🌷بسم الله العزیزالحکیم🌷
#امتحان_۷۱
🍃 ص ۴۱۱ الی ۴۲۰
🍃 سوره های مبارکه ی لقمان،سجده،احزاب
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
۱. عكس العمل مومنان هنگام دیدن لشکر احزاب چه بود؟
۲. علوم مختص به خداوند؟۲ مورد
۳. حکمت وجود کوه ها؟ ۱ مورد
۴. با فاسقانی که میخواهند از آتش خارج شوند چگونه عمل می شود؟
۵. هدایت و رحمت بودن قرآن برای چه گروهی است؟
۶. رسول خدا صلی الله علیه و اله وسلم برای چه کسانی اسوه و الگو است؟
۷. توصیف لقمان از شرک؟
۸. چه کسی به دستگیره ی محکمی چنگ زده؟
۹. قرآن انسان را به ترس از چه روزی هشدار می دهد؟
۱۰. ویژگی هادیان و امامان و پیشوایان بنی اسرائیل به بیان قرآن؟
امتیازی
۱۱. فریبندگان انسان ؟
۱۲. بیان قرآن در باره ی مادر انسان و توصیه درباره پدرومادر؟
۱۳. چه کسانی در گمراهی آشکارند؟
۱۴. چه کسانی به آیات الهی ایمان می آورند؟۲مورد
و من الله التوفیق
@Tanhamasir_sb
✅آیا میدانید گناهان کبیره کداماند؟
✍️عبید بن زراره میگوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم: گناهان کبیره کداماند؟ آن حضرت فرمود: گناهان کبیره در نوشتار امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام هفت چیز است؛ کفر به خداوند، کشتن انسان، عاق پدر و مادر شدن، ربا گرفتن، خوردن مال یتیم به ناحق، فرار از جهاد و تعرب بعد از هجرت. عبید میگوید: از امام پرسیدم: یک دِرهَم از مال یتیم خوردن، بزرگتر است یا ترک نماز؟
حضرت فرمود: ترک نماز. عرض کردم: ولی شما ترک نماز را از گناهان کبیره به حساب نیاوردید! حضرت فرمود: اولین چیزی که از گناهان کبیره برایت گفتم چه بود؟ عرض کردم: کفر به خداوند. حضرت فرمود: همانا تارک نماز کافر است.
📚الکافی، ج 2، ص278؛ بحارالانوار، ج 84
┄┅┅❅💠❅┅┅┄
➥ @Qaraati313_ir
@Tanhamasir_Sb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 آیا کسی هست من کمکش کنم؟
#استوری
@Panahian_ir
تنها مسیری های استان سیستان و بلوچستان
📔از چیزی نمیترسیدم 💌 برشهایی از زندگینامه خودنوشت #حاج_قاسم_سلیمانی 6⃣ انقلابیِ دوآتیشه ❓ سید
🍃 این بار دوستش حسن به سخن آمد. سؤال کرد: «آیت الله خمینی رو میشناسی؟» گفتم: «نه.» گفت: «تو مُقَلِّد* کی هستی؟» گفتم: «مقلد چیه؟» و هر دو به هم نگاه کردند. از پیگیری سؤال خود صرف نظر کردند. دوباره سؤال کردند: «تا حالا اصلاً نام خمینی رو شنیدهای؟» گفتم: «نه.» سید و دوستش توضیح مفصلی پیرامون مردی دادند که او را به نام آیتالله خمینی معرفی میکردند.
💡 بعد، نگاه عمیقی به اطراف کرد و از زیر پیراهنش عکسی را درآورد. عکس را برابر چشمانم قرار داد: عکس یک مرد روحانیِ میانسال که عینکبرچشم، مشغول مطالعه بود و زیر آن نوشته بود «آیتاللهالعظمی سیدروحالله خمینی». از من سؤال کرد:
میخوای این عکس رو به تو بدم؟» به سرعت جواب دادم: «بله، میخوام.» حسن، دوست سیدجواد، گفت: «نباید این عکس رو کسی ببینه؛ وگرنه ساواک (که حالا دیگر برایم کاملا اسم آشنایی بود) تو رو دستگیر میکنه.»
