✨﷽✨
♨نامه امیرالمومنین امام علی علیهالسلام به یکی از کارمندان حکومتی که اختلاس کرده بود:
✍چون فرصت به دست آوردى به مردم خيانت كردى و هر چه از اموالى كه براى بيوهزنان و يتيمان نهاده بودند ربودى، مثل گرگی تيزچنگ که بره مجروح را مىربايد.
اموال مسلمانان را با دلى آسوده ربودی، بدون آنكه خود را در اين اختلاس گناهكار پندارى.
واى بر تو! چنان مىپنداشتی كه ميراث پدر و مادرت را مىبرى.
سبحان الله؛ آيا به قيامت ايمان نداری؟ آيا از روز حساب بيمناک نیستی؟
چگونه آشاميدن و خوردن بر تو گواراست در حالی که آنچه مىخورى و مىنوشی از حرام است.
از خداوند بترس و اموال اين قوم را بازگردان كه اگر چنين نكنى و خداوند مرا بر تو پيروزى دهد، با اين شمشير، كه هر كس را ضربتى زدهام به دوزخش فرستادهام، تو را نيز خواهم زد.
به خدا سوگند، اگر از حسن و حسين نیز چنين عملى سر مىزد، نه با ايشان مدارا و مصالحه مىنمودم و نه هيچيك از خواستههایشان را برآورده میکردم، تا آنگاه كه حق را از ايشان بستانم.
به خدا سوگند كه آنچه تو به حرام از اموال مسلمانان بردهاى، اگر به حلال به دست من مىرسيد، دلم نمىخواست براى بازماندگانم به ميراث نهم!!
📚نامه 41 نهج البلاغه
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
@Tanhamasir_Sb
💚حضرت خديجه سلام الله علیها الگوی برتر شوهرداری
يکی از ابعاد مهم سبک زندگي اسلامي که سهم بسزايي در نشاط و تحرک خانواده و در نتيجه جامعه و حرکت آن به سوی کمال و سعادت دارد، سبک شوهرداری برای خانمهاست.✔️
🥀حضرت خديجه سلام الله علیها کي از الگوهای برتر شوهرداری هستند.
✨□احترام هميشگی به شخصيت همسر
حضرت خديجه سلام الله علیها با وجود داشتن اموال فراوان و موقعيت اجتماعی ويژه در رفتار و مواجهه با رسول اکرم صلی الله علیه و آله، کوچک ترين رفتاری که نشانی از اظهار برتری داشته باشد، از خود بروز نمیدادند.🍃
جلوهای عالی از اين رفتار را میتوان در پايان مراسم عقد و زمانی که پيامبر صلیاللهعلیهوآله میخواستند به خانه عموی شان ابوطالب برگردند، مشاهده کرد.
🌷در آن لحظات حضرت خديجه سلام الله علیها اين گونه همسر خود را مخاطب قرار میدهد:
💫«به خانه خودتان وارد شويد، خانه من خانه شماست و من کنيز شما هستم.»💫
بنابراين موقعيت مالی و اجتماعی زن هيچ گاه نبايد سبب برتری جويی بر شوهر شود بلکه خانم ها بايد موقعيت مالی و اجتماعط را در خدمت پيشرفت و رشد خانواده قرار دهند.✔️
✨□تلاش برای جلب رضايت همسر
حضرت خديجه سلام الله علیها تمام سعی و توان خود را به کار میبرد، تا امور منزل را مطابق ميل و خواسته پيامبر اکرم صلیالله علیهوآله اداره کند؛🍃
🌷 به طور مثال، آن حضرت چون از ميزان علاقه پيامبر صلیاللهعلیهوآله به عبادت آگاه و مطلع بود، چنان رفتار می کرد که پيامبر صلیاللهعلیهوآله به راحتی به عبادت و راز و نياز با خداوند مشغول باشند.
اگر زن مسلمان در تمام ابعاد زندگي بکوشد تا رضايت خاطر شوهر را فراهم آورد، کانون خانواده به محيطي امن و آرام براي رسيدن به سعادت و خوشبختی تبديل خواهد شد.✔️
✨□بيان غيرمستقيم انتظارات و خواسته ها
بدون شک هر زنی از شوهر خويش انتظارات و توقعاتی دارد.
