eitaa logo
🌹دهکلانی🌹
181 دنبال‌کننده
500 عکس
238 ویدیو
2 فایل
بیان معارف اسلامی، جبهه مقاومت؛ مسائل سیاسی جهانی و منطقه‌؛ شهید و شهادت گاهاً همراه با چاشنی طنز
مشاهده در ایتا
دانلود
عزیز همراهم سلام! «دو کبوتر، با یک پرواز»️ جنگنده‌های «آمریکایی» هواپیمای حاج قاسم را در «هوا» تهدید و تعقیب می‌کردند. «حاجی»، سرش را تکیه به صندلی داد و چشم‌هایش را بسته بود، انگار که خوابیده است. «دقایقی» گذشت، حاجی، چشم‌هایش را باز کرد؛ «خون‌سرد» گفت: «نگران» نباش! چند دقیقه دیگه میرن، دوباره چشم‌هایش را بست. چند دقیقه‌ای گذشت و رفتند. «هواپیمای» ما می‌خواست در فرودگاه سوریه بنشیند که از چپ و راست تیر سمت ما حواله می‌شد. حاجی رو به «خلبان» کرد و گفت: ما سریع پیاده می‌شیم، تو دوباره تیکاف کن. تا چرخ‌های هواپیما به زمین خورد و سرعت کم شد؛ پریدیم پایین، خلبان دوباره سرعت گرفت و هواپیما از زمین توی یک چشم به هم زدن از آسمان فرودگاه دور شد و ما تغییر موضع دادیم و آمدیم یک کُنج امن. تا خودمان را پیدا کنیم چند خمپاره درست خورد همان جایی که پیاده شده بودیم. «یادداشت شهید حسین پورجعفری» جناب آقایان! صادق زیبا کلام، سعید حجاریان، عبدالکریم سروش، حسام آشنا ووو...! به شرفتون قسم! آیا جرات دارید برای «حفظ» اسلامی که دم از آن می‌زنید، چنین «ریسکی» را بپذیرید و جان‌تان را برای حفظ همان اسلام بکف بگیرید؟ ممنون نگاهتم ✍️علی تقوی دهکلانی @taqavi57
عزیزهمراهم سلام! «عشقم، معلِّم من» سلام بر آن نازنینی که به «مکتب» نرفت و «خط» ننوشت؛ امَّا «معلِّم» انسان «کاملی» شد که «راه‌های» آسمان را بهتر از راه‌های زمین می‌شناخت. علوم اولین و آخرین در اختیار شاگرد آن پیامبری است که نام مبارکش در کتاب‌های آسمانی قبل قرآن، به نام «احمد» آمده است. روز مبارک «معلِّم» را خدمت همه عزیزانی که حتّی یک «کلمه» هم به من آموختند و مرا عبد خود نمودند؛ تبریک می‌گویم. همه اساتید؛ همه هم‌کلاسی‌ها، همه هم‌بحثی‌ها، همه هم‌دوره‌ای‌ها خدمت‌تان عرض سلام و ادب و ارادت و احترام دارم. چه زیباست «عروس» بلاد شمال ایران، «سوادکوه» بزرگ!؟ از «دامن» سرسبز این موهبت الهی، «دست» همه «اساتیدم» را می‌بوسم و بخاطر این بوسه، «پیشانی» شکر به ساحت اقدس دوست می‌سایم. خدمت «عزیزم»، استادم، فقیه و مُفسِّر جانباز آیت‌الله «قدمی» روز معلِّم را تبریک می‌گویم. «استاد» من، هرگز نمی‌میرد؛ بلکه هر «استادی» هرگز نمی‌میرد. ممنون نگاهتم ✍️علی تقوی دهکلانی @taqavi57
عزیز همراهم سلام! «مرگ آگاهی» بعد شهادت حاج «قاسم» بود، استاد عزیز آیت‌ الله «قدمی» که مطالب روزمره‌ام را می‌خواند؛ زنگ زد، فرمود: بی‌قراری نکن!. حاجی به «وصال» رسید. باید دعا کنیم که ما «جاماندگان» قافله شهدا از مقوله مرگ آگاهی عقب نمانیم. «مرگ»، شروع است پایان نیست. سعی کن بندگی خدا را «چشم» بهم زدنی از دست ندهی. خدا را در لحظه لحظه زندگی‌ات حاضر بدان. حاج قاسم در «حصار» این دنیا اذیّت می‌شد، به آرزوش رسید. قاتلین، مسببین و معاندین حاجی، خسر الدنیا و الآخره هستند. در ادامه فرمود: همیشه به من می‌گویی: برا «شهید» شدنم دعا کن! پس هیچ لحظه‌ای خدا را از یاد نبر! برات عاقبت بخیری طلب می‌کنم. بی‌صدا پَر«کشیدنِ» استاد، حاج سید حبیب‌الله قدمی عین الرسول، کمرم را شکست. ممنون نگاهتم ✍️علی تقوی دهکلانی @taqavi57
