب فاعل قرار دهیم.؟
جواب:بهترین رأی و نظر انتخاب اولی به عنوان نائب فاعل است زمانی که ظاهر تر و مبین تر باشد،نسبت به غیرش در غرض مقصود.
لکن مانعی نیست از ترک اولی و انتخاب غیر اول به عنوان نائب فاعل،و در صورتی که این غیر،قادر تر بود برای توضیح معنای مقصود،مقدم میشود نسبت به اولی.و در هر حالت(انتخاب اولی،یاغیر آن) باید به ایمن بودن از اشتباه توجه شود.
#مثالهایی،که ایمن هستیم از اشتباه در هر صورت.(چه اولی انتخاب شود،چه نشود)
أ."ظَنَّ الجاهلُ الخفاشَ طائراً"در مجهولش میتوان گفت"ظُنَّ الخفاشُ طائراً"یا"ظُنَّ طائرٌ الخفاشَ"
ب."أعْطَیٰ الوالدُ الطفلَ کتاباً"در مجهولش میتوان گفت"أُعْطِیَ الطفلُ کتاباً"یا"أُعْطِیَ کتابٌ الطفلَ".
#اما در مثال زیر نیابت غیر اولی صحیح نیست."أَعطیت محمداً فریقاً من الاَعوان"چون هر کدام از اولی و دومی،صلاحیت برای آخذ بودن و ماخوذ بودن را دارند.ولی چون اولی مقدم شده اولی را به عنوان نائب فاعل انتخاب میکنیم،و از این تقدم متوجه میشویم،اولی آخذ و دومی ماخوذ بوده است.و در نتیجه اصل مثال قبل از مجهول شدن چنین است.(اعطاء کردم به محمد،گروهی از یاران)
#توجه:گاه مفعول ثانیِ"ظَنَّ و اخواتش"جمله است،در این صورت اختیار این جمله به عنوان نائب فاعل صحیح نیست.زیرا فاعل و نائب فاعل در رأیِ راجح،نمیتوانند به صورت جمله بیاییند.
#نحو وافی جلد دوم خلاصه صفحه ۹۱ تا ۹۳
https://eitaa.com/joinchat/2729246727C8ff5234cd0
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
اللّهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
🔹مساله ۶۸ اشیائی که بعد از حذف فاعل از او نیابت میکنند.🔹
✔️۲.مــصــدر یا اسم مصدر،برای نیابت"مصدر"و"اسم مصدر"از فاعل دو شرط،لازم است.
أ.مصدر،یا اسم مصدر،متصرف باشند؛منظور از تصرف یعنی،ملازمِ نصب بنا بر مفعولیت(مفعول مطلق)"نباشند" و علاوه بر مفعول مطلق بودن،نقشهای دیگری بگیرند.
اما اگر"مصدر"یا "اسم مصدر"ملازم بود نصبیتشان،متصرف نیستند و صحیح نیست نائب فاعل بودنشان،مثلِ"معاذَ"که مصدرِ میمی است و به صورت ملازمِ نصب،استعمالش شهرت پیدا کرده است.
#مثال"معاذَ اللهِ أنْ یغدرَ الامین"
و مثلِ"سبحانَ"که اسم مصدر است،و به صورت غیر نصب استعمال نشده است.
ب.مختص باشند،یعنی مصدر و اسمش،از لفظ دیگری معنای اضافه بر معنای مبهمشان کسب کنند.بنابر این صحیح نیست"عُلِمَ علمٌ"چون مصدر از لفظ دیگری معنایِ بیشتری کسب نکرده است،در نتیجه این اسناد فایده ای ندارد.اما اگر گفته شود"عُلِمَ علمٌ نافعٌ"،"عُلِمَ علمُ المخترعین"یا"قُرِءَ عشرون قرائةً"و غیر این موارد که ابهام مصدر را زائل کند صحیح است که نائب فاعل شود.
با توجه به توضیحات فوق،مراد از قول علماء نحو مشخص میشود که میفرمایند"مصدر برای نیابت از فاعل صحیح است به شرطی که مفید باشد"و فایده با همین دو شرط(تصرف و اختصاص) محقق میشود.
