eitaa logo
تـنبــ🦥ــل‌خونہ‌شآه‌؏ـبــاس
2.3هزار دنبال‌کننده
688 عکس
85 ویدیو
2 فایل
من سید ابراهیمم👨🏻‍🏫 مدرس رهایی از اهمال‌کاری ••اینجا بهت یاد میدم چطوری از عقب انداختنِ کارات خلاص بشی😎 قراره برنامه‌ریزی صحیح راه رسیــدن به موفقیــت و دور شدن از اهمال‌کاری رو اینجا آمــوزش ببینی🤩 🦥 ••هر سوالی داشتی درخدمتم😉 @modir_darbar
مشاهده در ایتا
دانلود
. وقتی به پاسخ این چرا‌های ذهنت🤯رسیدی اون موقع‌ست که میدونی چجوری باید موفق بشی💪🏻
•°‌|👨‍🎓👩‍🎓|•° چرخه‌ی زندگی دانشجویی 🤧 طول ترم ← فرجه میخونم فرجه ← شب امتحان میخونم شب امتحان ← ترم بعد برمیدارم درست و اصولی تو طول ترم میخونم 😂 | 🛌 | @tanbalkhone |
. سلاممم بر تنبلک🦦 های عزیز روزتون بخیر👋🏻 .
. خب هستید میخوام واستون داستان تعریف کنیم😁 کیا داستان می‌دوستن؟!📖 .
. یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکس نبود امروز میخوام داستان سه تا خرگوشِ برادر🐰 رو واستون بگم، خرگوش هایی که بدستور مادرشون باید مستقل می‌شدن😅 .
. یه روز مادر خرگوشِ، پسرهاشو جمع کرد👘 و گفت دیگه وقته رفتنه، خوردن و خوابیدن بسه✋🏻 پاشید وسایل هاتونو جمع کنید که باید از این خونه برید و مستقل‌بشید تا راه و روش زندگی کردن رو یاد بگیرید🧳 .
. سه تا خرگوش با هزار التماس که مادر بذار ما پیشت بمونیم و... ولی مادر فقط یک حرف، اونم اِلّا و بِلّا باید برید👈🏻 خلاصه خرگوش‌ها چمدون لباس هارو برداشتن و راهی دشت شدن🙄 .
. داداش بزرگه بعد از یه عالمه پیاده روی خسته شد و گفت بسه دیگه حال ندارم😓 باید یه خونه درست کنیم که استراحت داشته باشیم...، همه هم موافق بودن👌🏻 داداش بزرگه گفت پاشید برید هرچی🌾 دستتون میاد بیارید که خونه رو درست کنیم...⛏ .
. خب داداش اولی خودش رفت مقدار زیادی کاه و نی آورد🌾🎍و گفت:همین ها بسه لازم نیست بگردید خودم پیدا کردم🧐 داداش سومی گفت: با این کاه و نی میخوای خونه درست کنی؟! داداش اولی گفت: آره مگه چشه؟! داداشِ سومی گفت: با یک باد و طوفان🌪 روی سرمون خراب میشه... داداش دومی هم تایید کرد🙄 داداش اولی گفت: من حوصله دردسر ندارم همینه که هست من با اینا میخوام بسازم... نمیخواید میتونید برید😏 .
. داداش دومی و سومی پیش اولی🛖 نموندن و خداحافظی کردن و رفتن... داداش اولی یه روزه خونشو درست کرد و واسه خودش کیف می کرد؛" به به چه خونه ای درست کردم" مادر باید بیاد بهم افتخار کنه...😌 داداش دومی و سومی یک کیلومتر اونور تر شروع به جمع کردن وسیله واسه‌ی ساخت خونه کردن...🪚 داداش سومی دید داداش دومیه فقط داره چوب جمع میکنه🧐 بهش گفت؛ نقشه‌ت چیه؟! داداش دومیه گفت یه خونه چوبی درست می‌کنیم که در برابر باد و بارون هم مقاوم باشه😎 داداش سومی بهش گفت: خب اگه زلزله بیاد میخوای چیکار کنی؟! داداش دومی😡 گفت: اَه تو چقدر منفی‌نگری، زلزله کجا بود!!🏚 .
. داداش سومی هم جدا شد و پیش داداش دومیه نموند😂🤦‍♂، عجب همبستگی‌ ای دارن این سه برادر😬 خلاصه داداش سومیه راه افتاد و شب چون جا نداشت زیر یه درختی🌳خوابید... صبح که بیدار شد از دور دید داداش دومیه خونش رو تکمیل کرده🪵🏠 راه افتاد و نزدیک چشمه‌ی آبی شروع به کار کردن کرد... ⛏🏗🔩⛓ رفت سه چهارتا دوره‌ی مهندسی ساختمان🏗 بصورت مجازی دید😂و سه ماه تابستون رو کار کرد تا بلاخره تونست یه ساختمان 🏢 مهندسی شده بسازه... .
. رسیدیم به فصل پاییز🍁 باد های شدیدی شروع به وزیدن کرد... ولی خونه‌ی داداشِ اول در امان نبود و باد ویرانش کرد... و حالا داداش اول پا به فرار بسمت خونه‌ی داداش دوم .