عزیز همراهم سلام! «پیمودن راه شهید» آقاجان‌مون امیرالمومنین علیه‌السلام می‌فرماید: «شما مردمى طعنه‌زن، عیبجو، روگردان از حق و مکَّار و حیله‌گرید. در کثرت عددتان با کمى اتفاق دلهایتان سودى نیست. من شما را به راه روشن راهنمایى کردم، آن راهى که در آن، جُز هلاک شده گمراه، هلاک نمى‌شود». خطبه/۱۱۸ (صبحی صالح) حاج «قاسم» می‌فرماید: شرط «شهید» شدن؛ «شهید» بودن است.. اگر امروز کسی را دیدید که بوی «شهید» از کلام، رفتار و اخلاق او استشمام شد، بدانید او «شهید» خواهد شد و تمام شهدا این مشخصه را داشتند.» پس ما زمانی می‌توانیم در «رکاب» حُجَّت خدا قرار گیریم که اولاً «الگوی» رفتار و کردارمان قرآن و «نهج‌البلاغه» باشد؛ بعد حاج «قاسمی» بیندیشیم؛ بعدش «دم» از حاج قاسم بزنیم. «بهشت» را به بها دهند، نه به «بهانه» ممنون نگاهتان ✍️علی تقوی دهکلانی @taqavi57
عزیز همراهم سلام! «سفرنامه عشق» ساعت «حدود» بارانِ اشک چشمانم بود که مدت‌ها «ابرهای» بُغض و دل «تنگی» که در آسمان «دل» سیاهم «سایه» انداخته بود شروع به «باریدن» گرفت. «خسته» بودم، وقت شرعی «غزل» عمرم بود که در زیر «قُبِّه» استجابتِ همه دعاهای عالَم نشستم. دو ركعت، دو «بیتی» عاشقی بجا آوردم. علم «عروض» بلد نبودم. هیچ «آرایه‌ای» نمی‌فهمیدم. گزینش«کلمات» در محور جانشینی و هم‌نشینی یاد نگرفته بودم. بی‌سواد «بودم» «بی‌سواد» کوی عاشقی و دلدادگی... «نثر» نویسی «رویای» بچگی‌هام بود و همچنان با آن «رویا» پیر می‌شوم. نثری «ساده» نوشتم که من، عاشقِ «رباعی» امُّ‌البنینم و اینجا هم، کربلای عاشقی عباس «وفا» یا همان «علمدارِ» عاشقِ امام «عشق» است. با صدای «بلند» فریاد زدم: «السّلام عَلی مَنِ الاجابَةُ تَحتَ قُبَّتِه» دفترم را بستم تا دیگر در کوی عشق، چیزی جُز «قامتِ» قشنگ یار نبینم. کربلایی شوی ان شاء الله! ممنون نگاهتم ✍️علی تقوی دهکلانی @taqavi57
عزیز همراهم سلام! «به وقت عسل» امروز به دیدن پدر پیر و زمین «‌گیرم» رفتم. فضای سبزِ باغ، دل«نوازی» می‌کرد. رفتم میان «سبزه» نشستم. «گُل»‌ها، «گِل» را هم بوئیدنی کردند. در اطرافم «فرستادگان» الهی بی‌شماری می‌دیدم. آیه‌های خدا؛ نه تنها چشم‌نواز؛ بلکه گوش‌نواز و جان‌نواز هم بودند. با خود گفتم: «خدا!» این فرستاده ها‌یت چه می‌گویند؟ زنبورها، در کنار سبزه‌‌ها؛ خود آیه‌ای از عظمتِ تو است! به «زنبور» ظرفیَّت و به «گُل»، قابلیّت دادی و در قرآن فرمودی: «وَأَوْحَىٰ رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا يَعْرِشُونَ» (نحل/۶۸) ای پیامبر! پروردگار تو به زنبور گفته برو رو گُل‌ها بنشین...! زمزمه می‌کردم: خدایا! این وحی «غریزی» است؛ این زنبور «مأمور» است. نکند بین «آمر» و «مأمور» و «مأموریت» فاصله گردم؟! نکند دل یا «اعمال» من، این رابطه را مُکدَّر سازد؟ جمله ذرَّات زمین و آسمان، لشکر حقند گاه امتحان... عرضه داشتم: خدایا! چه «شیرین» بود درس تسبیح زنبور «عسل»؟ ما که بندگانی ضعیف هستیم، پس «فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ» (آل‌عمران/۱۶) ممنون نگاه‌تانم ✍️علی تقوی دهکلانی @taqavi57
عزیز همراهم سلام! «درس۲» در میان «باغ» درخت پرتقالی بود. چند عدد «پرتقال» بر طَمَع من افزود. اراده بالا رفتن از درخت کردم. گفتم: اگر استاد «بیگدلی» اینجاها تشریف داشت، می‌فرمود: «...»