#نحو وافی جلد دوم خلاصه صفحه ۹۳ تا ۹۵
https://eitaa.com/joinchat/2729246727C8ff5234cd0
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
اللّهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
🔹مساله ۶۸ اشیائی که بعد از حذف فاعل از او نیابت میکنند.🔹
✔️۳.ظرف.صلاحیت دارد برای نائب فاعل واقع شدن به شرطی که مفید باشد.
و این مفید بودن محقق میشود در صورتی که ظرف متصرف کامل،و مختص باشد.
#منظور از متصرف بودن به صورت کامل،این است که ظرف نقشهای مختلف را بپذیرد.
#مثال"الیومُ یومٌ طیبٌ"،"قضیتُ یوماً طیباً"وتطلعتُ الی یومٍ طیبٍ".
پس ظرفِ غیر متصرف(ظرفی که ملازم نصبیت است و از نصبیت خارج نمیشود)مثلِ قَطُّ،عوضُ وإذا و...نائب فاعل واقع نمیشوند،ضمن اینکه ظرف شبه متصرف(ظرفی که از نصبیت خارج نمیشود اما گاهی مجرور به مِن میشود)مثلِ عِندَ،ثَمَّ و مَعَ،نیز نائب فاعل واقع نمیشوند.
#اما منظور از مختص این است که اضافه شود بر معنای ظرفی معنای جدیدی.
#مثال:أُذِنَ وقتُ الصلاةِ،نُودِیَ ساعةُ البیعِ،قُضِیَ شهرٌ جمیلٌ ویُحَبُّ الیومُ.
#نحو وافی جلد دوم خلاصه صفحه ۹۵ تا ۹۶
https://eitaa.com/joinchat/2729246727C8ff5234cd0
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
اللّهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
🔹مساله ۶۸ اشیائی که بعد از حذف فاعل از او نیابت میکنند.🔹
✔️۴.جار همراه مجرورش،اگر حرف جر زائد بود،مثلِ"ما صُودِرَ مِن شیئٍ"نائب فاعل فقط مجرور است و هیچ خلافی در این نیست.
پس"شیئٍ"در مثال،در لفظ مجرور ولی در محل رفع است،از این جهت در توابعش،مراعات لفظی و محلی جایز است.
اما حرف جر اصلی مثلِ"قُعِدَ فی الحدیقةِ"باز هم صحیح این است که مجرور به تنهایی نائب فاعل باشد،گرچه آنچه شیوع دارد در گفتار علماءِ نحو،جار همراه مجرورش نائب فاعل است.
#شرط این نیابت،"مفید بودنِ"اسناد به جار و مجرور است.و مفید بودن محقق میشود با اینکه"حرف جر"متصرف و "مجرور"مختص باشد.
#منظور از"تصرف در حرف جر"،این است که حرف جر طریق واحدی را در جر دادن"طی نکند"،مثلا حرف جر مختص به جر دادن اسم ظاهر(مُذ،منذُ،حتیٰ)،یا جر دادن نکرات(رُبَّ)،یا مختص به جر دادن مُقسَم به(حروف قسم) یا جر دادن مستثنی(خلا،عدا،حاشا)،نباشد.پس این حروف،متصرف نیستند.
#منظور از"اختصاص در مجرور"این است که کسب کند جار همراه مجرورش معنای زائدی فوق معنای خاصشان.و این معنای زائد از لفظ دیگری که به آنها متصل میشود حاصل میشود،مثلِ وصف،مضاف الیه و غیر این دو.
✔️۵.جمله محکیه،و جمله مووله به مفرد که بحثشان گذشت.
#نحو وافی جلد دوم خلاصه صفحه ۹۶ تا ۹۸
https://eitaa.com/joinchat/2729246727C8ff5234cd0
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
اللّهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
🔹اشیاء ذکر شده صلاحیت برای نائب فاعل واقع شدن را داشتند،و اگر در جمله ای بیش از یک شیئ صلاحیتِ نائب فاعل واقع شدن را داشت،فقط یکی از آنها نائب فاعل میشود زیرا که نائب فاعل مثلِ فاعل متعدد نیست.
