eitaa logo
تنهامسیری‌های استان یزد
2هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
4.2هزار ویدیو
49 فایل
✵🍃🌸﷽🌸🍃✵ ✅ کانال رسمی تنهامسیرآرامش در یزد جایی برای رسیدن به زندگی عالمانه و مومنانه همراه با لذت و نشاط ادمین پاسخگو و ثبت نام ⬇ @TanhamasirYazd تبلیغ و تبادل نداریم ✤ ⃟ ⃟ @Tanhamasir_Yazd
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔همه تو خواب ناز بودیم که قاسم شهید شد؛ اصن اسمش قاسم بود، می‌گفت بی خوابی ها مال من تو راحت بخواب؛ قاسم بود دیگه تقسیم می کرد. رفقا خبری در راه است... ✤ ⃟ ⃟ @Tanhamasir_Yazd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
23.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸سرود سردار دلها به مناسبت سومین سالگرد ✅ اثر جدید و زیبا از گروه سرود عاشقان ولایت یزد ✤ ⃟ ⃟ @Tanhamasir_Yazd
بامداد سࢪدے... ❄️ خبࢪے آوࢪدند... کہ‌ هنوز... سࢪدیش دࢪ جاݩه... تلخے ش دࢪ ڪامه...!!!!🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام علیکم ضمن‌ عرض تسلیت به مناسبت سالروز شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی 🥀 سوالات مسابقه اسلام و یهود را خدمت شما بزرگواران ارسال می کنم ان شالله تا آخر هفته فرصت دارید تا پاسخ ها رو برامون بفرستید چند نکته ✅ سعی کنید زیباترین و کوتاه ترین پاسخ ها رو برامون بنویسید ✅ اگر فرصت تایپ ندارید جواب ها رو به صورت ویس هم میپذیریم 😊 ✅ پاسخ ها رو فقط به این آیدی بفرستید👇 @sardaredelha67 ✅ ان شاء الله به زیباترین پاسخ ها، جوایز ناقابلی، اهدا خواهد شد🎁
بسم‌الله الرحمن الرحیم سوالات مبحث __________________________ 1) یهود برای مقابله با اسلام سه برنامه طراحی کرده بود. آن ها را نام ببرید 📝📝📝📝📝📝📝📝📝📝 2) چرا پیامبر تا قبل از جریان غدیر، امامت حضرت علی علیه السلام را اعلام علنی نکردند؟ 📝📝📝📝📝📝📝📝📝📝 3) آیه '' ات ذی القربی حقه '' در باره چه موضوعی نازل شد؟ 📝📝📝📝📝📝📝📝📝📝 4) یهود بعد از شهادت پیامبر صلی الله علیه وآله، برای از بین بردن اسلام چه برنامه ای داشت و بزرگترین مانع چه کسی بود ؟ 📝📝📝📝📝📝📝📝📝📝 5) حضرت فاطمه سلام الله علیها برای دفاع از ولایت با چه موضوعی بیرون آمدند و چگونه آن جماعت را رسوا کردند؟ 📝📝📝📝📝📝📝📝📝📝 6) چرا با وجود اینکه حضرت‌ علی علیه السلام و اصحاب در خانه بودند حضرت فاطمه سلام الله به پشت در رفتند ؟ 📝📝📝📝📝📝📝📝📝📝 7) بعد از شهادت حضرت زهرا سلام الله، حضرت علی علیه السلام چگونه مکتب شیعه را زنده نگه داشتند ؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تصاویر وصیت نامه تصویری.pdf
4.69M
تصویری سردار دل ها، سلطان عشق و اخلاص و سرباز ولایت ، شهید سلیمانی بسیارررر زیبا تصاویر رنگی متناسب با مطالب قابل استفاده برای فضاسازی محیط های مختلف •┈••••💫•🌿🌺🌿•💫•••┈•
‍ ◾️تکه ای از کفن حاج قاسم ▪️مستندسازی بخشی از مراسم حاج قاسم به تیم ما محول شده‌ بود. برای تجهیزات هم یک ماشین داشتیم و جرثقیل و داربست با آن درست کردیم تا عکاس‌ و فیلمبردارهای تیم‌مان و هرکسی که می‌خواست عکاسی کند سوار آن شود و راحت عکس بگیرد. شب قبل از مراسم ماشین را جلوی ورودی دانشگاه تهران در خیابان ۱۶ آذر گذاشتیم و روز بعد هم یک ساعت قبل از اینکه جمعیت از راه برسد با بچه‌های تیم کنار ماشین حاضر شدیم. کم‌کم سایر گروه‌های خبری و رسانه‌ای هم آمدند و مستقر شدند. برنامه تشییع که آغاز شد. سردار دینی معاون هماهنگ کننده سپاه تهران بالای ماشین رفت. کمی که جلو رفتیم دیدم سردار سرش را از داربست بیرون آورده و شروع به دادزدن می‌کند:«پیرمرد! پیرمرد» برایم عجیب بود که دارد با چه کسی شوخی می‌کند! دیدم سردار باقرزاده رئیس کمیته جست‌وجوی مفقودین که پایین ماشین ایستاده را صدا می‌زند. اما سردار باقرزاده جواب نمی‌داد. وقتی هم که نگاهش کرد گفت:«نمی شناسمت!» دینی ادامه داد:«بیا بالا» باقرزاده جواب داد:«نمیام» دینی گفت:«چیه پیر شدی نمی‌تونی بالا بیای؟» باقرزاده وقتی این جمله را شنید اومد بالا و من هم تا نزدیکم شد بغلش کردم. ۲ساعتی پیش ما بود. باهم صحبت کردیم. حتی گفتم سردار داستان کهف الشهدا را برایمان تعریف کن. وقتی کمی تعریف کرد. گفتم که این به درد ما نمی‌خورد دوست دارم همه‌اش را بگویی برای همین گفت که یک روز قرار دوتایی بگذاریم و همه چیز را برایم کامل تعریف کند. بعد باهم عکس دوتایی گرفتیم و خبری‌ها هم آمدند و مصاحبه‌شان را با او گرفتند. بعد او هم خداحافظی کرد و رفت. 🔸اما چند دقیقه بعد دیدم پسری که همراه سردار بود دوباره برگشته و آمده بالای ماشین. با صدای بلند گفت:«آقا سهیل کیه؟» با تعجب گفتم:«منم چی شده» گفت:«سردار یه امانتی به من داده که باید به شما بدم.» فکری شدم و با خودم گفتم سردار باقرزاده بخواهد به من امانتی بدهد؟ توی این فاصله آن پسری که آمده بود دست کرد داخل جیبش و یک تکه پارچه سفید درآورد و به من داد. با تعجب دستش را نگاه کردم که گفت:«سردار سلام رسوند. گفت که بگم این پارچه یه تیکه از کفن حاج قاسم هستش که دیشب که داشتیم حاجی رو کفن میکردیم برای خودم برداشتم. بهم گفت اینو به اون پسره که رو ماشین بود یا یعنی شما که آقا سهیلی برسونم. این واسه شماست.» جا خوردم. پارچه را از دستش گرفتم و یکباره همان جا کف ماشین نشستم و زیر گریه زدم. حاجی هدیه‌اش را داده بود... 💬 سهیل آقارُخی 💯@Tanhamasir_Yazd