، نصب «سُلَّم» کن! یا استاد «سرافراز» که با زیبایی هرچه تمام‌تر، «مقدمه» واجب را تفهیم می‌کرد. ولی تو به خودت می‌گفتی: به درد «فقیه» شدن نمی‌خوری! حالا به درد بالا رفتن از «درخت» که می‌خوری! «نردبام» بیار! آوردم، رفتم بالا دو تا «گنجشک» دیدم دارند فریاد می‌زنند؛ دقت که کردم، دیدم دارم به «خانه»شان نزدیک می‌شوم. گفتم: بابا! من، «اسرائیلی» که نیستم. نه کودک «‌کُشم» و نه «خانه» خراب کن... سریع‌تر «رد» می‌شوم تا فاصله‌گذاری «هوشمند» را رعایت کرده باشم. «پروتکل»‌ها را هم کاملاً مراعات کردم، با «ماسک» آمدم بالا «درخت»؛ دستکش هم دارم. سخت نگیرید «ممنوعیَّت» برای اماکن «مذهبی» است، برای «لانه» گنجشک «محدودیَّت» ندارد. گفتم: مرد حسابی، «هیس»! او نگران خانه‌ و بچه‌هاش است؛ نه نگران «کرونا»؛ زود برو پایین «مزاحمش» نشو! برو اون «چندتا» پرتقال را بگیر که میرسه دست «دلَّال» خون «مردم» را برای همین چند عدد «پرتقال» می‌کنند تو شیشه! ...حساب کتاب که نداره ممنون نگاه‌تانم ✍️علی تقوی دهکلانی @taqavi57
عزیز همراهم سلام! «خُرما بخوان»! «ماه»، ماه «نزول» قرآن است. دو «کلمه» از قرآن را هر شب بعد «افطار» تفسیر کنید تا «درس»ها بیاموزید. ۱-فتیل ۲-نقیر بعد از اینکه خرما را میل فرمودی، هسته‌اش را دور نینداز تا پایان «افطار»؛ خشک می‌شود. دستی برآن بکش «پوُست» نازکی ازش جدا می‌شود. خیلی نازکه «عرب» بهش می‌گه: «نقیر» (نساء/۱۲۴) به همان «هسته» خُرما «دقّت» کن، شیاری «وسطش» دارد که یک «نخ» کوچک در آن، دیده می‌شود. بهش می‌گویند: «فَتِیل» (نساء/۴۹و۷۷) (اسراء/۷۱) قرآن می‌فرماید: خدا به «مردم» در دنیا و آخرت به اندازه «نقیر» و «فتیل» ظلم نمی‌کند. پس «خُرما» را در لحظات ملکوتی افطار، هم می‌شود خورد و هم درسش را از قرآن می‌شود «خواند». «یقیناً خدا هیچ ستمی به مردم روا نمی‌دارد؛ ولی مردم [با روی‌گردان شدن از حق‌] بر خود ستم می‌ورزند.» (یونس/۴۴) «مسیر» حق، مسیر «حق» ممنون نگاهتم ✍️علی تقوی دهکلانی @taqavi57
عزیز همراهم سلام! «مُعجزه خلقت» مرحوم سید «رضی» در «وصف» خطبه «۲۱» نهج آقاجان، جمله بسیار عجیبی دارد: می‌فرماید: اگر این «کلامِ» (حضرت) اندازه‌گیری شود بعد از «قرآن» و کلام «پیغمبر»؛ نظیری برای آن دیده نخواهد شد، اینکه جمله‌ای اینقدر «کوتاه» باشد و این «همه» مفهوم داشته باشد. آقا در این خطبه می‌فرماید: «قیامت پیش روی شما و مرگ در پُشت سر؛ شما را می‌راند. سبُکبار شوید تا برسید. آنان که رفتند، منتظر رسیدن شما هستند.»(خ/۲۱) این بنده «کم‌ترین»، برای واژه «سبُکبار» شدن؛ بهتر، عزیزتر، تضمینی‌تر از «ماه» رمضان، «زمان» دیگر به ذهنم‌ نرسید. به سراغ کلام خود آقا رفتم؛ دیدم حضرت می‌فرماید: «روزه ماه رمضان، سپر مطمئن در برابر عذاب الهی است.» (خطبه/۱۱۰) خوشا آنان که الله یارشان بی بحمد و قُل هوالله کارشان بی خوشا آنانکه دائم در نمازند بهشت جاودان بازارشان بی همدیگر را «دعا» کنیم. ممنون نگاهتم ✍️علی تقوی دهکلانی @taqavi57
عزیز همراهم سلام! «اسلام» هیچ دینی «بالاتر» از اسلام نیست.(آل‌عمران/۱۹ خدا هم، باکسی «شوخی» نداره؛ هر «دینی» غیر از اسلام را؛ از هیچ کس «نمی‌پذیره» (آل‌عمران/۸۵) اسلام، این دین «کامل» با «پیامبر» خاتم به بشریّت ارزانی شد. (احزاب/۴۰) پیامبر هم «آیین» پاک خداوندی را؛ هرگز بی‌سرپرست، بی‌راهنما و «امام» رها نکرد. (مائده/۶۷، نهج خطبه/۱۸) اولین «جانشین» خُلق عظیم خلقت، آقاجانمون «امیرالمومنین» است. (خطبه/۲۳۹) دین «اسلام» را خدا برای «خودش» انتخاب کرده؛ پس مبلغینی دارای «علوم» فوق‌بشری نیاز داره تا «جانشین» شایسته آخرین پیامبر خدا باشند. (خطبه/۱۸۹ وخطبه/۱۷۵) «نهج‌البلاغه» کلماتِ اولین جانشین خُلق عظیمِ خلقت است که بعد از قرآن، «نظیری» در «عالَم» ندارد؛ «آقیانوسی» که «کران» تا «کرانش»، امتداد همه «هستی» است. خوشا آنانکه «اسلام» آوردند و «تسلیم» احکامِ «نورانی» اسلام «ناب» محمدی شدند؛ در ماه نزول«قرآن» و ماه «شهادت» خلیفه بلافصل پیامبر اسلام، مشغول عبادت پروردگارند و با «دهان» روزه «نوشته» این کم‌ترین «طلبه» را می‌خوانند. ممنون نگاه‌تانم. ✍️علی تقوی دهکلانی @taqavi57
