بسم الله الرّحمن الرّحیم
⭕️شدت بغض و کینه اپوزیسیون از جمهوری اسلامی موجب شده کور و کر شوند و اصلاً چشمشان را بر تاریخ و واقعیت ببندند و نشنوند.
♦️ضمن عرض تسلیت به جامعه زحمتکش کارگری بابت مصیبت جانکاه وارده از حادثه دلخراش انفجار معدن طبس، بخشی از مناظره آقایان مهدی نصیری و قیس قریشی را در کانال تلگرامی آزاد تماشا کردم که کلیپ آن در پست قبلی (در بالا) تقدیم شد. موضوع این مناظره ایران و اسرائیل بود.
♦️مهدی نصیری میگفت: «تمام دشمنیهای بین ایران و دنیا بعد از انقلاب ۵۷ رخ داده است.»
او گفت: «مقامات جمهوری اسلامی فکر میکنند خودشان فرشته و بقیه دیو بودند. راهحل این است که یک کشور نرمال بشویم. در عرصه دشمنی با اسرائیل، با وجود هزینههای زیاد برای مردم، هیچ آبرویی برایشان باقی نمانده است و گاو شیرده روسیه و چین شدهاند.»
♦️قیس قریشی در پاسخ به ناعادلانهبودن نظم کنونی جهان اشاره کرد و گفت: «چهارهزار پیجر وسط مردم منفجر میشود، یک بیانیه از این نظمِ مثلاً زیبای جهانی شنیده نمیشود.» در ادامه آنارشیکبودن عرصهی بینالملل را مبتنی بر نگاه رئالیستی گوشزد کرد و گفت: «در یک دنیای بدون قانون زندگی میکنیم و باید تلاش کنیم خودمان را حفظ کنیم.»
♦️ قریشی جملهای در نقد برخی منتقدین و اپوزیسیونهای جمهوری اسلامی گفت. اپوزیسیونهایی که روش علمی را بهکنار گذاشته و به دور از انصاف و با چشمپوشی و نادیدهگرفتن حقیقت، با یکجانبهگرایی به دنبال متهمکردن و تضعیف جمهوری اسلامی به هر قیمتی هستند؛ حتی به قیمت دروغگویی و کتمان حقیقت. او اینگونه گفت: «یک عدهای در ایران بهدنبال این هستند که به هر قیمت، اقدامات متجاوزان را توجیه کنند. انتقاد آنها از جمهوری اسلامی باعث شده تا اصلاً تاریخ را نادیده بگیرند.» در آخر هم «مقاومت» را نسبت به مذاکره منفعلانه بنا بر عبرتهای تاریخی مثمر ثمر دانست و گفت: «هر آنچه اسرائیل در این سی چهل سال پس داده با مقاومت بوده، نه مذاکره.»
بله بغض اپوزیسیون از جمهوری اسلامی موجب شده تا اصلاً چشمشان را بر تاریخ و واقعیت ببندند. حال قضاوت با مخاطب.
✍تفرشی
🆔@tarafdare_mardom
بسم الله الرّحمن الرّحیم
❓جامعه فسادزده از بالا باید درست شود یا از پایین؟
♦️معمولا فساد از «خواص» شروع میشود و به «عوام» سرایت میکند و صلاح، برعکس از «عوام» و تنبه و بیداری آنها آغاز میشود و اجبارا «خواص» را به صلاح میآورد، یعنی عادتا فساد از بالا به پایین میریزد و صلاح از پایین به بالا سرایت میکند. روی همین اصل است که میبینیم امیرالمؤمنین علی(ع) در تعلیمات عالیه خود، بعد از آنکه مردم را به دو طبقه «عامه» و «خاصه» تقسیم میکند، نسبت به صلاح و به راه آمدن خاصه اظهار یأس و نومیدی میکند و تنها عامه مردم را مورد توجه قرار میدهد.
♦️این، فکر غلطی است از یک عده طرفداران اصلاح که هروقت در فکر یک کار اصلاحی میافتند، «زعماء» هر صنف را در نظر میگیرند و آن قلههای مرتفع در نظرشان مجسم میشود و میخواهند از آن ارتفاعات منیع شروع کنند. تجربه نشان داده که معمولاً کارهایی که از ناحیه آن قلههای رفیع آغاز شده و در نظرها مفید مینماید، بیش از آن مقدار که حقیقت و اثر اصلاحی داشته باشد، جنبه تظاهر و تبلیغات و جلب نظر عوام دارد.
📕استاد مطهری، مقدمه کتاب داستان راستان
#اصلاح
#عوام
🆔@tarafdare_mardom
بسم الله الرّحمن الرّحیم
⭕️شعار نه غزه نه لبنانِ کوفیان در دوسال آخر حکمرانی امیرالمؤمنین علیهالسلام
🔰حجةالإسلام محمد عشایری منفرد
♦️امیرالمؤمنین علیهالسلام پس از پایان فتنه خوارج اصرار داشتند که لشکر مستقیم به سوی شام و سوریه برود و فتنه معاویه را پایان دهد تا دولت علوی بتواند با آرامش به اصلاح فساد سیستمی حاصل از ایام خلافت خلفا بپردازد اما هرچه کوفه را تشویق و تنبیه کردند از این شهر لشکر قابل قبولی آراسته نشد. معاویه در همین فرصت به غارات دست زد یعنی یک گردان چابک را به سوی یکی از شهرهای اطراف کوفه (مدائن و هیت و انبار و عینالتمر و...) میفرستاد تا آن شهر را غارت کنند و بدون اینکه با نزدیکشدن به کوفه خود را در معرض تیغ تیز علی قرار دهند، پس از اتمام عملیات فوراً به سوی شام بازگردند.
♦️خطبه 25 نهجالبلاغه را امام ع پس از غارت یمن، خطبه 26 را پس از غارت مصر و شهادت محمد بن ابیبکر، خطبه 27 را پس از غارت انبار و ربودن خلخال از پای یک زن یهودی، خطبه 39 را در زمان غارت عینالتمر و... ایراد فرمودهاند و در همه آنها ایده علی علیه السلام این است که باید از منافع فراسرزمینی دولت علوی در سرزمینهای اطراف دفاع کرد اما مردم کوفه حاضر به همدلی نبودند! در خطبه 34 که مربوط به همین روزها است به مردم کوفه فرمودند شهرهای اطرافتان تکه تکه میشود اما شما نه دردتان میآید، نه غیرتی میشوید و نه خشمگین میشوید (تُنْتَقَصُ أَطْرَافُكُمْ فَلَا تَمْتَعِضُون)
#جهاد_فکری
#حکم_جهاد
#اسرائیل
#نرمافزار_مقاومت
#اندیشه_پشتیبان_مقاومت
🆔@tarafdare_mardom
بسم الله الرّحمن الرّحیم
⭕️اولین گام وفاق و وحدت؛ وحدت حول «دشمن»
♦️«اصلاح» یک ضرورت است؛ امکان ندارد همچون گذشته عمل کرد و انتظار تغییر داشت. هرجا که نیاز باشد باید مسیر گذشته را اصلاح نمود. در مورد ضرورت اصلاح اجماع وجود دارد اما در مورد فرآیند اصلاح و مکانیسمهای آن اختلافنظر است.
♦️ با صرف نظر از اختلافات دراینباره، برای اصلاح نیاز به وحدت و اتحاد است. اولین گام برای وحدت، وحدت حول دشمن [مشترک] است. مهمترین مؤلفهای که در وحدت باید اتفاق بیفتد، وحدت حول دشمن است که نیازمند شناخت عمیق (نه سطحی) دشمن است.
♦️اگر در مبارزه با دشمن دودستگی به وجود آمد و در دوست یا دشمنبودنِ دشمن اختلاف ایجاد شد، شکست و انحراف حتمی است. این ضعف در جنگ صفین اتفاق افتاد و طومار سپاه امیرالمؤمنین علی علیهالسلام را به هم ریخت و از دل آن خوارج شکل گرفت.