اما میل کثیری از علماء نحو،به این صورت است که وقتی"مفعول به"در کلام باشد،مستحق به این نیابت است،با این وجود ترک افضل(مفعول به)را جایز میدانند.
پس در مجهول کردن این مثال"اَنشدَ الشاعرُ القصیدةَ انشاداً بارعاً فی الحفل امامَ الحاضرین"کثیری از نحوی ها قائلند که نائب فاعل،مفعول به باشد(انشدَتِ القصیدةُ...)و مانعی از نیابت غیر مفعول به نیست.
#مصنف(عباس حسن):رای بهتر و محکم تر این است که از بین این اشیائی که صلاحیت نائب فاعل واقع شدن را دارند،شیئ ای را انتخاب کنیم که برای توضیح و بیان معنی اهمیت بیشتری دارد،چه آن شیئ مفعول به باشد یا نباشد.
پس در مثال"خَطفَ اللصُ الحقیبةَ مِن ید صاحبتِها امامَ الراکبین فی السیارةِ"اولویت با نیابت ظرف است،و در مجهولش گفته میشود"خَطفَ امامُ الراکبین فی السیاره الحقیبه من ید صاحبتها"چون چیزی که در این خبر بسیار مهم و عجیب به نظر میرسد،این است که دزدین اون"کیف"در حضور راکبینِ در ماشین بوده و هیچ کاری با دزد نداشتند.
پس معیار در این نیابت،اهمیت بیان معناست،و هر کدام مهم تر بودند، مستحق به این نیابت هستند.
#نحو وافی جلد دوم خلاصه صفحه ۹۸ تا۹۹
https://eitaa.com/joinchat/2729246727C8ff5234cd0
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
اللّهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
🔹زیادةُ و تفصیل🔹
أ.نیابت حال،مستثنی،مفعول معه،تمیزِ ملازم با نصب،و مفعول لاجله،از فاعل جایز نیست،و این پنج مورد صلاحیت برای،نائب فاعل واقع شدن را ندارند.
#مصنف:البته گروهی از نحوی ها،معتقدن-به حق-نیابت کردن تمییز مجرور به مِن،و همچنین نیابت مفعول لاجله مجرور،جایز است به شرط فایده داشتن.
مثال¹:یُقامُ لِأجلالِ العلماء النافعین.
مثال²:یُفاضُ مِن سرورِ رؤیتهم.واین دو، نائب فاعل هستند،واسم ِسابق از آنها زائل میشوند.
ب.آنچه که صحیح است این است که نیابتِ خبرِ کانَ از فاعل بویژه اگر مفرد باشد،جایز نیست چرا که هیچ فایده ای ندارد.پس صحیح نیست"کِینَ قائمٌ"(بر فرضِ مجهول شدن کان)زیرا معنی این است که حاصل شده بودنِ قائمی و معلوم است که،دنیا خالی نیست از قائم بودن شخصی،و در نتیجه معنی بی فایده است.
ج.سابقا گفته شد که جمهور نحویون در بحث نیابت،"مفعول به"را مقدم میکنند.و بر این رائ نکات زیر مترتب میشود.
✅در مثالِ"زِیدَ فی اجرِ الصانعِ عشرونَ" "عشرونَ"مرفوع و نائب فاعل است و فعل(زِیدَ)خالی از ضمیر است.
و در صورتی که"الصانع"مقدم شود و گفته شود"الصانعُ زِیدَ فی اجره عشرونَ"یکی از دو امر زیر جائز است.
✔️۱.عشرون،نائب فاعل است،و فعل خالی از ضمیراست،ضمن اینکه علامت تثنیه و جمع به آخرش ملحق نمیشود.و در این صورت بقاء جار و مجرور واجب است،و ضمیر مجروری مطابق است با اسم مقدم.
مثال:الصانعان زِیدَ فی اجرِهما عشرونَ.
✔️۲.نصب کلمه ی"عشرین"که در این صورت نائب فاعل نیست،و فعل در این صورت دارای ضمیرِ مطابق با اسم مقدم است و وجود جار و مجرور واجب نیست.