عزیز همراهم سلام! «کریم آل‌محمد» آقاجانمون امیرالمومنین می‌فرماید:(پسرم)! من تو را «پاره‌ای» از خود، بلکه تمام «وجود» خود یافتم، چنانکه اگر رنجى به «تو» رسد؛ (انگار) به «من» رسیده است. اگر «مرگت» رسد، (انگار) مرگ «من» رسیده است. روى این حساب؛ کار تو مرا مانند کار خودم به فکر و چاره‌اندیشى واداشته است. به همین خاطر این نامه، (نامه/۳۱) را براى تو نوشتم تا برایت پشتوانه‌اى باشد. خواه من «زنده» باشم یا «مُرده». پسرم! تو را سفارش مى‌کنم به «تقوای» الهى و ملازمت امرِ پروردگار! سفارش می‌کنم به «آباد» کردن دل به یاد خدا و چنگ‌زدن به ریسمان «خداوندی» و کدام رشته محکم‌تر از رشته، بین «تو» و «خداوند» است؛ اگر به آن چنـگ زنى؟! «دلت» را با «موعظه» زنده و با یقین «قوی» و با حکمت «نورانی» و با یاد «مرگ» فروتن کن! با اقرار به «فانی» شدن همه چیز، «دل» را به فجایع دنیا بینا کن! «میلاد» سراسر «نور» کریم آل محمد علیهم‌السلام بر شماو «خانواده» محترم‌تان «مبارک» ممنون نگاهتم ✍علی تقوی دهکلانی @taqavi57
عزیز همراهم سلام! «مسئولین بشنوند» «نامه/۵۳» یادش بخیر، روزهایی که از «اشتر» اسلام می‌نوشتم. استاد فرمود: از «علم» مالک هم بنویس! یعنی علم کارگزار حکومت «اسلامی»... درد زیاده بگذارم و بگذرم ذائقه‌ها را «تلخ» نکنم. (ای مالک!) هرگاه حكومت براي تو خودبزرگ بينی و كبر بوجود آورد، به بزرگی سلطنت خداوند كه فوق توست و قدرتی كه بر تو دارد و تو در مقابلش «عاجزی» نظر كن! (استاندار من!) از برابر داشتن خود با عظمت خدا و از تشبّه خود با جبروت خداوند برحذر باش! چرا كه حضرت او، هر گردنكشی را خوار و هر متكبری را بی‌ارزش و پست می‌كند. (استاندارعلی!) خدا و مردم را از جانب خود و خواص از خاندانت و كسانی از رعيتت كه به او علاقه داری انصاف ده، كه اگر انصاف ندهی ستم كرده‌ای و هر كه به بندگان خدا ستم كند، خداوند به جای بندگان ستمديده «دشمن» او است. (ای مالک، مسئول حکومت اسلامی!) هركه خداوند «دشمن» او باشد؛ عذرش را باطل كند و شخص ستمكار محارب با «خود» خداست. (خوب گوش کن!) «خدا» در کمین ستم‌کار یا «ظالمین» در حق مردم نشسته است. ممنون نگاهتم ✍علی تقوی دهکلانی @taqavi57
عزیز همراهم سلام! «مردمداری» گنج بی‌پایان «نهج‌البلاغه» آقاجانمون، بعد از قرآن و کلام پیامبر، «نظیر» ندارد. آقا به کارگزار حکومت «اسلامی» در طول «قرن‌ها» می‌فرمایند: «هیچ» تغيير نعمت خدا و «سرعت» دادن به عقوبت او، قوی‌تر از ستمكاری (به بندگان) نيست؛ چرا كه «خداوند» شنوای دعای ستمديدگان و در «کمین» سـتم‌كاران است. (آقای مسئول حکومت اسلامی!) بايد محبوبترين امور نزد تو، «میانه»ترينش در «حق» و همگانی‌ترينش در «عدالت»، و جامع‌ترينش در خشنودی «رعیّت» باشد؛ چرا كه خشمِ «عموم» (مردم)خشنودی «خواص» را بی‌نتيجه می‌كند. «امَّا» خشم «خواص» (آقازاده‌ها و مدیران دوتابعیتی) در برابر خشنودی عموم یا (مردم پابرهنه)، بی‌اثر است. چون خواصِ «زیاده»خواه: ۱- به وقت آسانی و رفاه خیلی پُر ُخرجند. ۲- در زمان «مُشکلات» از همه كم ياری‌ترند. ۳- هنگام «انصاف» ناخشنودترند، (یعنی به هربهانه‌ای شورش می‌کنند) ۴- در خواهش و «خواسته»(شخصی و حزبی) خیلی اصرار دارند. (هرچیزی را بهانه قرار می‌دهند) ۵- هنگام «بخشش» نظام، از همه كم سپاس‌ترند. ۶- خلاف می‌کنند؛ ولی اعتقادی به «عُذر» ‌خواهی از نظام و مردم ندارند. ۷- هنگام «جنگ» و «اپیدمی‌ها» بی‌حوصله‌اند. «ترجمه نامه/۵۳» ممنون نگاهتم ✍علی تقوی دهکلانی @taqavi57