🔗پینوشت تکمیلی: برای اصلاح نیاز به مبارزه و درگیری با موانع و چالشهای در مسیر اصلاح هستیم که موجب تداوم وضع موجودند؛بنابراین ابزار اصلاح، مبارزه است. اولین گام مبارزه، اتحاد است که نیازمند دشمنشناسی است؛ چرا که در مبارزه و اصلاح، باید وحدت و اتحاد حول دشمن داشت.
#اصلاح
#تغییر_و_تحول
#لوازم_اصلاح
#مبارزه_با_موانع_اصلاح
#وحدت
#وحدت_حول_دشمن
#دشمنشناسی
#رهیافت_ما
🆔@tarafdare_mardom
بسم الله الرّحمن الرّحیم
⭕️عدم خوشبینی نسبت به دشمن
♦️حضرت آیتالله خامنهای حفظهالله مظهر مبارزه با جبهه باطل -که مصداق امروزی آن تمدّن غرب است- میباشد. ویژگی اصلی و مهم ایشان این است که ذرهای به جریان باطل خوشبین نیست و این بدبینیِ واقعبینانه، سرسختانه و مبارزه با باطل را همواره در عرصهی اندیشه و میدان عمل دنبال میکنند. اندیشهی راهبردی ایشان اقتضاء میکند که همواره دشمنی دشمن را در ابعاد مختلف و عرصههای متنوع -سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و دانشی- در نظر بگیرد و برای مهار دسیسهها و توطئهچینیهای او اقدام کند. همین دشمنی دشمن را در همهی ابعاددیدن از او شخصیتی دوراندیش ساخته است.
♦️ آیتالله خامنهای حفظهالله در مراسم یازدهمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله) در تاریخ ۱۳۷۹/۰۳/۱۴ فرمودند: «... کسانی که روی مردم اثر میگذارند - کسانی که حرفشان، اقدامشان، عملشان، منششان، نوشتهشان، روی مردم اثر میگذارد - چند خطر بزرگ آنها تهدیدشان میکند که باید بسیار مراقب باشند. یکی خطر خسته شدن است، یکی خطر راحتطلبی است، یکی خطر میل به سازش است، یکی خطر چسبیدن به منافع نقد است؛ همان بلایی که بر سر کسانی که انقلاب فلسطین را منحرف کردند، آمد؛ همان خطری که بر سر همه رهبرانی آمد که ملتهای خودشان را از مسیر درست و راهی که شروع کرده بودند، منحرف کردند و بازداشتند. بارهای سنگین بر روی نیروهای اثرگذار روی ذهنهای مردم است. باید ایمان و پارسایی خودشان را تقویت کنند؛ باید اتکای خودشان را به لطف و فضل خدا زیاد کنند؛ باید به دشمن لحظهای خوشبین نباشند؛ دشمن درصدد ضربه زدن است. اگر خواص یک کشور - یعنی نیروهایی که با زبانشان، با قلمشان، با رفتارشان، با امضایشان، بر روی مسیر یک ملت اثر میگذارند - میل به سازش و راحتطلبی و زندگی مرفه و خوشگذرانی پیدا کنند و از حضور در میدانهای خطر خسته شوند، آن وقت خطر تهدید میکند. لذاست که شما میبینید امیرالمؤمنین علیهالسّلام در دوران خلافت کوتاه خود، بیشترین خطابش، بیشتری ملامتش، بیشترین توصیهاش و بیشترین تذکّرش، به کسانی است که به آنها مسؤولیت داده بود تا بخشهای مختلفی را در آن کشور بزرگی که در اختیار آن حضرت بود، اداره کنند. امام بزرگوار ما بارها و بارها به مسؤولان کشور، به ما، به شاگردان خودش، به دستپروردگان خودش، تذکّر میداد. مضمون آن تذکّر این بود که مبادا به چرب و شیرین زندگی راحت، خودشان را عادت بدهند و از مجاهدت در راه خدا باز بمانند.»
🌐https://khl.ink/f/3010
#دشمنشناسی
🆔@tarafdare_mardom
⭕️بهزنجیرکشیدن ملّت؛ با تئوریسازی استعماری
🔰حضرت آیتالله خامنهای حفظهالله
♦️ «من البته درباره تفکّر و فرهنگ وارداتی غرب بارها صحبت کردهام. بعضی ممکن است این را حمل بر نوعی تعصّب و لجبازی کنند. نه؛ این تعصّب و لجبازی نیست. برای به زنجیر کشیدن یک ملت، هیچ چیزی ممکنتر و سهلتر از این نیست که قدرتمندان عالم بتوانند باورهای آن ملت و آن کشور را بر طبق نیازهای خودشان شکل دهند. هر باوری که یک ملت را به اتّکای به خود، اعتماد به نفس، حرکت به جلو و تلاش برای استقلال و آزادی وادار کند، دشمن خونی آن، کسانی هستند که میخواهند با قدرت متمرکز، همه دنیا را در اختیار بگیرند و به نفع خودشان همه بشریت را استثمار کنند. لذا با آن فکر مبارزه میکنند. در نقطه مقابلش، سعی میکنند با راهها و شیوههای مختلف، افکار و باورها و جهتگیریهایی را در میان آن ملت ترویج کنند که به گونهای بیندیشد که آنها میخواهند. وقتی آنطور اندیشید، آنگونه هم عمل و حرکت خواهد کرد. این یک ابزار بسیار رایج است؛ تئوریسازی استعماری. این کار را از اوّلِ انقلاب در ایران کردهاند و امروز هم میکنند. در جاهای دیگر دنیا هم انجام دادهاند؛ مخصوص این دوران هم نیست.
♦️در قرن نوزدهم، انگلیسیها جنگها و لشکرکشیهای استعماری را شروع کردند. آنها به آفریقا و آسیا و هند و جاهای دیگر میرفتند و کشورها را تصرف میکردند و انسانها را به بردگی میگرفتند. امروز دهها میلیون سیاهپوست امریکایی که در آن شرایط زندگی میکنند، از اولاد همان بردگانی هستند که همین آقاهای متمدّن قرن نوزدهم، آنها را از آفریقا و از میان خانوادهها و از آغوش پدران و مادرانشان بیرون کشیدند و برای کارگری و مزدوری و نوکری به آنجا بردند. این کارها جنایتهای آشکار بود. برای اینکه بتوانند این کارهای خلاف عقل و خلاف شرع و خلاف همه قوانین بشری را به گونهای توجیه کنند، برایش تئوریهای به اصطلاح روشنفکری و روشنفکرپسند درست میکردند. خود نام «استعمار» یکی از همین تئوریهاست؛ یعنی برای آبادی این مناطق میرویم! عیناً همین مطلب امروز در دنیا وجود دارد. کسانی که میخواهند بر روی زندگی و منابع انسانی ملتها کار کنند و از آن بهرهبرداری نمایند، یکی از کارهایشان تئوریسازی برای ملتهاست.
♦️من میخواهم محیط دانشگاه و جوان دانشجوی خودمان را توجّه بدهم که مواظب تئوریهای وارداتی غربی که هیچ هدفی جز حفظ آن روابط تحکّمآمیز غرب با کشورهایی از قبیل کشور ما را ندارد، باشند. البته تحت نامهای مختلف، بسیار حرفها زده میشود؛ اما هدف یک چیز بیشتر نیست. این انقلاب و این نظام و این حرکت عظیم مردمی آمده و این سلطه و اتوریته تحکّمآمیز غربی را در این کشور شکسته است. امروز در کشور ما ارزشهای غربی به صورت قانونی و رایج وجود ندارد. امروز دادن منافع کشور به بیگانگان، در کشور ما یک امر مذموم محسوب میشود. امروز سفرهای را که با هزاران طمع در این کشور پهن کرده بودند - بخصوص امریکاییها - جمع شده میبینند. این برای مراکز قدرت و تسلّط جهانی، خسارت کمی نیست. برای برگرداندن اوضاع به صورت قبلی چه کار کنند؟ اوایل انقلاب ناشیانه آمدند و جنگِ روبهرو راه انداختند؛ ولی وقتی بینیشان به خاک مالیده شد، فهمیدند راهش این نیست. لذا به جنگ فرهنگی متوسّل شدند. جنگ فرهنگی کار آسانی نیست؛ کار زبدگان است. لذا زبدگان مینشینند فکر میکنند و نسخه مینویسند و متأسفانه عدّهای هم در داخل همانها را رله میکنند! آنها حرفهایی را میزنند، عدّهای هم فارسىِ آن را میگویند و شکل بومی به آن حرفها میدهند! باید مراقب اینها بود.»
