🔸️ امام سجاد علیهالسلام: بهترین گشاینده کارها، راستی و بهترین پایان برنده آن، وفاداری است.
💌 میلاد حضرت امام سجاد علیهالسلام مبارک باد ...
#مناسبت
@Tanhamasir_Sb
🌹🕊🌹🕊🌹
اگر می خواهید کسی را وارد عرصه انقلاب کنید. باید با عملتان، وارد کنید. عدهای باید دل به آتش بزنند و بسوزند. تا عدهای را روشن کنند.
انقلاب صاحب دارد و صاحب آن حضرت حجت (عج) است.
انقلاب است که دارد ما را نگه میدارد و انقلاب است که دارد ما را حفظ میکند.
"شهید سید مهدی تقوی"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Tanhamasir_Sb
🎆✨🌙--------------------🌟
بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد
دعا کبوتر عشق است بال و پر دارد
اللهم عجل لولیک الفرج
@Tanhamasir_Sb
┅═ 🌿🌸🌿 ═┅
💌 #بیان_معنوی
🌟مقدمه ساز ظهور
🔚 آخر الزمان فقط زمانۀ اوج گرفتن "بدی ها" نیست ، زمانۀ اوج گرفتن "خوبیها و ظهور خوبترین خوبان عالم" هم هست.✨
✅بهترین خلق عالم که پیامبر اکرم (ص) می فرمود دلم برایشان تنگ می شود در "آخرالزمان" ظهور میکنند.
⬅️همانها که "مقدمه ساز ظهور حضرت مهدی(عج)" خواهند بود و گوی سبقت را از خوبان عالم می ربایند...
✨اَللهُمَّ اجْعَلْنَا مِنْ اَنْصٰارِهِ وَ اَعْوٰانِهِ✨
#حجت_الاسلام_پناهیان
@Tanhamasir_Sb
🔴 دعای امام سجاد(ع) برای لذت بردن از همۀ کارها
🔹امام سجاد(ع) در فرازی از دعای خود از خدا میخواهد:
🌴«حَبِّبْ إِلَیَّ مَا تُحِبُّ مِنَ الْقَوْلِ وَ الْعَمَلِ حَتَّى أَدْخُلَ فِیهِ بِلَذَّةٍ وَ أَخْرُجَ مِنْهُ بِنَشَاطٍ»
✨ «خدایا! آن کارهایی که تو دوست داری من انجام دهم- از سخن گفتن تا هر عمل دیگری- را طوری پیش من محبوب قرار بده که این کارها را با لذت شروع کنم و با نشاط تمام کنم. (بحارالانوار/92/298)
⏫یعنی خدایا؛ کاری کن که من در همۀ زندگیام و در همۀ کارهایم نشاط داشته باشم❗️
یعنی هر کاری که در سلسلۀ وظائف من قرار دارد(مثل شغل و سایر فعالیتهای من...) انجام این کارها را بهقدری دوست داشته باشم که با لذت شروع کنم و با نشاط از آن کار بیرون بیایم.👌
👈این همان زندگی نرمال و درستی است که ما باید داشته باشیم.
🦋 @Tanhamasir_Sb
✨﷽✨
🌼در مَثَل، مناقشه نيست!
✍حاج آقا قرائتی: در يكى از برنامه هاى تلويزيونى كه موضوع بحثم نگاه بود، در حين بحث مَثَلى زدم كه در طول هفته تلفن بارانم كردند؛ براى بيان اين مطلب كه نگاه به زن نامحرم اگر عميق و ادامه دار باشد، حرام است و اگر گذرا و سطحى باشد، اشكالى ندارد و اينكه زيرنظر گرفتن يك زن و نگاه كردن به او حرام است، امّا نگاه گذرا و سطحى به جمعى از زنان، اشكال ندارد، اين گونه مثال زدم كه در خيابان يك ماشين هندوانه مى بينيد، گاهى به مجموعه هندوانهها نگاه مى كنيد و گاهى يك هندوانه را زيرنظر مى گيريد.
در طول هفته تلفن هاى زيادى زدند كه مگر خانم ها هندوانه هستند؟ در برنامه بعد سخنم را اصلاح كردم و جمع خانمها را به گلستان گلى تشبيه كردم و در پايان گفتم: در مَثَل، مناقشه نيست. روضه (حضرت ابوالفضل) عليه السلام زمستان ۵۷ بود و هوا بسيار سرد و نفت بسيار كم بود. شب عاشورا به مجلسى رفتم و خواستم روضه حضرت ابوالفضل را بخوانم، با اينكه معمولا روضه نمى خوانم روضه را اينگونه بيان كردم و گفتم:
💥شما سالهاست كه روضه ابوالفضل را شنيده ايد، ابوالفضل دستهايش را زير آب برد و خواست آب بنوشد، ديد ديگران عطش بيشترى دارند، آب نخورد و به ديگران داد. شما هم كه آمدى روضه ابوالفضل، اگر نفت دارى و همسايهها از سرما مى لرزند، نفت را در بخارى همسايه بريز. مردم متحيّر بودند با اين روضه من بخندند يا گريه كنند!
