eitaa logo
تنهامسیری‌های استان یزد
2هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
4.2هزار ویدیو
49 فایل
✵🍃🌸﷽🌸🍃✵ ✅ کانال رسمی تنهامسیرآرامش در یزد جایی برای رسیدن به زندگی عالمانه و مومنانه همراه با لذت و نشاط ادمین پاسخگو و ثبت نام ⬇ @TanhamasirYazd تبلیغ و تبادل نداریم ✤ ⃟ ⃟ @Tanhamasir_Yazd
مشاهده در ایتا
دانلود
رائفی پور۸_۲۰۲۴_۰۱_۲۱_۰۸_۵۰_۰۴_۶۸۶.mp3
2.47M
「🌱」 «قسمت هشتم » « اصلِ ، دایره طلایی ترک گناه ...» 💯 گوش دادن به این صوت توصیه میشود ✤ ⃟ ⃟ @Tanhamasir_Yazd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امشب عزای امام عالمین است دل را هوای قبر غریب کاظمین است باب الحوائج امشب حاجت روا گردیده مهدی به یاد جدش، صاحب عزا گردیده آجرک الله یابقیة الله 🏴شهادت امام موسی کاظم (عليه‌السلام)تسلیت باد🏴 @Tanhamasir_Yazd
7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😳 میگن ما چون سابقه انقلابی داشتیم باید از بقیه بیشتر بخوریم ... ✤ ⃟ ⃟ @Tanhamasir_Yazd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•┄❁بِـسْـم‌‌ِاللّٰه‌ِالࢪَّحمن‌ِالࢪَّحیمْ❁┄• در مظلومیت امام کاظم همین عکس بس...💔 🔘شهادت امام موسی کاظم رو خدمت آقا امام زمان و رهبر معظم انقلاب و شما بزرگواران تسلیت عرض میکنیم. 🌺ان شالله ما و اولاد ما شیعه واقعی حضرت و همیشه و در همه حال پیرو دستورات ائمه بزرگوار باشیم ..... ✦‎࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasir_Yazd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 یک توبیخ شیرین! 🔻ماجرای برخورد زیبای امام کاظم(ع) با بُشر حافی ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasir_Yazd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلیل شرکت کردن در انتخابات از نظر قرآن... توصیه میکنم گوش کنید و به گوش بقیه هم برسونید👌 @Tanhamasir_Yazd
رائفی پور۹_۲۰۲۴_۰۱_۲۱_۰۸_۵۱_۴۳_۴۶۳_۲۰۲۴_۰۱_۲۱_۰۸_۵۴_۰۴_۳۹۶.mp3
2.55M
「🌱」 «قسمت نهم » «اصلِ ، فاصله انداختن بین گناهان ... » 💯 گوش دادن به این صوت توصیه میشود @Tanhamasir_Yazd
بسم‌الله «ولی من رای میدم. چون پسرم اتیسم داره.» همینکه جمله‌ام تمام شد با ترمز محکم و ناگهانی راننده، همه هُل خوردیم سمت جلو. نمی‌دانم خشونت توی ترمزش به خاطر تعجب بود یا از مخالفت صریح و قاطعم با حرف‌هایش جا خورد. مسافران در حال نچ نچ داشتند خودشان را به عقب بر می‌گرداندند که راننده پنجره‌اش را پایین کشید تا صدای «گوسفند» گفتنش به ماشین جلویی برسد. از پنجره باز شده، سوز هوای بهمن‌ماه می‌خورد توی صورتم و مرا با خودش به بهمن پارسال می‌برد؛ وقتی که توی همین تاکسی‌های سبز رنگ نشسته بودم و بین انگشت‌هایمْ کاغذ آدرس داروخانه‌ای در کوچه پس کوچه‌های جنت‌آباد شمالی را فشار می‌دادم. یک واسطه بهم اطمینان داده بود که آنجا رسپیریدون دارد؛ قرصی کوچکتر از عدس. اندازه نقطه‌ای که توی زندگی پسرم بین کلمه مرگ و زندگی فاصله می‌انداخت. پسر دو ساله من، درکی از ارتفاع نداشت. این یک نوع کم‌حسی در اتیسم است. بدون آن قرص، ممکن بود خودش را از هر بالا بلندی به پایین پرتاب کند. آن سطح مرتفع می‌خواست مبل باشد یا قله‌ی سرسره‌ای در پارک. می‌توانست پشت بام خانه‌ای سه طبقه باشد یا پنجره باز ماشین در حال حرکت. وقتی به مقصد رسیدیم هوا تاریک شده بود. رفتم توی داروخانه خلوت. ناخودآگاه با صدای پایین‌تر از معمول از مرد پشت شیشه پرسیدم رسپیریدون دارید؟ مرد چند ثانیه‌ای به من نگاه کرد. انگار می‌خواست از دزاژ استیصال صورتم شناسایی‌ام کند که آیا واقعا کودک اتیستیک دارم یا نه. منتظر جواب دستگاه خیالی دروغ‌سنجی‌اش نماندم. نسخه را از کیفم بیرون کشیدم و گفتم «آقا بخدا برای همین کاغذ ۳۷۰ تومن پول ویزیت روانپزشک اطفال دادم. ثبت اینترنتی هم هست. می‌تونید کدملی بچه‌مو چک کنید.» بغض اگر چهره داشت، در آن لحظه حتما شکل من بود. سراغ رایانه‌اش نرفت. فقط جوری با احتیاط و آهسته برگه قرص را روی پیشخان گذاشت که انگار داریم کوکائین رد و بدل می‌کنیم. تشکرکنان قرص را توی دستم فشار دادم. هنوز در خروجی را باز نکرده بودم که صدای مرد توی داروخانه پیچید: «خانم این آخریش بود. دیگه اینجا نیاین.» آنجا به اشک‌هایم اجازه ریختن ندادم. اما کمتر از یک هفته بعدْ دیگر دلیلی برای اختفای اضطرابم نداشتم و می‌شد راحت و رها گریه کنم. توی تاکسی بودم. قرص‌های تو برگه یا بهتر بگویم، روزهای آرامش خانه‌مان، تمام شده بود. صبح زود، کاسه‌ی چه کنم را برداشته بودم تا آن را سمت متصدی داروخانه سیزده آبان بگیرم. راننده، رادیو را برای اخبار ساعت هفت روشن کرد. گوینده اخبار، اول مطمئن‌مان کرد که اینجا تهران است؛ و صدا، صدای جمهوری اسلامی ایران. بعد جوری که انگار مخاطبش فقط خود خود من باشم متن اولین خبر را خواند: «دانشمندان ایرانی توانستند قرص رسپیریدون را بومی‌سازی کنند. ماده اولیه این دارو در لیست جدید تحریم‌ها علیه ایران قرار داشت. این دارو برای درمان و کنترل اتیسم به کار می‌رود...» نه صورتم را پوشاندم و نه صدایم را پایین آوردم. اشک شادی که پنهان کردن ندارد. شیرین‌تر این که تنها بیست روز بعد، همسرم با سه برگه رسپیریدون از داروخانه‌ی محله‌مان به خانه آمد. من رای می‌دهم چون پسرم اتیسم دارد. چون می‌دانم اگر با صندوق‌های خالی اقتدار و امنیت این مملکت خال بردارد، هزاران مادر نگران مثل من، باید برای داروهای ساده‌ای مثل تب‌بر و سرماخوردگی، مسیر پر رنج مرا طی کنند. تازه معلوم نیست آن موقع اصلا سیزده آبانی باشد... صدای بوق ممتد راننده مرا به بهمن ۱۴۰۲ و حوالی انتخابات برگرداند. زنی با غیظ داشت راجع به چای دبش و قیمت گوشت و شاسی‌بلندهای نماینده‌ها حرف می‌زد. پسر جوان کنارش که نگاه خیره‌ی معذب‌کننده‌ای به یقه‌ی باز زن داشت، در تایید حرفش گفت: «آدم یه گوسفند توی مراتع سوییس باشه شرف داره به اینکه یه شهروند باشه تو این مملکت خراب شده» خواستم بگویم خیلی از مردمان سرزمین‌های جنگ زده اطرافمان هم رفتند سوییس؛ منتها مثل گوشت گوسفندی، قلب و چشم و کلیه‌شان با قاچاق اعضای بدن رفت توی فریزرهای اروپا نه مراتع سرسبزش! اما نمی‌شد. چون هم به مقصد رسیده بودم و هم بعید بود پسرک خبری از آمار شهروندان ربوده شده یا مفقود شده‌ی لیبی و عراق و سوریه، در خلال جنگ‌های داخلی‌شان داشته باشد. در را که برای پیاده شدن باز کردم از راننده پرسیدم: «این عبارت *آهسته ببندید* که زیر دستگیره نوشته رو خودتون میدید بزنن یا سازمان تاکسی‌رانی برای همه ماشینا میزنه؟» راننده که انگار سر درد و دلش باز شده باشد گفت: «نه خواهر من! خودم زدم. خون دل خوردم تا این ماشینو خریدم. مردم مراعات نمی‌کنن که! باید خودم حواسم بهش باشه. به امید به این و اون باشیم که کلامون پس معرکه است.» با خنده‌‌ام تاییدی نثارش کردم و گفتم: «چقدر خوبه آدم به چیزی که مال خودش می‌دونه تعلق و تعصب داشته باشه، حالا چه ماشینش باشه، چه وطنش!» @Tanhamasir_Yazd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•┄❁بِـسْـم‌‌ِاللّٰه‌ِالࢪَّحمن‌ِالࢪَّحیمْ❁┄• عرض سلااام و ادب و احترام بر شما سروران والاقدر ☺️🌺 الهی صبح زمستونی دل انگیزتون قرین خیر و نیک‌بختی و آغازگر خوشی‌هاتون باشه🤲 امیدوارم حالتون خوووب و احوالتون خووبتر باشه پیشاپیش عید شکوفایی خوشبوترین گل هستی ، پیامبر مهربانی‌ها رو محضر مبارکتون تبریک عرض میکنیم 😍 امروز با نثار شاخه های گل 🌸صلوات🌸 محضر حضرت ختمی مرتبت و ائمه هدی علیهم السلام شریک شادی اهل بیت نبوت می شیم... ✦‎࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasir_Yazd
پیامبر گرامی اسلام (ص): هر انسانی بتواند کار حرامی انجام دهد و آن را از ترس خداونـد انجام نـدهد، خداونـد در همین دنیا بهتر از آن را به وی می‌دهد. ✤ ⃟ ⃟ @Tanhamasir_Yazd