🌐https://khl.ink/f/3053
#دشمنشناسی
#استعمار
#تئوریسازی_استعماری
#بهزنجیرکشیدن_ملّتها
🆔@tarafdare_mardom
به مردان میدان اعتماد داریم اما از مدعیان دیپلماسی شاکی هستیم.
حافظهی تاریخی جمهوری اسلامی ثبت کند که غربگرایان مدعی دیپلماسی با درپیشگرفتن سیاستِ مثلاً تنشزدایی و بهانهجویی در گرفتن انتقام شهید اسماعیل هنیه، با خوشبینی به دشمن و اعتماد سادهلوحانه به وعدههای پوچ آمریکا برای تحقق آتشبس، با موضعگیریهای منفعلانه و اظهار نظرهای خام و ناسنجیده، سگ هار و قلادهشکسته غرب را هارتر کرده تا دست به ترور شهید حسن نصرالله بزنند. آنان منطقه را ناامنتر کرده و کشور و منطقه را به سمت تشدید تنش و جنگ بردند.
#اعتماد_سادهلوحانه
#انفعال
#تعلل
🆔@tarafdare_mardom
بسم الله الرّحمن الرّحیم
⭕️کاربست متقن «روش اجتهادی» و درک صحیح سیره ائمه علیهمالسلام
🔰حضرت آیتالله خامنهای حفظهالله
♦️«لازم است بتوان با متد و روش فقاهت حقایق اسلام را (احکام، اصول، معارف و همه چیزهای لازم، حتی تاریخ اسلام را) (فهمید). بدون آگاهی و دانش و قدرت تجزیه و تحلیل نمیشود فهمید. این زندگی ائمه علیهمالسلام را که اینقدر دربارهاش اشتباه کردند، ائمه علیهمالسلام را به عنوان یک چهرهای منفی گریزان از مسئولیت، تسلیم در مقابل دستگاههای زور و ظلم و جور معرفیکردن، این به خاطر عدم فهم روایات و احادیث بوده است. علمای بزرگ و فقها به این چیزها خودشان را مشغول نمیکردند. معمولاً طبقات متوسط از اهل علم به این کار خودشان را مشغول میکردند. آنها هم نمیتوانستند درست استنباط کنند. ما وارد این روایات شدیم دیدیم همین روایاتی که در مناقب هست اینها چیز دیگری معنا میدهد، نفهمیدند. ائمه به هیچوجه نقششان نقش منفی تسلیمپذیر بیمارگونه نیست.»
📕بیانات در مراسم عمامهگذاری مسجد مجد؛ ۱۳۶۷/۱۲/۱۵
#فیشبرداری
#روش_اجتهادی
#سیره_سیاسی_ائمه
#امامشناسی_سیاسی
#خطای_تاریخی
🆔@tarafdare_mardom
بسم الله الرّحمن الرّحیم
⭕️بحران تجدد (شبه مدرنیته)؛ مسألهی ایران معاصر
♦️تمام مسائل و مشکلاتی که امروز با آنها روبرو هستیم و مردم از آنها رنج میبرند؛ برخاسته از پیآمدهای شبه مدرنیته در ایران است؛ چه شبهمدرنیته سیاسی، چه اقتصادی، چه فرهنگی و... مشکلات انکارناپذیر اقتصادی از جمله تورم افسارگسیخته، بیکاری گسترده، نظام اقتصادیِ نابسامان و پریشان، زمینخواری و کوهخواری، رانتخواری و ویژهخواری، حقوق نجومی، و مشکلات سیاسی و مدیریتی از جمله نظام عریض و طویل بروکراسی، وجود مدیران فاسد یا بیکفایت، مشکلات مربوط به شهرسازی و معماری از ترافیک خیابانها، نبود زیرساختهای مناسب در شهر برای اتومبیلها، تا معماری نامتوازن و نامنسجم؛ ساخت ساختمانهای دهطبقهای در کوچههای بنبست هشتمتری با مجوز کارشناسهای تکنوکرات شهرداری، تا مسائل فرهنگی و بسیاری از مسائل در حوزههای اخلاقی، تماماً به این مسئله برمیگردد؛ پیآمدهای شبه مدرنیته در ایران بهخصوص ساخت اقتصادی آن. جامعهی ایرانی این را باید واضح و عمیق بفهمد.
♦️باید تاریخ را دقیق مطالعه کرد تا ببینیم از چه زمانی دچار این وضعیت شدیم و وارد قهقرا شدیم و به تدریج تحت تحمیل، غارت، سلطه و استثمار قرار گرفتیم و محروم و گرسنه شدیم. چگونه و از چه زمانی دچار این مشکلات شدیم که حتی امروز هم به آنها دچار هستیم و با آنها دست و پنجه نرم میکنیم. ما تا زمانی که در عالم ایرانی و اسلامی به سر میبردیم، تا زمانی که تجددمآبی به ایران نیامده بود، اصلاً چنین وضعیتی نداشتیم. همهی آن عالم سابق، گل و بلبل نبود، یکسره بهشت نبود، از صفویه بت نمیسازم، هرگز معایب، مظالم و جنایات و ضعفهای شاهان و اطرافیان آنها را نادیده نمیگیرم، صفویه ایدهآل ما نیست، اما بههرحال عالم ایرانی-اسلامی ارمغان و رهآوردهای زیادی برای ما داشت: ما یکی از تمدنهای قدرتمند بودیم که هم رشد فکری و علمی داشتیم، هم دارای جریانهای قویِ حکمی و فلسفی بودیم؛ سهروردی، ابن سینا و ملاصدرا داشتیم و هم صاحب جریانهای بینظیر ادبی بودیم؛ حافظ، سعدی و عطار داشتیم. دورانِ نقطه اوج معماری ایرانی-اسلامی و هنر و بسیاری از مولفههای دیگر تمدنی بوده است. آن عالَم سابق، امنیت، استقلال، رفاه و نان شب ما را تأمین میکرد، اقتصاد ما را مستقل نگه داشته بود. ما در کنار یکی از هولناکترین امپراتوریهای دنیا(عثمانی) -که تا پشت دروازههای وین رفته بود و اروپاییها به شدت از آن میترسیدند- توانمند، مقتدر و مستقل بودیم و به هویتِ خودمان مانده بودیم، اگر چه در بعضی جایگاهها شکست میخوردیم، اما گاهی پیروز میشدیم و سرحدات را کاملاً حفظ کرده بودیم.
