الحمدلله در خیلی از مدارس کشور از مباحث کانال تنهامسیرآرامش استفاده میشه.
معلمین عزیز و مدیران مدارس از مباحث درسهای یک فتنه و مهارت معنوی و رنج و ... در مدارس استفاده کنند و اثرات معجزه آسای اونا رو ببینند🌹🌹🌹
27.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ پویش زیبای عمامه بوسی و تقدیر از روحانیت
نجف آباد اصفهان.
#ارسالی_تنهامسیریها 🌺
سلام
بابت کانال خوبتون ازتون ممنونم
من سالن دار هستم محجبه و عاشق رهبر و کشورم هستم
تو سالنم سعی میکنم جهاد تببین داشته باشم خیلی وارد بحث حجاب نمیشم که مشکلی پیش بیاد اما در مورد شکرگزاری باهاشون صحبت میکنم سعی میکنم رفتارم به گونه ای باشه که خدای نکرده به کسی توهین نشه در مورد هدف دشمن و نبود امنیت و همچنین
🔸موضوع کشور سوریه حرف میزنم اونم تا جایی که بدونم حرفم تاثیر داشته امیدوارم بتونم گام هر چند کوچیک برای دفاع از رهبر عزیزم و کشورم بردارم
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
#ارسالی_تنهامسیریها 🌺 سلام بابت کانال خوبتون ازتون ممنونم من سالن دار هستم محجبه و عاشق رهبر و کش
✅ آفرین. این یکی از مهم ترین مسائلی هست که همه باید بهش توجه کنند.
توی جهاد تبیین اصلا از بحث حجاب شروع نکنید. سعی کنید تا اونجا که میشه غیر مستقیم حرف بزنید.
⭕️ اصلا نباید بحث رو از اختلافات شروع کرد. بلکه قبل از اینکه باهر کسی بخواید صحبت کنید باید ببینید چه اشتراکاتی دارید. از اشتراکاتتون صحبت کنید
👈🏼 با مخاطب همدردی کنید. باید جوری صحبت کنید که احساس کنه شما درکش میکنید.
⭕️ مخاطب نباید احساس کنه که شما از همون اول میخواید قانعش کنید. خیلی وقتا اصلا نیاز نیست کسی رو قانع کنیم. همین که یه جرقه مثبت توی ذهنش شکل بگیره کافیه.
نفر بعدی که بیاد جهاد تبیین کنه کار رو جلو میبره.
29.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❇️ نمونه ای از جهاد تبیین
🔸 نکاتی که باید در جهاد تبیین رعایت شود
🔹 حجت الاسلام حسینی
InShot_۲۰۲۲۱۱۰۸_۲۱۲۶۴۵۶۹۶_۰۸۱۱۲۰۲۲.m4a
9.05M
#خاطرات_یک_مشاور
#حضرت_دلبر
#قسمت_سی_و_دوم
📚 شبهای پاییز با داستان حضرت دلبر
#فایل_صوتی
با صدای نویسنده :
✍صالحه کشاورز معتمدی
🇮🇷 @tanhamasiraaramesh
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
🖋به نام خداوند مهر آفرین ... 📕داستان #حضرت_دلبر 🔍 #قسمت_سی_و_یکم جمیله با حمایتها و تشویقهای م
🖋به نام خداوند مهر آفرین ...
📕داستان #حضرت_دلبر
🔍 #قسمت_سی_و_دوم
امیر بعد از ورشکستگی شرایط سختی را گذراند
بیشتر بار بدهی ها را تنهایی به دوش میکشید تا ما سختی نبینیم
من هم از ۷ صبح تا ۹ شب کار میکردم بیشتر ساعات روز هدا و مهدا اگه مدرسه نداشت را با خودم همراه می بردم ، هم موسسه و هم دفتر ، فقط دانشگاههایی که تدریس داشتم بچه ها پیش مامان معصومه که حالا حسابی تنها شده بود می ماندند.
این تلاشها از من زن پولسازی ساخت ، از همه تواناییها و تحصیلاتم استفاده میکردم برای کسب درآمد و کمک به امیر و زندگی و ادامه اهداف فرهنگی و آموزشی خودم .