عزیز همراهم سلام! «مردمداری۲» (ای والی حکومت اسلامی!) «از بنده خدا، امیرالمومنین علی بن ابی‌طالب بشنو!» همانا «ستون» دين و جمعيّت «ملت» مسلمان، آنان که «آمادگی» (قلبی) برای «دفاع» در مقابلِ دشمن جهتِ حفظ (عزّت و شرف) مسلمانان را دارند؛ توده «عامّه» مردم هستند؛ (نه آقازاده‌ها و مدیران دو تابعیتی) پس «باید» توجُّه و ميل (قلبی) تو، به توده «مردم» باشد. (جناب کارگزار حکومت اسلامی!) با بی«تدبیری» (مردم‌ را نسبت به) اسلام بد«بین» نکن! (درگذشته)این «دین»، اسیر دست «نااهلان» و «نامحرمان» بوده است. در خدمت به «مردم» انصاف داشته باش! مردم (جامعه) یا برادران «دینی» تو هستند یا «نظیر» و همانند تواند در خلقت... (پس بر مردم برتری نداری؛ بلکه خادمِ این مردمی!) «آقای مسئول حکومت اسلامی!» «هرگز» نکند انسانِ «بخیل»؛ «ترسو» و «حریص» را مشاور «خود» قرار دهی! (مردم ولی نعمتِ مسئولان حکومتی‌اند) آدم بخیل حریص و ترسو؛ تو را نسبت به خدا هم؛ «بدبین» می‌کنند. (ترجمه نامه/۵۳) ممنون نگاهتم ✍علی تقوی دهکلانی @taqavi57
عزیز همراهم سلام! ✅«مردمداری»3 (آقای مسئول حکومتِ اسلامی!) «باید» محبوب‌ترين اندوخته‌ها در نزد «تو»، عمل «صالح» باشد. (تمام فکر و ذکرت بر این باشد که): بر «خواهش» نفس خود، مُسَلَّط باشی! «بخیل» باش نسبت به «حرام» خدا؛ مهربانی، مُحبَّت و لطف به «رعیَّت» را شعار «قلب» خود قرار بده! «هیچ» وقت نسبت به رعيَّت، همانند حيوان «درَّنده» نباش که در «صدد» خوردن آنان باشی! (ای مسئول حکومت اسلامی!) «یقین» بدان که: خداوند كفايت امور «رعیَّت» را از تو خواسته است. (انتخاب تو به عنوان مسئول حکومتی) به خاطر این است که «خداوند» تو را در عرصه آزمايش قرار داده است. (خوب به حق‌الناس دقَّت کن!) «هیچ» وقت (با کم‌کاری و تصمیم‌های غلط)، خود را در «جایگاه» جنگِ با خدا قرار نده! (آقای مسئول حکومتی!) «یقین» بدان كه تو: تحمُّل كيفر «خدا» را نداری! (بر مردم بیچاره منَّت نگذار) و فرياد «نزن» كه من بر شما «امیرم» اختیار «قانونی» دارم، به شما «فرمان» می‌دهم و (قطعاً) بايد اطاعت شوم! چون چنین «برخوردی»، موجب فساد «دل»، ضعف «ایمان» و نزديك شدن به «شیطان» است. ✅«گزیده‌ای از کتاب مردمداری... چاپ انتشارات نگاه تعالی» ممنون نگاهتم ✍️علی تقوی دهکلانی @taqavi57
عزیز همراهم سلام! یادش «بخیر» اون روزها که از «اشتر» اسلام می‌نوشتم!؟ امشب شب «شهادتِ» آقا امیرالمومنین است. تسلیت دارم خدمت‌تان! می‌خواهم در قسمت «چهارم» مردمداری در نهج‌البلاغه، شما را به خیمه «عزای» مظلومیت «عترت» دعوت کنم. کمی «طولانیه» دل «نوشته» است حفظی یا دلی «تایپ» کردم برای آقاجانم «علی» علیه‌السلام «انگشت» عاشقی را رو صفحه کلید «بازی» دادم. تا جایی که از «نهج» آقا «یادم» بود، آدرس دادم ولی «منو» ببخش! دل نوشته است. یقیناً «ضعفِ» تالیف دارد؛ کاغذ و «قلم» نبود با گوشی بود؛ ولی حتماً بخوان، «شب» شهادته «ثوابش» را از دست نده! 👇👇👇👇👇
