May 11
May 11
گفت و گوی پسر آقای بووووووق در ملاقات با برادرش در زندان
دردم از شام است و درمان نیز هم 🍛
سفره ام آجر شد و نان نیز هم 🍽
شد خوراک من فقط کنسرو و آب
حاصل اش باد است و باران نیز هم💦💨😂
کاش اکنون پیش بابا بودم و
توی رفسنجان، فسنجان نیز هم
گونه هایم بوس میخواهد از او
جای او خالی و مامان نیز هم😁
هر چه میدان است بر نامش بزن
یک خیابان، یک اتوبان نیز هم😬
پیش قاضی فکر مَلّق بازی ام
چون شدم نادِم ،پشیمان نیز هم😞
جیک و پوکم را خبر دارد رئیس
کُلُهُم ، پیدا و پنهان نیز هم🙊
حکم قاضی را به دستم داده اند
دست من شل گشت و لرزان نیز هم😢
درد دارد حکم قاضی اینچنین
حکم، شلاق است و زندان نیز هم😱
#حمید_مقدم
#طنز
یک پسر با یک ژیان هندلی
با چراغ و اگزوز و بوقِ گِلی
مثل یک سی ساله مخ میزد ولی
زیر هیجده سال بود و فسقلی
پر زبون مثل عمو قناد بود
کله اش اما شبیهِ قلقلی
دختری را دید و گفت : «بپر بالا »
قربون شکلت که اِنقدر خوشگلی🙈
با چنین حُسنِ جمالی پس چرا؟
توی پارک و کوچه ها اینطور وِلی؟؟!
چون پرید بالا چنین آن نرّه خر
گفت میرم سمت آب و ساحلی😬
گفت می ترسم من از دریا و آب
چون که یکهو می شوم مثل اِلی😱
گفت باشد، بستنی آورد و گفت
قربون چشمات نداره قابلی
ناظم مدرسه اومد ناگهان😄
حضرت استاد بانو بیگدلی
دخترک فریاد زد: ای وای میخواد...😱😱
تو سرم خالی کنه دقّ و دلی
گفت ناظم من که میدانم شما
واسه حرفم احترامی قائلی
توی گوشش گفت : ای فرزند من
از وجود خود چرا پس غافلی
دوستی با او تمامش مال اوست
جز ضرر بر تو ندارد حاصلی
من که میدانم درون قلب خود
مهربان هستی و پاکیزه دلی
گر بپوشانی خودت را بهتر است
بعد از آن دیگر نباشد مشکلی
مثل مروارید هستی دخترم
با صدف باشی همیشه کاملی
#حمید_مقدم
یکی کودکی دید صاحب جمال
ولی سیرتی داشت پرابتذال
پسر بود و تُقس و پر از دردسر
چو همواره دارد نشان از پدر
به وقت کلاس از خودش دَر کند
صداهای ناجور و عَر عَر کند
سرش را برون کرد از پنجره
چنان پاره می کرد آن حنجره
معلم دگر طاقتش طاق شد
ز خشمش به سقف و در الصاق شد
لگد بر تن طفل زیبا زند
به هر جا که می دید تیپا زند
گمان کرد دیگر که اخراجی است
ندانست دردانه حاجی است
مدیر آمد و گفت درگوش او
چه کردی تو با این پسر ای عمو!!!
که او صاحب مال و مکنت بُود
اگر چند فرزند نکبت بُود
که بابای او صاحب مدرسه است
که ما هر چه داریم از این سلسله است
چو احضار کرد آن پدر را مدیر
فرو رفت بر صندلی چون خمیر
معلم که اینگونه مبهوت شد
خودش از زمین با لگد شوت شد
چو هرکس درافتاد با خونِ خوب
چنین رفته با کله در توی جوب
#حمید_مقدم
@tanzmoghadam
گویا بعد از ظریف، جهانگیری هم تحریم شد
دیدم که ظریف آمد، گفتا به جهانگیری
زین پس بشوی بایکوت، هر جای جهان...، گیری!😐
دیگر نتوانی تو، از مرز برون آیی
مقصد ز بلیط ات را، #باید همدان گیری😁
آن پورشه و لکسوس را، دیگر ببر از خاطر
#باید که ز بقالی، قالپاق ژیان گیری 😄
بدجور عرق کردی از بسته ی تحریمی!😱
#باید که بر این حال ات ، سردوش سوبان گیری😂
اسحاق عصبانی شد، از شوخیِ بایدها 😡
گفتا نتوانی تو، دندان به زبان گیری؟!😞
برخواست ز جایش پس، تیری به ظریف انداخت
گفتا که عجب تیری! به به چه نشان گیری!😊
دیگر که نباید گفت، نام تو جهانگیری
زین پس بنهم نام ات ، اسحاق کمانگیری😁😂😂😂😂
#حمید_مقدم
@tanzmoghadam
#طنز
سحر رسید و عیدمان چونان سحر تبر شود☠
تبر زند به باکمان که هر سفر، قطر شود😬
عجب رییس دولتی، خودش شبیه مردم است
چرا که مثل دیگران ، حسن سحر خبر شود😐
#حمید_مقدم
@tanzmoghadam