حضرت خديجه سلام الله علیها خدمات زيادی را در خانه پيامبر اکرم صلیالله علیهوآله انجام داده بود و از اين رو به صورت طبيعي میتوانست توقعاتي را نيز از آن حضرت داشته باشد، اما هيچ گاه خواسته های شخصی خود را مستقيم بيان نمی کرد بلکه اهتمام داشت که آن ها را به عنوان يک پيشنهاد يا خواهش و با کمال ادب و احترام مطرح کند؛
🌷 به طور مثال حضرت خديجه سلام الله علیها وصيت های خود را در قالب يک گفت وگوی صميمانه مطرح می کند و می گويد:
💫 «يا رسول ا...! میخواهم خواستهای را توسط دخترم فاطمه سلام الله علیها به شما برسانم و شرم دارم آن را مستقيم بازگو کنم.» 💫
پيامبر از منزل حضرت خديجه سلام الله علیها بيرون رفت.
آن گاه حضرت خديجه سلام الله علیها، دخترش فاطمه سلاماللهعلیها را صدا کرد و به او گفت:
🥀«عزيزم! به پدر بزرگوار خود بگو که مادرم میگويد: دوست دارم مرا در لباسی که هنگام نزول وحی به تن داشتی کفن کنی و در قبر بگذاری. "🥀
✨□اظهار علاقه و احساسات به همسر
يکی ديگر از نمونه های بارز سبک شوهرداری حضرت خديجه سلاماللهعلیها، ابراز محبت به همسر گرامی خويش بود.✔️
🌷حضرت خديجه سلاماللهعلیها در اشعاری که منسوب به ايشان است، همسر خويش را با چنين مضامينی خطاب میکند:
💫«اگر تمام نعمت های دنيا و سلطنت های پادشاهان را داشته باشم و ملک آن ها هميشه از آن من باشد، در نظر من به اندازه بال پشه ای ارزش ندارد زمانی که چشم من به چشم تو نیفتد.» 💫
🌿⃟🌸؎•°
@Tanhamasir_Sb
تنها مسیری های استان سیستان و بلوچستان
🎆 #رمان شب #بدون_تو_هرگز 70 "خدا را ببین..." 💢 چند لحظه مکث کرد... –چون حاضر شدم به خاطرِ شما
🌠 #رمان شب
#بدون_تو_هرگز 71
"غریبِ آشنا..."
🇮🇷 بعد از چند سال به ایران برگشتم ...
🌺 سجاد ازدواج کرده بود و یه محمدحسینِ 7 ماهه داشت ...👶🏻
حنانه دخترِ مریم، قد کشیده بود ... کلاس دوم ابتدایی ...
امّا وقار و شخصیتش عین مریم بود 👌🏼
از همه بیشتر ... دلم برای دیدنِ چهره مادرم تنگ شده بود... 💞
🏫 توی فرودگاه ... همه شون اومده بودن ... همین که چشمم بهشون افتاد ... اشک، تمامِ تصویر رو محو کرد ...😭
خودم رو پرت کردم توی بغل مادرم...❤️
شادی چهره همه، طعمِ اشک به خودش گرفت...
💕 با اشتیاق دورم رو گرفته بودن و باهام حرف می زدن ... هر کدوم از یک جا و یک چیز می گفت ...
🔹حنانه که از 1 سالگی، من رو ندیده بود ... باهام غریبی می کرد و خجالت می کشید ...
محمدحسین که اصلاً نمی گذاشت بهش دست بزنم ... 😊
🏠خونه بوی غربت می داد ... حس می کردم توی این مدت، چنان از زندگی و سرنوشتِ همه جدا شدم که داشتم به یه غریبه تبدیل می شدم...😔
🌷اونها، همه توی لحظه لحظه هم شریک بودن ...
🔺 امّا من ... فقط گاهی ... اگر وقت و فرصتی بود ... اگر از شدتِ خستگی روی مبل ... ایستاده یا نشسته خوابم نمی برد ... از پشتِ تلفن همه چیز رو می شنیدم ... 📞
🔸غمِ عجیبی تمامِ وجودم رو پر کرده بود...😞 فقط وقتی به چهره مادرم نگاه می کردم ... کمی آروم می شدم ...💓
چشمم همه جا دنبالش می چرخید...