عزیزهمراهم سلام! «مردم‌داری۴» «ویژه شهادت» «مالک» علی! (حتماً یادته که چه‌ «غریبانه» می‌گفتم: یا رسول خدا!) مصيبتى که از مرگ تو به ما رسيد بزرگ و مصیبت‌های پيش از تو و بعد از تو کوچک است. (حکمت/۲۹۲) ( یادته! در بی‌کسی فریاد می‌زدم): «کوثر» خلقت، بهترین «زن» همه «هستی» است. نامه/۲۸ (چه مظلومانه و مخفیانه می‌گفتم): «اى رسول خدا! «فاطمه» (جانم، که پاره تنت بود)، سلامم را به شما خواهند رساند. در جوار تو «سُکنی» گزید و چه «زود» به «بابا» رسید.؟! (اى رسول حق!) از دورى دخترِ برگزیده‌ات، شکیبایى‌ام «کم» شد و طاقتم از دست رفت. خطبه/۲۰۲ (یارسول الله!) من که با «دست» خودم تو را در آغوش «خاک» جاى دادم. خطبه/۱۸۸ (فاطمه که تسلاَّیم بود؛ او را کتک زدند!) تا جای که یگانه «کوثر» نبی نه؛ بلکه همه «هستی»، دست به «کمر» راه می‌رفت. «بهانه» خلقت بود، «بهانه» بابایش «بیت‌الاحزان» شبهای تار علی و بچه‌هایش در زمان «حضور» زهرا، در این دنیا بود. (آه چه بیت‌الاحزانی داشتیم ما!) ملایک آسمان، طاقت ماندن در «آسمان» نداشتند؛ حتّی جبرئیل...! چهار کودک بی‌آشیانه، چهار «بلبل» خاموش از ترانه. در بی‌کسی در بال هم سربُرده بودند علی می‌دید: «انگار» کنار جسم «مادر»، مُرده بودند. «علی» هم، مُرده بود. علی، «سیلی» را در رنگ «نیلی» صورت دیده بود. کِشتی «پهلو» شکسته‌ی «نبی» در خانه «علی» پهلو گرفته بود. درد پهلویش، در «کبودی» صورتش نمایان بود. «جان» علی بود؛ ولی «رُخ» نمایان نمی‌کرد از «وقتی» که «کتک» خورد. (ای مالک، ای کارگزار حکومت اسلامی!) من علی بن ابی‌طالب، خلیفه «بلافصل» رسول خدا هستم... «منِ» علی «مثل» محور سنگ آسیاب برای آسیاب بودم. «سیلِ» دانش از وجود «من» سرازیر مى‌شود. هیچ «پرنده‌ای» به بلندای «قُلِّه» اندیشه و منزلت «من» نمى‌رسد. «بی»یاور بودم از خلافت چشم پوشیدم. «دستم» بُریده بود، «تنها» بودم. فضای «تاریکی» را تحمُّل کردم که در آن که «پیران» می‌مُردند؛ «بچه‌ها» پیر می‌شدند. ولی «صبر» کردم در حالی که در گلو «استخوان» و در چشمم «خار» داشتم. خطبه/۳ به خدا سوگند «من»(همواره) «پیشرو» لشکر اسلام بودم تا آنکه ارتش کفر، به «عقب» گریخت. خطبه/۱۰۳ (مالک من، اشتر اسلام! آه چه سخت گذشت بر مولایت علی!) چه سخت گذشت که مى‌دیدم میراث «ما» به «غارت» مى‌رود.؟ خطبه/۳ امَّا(سخت‌تر) آنکه: پیامبر اسلام‌ بر روی «زانوی» من، جان مبارک را تسلیم کرد. «روحش» در کف «دستان» من قرار گرفت دستانم را به «صورتم» مالیدم. خطبه/۱۸۸ دارنده «علوم» اولین و آخرین بودم. خطبه/۹۲ (امَّا) اگر نبود «عهدی» که خداوند از دانشمندان گرفته که در برابر «شکمبارگی» هیچ ستمگر و گرسنگى هیچ «مظلومی» سکوت ننمایند، «دهنه» شتر حکومت را بر کوهانش مى‌انداختم و «پایان» خلافت را با پیمانه خالى اولش، «سیراب» مى‌کردم. «دنیا» برای منِ (علی) «هیچ» ارزشی ندارد؛ حتَّی به «اندازه» آب دماغِ «بُز» هم، ارزشش «کم‌تر» است. خطبه/۳ (مالک من! حال که «ردای» خدمت‌گزاری را به تن کردی!) تو را بخدا هیچ وقت، «پابرهنگان و مظلومان را فراموش نکن!» من از خدا برای علی و مالکش، طلب «سعادت» و «شهادت» می‌کنم نامه/۵۳ (استاندار لایق حکومت اسلامی! امام تو هرکه را دوست دارد، برایش طلب شهادت می‌کند) «خودم یک «عمر» به دنبال «شهادت» بوده‌ام و با «آن» زندگی کردم.» (خطبه/۱۱۸) خدایا طالبان شهادت را به آرزوی‌شان برسان! ممنون نگاهتم ✍علی تقوی دهکلانی @taqavi57