📖صفحهی ۱
🆔@tarafdare_mardom
♦️باید در ابتدای امر، این مسأله را درک کرد که حدود دو قرن (تقریباً ۲۳۰ سال) است که ما با پدیدهای روبهرو شدیم. از عالَم و خانهی خود رانده شدیم، آن را کنار زدیم و عالم خود را از دست دادیم، اسیر شبهمدرنیته شدیم و بیخانمان شدیم. بنابراین موضوع دو قرن اخیر ما «تجددمآبی» است. اما دقيقاً اتفاقی که بعداً افتاد، این بود که نظامِ جهانی غرب مدرن آمد و ما را سهیم در عالم مدرن و عالم مدرنیته نکرد، یک صورتبندی و فونداسیون برای ما ذیل عالم مدرن قرار داد که هرگز مدرنیته نبود. تعابیری که بعضی از روشنفکران سکولار -که اغلب طرفدار تجدد و تجددمآبی هستند- در توصیف این وضعیت بهکار بردهاند که مؤیدی بر این ادعاست. برخی از این تعابیر عبارتند از اصطلاحات: شبه مدرنیته (آقای کاتوزیان)، مدرنیتهی ایرانی (آقای میرسپاسی)، شیوهی تولید مستعمراتی (آقای دکتر شاپور رواسانی که هم گرایش سوسیالیستی هم ملیِ استقلالطلب دارند). آنها میخواهند به این مطلب اشاره کنند: چیزی که در اینجا محقق شد، آن مدرنیتهی اصلی نبود، بلکه یک مدرنیتهی ناقص، تقلیدی، معلول و ناکارآمد که حتی به اندازهی مدرنیته اروپا کارایی و کارآمدی نداشت؛ بروکراسیِ وارداتیِ ناکارآمد، الگوی دانشگاهی وارداتیِ تقلیدی و غیرخلّاق، چنین چیزی برای ما آمد و ما از نظر فلسفهی تاریخی بیعالم شدیم؛ یعنی وضعیتی که حتی برخی از روشنفکران (دکتر داریوش شایگان) در کتاب آسیا در برابر غرب (۱۳۵۶ شمسی) میگوید: ما آن تاریخ و فرهنگ گذشته را از دست دادیم و به غرب هم نرسیدیم و سپس میگوید: ما خطر نیهیلیسم را در پیش داریم که رهآورد تجدد است. تجددی که ناشی از جهل دربارهی غرب و ناآگاهی دربارهی تقدیر تاریخی غرب بود (نه حاصل شناسایی غرب و آگاهی از آن).
🔗پینوشت:
از آنجا که مساله به صورت فراگیر و عمومی فهم نشده، ما فراتر از یک مسأله با آن مواجه هستیم.
مدرنیته را هم نباید تقلیل به قانونخواهیِ صرف داد بلکه علاوه بر آن سراغ اخذ فرهنگ و فلسفه غرب هم رفتیم و در بررسی تجددخواهی باید سراغ پیوست فرهنگی مدرنیته رفت.
فرهنگ ایرانی ملغمهای از فرهنگهای مختلف شیعی، سنی و صوفیمسلکی و تجددمآبی بوده است که عامل انحطاط در ایران قبل از غربگرایی، غلبهی صوفیمسلکی و عرفانزدگی، انتزاعینگری فلسفی و دینداری فردگرایانه و... بوده است که در جای خود باید بررسی شود اما از دورهای بهبعد قدرت اداره و هویتسازی به دست غرب و شبه غرب است.
البته پیش از تجددخواهی، آن علتالعلل انحطاط در جایی از تاریخ رقم خورد که عالَم به دست سران باطل از مدار صحیح خود خارج شد (سقیفه) و این انحطاط تا عصر ظهور حضرت حل نخواهد شد.
معضل کنونی از یک طرف به ناکارآمدیهای الگوهای دستهچندم غربی مربوط میشود و از طرف دیگر این است که جامعهی ما نه کاملاً غربی شده است و نه کاملاً متعبد به دین و مذهب و چون هر دو مولفه را طلب میکند با چالش و تضاد و آسیب مواجه میشود.
#آسیب_فکری
#آسیب_نرمافزاری
#نهادها
#روایت_ایران_معاصر
#مدرنیته_ایرانی
#مدرنیته_واقعی
#مطالعات_نظری
🆔@tarafdare_mardom
بسم الله الرّحمن الرّحیم
بالأخره روزی روشن میشود که همهی تکنولوژی و دستاوردهای مدرنیته بهظاهر برای خدمت به بشریت بودند اما در واقع هدف از ارائه آنها، کنترل و نظارت بشر در سیطرهی قدرت مدرنیته بود. به میزانی که وابستگی بشر به مدرنیته را تشدید و تقویت کند و منجر به حفظ این کنترل و نظارت گردد خدمات میدهد.
قدرت اینجا چهرهای دارد که اگر فرد محکوم از آن آگاه شود، رضایت خود را از اینگونه اعمال قدرت ابراز میکند.(صرف نظر از لجبازی برخی افراد با جمهوری اسلامی) کامنتها را ببینید.
این روزها به تناسب حوادث رخداده در جنگ با اسرائیل (پیجر و...)، زمان بحث از تکنولوژی و نسبت آن با قدرت است اگر فرصت شود انشاءالله...
عجیبتر اینکه برخی از خودیها این گمانه مهم را که قابل بررسی است سریعاً رد میکنند، این کار عاقلانهای نیست. باید به سمت بومیسازی تکنولوژی پیشرفت.
#پیجر
#تکنولوژی
#قدرت
🆔@tarafdare_mardom
⭕️جایگاه «فقیه» و «دانش فقه» در سنت ایرانی-اسلامی
♦️در جامعهی ما همواره فقها رهبران قوم بودهاند و با ولایت و فقه خود، تمامی شئونات زندگی را درست کرده و میکنند. فقها بودند که فرمان قیام، جهاد، تکفیر، قانون مجازات و قتل، تحریم و... را دادند. این فیلسوف نیست که فقیه را تکفیر میکند بلکه این فقیه است که فیلسوف را تکفیر میکند. در منازعه بین این دو همیشه فیلسوف فراری است. بنابراین دانش فقه «تعیینکننده» است از جمله در توضیح سیاست و امر سیاسی. حتی برخی دانشمندان صاحبنظر -که لااقل در عرصهی علمی تعلق خاطر به اسلام ندارند و به رغم چشمانداز فلسفیشان در پرداختن به موضوعات- در تحقیقات خود به نسبت موضوعشان با فقه میپردازند. آنها مجبورند که این رابطه را توضیح دهند. فقه با سیاست و زندگی سیاسی نسبت غیرقابل انکاری برقرار کرده است و نباید در این زمینه مورد غفلت قرار گیرد و مسأله را فقط در فلسفه بررسی کرد.
♦️در جهان اسلام دانش فلسفه برای سیاست و امر سیاسی در تمدن اسلامی مبنا درست میکند؛ اما توضیح چگونگی آن در عرصهی عمل را به «فقه» واگذار میکند؛ به عنوان مثال فارابی ضرورت، چیستی و اصل حکومت و... را بیان میکند اما میگوید شکل و جزییات آن را باید از فقه پرسید. فلسفه در ایران، دانش بنیانگذار نبوده است. آقای فیرحی از عبارت دانش تشریفاتی یا تزیینی استفاده میکرد، اما من آن را نمیپسندم و میگویم ابزار است و تعیینکننده نیست. فلسفه زمانی که میخواست اثر بگذارد، اثر خود را از طریق رفتن به خورد درخت تنومند فقه قرار میداد؛ مثلاً خود را در اصول قرار میداد تا به تحلیلهای فقهی میرسید. برخی پژوهشگران -تحت تأثیر سنت اروپایی و حتی قبلتر از آن یونانی که دین در آن مناطق جایگاه محوری ندارد- گمان میکنند فلسفه قدرت توضیحدهندگی دارد. بله بحث فلسفی در اروپا از طریق متدولوژیهای علمی خود را در زندگی جاری میکند. در حالی که در ایران هرگز بحث فلسفی مستقیم وارد زندگی نمیشد و اکنون نیز این اتفاق نمیافتد. دیدگاههای فلسفی (بنیادی) باید به تدریج وارد دیسیپلین سنگین دستگاههای فکری و از آنجا وارد حوزه حقوق و مسائل دیگر شود.
#فقه
🔗پینوشت: به جهت وجود دیدگاه جدیدی که «دانش فقه» را ذیل حکمت عملی دستهبندی میکند و این یک انحراف بزرگ است مطلب مذکور تقدیم شد. در حالی که حکمت عملی به این جهت مطرود و منزوی شد که به بیان کلیات با روش کلینگر میپرداخت اما دانش فقه از ابتدا ماهیتی مستقل با جایگاه محوری و تعیینکننده داشت که دارای روش ویژهی منحصر به فردی غیر از روش فلاسفه بود. سابقهی شکلگیری علم فقه در بیان فقهای بزرگ به زمان امام باقر علیهالسلام (پیدایش علم اصول فقه) برمیگردد (یعنی حتی قبل از ورود نهضت ترجمه به عالم اسلامی).