📚کتاب خاطرات حاج آقا قرائتی
@Tanhamasir_Sb
⭕️ اگر توانستید با این متن اشک نریزید... بسیااار زیباست 👇
⚠️ امروز عجب روزی بود! همه غافلگیر شدیم. ما در خانه بودیم. پدر خواب بود. مادر در آشپزخانه مشغول پخت و پز. من و برادر کوچکم سر کنترل تلویزیون جرّ و بحث میکردیم! که ناگهان آن صدای عجیب و دلنشین در خانه پیچید. آیهای از قرآن. به خیال اینکه شاید صدا از بیرون آمده، پنجره را باز کردم و دیدم که صدا در خیابان نیز به وضوح میآید.
🔊 صدایت آشنا و پُررنج بود؛ پدرم بیدرنگ از خواب پرید. مادرم با کفگیر به زمین تکیه داده بود. من و برادرم کنترل را به کناری پرت کردیم و سراپا گوش شدیم. اصلاً مجری تلویزیون و مهمانان آن هم از جای خود بلند شده بودند و با دهانی باز و چشمانی متعجب، آسمان را ورانداز میکردند.
و تو خود را معرفی کردی:
⚪️ « ای اهل عالم! من بقیهالله و حجت و جانشین خداوند روی زمینم... »
😍 باورمان نمیشد. آنجا بود که گُل از گُلمان شکفت و زیر لب سلام دادیم: «السلام علیک یا بقیهالله فی ارضه»
🔰 بعد با طنین محمدیات ما را خواستی:«...در حقّ ما از خدا بترسید و ما را خوار نسازید، یاریمان کنید که خداوند شما را یاری کند. امروز از هر مسلمانی یاری می طلبم». وصف نشدنی است. در پوست خود نمیگنجیدیم. پدرم همان پایین تخت به سجدهٔ شکر افتاد. مادرم سرش روی زانو بود و های های گریه میکرد و من و برادرم به خیابان دویدیم.
👈 خودت دیدی که کوچه و خیابان غلغله بود! مردم مثل مورچههایی که خانههایشان اسیر سیلاب شده، بیرون میریختند. یکی دکمه پیراهنش را بین راه میبست، دیگری گِرِه روسریاش را میان کوچه محکم میکرد، عدهای زیر بغل پیرزنی ناراحت را که پایه عصایش بخاطر عجله شکسته بود گرفته بودند و دیدی آن کودکی که به عشق تو کفشهای پدرش را با عجله پوشیده بود و هی میافتاد!
💠 مردمی که روزی از سلام کردن به یکدیگر اکراه داشتند، خندان به هم تبریک میگفتند. قنادی، رایگان شیرینی پخش میکرد و دَم گلفروشیِ سر خیابان، مردم صف بسته بودند برای خرید گل ولو یک شاخه برای تهنیت به گل نرگس!
🔸 ماشینها بوقزنان و بانوان کِلکشان و گلابپاشان، پشت سر جمعیت عظیمی از جوانان به راه افتادند. جوانانی که دست می افشاندند و با شور میخواندند: «صلّ علی محمد *** حضرت مهدی آمد»
📺 خیلی از نگاهها به ویترین یک تلویزیون فروشی در آن سوی خیابان دوخته شده بود تا اولین تصویر جمال زیبایت، مخابرهٔ جهانی شود. نذر ۳۱۳ صلوات کردم مبادا اَجنبی چشم زخمت بزند. وقتی چهره دلربایت به قاب تلویزیون آمد، شیشهٔ مغازه غرق بوسه شد. یکی بلندبلند صلوات میفرستاد، دیگری قسم میخورد که تو را قبلاً در محلهشان دیده وخیلیها اشکهایشان را با آستین پاک میکردند تا یک دل سیر تماشایت کنند.
🌅 در این مدت که علائم پیش از ظهور یکی پس از دیگری نمایان میشد، دل شیعیانت مثل سیر و سرکه میجوشید اما کسی فکر نمیکرد به این زودیها ببیندت.
🔆 راست گفت جدّت رسول خدا که فرمود: «مَثَلِ ظهور مهدی، مَثَلِ برپایی قیامت است. مهدی نمیآيد مگر ناگهانی» قسم میخورم این اثرِ دعای توست که تا کنون ما زیر عَلَمت ماندهایم.
😭 کاش زودتر برسی...
📌 #نشر_حداکثری
@Tanhamasir_Sb
#پای_درس_شهید❣
زیر زمین خانه اش را کرده بود حسینیه ، پنجشنبه آخر هر ماه روضه میگرفت .
از ۶ بعد از ظهر مراسم شروع میشد و خیلی از دوستان از ۴ می آمدند حسینیه ، ولی صیاد نمیگذاشت کسی دست به چیزی بزند ، آستین دستش را بالا میزد و مثل یک خادم کار میکرد ، همه جا رو جارو میکرد و میشست .
مجلس که شروع میشد دیگر خودش را نشان نمیداد....
🌷شهید علی صیاد شیرازی🌷
یاد شهدا با صلوات🌷
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
#شبتون_شهدایی
@Tanhamasir_Sb