عزیز همراهم‌ سلام! «ویژه شهادت» تسلیت دارم به محضرِ «دل» شکسته‌ات به مناسبت «شهادت» آقاجان‌مان «امیرالمومنین» علی علیه‌السلام. «جُرج جرداق» مسیحی می‌نویسد: «ای علی»! ﺍﮔﺮ ﺑﮕﻮﻳﻢ ﺗﻮ ﺍﺯ «مسیح» ﺑﺎﻻﺗﺮﻯ، «دین» من، ﻧﻤﻰﭘﺬﻳﺮﺩ! ﺍﮔﺮ ﺑﮕﻮﻳﻢ: «او» ﺍﺯ ﺗﻮ «بالاتر» ﺍﺳﺖ، «وجدان» من ﻧﻤﻰﭘﺬﻳﺮﺩ. ﻧﻤﻰﮔﻮﻳﻢ: ﺗﻮ «خدا» ﻫﺴﺘﻰ! ﭘﺲ «خودت» ﺑﮕﻮ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺍﻯ «علی»، ﺗﻮ کیستی؟! «ای روزگار! کاش می‌توانستی همه قدرت‌هایت را و ای طبیعت، کاش می‌توانستی همه استعدادهایت را در خَلق یک انسان بزرگ، نُبوغ بزرگ و قهرمان بزرگ، جمع می‌کردی و یک‌بار دیگر به جهان ما، یک «علی» دیگر می‌دادی.» باردیگر، شهادت آقای «مظلوم‌مان» را به شما و خانواده محترم‌تان تسلیت عرض می‌کنم. گستره «خسته» زمین از نا«عدالتی‌ها»؛ فقط در «حکومت» امام «اول» شیعیان رنگِ «عدالت» به خود «دیده» است. «ابن ابی‌الحدید» مُعتزلی می‌نویسد: قُتِل علیُ بن ابی‌طالب لِشدِّه عدله ممنون نگاهتم ✍علی تقوی دهکلانی @taqavi57
یکی از زیباترین شعرهای *شمس تبريزى * ای اشک، آهسته بریز که غم زیاد است ای شمع ، آهسته بسوز که شب دراز است امروز کسی محرم اسرار کسی نیست ما تجربه کردیم، کسی یار کسی نیست . هر مرد شتر دار اویس قرنی نیست هر شیشه ی گلرنگ عقیق یمنی نیست هر سنگ و گلی گوهر نایاب نگردد هر احمد و محمود رسول مدنی نیست بر مرده دلان پند مده خویش نیازار زیرا که ابوجهل مسلمان شدنی نیست با مرد خدا پنجه میفکن چو نمرود این جسم خلیل است که آتش زدنی نیست خشنود نشو دشمن اگر کرد محبت خندیدن جلاد ز شیرین سخنی نیست جایی که برادر به برادر نکند رحم بیگانه برای تو برادر شدنی نیست صد بار اگر دایه به طفل تو دهد شیر غافل مشو ای دوست که مادر شدنی نیست @tagavi57
عزیزهمراهم سلام! در «محفل»شمس ای اشک، آهسته بریز که غم زیاد است. ای شمع، آهسته بسوز که شب دراز است. امروز کسی، محرم اسرار کسی نیست. ما تجربه کردیم، کسی یار کسی نیست. هر مردِ شتردار، اویس قرنی نیست. هر شیشه‌ی گُلرنگ، عقیق یمنی نیست. هر سنگ و گِلی، گوهر نایاب نگردد. هر احمد و محمود، رسول مدنی نیست. بر مُرده دلان، پند مده خویش نیازار. زیرا که ابوجهل، مسلمان شدنی نیست. با مرد خدا، پنجه میفکن چو نمرود. این جسم خلیل است که آتش زدنی نیست. خشنود نشو دشمن اگر کرد مُحَبَّت خندیدن جلاد، ز شیرین سخنی نیست جایی که برادر به برادر نکند رحم بیگانه برای تو برادر شدنی نیست صد بار اگر دایه به طفل تو دهد شیر غافل مشو ای دوست که مادر شدنی نیست. امشب شب «فقط» خداست اسمم را پیش خدایت ببر چون خودش فرمود: «وَمَآ أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ» ممنونتم @taqavi57
عزیز همراهم سلام «مردمداری۵» (استاندار حکومت اسلامی!) تا می‌توانی «عیوب» مردم را بپوشان تا عيوب تو را كه علاقه داری از مردم پوشيده بماند، «خداوند» پرده پوشی كند. «رشته» هر «انتقامی» را از مردم قطع كن! هر چه از «دیگران» برايت ثابت نشده، خود را به غفلت بزن،(بگو متوجه نشدم) در باور كردن گفتار سخن «چینان» شتاب نكن؛ زيرا «سخن»چين خائن است. بدترين «وزیران» تو، وزيری است كه پيش از تو «وزیر» اشرار بوده (و کاملاً ناکارآمد است). (استاندار علی!) چنين «وزیری» نباید از محرمان تو باشد؛ چون این «جماعت»، ياران اهل گناه و برادران اهل ستم (به مردم) هستند. (انتخاب چنین وزیرانی برایت سنگین تمام می‌شود و برای کشورت هزینه‌بردار است.) «ترجمه نامه/۵۳ نهج البلاغه» ممنون نگاهتم ✍️علی تقوی دهکلانی @taqavi57