🌌 شب ... همه رفتن ... و منم از شدت خستگی بی هوش...😴
🌃 برای نماز صبح که بلند شدم ... پای سجاده ... داشت قرآن می خوند ...📖
رفتم سمتش و سرم رو گذاشتم روی پاش ...
💞 یه نگاهی بهم کرد و دستش رو گذاشت روی سرم ... با اولین حرکتِ نوازشِ دستش ... بی اختیار ... اشک از چشمم فرو ریخت... 😭
–مامان ... شاید باورت نشه ... امّا خیلی دلم برای بوی چادر نمازت تنگ شده بود...
🔹و بغضِ عمیقی راهِ گلوم رو سد کرد....،
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیراستانسیستانوبلوچستان
@Tanhamasir_Sb
🎆 #رمان شب
#بدون_تو_هرگز 72
" شبیه پدر "
❤️ دستش بین موهام حرکت می کرد ...
و من بی اختیار، اشک می ریختم ...😭
⭕️ غمِ غربت و تنهایی ... فشار و سختی کار ... و این حس دورافتادگی و حذف شدن از بین افرادی که با همه وجود دوست شون داشتم...
🔸– خیلی سخت بود؟...
🔹– چی؟...
🔸– زندگی توی غربت...
❇️ سکوتِ عمیقی فضا رو پر کرد ... قدرتِ حرف زدن نداشتم ... و چشم هام رو بستم ... حتی با چشم های بسته ... نگاهِ مادرم رو حس می کردم...
🌷–خیلی شبیه علی شدی ... اون هم، همه سختی ها و غصه ها رو توی خودش نگه می داشت ... بقیه شریکِ شادی هاش بودن ... حتی وقتی ناراحت بود می خندید ... که مبادا بقیه ناراحت نشن...
🌺 _ اون موقع ها ... جوون بودم ... امّا الان می تونم حتی از پشتِ این چشم های بسته ... حس دختر کوچولوم رو ببینم ... ❣
🔵 ناخودآگاه ... با اون چشم های خیس ... خنده ام گرفت ... دختر کوچولو... ☺️
چشم هام رو که باز کردم ... دایسون اومد جلوی نظرم ... با ناراحتی، دوباره بستم شون...
😔 –کاش واقعاً شبیه بابا بودم ... اون خیلی آروم و مهربون بود... چشمِ هر کی بهش می افتاد جذبِ اخلاقش می شد ...
💢 _ ولی من اینطوری نیستم ... اگر آدم ها رو از خدا دور نکنم ... نمی تونم اونها رو به خدا نزدیک کنم ... من خیلی با بابا فاصله دارم و ازش عقب ترم ... خیلی...
🔸 سرم رو از روی پای مادرم بلند کردم و رفتم وضو بگیرم ...
🦋 اون لحظات، به شدت دلم گرفته بود و می سوخت ... دلم برای پدرم تنگ شده بود ... و داشتم کم کم از بین خانواده ام هم حذف می شدم ...
علتِ رفتنم رو هم نمی فهمیدم ... و جوابِ استخاره رو درک نمی کردم...
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیراستانسیستانوبلوچستان
@Tanhamasir_Sb
🎑 #رمان شب
#بدون_تو_هرگز 73
"بخشنده باش"
🕰 زمان به سرعتِ برق و باد سپری شد ...
🔹 لحظاتِ برگشت به زحمت خودم رو کنترل کردم ... نمی خواستم جلوی مادرم گریه کنم ... نمی خواستم مایه درد و رنجش بشم ...💗
✈️ هواپیما که بلند شد ... مثل عزیز از دست داده ها گریه می کردم... 😭
📆 حدود یک سال و نیم دیگه هم طی شد ... ولی دکتر دایسون دیگه مثل گذشته نبود ... حالتش با من عادی شده بود ... حتی چند مرتبه توی عمل دستیارش شدم...
🔶 هر چند همه چیز طبیعی به نظر می رسید ... امّا کم کم رفتارش داشت تغییر می کرد ... نه فقط با من ... با همه عوض می شد...
🌺 مثل همیشه دقیق ... امّا احتیاط، چاشنی تمامِ برخوردهاش شده بود ... ادب ... احترام ... ظرافتِ کلام و برخورد ... هر روز با روز قبل فرق داشت...