مثال"الصانعون زِیدوا فی اجرِهم عشرین"
#نحو وافی جلد دوم خلاصه صفحه ۹۹ تا۱۰۰
https://eitaa.com/joinchat/2729246727C8ff5234cd0
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
اللّهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
🔹مسئله ۶۹،اشتغال العامل عن المعمول🔹
#_به_این_مقدمات_دقت_کنید.
(ا)در مثال"شاورتُ الخبیرَ"فعلِ شاورت، الخبیرَ را به عنوان مفعول به،نصب داده است،تقدم این مفعول بر عاملش،به خاطر سبب های بلاغی یا غیر بلاغی جایز است.
#وقتی مفعول به،بر عاملش مقدم شود، یکی از دو شیئ زیر در محل مفعول به حلول میکند.
✔️اول ضمیری که فعل در او عمل کرده و عود میکند به مفعول سابق،مثل"الخبیرُ شاورتُه"(ها،ضمیری است که حلول میکند در محل مفعول سابق و فعل به این ضمیر اکتفاء میکند)
✔️دوم،اسم ظاهر دیگری که باز هم فعل در او عمل کرده و این اسم دارای ضمیر عائد ی است به اسم مقدم،(مفعول به سابق) مثل"الخبیر شاورتُ زمیلَه"(زمیل،سببی است برای ارتباط ضمیر با اسم مقدم و نوعی ارتباط با اسم مقدم دارد)
سبب در این مثال مضاف است،گاه سبب متبوع است و نعت مشتمل بر ضمیر است،مثل"التجارةُ عرفتُ رجلاً یتقنها"(جمله یَتْقَنُها،نعتی است دارای ضمیر عائد) و گاه سبب،متبوع است به عطف بیان،مثل"الصدیقُ اکرمتُ الوالدَ اباه"و گاه متبوع است به عطف نسق به واو،مثل"الزمیلةُ اکرمتُ الوالدَ و اهلَها"
سایر توابع صلاحیت سببیت واقع شدن را ندارند.
توجه:در صورتی که ضمیر یا سبب حذف شود،فعل،اسم مقدم را به عنوان مفعول به نصب میدهد.
(ب).متعدی بی واسطه(بنفسه)بودنِ فعل متصرف قطعا لازم نیست،گاه فعل،متعدی به حرف جر است.مثل"فَرِحْتُ بِالنَصْرِ"در این مثال نیز بعد از تقدم"النَصرِ"فعل به واسطه حرف جر در ضمیر یا سبب عمل میکند.مثال"النصرُ فَرِحتُ به" یا النصرُ فرحت بابطالِه.
در اینجا نیز حذف ضمیر یا حذف سبب جایز و در صورت حذف،"النصر"به محل قبلی خود برمیگردد.(فَرِحتُ بالنصرِ).
#ادامه دارد.
#نحو وافی جلد دوم خلاصه صفحه ۱۰۰ تا ۱۰۲
https://eitaa.com/joinchat/2729246727C8ff5234cd0
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
اللّهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
🔹مسئله ۶۹،اشتغال العامل عن المعمول🔹
#_به_این_مقدمات_دقت_کنید.
(ج).لازم نیست عامل فعل باشد،بلکه گاه عامل اسم فاعل و گاه اسم مفعول است.
مثال اول"الامینُ انا مشارکُه" و"الامین انا مشارک رفاقه"
مثال دوم"الباطلُ الحقُ منصور علیه"
توجه:اگر در جای ضمیر اسم مقدم قرار داده شود.و عامل بتواند در اسم مقدم عمل کند نحوی ها این را باب اشتغال گویند.و در تعریفش گویند:اسمی مقدم شود و بعد از او عاملی بیاید که در ضمیر اسم مقدم یا سبب اسم مقدم که مشتمل بر ضمیر اسم مقدم است،عمل کند.و عامل بتواند در اسم مقدم عمل کند،در صورتی که ضمیر یا سبب حذف شود.
در اشتغال سه امر لازم است.مشغول یا مشتغل(عامل)،مشغول به(ضمیر و سبب)
مشغول عنه(اسم مقدم).
اتصال اسم مقدم به عاملش لازم است در صورتی که عامل فعل باشد اما در صورتی که عامل وصف باشد فاصل جایز است.