البته میزان تأثیر فلسفه در عرفان چگونه بوده است قابل پیگیری است. عرفان صوفیمسلکانهای که در فرهنگ ایران اثر گذاشت و موجب شکست از مغولها شد. آنوقت نمیتوان گفت فلسفه در زندگی اثر حتی غیرمستقیم نداشته است. برخی معتقدند که فلسفه و عرفان یکی هستند. برخی از این بالاتر سعی در ابتناء کامل انقلاب اسلامی بر فلسفه صدرایی دارند که معلوم نیست اگر بنیانهای آن در آینده زده شد یعنی انقلاب هم اشتباه بوده است؟ در حالی که انقلاب اسلامی به تفقه جامع شیعی استوار است.
🆔@tarafdare_mardom
⭕️شرک پذیرش نظامهای مادّی
♦️حضرت آیتالله خامنهای (مدّ ظلّهالعالی) جلسات متعددی را برای تفسیر قرآن در طولِ یک سال-از هفدهم مهرماه ١٣٧٠ تا ۲۹ مهرماه ۱۳۷۱- در قالب ۲۴ جلسه برگزار کردهاند. در این سلسلهجلسات برخی از آیات سورهی مبارکهی بقره را مورد بحث و بررسی قرار دادهاند. کتاب تفسیر سورهی بقره که توسط انتشارات انقلاب اسلامی به زیور طبع آراسته گردیده است تدوین و تنظیمشدهی مباحث مذکور است.
♦️ایشان در ذیل تفسیر آیات ۲۱ و ۲۲ ¹ پس از ارائه مباحث خود پیرامون عبودیت و یگانهپرستی به انواع شرک - چیزهایی که انسان ممکن است شریک خدا در عبودیت قرار دهد- میپردازد. (صفحات ۳۲۳ الی ۳۴۳) ایشان ابتدا به شرک بتپرستان که شکل ساده و محسوس و عینی شرک است اشاره میکنند (صفحه ۳۳۴) و سپس شرک مسیحیت را مطرح میکنند (ص ۳۳۵ الی ۳۳۷) و البته در آخر از شرک خودپرستی نیز سخن به میان میآورند و توضیحاتی دراینباره ارائه میدهند. (ص ۳۴۰ و ۳۴۱)
♦️آنچه طرح آن، مقصود راقم این سطور است بحث ایشان در خلال مباحث انواع شرک از نوعِ «شرک پذیرش نظامهای مادّی» است. (ص ۳۳۷ الی ۳۴۰) در ابتدا «عبودیّت نظامهای بشری» را یک نوع «اندادالله» و چیزهایی که بشر آنها را عبادت میکند دانسته است که در طول تاریخ تقریباً وجود داشته و در دوران زندگی مدرن هم وجود دارد. نظامهای بشری یعنی نظامهای ساخته و پرداختهی دست بشر؛ قوانینی که بشر آنها را ساخته، دستوراتی که افراد بشر آنها را صادر کردهاند. ایشان معتقدند عملکردن به اینها عبادت غیرخدا است؛ عبادت همان کسانی است که اینها را بهوجود آوردهاند؛ همان متفکرین و تئوریسینهای سازندهی مکاتب و نظامهای بشری که نمونهی برجسته و بارز آن در زمان حاضر همین دموکراسی، همین حقوق بشر جعلیای که غربیها از آن دم میزنند؛
همین چیزی که اسم آن را آزادی گذاشتهاند که صد البته در باطن به هیچوجه آزادی نیست و در حقیقت اسارت است.
♦️از نظر ایشان کسانی که چشمبسته تسلیم تفکر غربی هستند در حقیقت به اطاعت و عبودیت غیر خدا -سردمداران این اندیشه- مشغول هستند. این سردمداران با معیارهای الهی حکمرانی نمیکنند و قول و فعلشان حق نیست. در مجموع تفسیر ایشان از عبارت شریفهی «فلاتجعلوا لله انداداً» این است که شریک و رقیب برای خدا فقط آن بتی نیست که در کعبه بود یا امروز در بتخانههای هندوستان است بلکه بتی هم در محیط اجتماعی وجود دارد که انسانها از قوانین آن، نظام آن و جهتگیریهای آن اطاعت میکنند که این جهتگیری مستند به خدای متعال نیست و به امر الهی وابسته نیست؛ این رقیب را نباید عبادت کرد.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
۱.يَآ أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ (بقره-٢١)
الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَآءَ بِنَآءً وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَآءِ مَآءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَكُمْ ۖ فَلَا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْدَادًا وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ (بقره-۲۲)
🔗در ادامه بیانات حضرت آقا در اینباره به صورت کامل تقدیم میگردد.
#رهبریپژوهی
#تفسیر_سیاسی
#اندیشه_سیاسی
#توحید
#ولایتالله
#شرک_پذیرش_مدرنیته
#استعاره
🆔@tarafdare_mardom
⭕️شرک پذیرش نظامهای مادّی
📖صفحهی اوّل
🔰حضرت آیتالله خامنهای حفظهالله
♦️یکجور اندادالله و چیزهایی که بشر آنها را عبادت میکند هست که اینها در طول تاریخ تقریباً وجود داشته و در دوران زندگی مدرن هم وجود دارد و آن، عبودیّت نظامهای بشری است؛ نظامهای ساخته و پرداختهی دست بشر؛ قوانینی که بشر آنها را ساختهاند، دستوراتی که افراد بشر آنها را صادر کردهاند. عملکردن به اینها عبادت غیر خدا است؛ عبادت همان کسانی است که اینها را به وجود آوردهاند. فرض بفرمایید متفکّرینی پیدا میشوند یک مکتبی را پایهگذاری میکنند، بعد این مکتب برای زندگی بشر سرمشق مینویسد، دستور میدهد: اقتصاد اینجوری باشد، حکومت اینجوری باشد، روابط اجتماعی اینجوری باشد، روابط اخلاقی اینجوری باشد، اصلاً اخلاقیّات اینجوری باشد؛ مثلاً نمونهی برجسته و بارز آن، همین مارکسیسمی بود که هفتاد سال در دنیا عمر کرد و بعد هم بهخودی خود خاموش شد و افول کرد. هفتاد سال هم انسانهایی با تعصّب این مکتب را پذیرفتند و هر چیز دیگر را بهصورت صددرصد دُگم و همراه با تحجّر رد کردند. حالا شما جوانها خوشبختانه در یک دورانی وارد میدان زندگی و فکر و عمل شدید که از این حرفها خبری نیست. یک روزی بود که در همین دانشگاه تهران و دانشگاههای کشور و در محیط دانشگاهی و دانشجویی، مگر کسی جرئت داشت در مقابل این جوجهمارکسیستها یک کلمه حرف بزند راجع به یک معرفتی، راجع به اقتصاد و مانند اینها؛ مسخره میکردند که آقا! این حرفها چیست که میزنی؟ بعد یک جملهای را از مارکسیسم بیان میکردند؛ دیگر آیهی غیر قابل تشکیکی بود؛ مثل وحی مُنزَل همه باید قبول کنند. با ما هم که روحانی بودیم و آخوند بودیم و در این کار حرف داشتیم روبهرو میشدند، همینجور بود. در مشهد افرادی از همین جوانها خانهی ما میآمدند؛ وقتی یک چیزی میگفتیم، میگفت نه آقا! اینجوری است؛ یعنی خودش را محتاج استدلال کردن اصلاً نمیدانست؛ به طور قاطع مثل اينکه آیه نازل میکرد که اصلاً اینجوری است؛ خب، این یک نوع عبودیّت است. چقدر آدمهای خوشفکر، چقدر آدمهای بااستعداد، چقدر انسانهای سادهی معمولی، چقدر نیرو و تلاش انسانی، جسمی و فکری و همهجور صرف شد در جهت بنای دنیا به آن شکل؛ آن شکلی که مارکسیسم نسخه داده بود و آیه نازل کرده بود! خب، همهی اینها هدر رفت؛ این نوعی عبودیّت بشر است؛ بندهی سردمداران نظام مارکسیستیشدن - حالا سردمدارهای اصلیاش که مُرده بودند و رفته بودند، سردمدارهای زندهاش؛ آنهایی که کارگردانها و متولّیهای نظام بودند- در هر زمانی یک کسی.