❇️ یه مدت که گذشت ... حتی نگاهش رو هم کنترل می کرد... دیگه به شخصی زُل نمی زد ... در حالی که هنوز جسور و محکم بود ... امّا دیگه بی پَروا برخورد نمی کرد...
رفتارش طوری تغییر کرده بود که همه تحسینش می کردن ... به حدی مورد تحسین و احترام قرار گرفته بود ... که سوژه صحبت ها، شخصیتِ جدیدِ دکتر دایسون و تقدیرِ اون شده بود ...👏🏼👏🏼
در حالی که هیچ کدوم، علتش رو نمی دونستیم...
📳 شیفتم تموم شد ...لباسم رو عوض کردم و از درِ اتاق پزشکان خارج شدم که تلفنم زنگ زد...
–سلام خانم حسینی ... امکان داره، چند دقیقه تشریف بیارید کافه تریا؟ ... می خواستم در مورد موضوعِ مهمی باهاتون صحبت کنم... 📞
🔹 وقتی رسیدم ... از جاش بلند شد و صندلی رو برام عقب کشید ... نشست ... سکوتِ عمیقی فضا رو پر کرد...
👨⚕–خانم حسینی ... می خواستم این بار، رسماً از شما خواستگاری کنم ...اگر حرفی داشته باشید گوش می کنم...و اگر سوالی داشته باشید با صداقت تمام جواب میدم... 😊
این بار مکثِ کوتاه تری کرد...
✅ –البته امیدوارم اگر سوالی در موردِ گذشته من داشتید ... "مثل خدایی که می پرستید بخشنده باشید ....."
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیراستانسیستانوبلوچستان
@Tanhamasir_Sb
Farahmand-Dua-Iftitah.mp3
15.36M
❇️ قرائت دعای "افتتــــاح"
هدیه میڪنیــم به امام زمــان ارواحنافداه ❤️🌹
🌺«شب یازدهم»
🗓شروع چله : ۱۴۰۱/۰۱/۱۳
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیراستانسیستانوبلوچستان
@Tanhamasir_Sb
🎆✨🌙--------------------🌟
بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد
دعا کبوتر عشق است بال و پر دارد
اللهم عجل لولیک الفرج
@Tanhamasir_Sb
✨📩✨
✍ #رهبر_انقلاب :
☜ #ماه_رمضان ؛ ماه فراگیری و به کار گرفتن فضایل اخلاقی است.☞
↫✙این ماه [رمضان]، ماه خشوع است
ماه استغفار است، ماه تقوا است، ماه بازگشت به خدا است، ماه خودسازی است، ماه اخلاق است.✓
⇦📜 در خطبهی جمعهی آخر ماه شعبانِ رسول مکرّم، فِقراتی هست که نشاندهندهی این است که این ماه فقط ماه عبادت نیست،
←ماه اخلاق هم هست؛→ ✅
👌فراگیری فضایل اخلاقی، و به کار گرفتن فضایل اخلاقی.
⇐اینها چیزهایی است که ما در این ماه بایستی توجّه کنیم.💯✔️
۱۳۹۴/۰۴/۰۲
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیراستانسیستانوبلوچستان
@Tanhamasir_Sb
#حدیث_روز
🔷پیامبر اکرم(صلواتاللهعلیهوآله):
حضرت خدیجه سبقت گیرنده بر زنان جهان در ایمان به خدا و رسولش است.💚
"بحار الانوار علامه مجلسی"
صلی اللّه علیکِ و روحی فداک یا خدیجةالکبری یا أمّ المومنین💔
#حضرت_خدیجه
┅═ 🌿🌸🌿 ═┅
#تنهامسیراستانسیستانوبلوچستان
🦋 @Tanhamasir_Sb
Joze 11-Aghaie Tahdir_1395-8-18-9-22.mp3
33.04M
📖 تلاوت تحدیر (تندخوانی)
🌺 #جزء_11 #قرآن_کریم
📥توسط استاد معتز آقایی
⏲ «در 34 دقیقه یک جزء تلاوت کنید»
📩 به دوستان خود هدیه دهید.
🌙 هر روز ماه مبارک رمضان در کانال :⇩
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیراستانسیستانوبلوچستان
@Tanhamasir_Sb