ز همه دست کشیدم که تو باشی همهام
با تو بودن ز همه دست کشیدن دارد....
السلام علیک یا صاحب الزمان🌱
سلام ، صبحتون پر از خیر و برکت🌿
🙏@tanxxGOD
🌸بسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحِیم🌸
❣️تلاوت دسته جمعی قرآن کریم هدیه به روح پاک و مطهر همه شهدا برای تعجیل در فرج آقا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف انشاءالله
صفحه ۴۸
#قرآن_کریم
🙏ذکر روز یکشنبه : یا ذالجلال والاکرام (ای صاحب شکوه و بزرگواری)
🙏@tanxxGOD
دعای جوشن صغیر
✍فراز سیزدهم
🌱فَلَكَ الْحَمْدُ يَا رَبِّ مِنْ مُقْتَدِرٍ لَايُغْلَبُ، وَذِى أَناةٍ لَايَعْجَلُ، صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاجْعَلْنِى لِنَعْمائِكَ مِنَ الشَّاكِرِينَ، وَلِآلائِكَ مِنَ الذَّاكِرِينَ
🌿پس تو را سپاس ای پروردگار که توانای شکستناپذیری و بردباری که شتاب نورزی، درود فرست بر محمّد و خاندان محمّد و مرا بر نعمتهایت از سپاسگزاران و در برابر عطاهایت از یادکنندگان قرار بده
#جوشن_صغیر
#فراز_سیزدهم
📚مفاتیح الجنان
🙏@tanxxGOD
7.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸فرازهایی از دعاهایی که حضرت مهدی برای برطرف شدن مشکلات شدید به مردی آموختند :
🌱ماشآءَاللَّهُ لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلّا بِاللَّهِ، ماشآءَاللَّهُ لاماشآءَالنَّاسُ، ماشآءَاللَّهُ وَإِنْ کَرِهَ النَّاسُ...
🎙با نوای حسین حقیقی
(دارالسلام: ۲۶۶/۲ )
#خدایا_شکرت
🙏@tanxxGOD
🌱خدایا میدونم همیشه کنارمی
☘همیشه حست میکنم
🌿تو بدترین شرایط نذاشتی زمین بخورم،دستمو از اون بالا گرفتی
🍃همیشه آسمونت برام مثل یه آغوش باز بود...
🌾هروقت نگاه کردم به آسمونت آروم گرفتم،تو چقد بزرگی ...چقد زیبایی...
🍂تو اولین و آخرین کسی هستی که آغوشش به روم بازِ...
🌿دستامو رها نکن ،،من تو بدترین شرایطم نذار زمین بخورم..
#خدایا_شکرت❤️
🙏@tanxxGOD
بگو: خداست که شما را از آن تاریکیها نجات میدهد و از هر اندوهی میرهاند، باز هم به او شرک میآورید.☁️🌿
#نعمت
#کفران_نعمت
‹ انعام، آیه ۶۴ ›
🙏@tanxxGOD
💠 روزی مقدّر
🔹 امام علی علیه السلام:
هرگز کسی که در پی کسب روزی است، نمی تواند سهم تو از روزی ات را بگیرد و آنچه برای تو مقدر گشته، بی کم و کاست به تو خواهد رسید.
🔆 لَنْ يَسْبِقَكَ إِلَى رِزْقِكَ طَالِبٌ، وَ لَنْ يَغْلِبَكَ عَلَيْهِ غَالِبٌ، وَ لَنْ يُبْطِئَ عَنْكَ مَا قَدْ قُدِّرَ لَكَ.
نهج البلاغه/حکمت379
✍🏼 این روایت به افراد تنگ نظری اشاره دارد که افراد جدید را در شغل و حرفه ی خودشان تحمل نکرده و آنها را باعث کاهش روزی می دانند.
#دریافت_روزانه_حدیث
#افزایش_برکت_و_روزی
خدایا شکرت بابت دوستان خوب که درمسیر زندگیم قرار دادی خدایا شکرت که هوامو داری خدایا شکرت برا کار پسرم خدایا شکرت بابت سلامتی خدایا شکرت که پناهی خدایا شکرت که رزاقی
▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬
#ارسالی_مخاطبین
🙏@tanxxGOD
خدایا شکرت که قسمت شد بیام زیارت امیرالمومنین خدایا شکرت که به خواسته ام زیارت کربلا رسیدم خدایا ممنونم
▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬
#ارسالی_مخاطبین
🙏@tanxxGOD
«نشستم کنار و دادمش دست خدا»
✍ماهان هفت ماهه بود!
اولین بار اسمش را وقتی یک روزه بود در لیستِ عملهای صبحِ اتاق عمل کودکان دیدم!
با یک بیماری مادرزادی بدنیا آمده بود، آن هم از نوع شدیدش که نیاز داشت به چندین مرحله عمل.