♦️یا در نظامهای غربی، همین دموکراسیای که حالا غربیها از آن دم میزنند؛ همین حقوق بشر جعلیای که غربیها از آن دم میزنند؛ آن چیزی که اسمش را گذاشتهاند آزادی و البتّه در باطن به هیچ وجه آزادی نیست، اسارت است؛ این یک تفکّر است؛ آن کسانی که چشمبسته تسلیم این تفکّر میشوند، در حقیقت دارند عبودیّت میکنند کسانی را که گردانندگان و سردمداران این تفکّرند. این هم عبودیّت غیر خدا است، چون آن کسی که این حرف را آورده، این فکر را برای بشر به عنوان یک سرمشق و دستورالعمل مطرح میکند، غیر خدا است، پس اطاعت از آن سخن، اطاعت غیر خدا است؛ اطاعت از این سخن، عبادت غیر خدا است، عبودیّت کردن و بندگی کردن غیر خدا است؛ قبول کردن و پذیرفتن یک بندی است بر دست و پای انسان و بر ذهن انسان. من همیشه مثال میزدم نظامهای اجتماعی را به این تورهای ماهیگیری؛ این تورهای ماهیگیری که گاهی در میان خود هزارها ماهی را دارند میکشانند به یک سمت خاصی و ماهی هم ملتفت نیست و با حرکت تور، دارد او هم همینطور حرکت میکند میآید به یک طرفی؛ نمیفهمد که یک چیزی دارد او را هدایت میکند. در داخل تور، خیال میکند که آزاد است و دارد راه میرود، هیچ احساس اسارت هم نمیکند؛ این نظامهای اجتماعی اینجوری هستند؛ هر نظام اجتماعیای اینجوری است؛ حتی نظام صحیح هم به یک معنا همینجور است؛ اگر چه آن دیگر اسارتی نیست - چون در آن آگاهی هست، بینایی هست، وانگهی نظام مستند به خدا است؛ بندگی بالاخره بندگی خداست- امّا هر نظام اجتماعیای این خصوصیّت را دارد. انسانها در داخل نظام اجتماعی در داخل یک تور نامرئیاند، دارند کشانده میشوند به یک طرف؛ اگر چنانچه آنها را به طرف بهشت ببرند، انسانها دارند به طرف بهشت میروند؛ اگر بهطرف جهنّم ببرند، انسانها دارند به طرف جهنّم کشانده میشوند.
📖صفحهی دوم
♦️آیهی قرآن را ببینید: «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْرًا وَأَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوارِ جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَها وَ بِئسَ الْقَرَارُ» (سورۀ ابراهیم، آیات ۲۸ و ۲۹). سردمداران نظامهای باطل و طاغوتی و کفرآمیز هستند که انسانهایی را که در سایهی این نظام دارند زندگی میکنند، میکشانند به سمت جهنّم. خب، حالا اگر این نظام یک نظام غیرخدایی است، پس کشانندگان این نظام همان کسانی هستند که اطراف تور را گرفتهاند و دارند این ماهیها را میبرند به یک طرف. اطاعت از او، اطاعت از آنها، اطاعت از هر نظام اجتماعی باطل و غلط و غیرالهی، عبادت غیر خدا است ولو اسمش هم شده مسلمان، ولو نمازش را هم بخواند. الآن کسانی هستند در بعضی از همین مناطق زیر این آسمان کبود در سراسر عالم که اسمشان هم مسلمان است، قرآن را هم قبول دارند، خدا را هم قبول دارند امّا دارند عبادت غیر خدا میکنند؛ زیرا آن کسانی که بر کار اینها حاکمیّت دارند، کسانی هستند که با معیارهای الهی زندگی نمیکنند، با معیارهای الهی حرکت نمیکنند، با معیارهای الهی جامعه را اداره نمیکنند، سخن حق نمیزنند، کار حق نمیکنند. این هم نوعی از انواع عبادت غیر خدا است.
♦️خب، پس در «فلا تجعلوا لله انداداً» - برای خدا رقیب و شریک و انباز قرار ندهید- این شریک و رقیب فقط آن بتی نیست که در کعبه بود یا امروز در بتخانههای هندوستان است؛ این هم بتی است که انسان در محیط اجتماعیاش، محیط زندگیاش، از یک قانونی، یک نظامی، یک جهتگیریای اطاعت کند که این جهتگیری مستند به خدای متعال نیست، به امر الهی وابسته نیست؛ این هم یک جور رقیب است؛ عبادت این را هم نباید کرد.
📕تفسیر سورهی بقره، حضرت آیتالله خامنهای، تهران: انتشارات انقلاب اسلامی، چاپ دوّم، زمستان ۱۴۰۱، صص. ۳۳۷ الی ۳۴۰.
🆔@tarafdare_mardom
⭕️جدال قدرت میان جبهه حق و باطل
♦️حضرت آیتالله خامنهای در بیان مبانی اعتقادی، از برخی بحثهای ذهنی و نظریِ کلامی و فلسفی و عرفانی فاصله گرفته و با رجوع به منابع وحیانی کتاب و سنت، در کنار توجه به جنبههای نظریِ توحید -در حد ضرورت- به ابعاد عینیِ آن نیز توجه کرده و تعریف نوآورانه و جامعی از توحید ارائه میدهند. بنا بر نگاه ایشان، خدای متعال در قرآن کریم به تحلیل «توحید و کفر» در مرحلهی تحقق پرداخته است. قرآن کریم دو نظام ولایت حق و باطل را معرفی میکند که هر دو در عینیت با هم درگیر هستند. اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ ۖ وَالَّذِينَ كَفَرُوٓا أَوْلِيَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ ۗ أُولَٰٓئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ
(بقره - 257)
♦️ایشان در کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی پس از بیان فلسفهی نبوت و اهداف آن، فصل مهمی از مباحث نبوت را تحت عنوان «گروههای معارض» مطرح میکند و به تشریح «درگیریها و صفآراییها» میپردازند. (صفحات ۳۳۳ الی ۳۴۸) از نظر ایشان منشأ پدیدآمدن مبارزات و درگیریها میان دو جبهه به لوازم و اقتضائات اهداف نبوت -که در راستای تحقق توحید است- برمیگردد؛ چرا که مخالفت با امتیازات طبقاتی در هیچ نقطهای از جهان بدون پاسخ نمیماند و همانگونه که طرفداران و حامیانی -غالباً از طبقات ستمدیده و محروم- به دست میآورد، دشمنان ومخاصمانی نیز از طبقات -ضربتخورده و مورد هجوم- میسازد.
