☘️
امام صادق(ع)
هر کس با احمق دوستی کند، اخلاق او را به خود میگیرد.
امالی:270
🌈 @tanha_masire_aramesh
امام على عليه السلام:
تَوَقَّوُا الْبَرْدَ فِي أَوَّلِهِ وَ تَلَقَّوْهُ فِي آخِرِهِ، فَإِنَّهُ يَفْعَلُ فِي الْأَبْدَانِ كَفِعْلِهِ فِي الْأَشْجَارِ، أَوَّلُهُ يُحْرِقُ وَ آخِرُهُ يُورِقُ
در آغاز سردی هوا خود را از سرما حفظ کنید و در پایان آن از آن استقبال کنید؛ زیرا سرما با بدن ها همان می کند که با درختان می کند؛ در آغاز[برگ درختان را] می سوزاند و در پایان می رویاند
حکمت ۱۲۸ نهج البلاغه
🌈 @tanha_masire_aramesh
🌸🍃🌸🍃
يهوديان مدينه ميخواستند فاطمه(س) دختر رسول اكرم (ص) را تحقير کرده و خوارش سازند.به همين سبب در يک مجلس عروسي زنان خود را به بهترين زيورها آراستند و بر آنها فاخرترين لباسها را پوشاندند. آنگاه به نزد رسول خدا (ص) آمده و با شيطنت از او اجازه خواستند تا دخترش فاطمه(س) به مجلس آنان درآيد. رسول اكرم(ص) فرمود: اجازه او با علي است. انّها زوجة عليّبن ابيطالب و هي بحکمه از او خواستند تا در نزد علي «عليه السلام» شفاعت کند، رسول خدا(ص) هم شفاعت کرد و بنا شد زهرا(س) به مجلس درآيد.
جبرئيل در دم فرود آمد و با خود لباس و عطر و زيورهاي بهشتي آورد که هيچکس نظيرش را نديده بود. زهرا(س) به مجلس درآمد، و ماه از شرم پنهان شد. همه زنان مجلسي از بهت انگشت بر دهان گرفتند و به وي خيره شدند، زيرلب ميگفتند: گويا بدر اين بار در خانه ما به چلّه نشسته. آنگاه در دم همچون سحره فرعون از پا افتادند و در سجده بر زمين بوسه زدند.
جمع زيادي در آن جشن عروسي به برکت حضرت زهرا(س) جشن تشرف به اسلام گرفتند.
#بحارالانوارج٤٣ص٣٠
🌈 @tanha_masire_aramesh
🌷🌷🌷
فوق العاده زیبا. حتما بخونید 👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼
#تلنگرانه
ﺯﻧﯽ ﺧﺪﻣﺖ ﺣﻀﺮﺕ ﺩﺍﻭﺩ ﺭﺳﯿﺪ ﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﺁﯾﺎ ﺧﺪﺍ ﻋﺎﺩﻝ ﺍﺳﺖ؟ !
ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﻋﺎﺩﻝ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ،
ﭼﻪ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺳﻮﺍﻝ ﺭﺍ ﻣﯽ ﭘﺮﺳﯽ؟ !
ﺯﻥ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ ﺑﯿﻮﻩ ﻫﺴﺘﻢ ﻭ 3ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺩﺍﺭﻡ ، ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﻬﺎ طناب ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺑﺎﻓﺘﻪ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻣﯿﺒﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺑﺎ ﭘﻮﻟﺶ ﺁﺫﻭﻗﻪ ﺍﯼ ﺑﺮﺍي ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺍﻡ ﻓﺮﺍﻫﻢ
ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﺍﯼ طناب ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﺭﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﻭﺭ ﺷﺪ...
ﻭ ﺍﻻﻥ ﻣﺤﺰﻭﻥ ﻭ ﺑﯽ ﭘﻮﻝ ﻭ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﯾﻢ ...
ﻫﻨﻮﺯﻡ ﺻﺤﺒﺖ ﺯﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩ ،
درب خانه حضرت داوود را زدند، و ايشان اجازه ورود دادند، ده نفر از تجار وارد شدند و هرکدام کيسه صد ديناري رو مقابل حضرت گذاشتند، و گفتند اينها را به مستحق بدهيد.
حضرت پرسيد علت چيست؟
ايشان گفتند در دريا دچار طوفان شديم و دکل کشتي اسيب ديد و خطر غرق شدن بسيار نزديک بود که درکمال تعجب پرنده اي طناب بزرگ به طرف ما رها کرد. و با ان قسمتهاي اسيب ديده کشتي را بستيم.