وقتی آمد دلم را به خودش گره زد بیش از بچههای دیگر. و من میدانستم این حالت اتفاقی نیست و قرار است نکتهای از دریچهی جانِ پاک ماهان به کتاب زندگی من اضافه شود که شد ...
با فاصلههای متفاوت، هر چند وقت یکبار مهمان ما میشد و بخشی از جراحیاش انجام میگرفت و میرفت تا دفعهی بعد.
هفت ماهه بود که آخرین بخشِ عملش را باید انجام میدادیم و برای همیشه میرفت به جنگ زندگی.
یادم نیست از کجا، ولی میدانم از یکی از شهرهای جنوب میآمدند تهران، و برای هر عملش کلّی مصیبت و سختی داشتند تا ماهان مرخص شود و برگردند.
اما من هرگز ندیدم صورت مادرش کمی اندوه داشته باشد. کمی نگرانی، یا حتی کمی ترس!
آنقدر هر بار به صورت این زن، لبخند بود که همان اولها شک کردم نکند واقعاً مادرش نباشد.
اما او مادرِ ماهان بود، مادر قوی و قدرتمند ماهان... که شاید بزرگترین سرمایهی ماهان در زمین بود.
بار آخر که باید ماهان را بعد از عمل به آیسییو تحویل میدادم، مادرش کمی عقبتر از پرستار ایستاده بود.
خوب میشناختمش، و راستش دیگر برایم با بقیه مادرها فرق میکرد! محبتی همراه با یک احترام و عزّت فوقالعاده در قلبم نسبت به او شکل گرفته بود.
ماهان که منتقل شد، جلو آمد و گفت: هربار که آمدم اینجا شما ماهان را از من گرفتید و بردید، و باز شما او را به ما تحویل دادید و من میدیدم که بیشتر از من مراقبش هستید، مادرانه بغلش میکنید، از شما برای همهی اینها ممنونم.
گفتم: این که وظیفهی ماست و غیرِ این باشد مسئولیم.
اما یک چیزی در شما، مرا حیرتزده کرده است. راستش را بخواهید من مریضِ مثلِ ماهان زیاد داشتهام. ولی مادر مثل شما تا الآن ندیدهام. ماهان چندین بار مهمان ما بوده و هر بار چندین ساعت زیرِ عمل.
تا امروز من شما را حتی یکبار هم نگران و پریشان ندیدم.
همیشه لبخند زدید، همیشه عقبتر از پرستار و پزشک ایستادید و با نهایتِ اطمینان اجازه دادید کارشان را بکنند. من به عنوان یک مادر که حالِ این لحظههای شما را میفهمد به شما افتخار میکنم.
گفت: ما سالها فرزنددار نمیشدیم. هر چه دوا درمان کردیم نشد...
ماهان هدیهی خدا بود به ما. من به اصرار نگرفتمش از خدا. از همه جا که ناامید شدم، تازه آرام شدم، نشستم کنار و فقط دعا کردم و بقیه کار را سپردم به خدا.
وقتی ماهان آمد به دنیا و بیماریاش معلوم شد هم فهمیدم شفایش هم دست آدمها نیست.
برای همین نشستم کنار و دادمش دست خدا.
هر بار که پرستاری او را نوازش میکرد میدیدم که خدا دارد نوازشش میکند. هر بار که حالش بهتر میشد، میدیدم که خدا دارد تیمارش میکند. من قربان صدقههای شما و دلواپسیِ شما را هم برای ماهان، قربان صدقهی خدا میدیدم.
آدم که خدا را پیِ کارِ بچهاش بفرستد، دیگر چه غصه دارد؟
خدا دارد آدمهایِ خودش را، که وقتی نیستی بهتر از تو مراقبِ امانتت باشند.
هیچ نداشتم بگویم!
دستانش را گرفتم و گفتم : من خدا را شکر میکنم که ما اینجا کارگرانِ خدایِ قدرتمندِ شماییم و خدا ما را برای مراقبت از ماهانِ شما انتخاب کرد.
شاید این بالاترین سرمایهی ما باشد در زمین: «کارگریِ خدا»
شاید امروز ماهان پسری ۱۵ ساله یا کمی بیشتر باشد ... ولی خاطرهی مادر ماهان ۱۵ سال است که دارد در من به تولید صبر کمک میکند!
#داستان
🙏@tanxxGOD
🌱«یَا رَبِّ إِنَّ لَنَا فِیکَ أَمَلاً طَوِیلاً کَثِیراً.»
💚خدایا ما رو تو خیلی حساب کردیم...
🌱خدای من
میان این همه چشم
نگاه تو تنها نگاهی ست که مرا
از هر نگهبان و محافظی بی نیاز میکند
نگاهت را در این شبهای پاییزی
برای تمام عزیزان و دوستانم آرزو میکنم.
آمین یا رَب...🍃
#شکر_خداوند
🙏@tanxxGOD