♦️ایشان برای شناخت تفصیلی این گروههای معارض -که به مخاصمه با انبیا و پیروان آنها میپردازند- ضمن استناد به سه دسته آیات قرآن به تفسیر آنها میپردازند. نخست؛ قرآن در آیات شریفهی ۱۱۲ و ۱۱۳ سورهی مبارکهی انعام¹ با لحنی عام از وجود معارضان دعوت انبیاء یاد میکند. دوم؛ در آیات ۲۳ الی ۲۵ سورهی غافر² سه نام را در کنار یکدیگر میآورد که مشخصکنندهی سه طبقه میباشند؛طبقهی فرمانروایان (سمبل آن فرعون است)، رجال و سران (هامان)، اشراف و ثروتاندوزان (قارون) - البته در آیهی ۳۴ و ۳۵ سبا³ به توضیح بیشتر طبقهی اشراف و ثروتمندان -با تعبیر قرآنیِ «مُترَف»- میپردازند. و سوم؛ در آیهی ۳۴ سورهی توبه⁴ از طبقهی دیگری که همانا رجال مذهبی و روحانیاند، جدا نام میبرد. و مجموعاً چهار عنوان، نمایشگر چهار گروه (یا طبقه) در جبههبندیهای ستیزهگرانه ضد انبیاء در قرآن جلب نظر میکند: طاغوت، مَلَأ، مترفین، احبار و رهبان.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
۱.وَكَذَٰلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَىٰ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا ۚ وَلَوْ شَآءَ رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ ۖ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ (انعام-112)
وَلِتَصْغَىٰٓ إِلَيْهِ أَفْئِدَةُ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَلِيَرْضَوْهُ وَلِيَقْتَرِفُوا مَا هُمْ مُقْتَرِفُونَ (انعام-113)
٢.وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَىٰ بِآيَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُبِينٍ (غافر-23)
إِلَىٰ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَقَارُونَ فَقَالُوا سَاحِرٌ كَذَّابٌ (غافر-24)
فَلَمَّا جَآءَهُمْ بِالْحَقِّ مِنْ عِنْدِنَا قَالُوا اقْتُلُوٓا أَبْنَآءَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ وَاسْتَحْيُوا نِسَآءَهُمْ ۚ وَمَا كَيْدُ الْكَافِرِينَ إِلَّا فِي ضَلَالٍ (غافر-25)
٣.وَمَآ أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَآ إِنَّا بِمَآ أُرْسِلْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ
(سبأ-34)
وَقَالُوا نَحْنُ أَكْثَرُ أَمْوَالًا وَأَوْلَادًا وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ (سبأ - 35)
۴. يَآ أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوٓا إِنَّ كَثِيرًا مِنَ الْأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَيَأْكُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَيَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ ۗ وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا يُنْفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ (توبه - 34)
🔗در ادامه فیش مهمی از ایشان دراینباره تقدیم میشود.
#رهبری_پژوهی
#اندیشه_سیاسی
#تأملات_قرآنی_روایی
#اعتقادات_سیاسی
#توحید
#ولایت
#شریعت
#دعوت_انبیا
#مبارزه
#طاغوت
اساساً در تقابل، بیش از تناقض باید تضاد (مخالفت دو امر وجودی و عینی) مورد مطالعه قرار میگرفته است. حق و باطل، عقل و جهل دو امر وجودی اند که هر کدام جنودی دارند؛ علم و جهل و... امور وجودیاند(نه عدمی). علم مدرن عین جهل است. متأسفانه تمرکز بر گرایشهای ذهنیِ کلامی، فلسفی و عرفانی مانع از فهم و درک عمیق ادبیات خاص قرآنی و روایی شده است.
نکتهی دیگر اینکه ایشان اختلاف طبقاتی بر اساس میزان قدرت و ثروت را قبول ندارند، اما در مورد تعیین طبقات جامعه هنوز فیشی از ایشان ندیدهام گرچه قرآن طبقات را بر اساس ایمان تقسیمبندی میکند.
🆔@tarafdare_mardom
⭕️مثلّث قدرت در برابر رسالت دین
🔰حضرت آیتالله خامنهای حفظهالله
♦️در سرتاسر قرآن، از جمله همین آیه¹ از گروههایی نام برده میشود که شناخت چهرهی آنها لازم است؛ بههمین دلیل هم، قرآن چهرهی آنها را همهجا مطرح کرده است. در موارد زیادی این گروهها یک مثلّث قدرت را تشکیل میدهند؛ یعنی همیشه گروههایی وجود داشته که اوّلبار آنها با دعوت و رسالت و نهضتی که انبیا به وجود آوردند، مخالفت میکردند. این سه گروه مثلّثی را تشکیل میدهند که قدرتهای موجود هر جامعهای از همین سه خط و گروه به وجود آمدهاند.
♦️گروه اوّل، «ملأ» یا آن کسانی هستند که حاشیهنشینان رأس قدرتند. اینان زمینهی قدرت را برای آنکه در رأس است، مانند فرعون یا نمرود فراهم میکنند و اطراف او را مثل حصاری پُر کردهاند؛ او را حفظ میکنند و وجود خود را و شخصیت خود را به او دادهاند و او هم قدرت خود را، بر فکر و جسم و اندیشهی اینها استوار کرده است. در تاریخ قبل از اسلام یک نمونهی آن هامان است. آیهی «یا هامانُ ابْنِ لی صَرْحاً»² خطاب به او است. در تاریخ بعد از اسلام هم، چند شخصیت اطراف معاویه، مانند مغیرةبن شعبه، عمروعاص و زیادبن أبیه از این دستهاند. اگر به شرح زندگی معاویه نگاه کنید، خواهید دید تمام این خصوصیاتی که برای ملأ ذکر کردیم دربارهی این سه نفر صادق است و فکر و تدبیر و نفوذ این سه، زمینهساز سیطرهی قدرت معاویه بوده است.
♦️گروه دوّم عبارتند از پولدارها و ثروتمندان و اشرافی که در داخل آن جامعه زندگی میکنند. اگر چه ممکن است این گروه حاشیهنشین قدرت نباشند، اما از بغلِ آن قدرت میخورند، کما اینکه قدرت، از بغلِ آنها میخورد. رأس، از آنها استفاده میکند و آنها از رأس. نمونهای از این افراد در تاریخ قبل از اسلام، قارون است که ثروتمند کلانی بوده. در داخل جامعهی اسلامی در زمان عثمان یا خلفای بنیامیه هم، نمونههای زیادی از پولدارها، رباخوارها و املاکدارها میشود پیدا کرد. علت احتیاج این گروه به رأس، آن است که آنها در سایهی آن رأس میتوانند به این ثروت برسند و آن را نگه دارند. قدرت هم به آنها محتاج است؛ برای اینکه او از اینها پول و مالیات میگیرد و استفاده میکند، لذا به هم احتیاج دارند. قرآن اینها را به نام «مُترَفین» یعنی اشراف خوشگذران یاد کرده است.
♦️گروه سوّم یا خط سوم مثلث، کسانی هستند که اعمال و آنچه را دو گروه اول و دوم انجام میدهند، توجیه میکنند و در نظر مردم، مشروع جلوه میدهند؛ مثلاً چنانچه معاویه بخواهد یک حکم غیرقانونی مثل لعن و سبّ علی (علیهالسلام) را در جامعه پیاده کند و رایج نماید، یا یزید بخواهد امام حسین (علیهالسلام) را به شهادت برساند، این گروه چنین اعمالی را در نظر مردم صحیح جلوه میدهند؛ مثلاً وظیفهی «شریح قاضی» در این بین، آن است که بنویسد امام حسین (عليهالسلام) علیه یک اصل مسلّم اسلامی اقدام کرده است. بر طبق چیزی که در برخی منابع گفته شده است، او گفت: «حسین بر خلاف حکومت حقّ یزید و حاکم عادل جامعهی اسلامی قیام کرده و طبق آیهی «إنما جزاءُ الذین یُحاربون اللهَ...»³ محکوم به محاربهی با خدا و خروج از دین است.»⁴ دربارهی حضرت علی (علیهالسلام) هم چنین نقشهای عملی شد. همچنین اگر در این مثلث، بنا است از اموال مردم استفادهی نامشروعی بشود یا عمل حرامی انجام شود، مثل «ابویوسف قاضی» لازم است که کار هارونالرشید را توجیه کند و آن را خوب نشان بدهد. اگر هارون چشمش به کنیز زیبای فلان مرد رهگذر افتاد و میخواهد او را تصاحب کند و آن مرد هم نذر کرده که کنیزش را به کسی نفروشد و نمیتواند بر خلاف نذرش عمل کند، اینجا به عهدهی ابویوسف است که به آن مرد بفهماند که به این دلیل شرعی، نذر تو باطل است و انجام امر خلیفه، واجب! این هم شکل دیگری از کمک به قدرت است که امثال قاضی ابویوسف در این مثلّث بر عهده دارند و آنها هم به او کمک میکنند؛ لذا میبینیم خط و قضاوت ابویوسف در سرتاسر کشور اسلامی بنی عباس رایج میشود. از این گروه در قرآن به «بعضی از أحبار و رهبان یا کثیری از آنان» تعبیر شده است و اشارههایی در قرآن به اینگونه افراد وجود دارد؛ همچنان که اشارههایی به آن دو گروه اول بود.