عزیز همراهم سلام! «مردمداری۶» (جناب کارگزار حکومت اسلامی!) تو امین مردمی و «قدرت» داری که بهترین «وزیر» را برای (خدمت به مردم) انتخاب کنی! «وزیرانی که»: ۱- کار کشورداری بلدند و برای مردم «دل» می‌سوزانند. ۲- اهل ستم و ستم‌کاری نیستند. ۳- اهل «ستم» را در ستم‌کاری و گناهكاران را در گناه‌شان «یاری» نكرده و (نمی‌کنند). برای اینکه چنین وزیرانی: الف: هزينه‌شان بر تو سبك‌تر و همكاری‌شان بهتر است. ب: نسبت به تو در طريق عُطوفت، مايل‌ترند. ج: اُلفت‌شان با «بیگانه» كمتر است. (پس ای استاندار علی!) «چنین» وزیرانی را از خاصَّان خود در خلوت‌ها و مجلس‌های خود برای (مردمداری) قرار بده. (هرگز یادت نرود که): «برگزیده»ترین وزیرانت؛ نزد تو باید، «وزیری» باشد كه سخنِ حق را ولو «تلخ»؛ به تو «بیشتر» بگويد. ممنون نگاهتم ✍️علی تقوی دهکلانی @taqavi57
عزیز همراهم سلام! «مردم‌داری۷» (ای والی حکومت اسلامی!) تمام «تلاشت» بر این باشد که به اهل «پاکدامنی» و راست‌گویی بپيوندی و «آنان» را آنچنان تعليم بده كه تو را «زیاد» ستایش نكنند. (یعنی) بيهوده به كاری كه انجام نداده‌ای، تو را «شاد» ننمايند. (بجای خدمت به مردم، به تملُّق گویی تو نپردازند). «چون» تمجيدِ «فراوان»، ايجاد كبر و «نخوت» می‌كند و (حاکم) را به «گردنکشی» نزديك می‌نمايد. (ای اشتر اسلام و استاندار علی!) «نیکو»کار و «بد»کار در برابرت «یکسان» نباشند. «چون» اين كار، نيكوكار را در «انجام» كارِ نيك بی‌رغبت، و بدكار را در «بدی» ترغيب می‌كند. (بلکه) هر كدام از «کارگزاران» را، نسبت به «کارشان» پاداش بده. آگاه باش که تو! (مجری) احکام اسلام هستی، از بیت‌المال بذل و بخشش نکن! ممنون نگاهتم ✍️علی تقوی دهکلانی @taqavi57
عزیزهمراهم سلام! «مردم‌داری۸» (اشتر اسلام و کارگزارِ شایسته نظام اسلامی!) تو را برای خدمت به «مردم» به آن «دیار» فرستادم! (جهت خدمت‌رسانی بهتر به مردم؛ چند نکته را رعایت کن!) ۱- هیچ چيزی برای جلب خوش‌بينی «حاکم» از «مردم»، بهتر از نيكی به آنان و سبُک كردن «هزینه»(زندگی) بر دوش «مردم» نیست. ۲- مردم(جامعه) را، به «حقِّی» كه حاكم بر «آنان» ندارد، «اجبار» نکن! ۳- (هیچ وقت به مردم دروغ نگو!) بايد «طوری» رفتار كنی كه خوش گمانی رعيت را؛ در كمک همه «جانبه» به حاكم، فراهم آوری! ۴- (از کارگزار حکومت اسلامی) خوش‌گمانی مردم، «رنج» طولانی را بر می‌دارد. ۵- هرچه «بیشتر» به «مردم» خدمت داشته باشی، «خوش» گمانی مردم را «بیشتر» داری! ۶-«یقین» بدان! به بدگمانی «تو»، كسی سزاوارتر است كه از جانب «تو»؛ به او «ناراحتی» رسيده باشد. (پس اگر دروغ بگویی و خدمت‌گزار نباشی؛ به تک تک مردم مدیون هستی) «نهج‌آقا- نامه/۵۳» ممنون نگاهتم ✍️علی تقوی دهکلانی @taqavi57
«جناب نتانیابو!» نه «چپی‌ام» و نه «راستی» نامه‌ام، خطاب به قوم‌ «صهیون» است. جهان از شما درک و «منطق» ندید؛ ولی «زیاد» دید که «کودک» زیاد کُشتید و «قصد» نابودی اسلام «ناب» را دارید! گرچه امسال را در خیابان نداریم؛ ولی شک نکنید «عقربه» روز شمار «نابودی» اسرائیل، «سرعت» گرفت. «شنا» را «تمرین» کنید تا شاید از طریق «مدیترانه» جان سالم به در ببرید. «آرزوی» حاج حسن «آقا» تهرانی مُقَدَّم، «آرزوی» همه آزادی‌خواهان «جهان» شده است. «ایران» در بُحبوبه «ماسک» دزدی «کدخدای»تان، ماهواره «نور» به «فضا» فرستاد. «شهید»🌷 هر روز از بلندی‌های «جولان» نه؛ بلکه بر بلندای «جهان»، نقشه درآوردنِ «غُدِّه» را از پیکر «بشریَّت»، بازخوانی می‌کند. به مراتب ترسناک‌تر از «قوی‌ترین» ژنرال ارتش‌های «جهان» سپهبد حاج قاسم «سلیمانی»❤️ است. ختم «کلام» اینکه: «اسرائیل» کارش تمام است؛ چه روز «قُدس» در «خیابان» باشد و چه در خیابان «نباشد». ، روز «اسلام» است و «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ» فراموش «نکنید» در ترور بامداد «جمعه» ۱۳دی💔 امت اسلام شکستید؛ پس منتظر باشید! ✍️علی تقوی دهکلانی @taqavi57