نذر کرديم اگر نجات يافتيم هر يک صد دينار به مستحق بدهيم.
حضرت داوود رو به آن زن کرد و فرمود:
خداوند براي تو از دريا هديه ميفرستد، و تو او را ظالم مي نامي.
اين هزار دينار بگير و معاش کن و بدان خداوند براي حال تو بيش از ديگران آگاه هست...
خالق من بهشتي دارد،«نزديک زيبا و بزرگ»...
و دوزخي دارد به گمانم «کوچک و بعيد»
و در پي دليلي ست که ببخشد ما را،،،
گاهي به بهانه دعايي در حق ديگري...
شايد امروز آن روز بي دليل باشد،،،
دعايتان ميکنم.دعايم کنيد.
🌈 @tanha_masire_aramesh
هدایت شده از پیام معرفت
♨️ پویش مردمی حاج قاسم
✅ جمعه ۱۲ دی _ شب شهادت سردار
📌 از ساعت ۱۸ الی ۲۰ در میادین اصلی شهر، مساجد و تکایا و حسینیه ها و امامزاده ها شمع روشن میکنیم.
🔰 شرکت کنندگان عزیز در این پویش مردمی لطفاً از روشن کردن شمع هایتان کنار عکس سردار دلها حاج قاسم سلیمانی ، عکس گرفته و آن را به آیدی زیر یا شماره تلفن ذیل از پیام رسان های ایتا تلگرام سروش واتساپ ارسال نمائید ، به قید قرعه به ۳ نفر از عزیزان جوایز نقدی تعلق خواهد گرفت.
@soltani_0313
۰۹۳۰۴۰۲۲۷۸۱
🔆 تصاویر و اسامی نفرات برتر در کانال تنها نسیر ارامش و مسجد محوری شهید ایت الله صدوقی(ره) درج خواهد شد
🗓 ۸ دی ماه ۹۹
#یاوران_شهید_ایت_الله_صدوقی_ره
شهرستان زنجان
ⓙⓞⓘⓝ↯
@tanha_masire_aramesh
@masjed_h_sadogi
هدایت شده از پیام معرفت
#روز_بصیرت
بصیرت یعنی....
روز بصیرت و میثاق امت با ولایت گرامی باد.
#یاوران_شهید_آیت_الله_صدوقی_ره
شهرستان زنجان
@masjed_h_sadogi
«
💌 #ڪــلامشهـــید
🌹 شهـــید حسن صنوبری :
پـدر و مـادر عـزيزم! آنگاهی ڪه مرا
به خاڪ میسپاريد ، چشمــانم را باز
بگذاريد تا دشمـــــن بداند ڪـہ من با
چشـم باز اين راه را انتخـــاب نمودم
و دستـــانم را همچنـــان گــره ڪرده
بگذاريدتا دشمنبداند كهمن با مشت
گره ڪرده از اين ميهـن دفاع ڪردم.
🌈 @tanha_masire_aramesh
📚#داستان_واقعی
✍️#من_حق_مردم_نخوردم_تاملخ_حق_من_خورد
جناب حاج مرادخان حسن شاهى ارسنجانى نقل كردند: در سالى كه بيشتر نواحى فارس به آفت ملخ مبتلا شده بود، به قوام الملک خبر دادند كه مزرعه هاى شما در نواحى فسا، تمام به واسطه ملخ از بين رفته است
قوام گفت: بايد خودم ببينم، پس به اتفاق ايشان و مرحوم بنان الملک و چند نفر ديگر از شيراز حركت كرديم و چون به مزرعه هاى قوام رسيديم ديديم تماما خوراک ملخ گرديده، به طورى كه يک خوشه سالم نديديم
همين طورى كه مى رفتيم و تماشا مى كرديم، به قطعه زمينى رسيديم كه تقريبا وسط مزرعه بود ديديم محصول آن سالم و يک خوشه اش هم دست نخورده در حالى كه محصول زمين هاى چهار طرف آن به طور كلى از بين رفته بود
قوام پرسيد: اين جا كى بذر پاشيده و متعلق به كيست؟
گفتند: متعلق به فلان شخصى كه در بازار فسا، پاره ورزى مى كند.
گفت: مى خواهم او را ببينم .
به من گفتند: او را بياور.