🌷 عکس را گرفتم و در زیر پیراهنم پنهان کردم. خداحافظی کردم و از آنها جدا شدم. «شریعتی» و «خمینی» دو نام جدیدی بود که میشنیدم. برایم سؤال بود که چطور آن دو جوان تهرانی سرامیککار در طول آن شش ماه که با آنها کار میکردم و دوست صمیمی بودیم و این همه برضد شاه با من حرف زدند، اسمی از این دو نفر نبردند!
🏚️ وارد مسافرخانه شدم. عکس را از زیر پیراهنم بیرون آوردم. ساعتها در او نگریستم. دیگر باشگاه نرفتم. روز چهارم، رفتم ترمینال مسافربری و بليت کرمان گرفتم؛ درحالی که عکس سیاهوسفیدی که حالا به شدت به او علاقهمند شده بودم را در زیر پیراهن خود که چسبیده به قلبم بود، پنهان کرده بودم. احساس میکردم حامل یک شیء بسیار ارزشمندم.
🖼️ به محض ورود به کرمان، به علی یزدان پناه نشان دادم. گفت: «این عکس آقای خمینی است.» با تعجب سؤال کرد: «از کجا آوردی؟! اگر تو رو با این عکس بگیرند، پدرت رو درمیارند یا میکُشندِت.» جرئت و شجاعت عجیبی در وجودم احساس میکردم. ساواک را حریف کاراته خودم فرض میکردم که به سرعت او را نقش زمین میکنم! آن قدر وجودم مملو از نشاط جوانی بود که ترسی از چیزی نداشتم. حالا من یک «انقلابیِ دوآتیشه» شدیدتر از علی یزدان پناه بودم و بدون ترس از آحدی بیمحابا حرف میزدم.
*مُقَلِّد: شیعهای که به سن تکلیف میرسد، مرجع تقلید جامعالشرایطی پیدا میکند و احکام فقهی دین را از او تقلید میکند.
❤️ #رفیق_خوشبخت
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
@Tanhamasir_Sb
🎆✨🌙--------------------🌟
بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد
دعا کبوتر عشق است بال و پر دارد
اللهم عجل لولیک الفرج
@Tanhamasir_Sb
•┄✮بِـسْـمِاللّٰهِالࢪَّحمنِالࢪَّحیمْ✮┄•
🌺ســــــــــلام و ادبـــــــ خدمت شما یاوران امام عصر(عج الله تعالی فرجه الشریف )، صبح آدینه تون بخیر و عافیت و به کام دل❣☺️
ﺍﺯ صاحب نفسی ﭘﺮﺳﯿﺪن :
ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ دعا ﺑﻪ درگاه ﺧﺪﺍوند، ﭼی ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﯼ؟
ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: ﻫﻴچی...!
اﻣﺎ ﺑﻌﻀﯽ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺭو ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻡ مثل؛
ﺧﺸﻢ، نگرانی، ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ، ﺍﻓﺴﺮﺩﮔﯽ، ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻋﺪﻡ ﺍﻣﻨﯿﺖ، ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﭘﯿﺮﯼ ﻭ ﻣﺮﮒ...
✅ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺣﺎلمون ﺧﻮﺏ ﻣﯿﺸه، ﮔﺎﻫﯽ با ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻧﻬﺎ، خیال ﺁﺳﻮﺩﻩ تری داریم...
🤲الهی به برکت وجود بهترین معلم عالم حجت بنالحسن ارواحنا فداه غم و غصه ها از وجودتون دور بشه...✨
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
@Tanhamasir_Sb
࿐᪥•💞﷽💞•᪥࿐
🌺 #حدیث_روز
✍ امام محمدباقر «علیه السلام»⇩:
↫✙ 🧕در زمان حضرت مهدی [عج الله تعالی فرجه الشریف] علوم و حکمت را آنچنان خواهید آموخت که یک زن خانه دار در منزل خودش طبق قرآن و شیوه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم حکم خواهد کرد.👌💯
📚{بحارالانوارج۵۲ص۳۵۲}
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
@Tanhamasir_Sb
✨﷽✨
🌼نشانههای آخرالزمان
✍️آیت الله مجتهدی تهرانی(ره): شکم، خدا میشود؛ روزگاری میآید که مردم شکمهایشان، خدایشان است و حواس آنها به شکمهایشان است. همین الان که شما در حال نماز خواندن بودید، عدهای دم در نانوایی بربری و سنگکی ایستادهاند. اینها شکمهایشان، خدایشان است.