♦️وقتی این مثلث قدرت تشکیل شد، در رأس این مثلث طاغوت قرار میگیرد؛ اگر چه خود این مثلث هم طاغوت است؛ طاغوت در رأس و صدر است و این گروهها در استخدام اویند.
📕کتاب تفسیر سورهی برائت، حضرت آیتالله خامنهای، تهران، انتشارات انقلاب اسلامی، چاپ هشتم، پاییز ۱۴۰۱، صص ۱۷۰ الی ۱۷۲.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
۱.آیات ۳۴ و ۳۵ سورهی برائت
۲.سورهی غافر، بخشی از آیهی ۳۶
۳.سورهی مائده، بخشی از آیهی ۳۳
۴.مترجم کتاب الفین (علامه حلی) به این فتوا اشاره کرده ولی این مطلب در خود الفین نیست بلکه در تعلیقات کتاب آمده است و لذا این نظر علامه حلی نیست.
🆔@tarafdare_mardom
🔗پینوشت: باری، این چهارطبقه معارضین انبیایند؛ نه فقط در زمان موسی، نه فقط در زمان پیغمبر، نه فقط در زمان ابراهیم، در همهی زمانهای تاریخ. هر جا سخن حقی پدید آمد، هر جا داعیه و نغمهی دعوتی به پیروی از انبیای خدا و کتابهای آسمانی بهوجود آمد، این چهارطبقه صف بستند؛ یا همزمان، یا یکی پس از دیگری. (ر. ک کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن صص. ۳۴۳ و ۳۴۴)
چهارگروهی که در صدد توطئهچینی علیه انبیا هستند و در برابر بعثت انبیا موضعگیری میکنند و مخالفت مینمایند، تقدیم شد.
البته آ. کاشانی نقش عبدالله بن عمر را در خارجیخواندن امام حسین و تکفیر ایشان برجسته میکردند...
طبقهی ملأ همیشه در مقابل انبیا ایستادند الا در یک آیه که در کنار نبی میخواهند قتال کنند اما هدفشان دنیایی و انگیزهی شخصی است که آقا در ادامهی همین فیش (تفسیر سورهی برائت) به آن اشاره کردند.
🆔@tarafdare_mardom
⭕️«تفسیر استعماریِ» دین؛ ماهیت و آثار آن
⭕️جدایی دین از سیاست فهم استعمارزده از دین است.
🔰حضرت آیتالله خامنهای حفظهالله
♦️«تفسیر استعماری دین، یک چیز ناشناخته نیست. همهی ملتهای اسلام، قرنهای متمادی است که این تفسیر را میشنوند... این تفسیر، یک تفسیری است که دین را از اهرم تحریک ملتها به داروی خوابآور و مخدر تودههای مردم تبدیل میکند. بنا بر تفسیر استعماری، دین کلاً از سیاست و از ادارهی صحنههای زندگی انسان جدا است. دین، یک رابطهی شخصی و قلبی فقط با خدا است و در بالاترین سطحی که برای دین از ارزش و اعتبار و تکلیف میتوان قائل شد... بنابر این تفسیر، دین به عمدهترین مسائل زندگیساز جامعهها کاری ندارد، اقتصاد را تنظیم نمیکند، شیوهی حکومت را معین نمیکند، دوستیها و دشمنیها را مشخص نمیکند، روابط و پیوندهای اجتماعی را متکفل نیست... حکومت و ادارهی دنیا بر تفسیر استعماری دین، همواره در دست قلدران و زورمندان بوده»¹
«علت گرایش به چیزی که به آن مکتب مادی میگوید، این است که خیال میکند، امروز این مکتب مادی، بهتر میتواند دنیا را اداره کند. میگوید بهتر میتواند ظلم را از بین ببرد، بهتر میتواند تبعیض و نابرابری را نابود کند، بهتر میتواند ظلم و خودکامگی را ریشهکن و زایل و فانی کند. میگوید دین این کارها را نمیتواند بکند. چرا میگوید دین نمیتواند این کارها را بکند؟ به خاطر اینکه از دین، از مفهوم شایع و رایج دین، چیزی نمیداند؛ جز آنچه در دست مردم کوچه و بازار، به صورت سنتی و تقلیدی مشاهده کرده. خلاصه از دین خبری ندارد، اطلاعی ندارد. اگر از او بپرسند دین چیست، یک سلسله مظاهری را اسم میآورد. میگوید اینها دین است؛ و چون اینها مخدر است، چون اینها برادر و برابر با ظلم و ظالم است، چون اینها نمیتواند گرهی از کار فروبستهی مردم بگشاید، پی رها کن»²
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
۱. منبع: کتاب «فشردهای از تاریخ انقلاب اسلامی»، سیدعلی خامنهای، نشر صهبا (مؤسسه فرهنگی ایمان جهادی قم)، چاپ اول ۱۳۹۳ ش، ص۲۳.
۲.منبع: کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، سیدعلی خامنهای، چاپ بیست و پنجم، مؤسسه فرهنگی ایمان جهادی، قم، ۱۳۹۹ ش، جلسهی نهم؛ توحید در ایدئولوژی.
#تفسیر_استعماری
#جدایی_دین_از_سیاست
#سکولاریسم
#پیوند_امر_قدسی_و_امر_سیاسی
#اسلام_سیاسی
#استعمار
#تحریف_یا_تخریب
🆔@tarafdare_mardom
⭕️دست آهنین قدرت در دستکش مخملی حقوق
♦️نمیتوان با دید حقوقی به نظام بینالملل نگریست؛ چرا که نظم مدرن، ماهیتی کاملاً سیاسی دارد. در واقعیت، قدرتهای بزرگ را حاکم میکند. یکی از آفات در سیاستورزی و دولتداری ما این است که با دید حقوقی به نظام بینالملل نگاه میشود و بُعد اصلی و سیاسی آن نادیده گرفته میشود. تاریخ ایران نشان داده است این نحوه مواجهه محکوم به شکست بوده است. (دکتر مصدق و...)
♦️ وضعیت در فضای نظام بینالملل، آنارشیک است که در آن روی حقوقی ابزار روی حقیقی (سیاسی) است. اقتضاء آنارشی، توازن قدرت است؛ بنابراین در این عرصهْ قدرت، تعیینکننده و سرنوشتساز است. کسی که دارای قدرت است حرف اول و آخر را میزند؛ سیاست بینالمللْ قدرت را میشناسد، نه قوانین و علم حقوق.
♦️در مقام قضاوت دربارهی حق با بطلان این روند و استمرار آن در نظم اسلامی نیستم -اگر چه پرواضح است که نظم اسلامی حقوقی که خداوند برای همه تعیین کرده است را پایمال قدرت نمیکند- اما منطق دارالحرب و درگیری با دولتهای مستکبرِ کفر، نگرش سیاسی را اقتضا میکند. در منطق استکبار، بحثهای حقوقی و بُعد حقوقی اصالت ندارند بلکه ابزاری برای تحقق خواستههای سیاسی (بُعد سیاسی) و بسط قدرتشان است. کنشگری اصلی با قدرت است.
#قدرت
#سیاست
#علم_حقوق
🆔@tarafdare_mardom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️چه شده که غربگراهای سازشگر به فکر جان انسانها افتادهاند!!
♦️غربگراها به دنبال منافع شخصی و حزبیشان هستند. حتی منافع ملی هم برایشان کشک است. آنها هرگز بهفکر جان انسانها نیستند مگر به قصد تسویهحساب سیاسی و یا دستاویزی برای مناصب سیاسی. اگر یک سیاستمدار آمریکایی بگوید جنگ ما در عراق ارزش کشتن نیم میلیون کودک را داشت، آنها آن را توجیه و تطهیر میکنند یا به کلی نادیده میگیرند. این در حالی است که کشت و کشتارهای کنونی در فلسطین و لبنان باید تیتر یک تمام رسانههای ایرانی باشد.
مراقب باشیم در زمین دشمن بازی نکنیم.
🆔@tarafdare_mardom