#نحو وافی جلد دوم خلاصه صفحه ۱۰۲ تا۱۰۴
https://eitaa.com/joinchat/2729246727C8ff5234cd0
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
اللّهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
🔹حکم اسم سابق در باب اشتغال.🔹
💥دراین اسم سابق،دو اعراب جایز است.
أ.مبتدا و جمله بعد خبر.
ب.مفعول به برای عاملی که حذفش واجب است و عامل مذکور،عامل محذوف را تببین میکند.
نکته:گاه عامل محذوف در لفظ و معنیٰ مثلِ عامل مذکور است،و گاه فقط در معنیٰ مثل هم هستند.و جمع بین این دو صحیح نیست،زیرا مذکور عِوض از محذوف است.
مثال¹"الامینَ شارکتُه" تقدیرش"شارکتُ ألامینَ شارکتُهُ"
مثال²"البیتَ قعدتُ فیه"تقدیرش"لابستُ البیتَ قعدتُ فیه"
#با این وجود رفع اسم سابق به عنوان مبتدا احسن است زیرا احتیاجی به تقدیر ندارد.
💥اما باید توجه داشت که گاه نصب اسم سابق واجب،گاه رفعش واجب و گاه جایز الامرین است.
أ.اگر اسم سابق بعد از اداتی بیاید که اختصاص به فعل دارند،نصبش واجب است.مثل ادات شرط،ادات تحضیض،ادات عَرْض و ادات استفهام جز همزه.
مثال"إنْ ضعیفاً تصادفُه فتفترقُ به"،"هلّا حلْماً تصطنعه،"الا زیارةً واجبةً تودیها"و "اینَ الکتابَ وضعتُه"
باید توجه داشت رفع به عنوان مبتدا جایز نیست،اما رفع به عنوان فاعل یا نائب فاعل برای فعل محذوف یا به عنوان اسم برای کان محذوف،جایز است.
مثال"و انْ احدٌ مِّنَ المشرکین استجارک...فاجره"به تقدیر"و إن استجارک احدٌ من المشرکین استجارک".
#ادامه دارد ان شاء الله.
#نحو وافی جلد دوم خلاصه صفحه ۱۰۴ تا ۱۰۷.
https://eitaa.com/joinchat/2729246727C8ff5234cd0
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
اللّهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
ب.وجوب رفع اسم سابق.
۱.اگر اسمِ سابق بعد از اداتی بیاید که مختص به اسم هستند،رفعش بنا بر ابتدایت واجب است.
مثال"خرجتُ فاذا الرفاقُ اشاهدهم"
مثال"انِّی لَلوالد اطیعُهُ"
زیرا"اذا"فجائیه و "لام"ابتدا فقط بر اسم داخل میشوند.
وهمچنین رفع اسم واجب است در صورتی که"واو"حالیه داخل شود بر اسمی که بعد از او مضارع مثبتی هست.
#مثال"اَسرعُ و الصارخُ اغیثه"
توجه:در صورتی که اسم مقدم بعد از "لَیْتَما"بیاید.اسم میتواند منصوب باشد اما نه به عنوان"مفعول به"برای فعل محذوف،بلکه به عنوان اسم لیت.زیرا بعد از لیتما مطلقا فعل نمی آید.
۲.در صورتی که اسم مقدم،قبل از ادات صدارت طلب بیاید،رفعش واجب است.
زیرا الفاظ صدارت طلب مابعدشان در ماقبلشان عمل نمیکند.
توجه:به ادات شرط،استفهام،ما نافیه،لا نافیه که واقع شده در جواب قسم،الفاظ صدارت طلب گویند.
بنا بر این نصب اسم سابق در مثال"المریضُ هل زرتَهُ"جایز نیست.
نکته مهم:در صورتِ حذفِ ضمیر مفعولی در"زرته"این فعل نمیتواند در"المریض" عمل کند؛زیرا صدارت طلب مانع این عمل میشود و سابقا گفته شد در باب اشتغال در صورتِ حذف ضمیر عامل بتواند در اسم مقدم عمل کند.
#ادامه دارد ان شاء الله.
#نحو وافی جلد دوم خلاصه صفحه ۱۰۷ تا ۱۰۹
https://eitaa.com/joinchat/2729246727C8ff5234cd0