زنان قبله میشوند؛ روزگاری میآید که زن قبله میشود. هر چه حاج خانم بگوید فقط حرف حاج خانم! ولو امر به خلاف شرع هم بکند یا کار خلاف شرع بگوید چون محو اوست، نمیفهمد چه میگوید: "دختر باید چنین باشد، کت و دامن تنگ بپوشد، با این وضع به کوچه و خیابان برود" پدر مخالفت میکند، مادر با پدر درگیر میشود میگوید "تو قدیمی هستی! تو قدیمی فکر میکنی! چیه مقدس شدهای؟! بگذار دخترم آزاد باشد، میخواهد با رفیقش برود کوهنوردی." زنی که به فرمان شوهر باشد و از چیزهایی که شوهر متدینش میگوید اطاعت کند، او خیلی عالی است.
پول دینشان است؛ این حرف گریه دارد. کار به این جا میرسد که دین آدم، پولش میشود و دیگر به فکر حلال و حرام و خمس نیست، ربا میخورد و رشوه میگیرد و دزدی میکند.
شرافتشان به متاعشان است؛ مبل و صندلی و ماشین و خانه گچگیری شده و استخر و.. اگر اینها را نداشته باشد، کسی محلش نمیگذارد. قدیم اینطور نبود، قدیم هرکس متدینتر بود مورد احترام بود، اما الان هرکسی پول دارد و ماشین دارد و خانه شمران و امثال آن مورد احترام است.
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
@Tanhamasir_Sb
تنها مسیری های استان سیستان و بلوچستان
🍃 این بار دوستش حسن به سخن آمد. سؤال کرد: «آیت الله خمینی رو میشناسی؟» گفتم: «نه.» گفت: «تو مُقَلِّ
📔 از چیزی نمیترسیدم
💌 برشهایی از زندگینامه خودنوشت #حاج_قاسم_سلیمانی
7️⃣ مرد مبارز
کمکم تظاهراتها در شهر شکل گرفت. دیگر نام امام و شناخت او منحصر به چند نفر نبود. یک عالمه انسان او را میشناختند و خواهان او بودند. حجم انقلابیهای کرمان آنقدر بود که میتوان گفت کرمان محوریت اساسی در انقلاب داشت. هاشمی رفسنجانی که البته آنوقت شناختی از او نداشتم، باهنر، حجتی، فهیم کرمانی، مشارزادهها، موحدیها، ساوه، جعفری، عمده علمای کرمان، به جز چند نفر، یکپارچه ضدشاه بودند.
🕌 حالا مسجدجامع و مسجد مَلِک محل اصلی تجمع انقلابیها بود. قبل از آن، مسجد قائم به دلیل وجود آیتالله حقیقی چنین بود؛ اما اکنون مسجدجامع به دلیل پیشنمازی و محوریت آیتالله صالحی، محور عمده تحرکات بود؛ پیرمرد نورانی کوتاه قدی که در حال کهولت سن بود، اما بهشدت مورد احترام و توجه عمده مردم کرمان. بعدازظهرها همه جمع میشدند. اخبار بهطور غیرسازمانی ردوبدل میشد. از تهران تا قم و شیراز، همه، از اطراف خبر داشتند و اخبار را به هم منتقل میکردند.
✊ اولین تظاهرات کرمان که روحانیت در صف اولش قرار داشت، شروع شد. آیتالله نجفی که در مسجد امام زمان عجلاللهفرجه پیشنماز بود، جلودار بود؛ مابقی روحانیت همراه او، و مردم پشت سر روحانیت. شعارها ابتدائاً حول زندانیان سیاسی و آزادی آنان بود. کمکم رنگوبوی ضدشاه گرفت. اما همانند یک شعله کوچک آتش که تبدیل به زبانههای سنگین میشود، فریاد «مرگ بر شاه» در سطح شهر پیچاند.