این وسط دلم به حافظ شدن محمد خوش بود
تمام تلاش خودم را میکردم تا بچه ها این میزان کار کردن من و پدر را امری عادی بدانند و هیچ تنشی به خانه منتقل نشود ، امیر هم به خوبی همراهی میکرد ولی پیر شد ، در عرض دو سال به اندازه ده سال پیر شد
در همه آن روزها طبق آموزشهایی که دیده بودم با پیامها و تماسها با آغوش گرم و زبان شیرین ، با صرفه جویی و قناعت تلاش میکردم تا همسرم آرام باشد ، چرا که رضای امام زمانم در گرو آرامش و رضایت این مرد بود ، چون انگیزه داشتم کم نمی آوردم
خسته نمی شدم
محمد که ۱۵ ساله شد برایش جشن عبادت گرفتم
با یک کیک کوچک و کلی کتاب جدید که لا به لای ورقهایشان پسر بچه مرا به مردی کامل تبدیل کنند.
امیر از اینکه محمد ساعات زیادی را با مرتضی میگذراند ناراحت بود ، به وضوح حسادت میکرد و از من انرژی میگرفت .
نزدیک نوروز ۹۲ بود
طبق معمول محمد و مرتضی پی کارهای جهادی شب عید بودند و امیر کلافه
_ چه معنی داره الان ۷ شبه و این بچه هنوز تو اون پایگاهه
+ حق با توئه عزیزم حال این پسر پر رو میگیرم
اینجوری که حرف میزدم آرام میگرفت
+ ولی واقعا جای شکر داره ها ، ببین چه لقمه ای دادی به این پسر که برای کارهای جهادی خسته نمیشه ، هرچی داره از تو داره ، باید شکر کنیم به خاطر داشتنش ...
نرم میشد بعد از حرفهای من
_ طیبه جان من که نمیگم نره کار جهادی ، ولی خب از درسش نزنه ، فردا پس فردا کنکور کم نیاره
+ نگران نباش حالشو میگیرم ، برنامشو دقیق تر میریزم که از درسشم نمونه
رفتم آشپزخانه و به محمد پیام دادم :
+ گل پسر طیبه همین الان یه پیام قشنگ بده به بابا و آرومش کن
نگرانته
_ چشم عشقم
اینو بگم خوبه ؟
سلام پدر ببخشید دیر شد
+ نخیرم این چه پیامیه آخه
اینو براش بفرست :
سلام پدر
سلام سلطان
سلام ستون
ببخشید این پسر ناخلف خودتونو
باور کنید هر بسته ای که دست فقرا میرسونم یاد شما میوفتم که چقدر خیر هستید
امشب زودتر میام یه کشتی با هم بزنیم باشه
_ چشم مادر ...
خدا شما رو برام نگهداره
الان میفرستم براشون
باید میانداری میکردم تا هیجانات مثبت محمد با مرتضی خالی شود و امیر هم آرام بگیرد
اگر مرتضی نبود محمد این میزان تقوا و شور کار کردن برای خدا را نداشت
امیر در عین همه خوب بودنهایش برنامه ای برای رشد شخصیتی و معنوی بچه ها نداشت
ولی هیچ وقت اجازه ندادم بچه ها متوجه تفاوتهای اعتقادی پدرشان شوند
همیشه ویترین پدر یک پدر معتقد بود
امیر برای ساختن این ویترین کمکم کرد
آن شب هم بعد از نماز سجده شکر کردم
خدایا شکرت
درسته اوضاع مالی سخت شده
ولی داشتن این ۳ تا بچه باهوش و باتقوا یه دنیا می ارزه
خدایا کمکم کن تا حواسم به همه باشه ...
با گسترش و نفوذ داعش در منطقه زندگی من و راحله هم تغییر کرد ...
✍ صالحه کشاورز معتمدی
🇮🇷 @tanhamasiraaramesh
تمام روزها و شب هایی که
بدون شما گذشت ،
قلبی رو ساخت که
فقط با گرمی دستتون آروم میگیره ...
برگرد حضرت خورشید قلبم ...
امام زمان من ...
مهدی جانم ...
🇮🇷 @tanhamasiraaramesh
#صبحتان_بخیر_حضرت_آرامش_دلم
┄┅─✵💝✵─┅┄
بنام و با توکل به
اسم اعظمت
میگشاییم دفتر
امروزمان را
ان شاالله در پایان روز
مُهر تایید
بندگی زینت
دفترمان باشد
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
┄┅─✵💝✵─┅┄