رفتم او را ديدم و گفتم : آقاى قوام تو را طلبيده
گفت: من با آقاى قوام كارى ندارم، اگر او به من كارى دارد، بيايد اين جا
هر طور بود با خواهش و التماس او را به نزد قوام آورديم
قوام از او پرسيد: فلان مزرعه، بذرش از تو است؟ و تو كاشته اى؟
گفت: بله
قوام پرسيد: چه شده كه ملخى همه زراعت ها را خورده جز مال تو را؟
گفت: اولا: من مال كسى را نخورده ام تا ملخ مال مرا بخورد. ديگر آن كه من هميشه زكات آن را سر خرمن خارج مى كنم و به مستضعفين مى رسانم و مابقى را به خانه ام مى برم
🌈 @tanha_masire_aramesh
📘🌸داستانی زیبا از سرورمان حضرت محمد مصطفی (صل الله علیه وسلم)
🔻زنی درمکه زندگی میکرد
خبر ها در گوشه وکنار شهر پخش گردیده بود که شخصی جادوگری پیدا شده است که هر که با او صحبت کند دین اش را از دست میدهد .
▫️پیر زن چون به بت های که می پرستید خیلی عقیده داشت لازم دانست تا از مکه کوچ کند تا مبادا دین اش را از دست بدهد وی تمام وسایل اش را جمع کرده و به دهن دروازه خود ایستاده .
▫️که از آن کوچه نبی کریم (صل الله علیه وسلم) میگذشت .
پیرزن گفت :
پسرم این وسایلم را به سرم بگذار .
🍃حضرت (صل الله علیه وسلم) وقتی بار را برداشت دید وزن آن زیاد است و پیر زن توان برداشتن آنرا ندارد بار را بر دوش مبارک خویش گرفت وبه پیر زن گفت تا هر جا که میروی من بارت را میبرم .
🍃پیر زن خوشحال شد در راه با هم صحبت میکردند حضرت محمد (صل الله علیه وسلم) پرسیدند؛
به کجا میروی؟
پیرزن گفت :
میخواهم از مکه بروم شنیده ام شخصی جادوگری بنام محمد آمده است ودین مردم را از بین ببرد میترسم در این شهر با او ملاقات کنم و دین ام را ازدست بدهم جناب رسول الله (صل الله علیه وسلم) چیزی نگفتند و همچنان براه میرفتند
🔻وقتی پیرزن به مکان که میخواست رسید از حضرت نبی کریم (صل الله علیه وسلم) پرسید؛
ای جوان نام تو چییست؟
تا به مردم بگویم که اگر در مکه جادوگر پیدا شده در آنجا چنین جوان مهربان هم است !
🔻حضرت نبی کریم (صل الله علیه وسلم) تبسم نموده گفتند من همان جادوگری هستم که از ترسش به اینجا آمده ایی پیر زن معتجب شد وگفت آیا نام تو محمد است ؟
❣️ایشان فرمودند بلی نام من محمد است.
🍃پیرزن گفت :
پس جادویت به من اثر کرد بعد از این من در دین توام.
❣️سبحان الله اين است اخلاق آنحضرت (صل الله عليه و سلم) و تٲثير مثبتش كه با ديدن اخلاق ايشان مشركين مسلمان ميشدند اما حيف كه امروز اخلاق ما چنين است كه مردم را فراري ميكنيم در حالي كه در نزد الله و رسولش بهترين انسان شخصي است كه اخلاق بهتري داشته باشد.
❣️الهي به لطف و مهرباني خودت اخلاق نيك نصيب همه ما بگردان
✓
🌈 @tanha_masire_aramesh
🔔 #تفکـــر_در_آیات_قــــرآن
سبکِ عیسی به دینِ خود، موسی به
دیــنِ خود، یڪ فــــرهنگ شیـطانی
اسـت ڪـہ غیــرت و تعصــب دینـی
مــؤمنــان را نشانه رفته است.
تا نرم نرم، مثــل تحصیلڪردههای
سکولاریزه شده،نسبت به همه چیز،
بیتفــاوت و خنثـی باشند.
که عاقبتش، همان عاقبت تلخ قوم
ثمود است که نسبت به کشته شدن
ناقه ی صــالح، بیتفــاوت بودند و
گـــرفتــار عذاب شدند.
بســزای همین بیتفاوتی! در مــرام
قرآنو عترت، دوچیز وجودخارجی
ندارد؛ یکی به من چه؟! یکی هم به
تو چه؟!
« آیه 5 سوره فصلت »
وَ فِي آذَانِنَا وَقْرٌ وَمِــن بَيْنِنَا وَبَيْنـِكَ
حِجَابٌ فَاعْمَلْ إِنَّنَا عَامِلُونَ
و میــان ما و تو حجــاب ضخیم و
فاصله بسیار است، تو به ڪار دین
خـــود پرداز ما هم البتـہ به ڪیش
خویش عمل میڪنیم.
🌈 @tanha_masire_aramesh