ارتش که آن وقت مرکز آموزش ۰۵ را داشت و در زمان سربازي برادرم چندبار به آنجا رفته بودم، دژبان، شهربانی، آگاهی، ساواک همگی فعال بودند؛ اما موج، بسیار بزرگتر از توان آنها بود. گرفتن یکی دو نفر و چند و حتی هزارنفر، اثری بر این موج نمیگذارد اصلا این اعداد چیزی نبود که بخواهد بر این موج سهمگین و عمیق توفنده اثر بگذارد.
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
@Tanhamasir_Sb
🚩 من و دوستانم که حالا علیجان و عبدالله هم به آن اضافه شده بودند، بیمحابا حرف میزدیم. صبح، اعلام تجمع در مسجد جامع شهر شد. این اعلام دهان به دهان، بیشتر از فضای مجازی امروز، تمام شهر را پر کرد! جوانهای انقلابی و تعدادی از علما، از جمله آیتالله صالحی، در شبستان جمع بودند. شهربانی، با جمع کردن کولی* که در همان حوالی شهر سُکنی داشتند، از دو طرف به مسجد حمله کرد. مسجدجامع دارای سه در ورودی بسیار بزرگ و مشابه هم بود.
🏍️ تازه موتورسیکلت زردرنگ سوزوکی ۱۲۵ خریداری کرده بودم. من از در قدمگاه که بازار کرمان بود، وارد شدم و موتورم را داخل یکی از کوچههای فرعی که از بازار منشعب میشد، پارک کردم. داخل مسجد جنبوجوش بود. پس از ساعاتی کُولیها از دو در شمالی و غربی مسجد، با حمایت نیروهای شهربانی و پاسبانها، حمله خود را شروع کردند. اول تمام موتور و چرخهای پارکشده جلوی در مسجد را آتش زدند. فریاد جوانها بلند شد که: «درها رو ببندید!»
🔺 به اتفاق واعظی و احمد به پشت بام شبستان مسجد رفتم. کولیها و پاسبانها با وحشیگری مشغول سوزاندن وسایل مردم
بودند. بعد هم چند موتور را آوردند پشت در مسجد و در را آتش زدند. از دو طرف، شلیک گاز اشکآور به داخل مسجد شروع شد. حالا در باز شده بود و حمله به داخل شبستان آغاز شد.
آیتالله صالحی را از پنجره شبستان به بیرون منتقل کردیم. به دلیل استنشاق گاز و کهولت سن، از حال رفته بود. روحانی سرخودی که بعداً با او رفيق شدم، به نام اسدی، با حرارت جوانها را تشویق به مقابله میکرد. مردم هم از در غربی مسجد در حال فرار بودند و هرکسی از در میخواست خارج شود، زیر چوبوچماق کُولیها سرودستش میشکست.
🔥 در وسط معرکه، کودکی را دیدم که وحشت زده گریه میکرد. ناخودآگاه داد زدم و رو کردم به پلیسی که به او حملهور شده بود. گفتم: «ولش کن!» آن قدر که با تندی و شدت این کلام را ادا کردم، احساس کردم لحظهای مردّد شد و ترسید.
🍃 بچه را بغل کردم و از در غربی خارج شدم. به سمت قدمگاه پیچیدم. موتور سالم بود. با احمد سوار موتور شدیم. یک گله پاسبان از جلوی ما درآمدند. تا خواستیم از کنار آنها بگذریم، ده تا پانزده باطوم به سروصورتمان خورد.
* کُولیها (Roma، شربتی، گورونی) نژادی اسرارآمیزند که قرنها پیش از هند به ایران و سرزمین های دیگر کوچ کردند. عجیب و بیخانمان و منزوی زندگی میکنند و به گدایی و فالگیری و رقاصی و سیاه بازی و... مشغولاند.
❤️ #رفیق_خوشبخت
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
@Tanhamasir_Sb