May 11
ترانه گرافی
🔹 @TaraneGraphy از دوست به یادگار دردی دارم
🔹 @TaraneGraphy
تا با غم عشق تو مرا کار افتاد
بیچاره دلم در غم بسیار افتاد
بسیار فتاده بود اندر غم عشق
اما نه چنین زار که این بار افتاد
من بودم و دوش آن بت بنده نواز
از من همه لابه بود و از وی همه ناز
شب رفت و حدیث ما به پایان نرسید
شب را چه گنه حدیث ما بود دراز
من درد تو را زدست آسان ندهم
دل برنکنم زدوست تا جان ندهم
از دوست به یادگار دردی دارم
کان درد به صد هزار درمان ندهم...
#مولانا
🔹 @TaraneGraphy
مَن هم یک روز خانومِ خانه میشوم و احتمالا وقتی دستانم بویِ پیاز میدهد و دانه هایِ ریز روغن رویِ پیراهن گلدارم خودنمایی میکند یادِ مادرم می اٌفتم که گاهی دستانش را میبویید و میگفت از سرخ کردنِ پیاز بَدَش می آید،
شاید هم یک وقت هایی پشت گاز بایستمٌ به قٌرمه سبزیِ جا نیفتاده أم با حسرت چشم بدوزم آن وقت گوشی تلفن را بردارمٌ دست به دامن مادر بیاویزم که راهِ حلِ مشکلم را پیدا کند ،
یا ممکن است وقتی از گٌم شدنِ دٌکمه ی پیراهن همسرم پریشانم حرفِ مادر را برایِ خودم مرور کنم که همیشه میگفت دٌکمه یِ لباس هارا باید قبل از پوشیدنشان محکم کنی ،
من هم یک روز خانومِ خانه میشومٌ و میفهمم "زن" بودن فقط داشتنِ گلِ سَرهایِ جورواجورٌ لاک های رنگارنگ و موهایِ بِلوندٌ فانتزی نیست ،
آرایش کردنٌ لذت بردن از لباس هایِ متنوع و دِلبری از مردِ خانه و قربان صدقه هایِ آتشین تحویل گرفتن نیست!
زن بودن ابروهایِ دردِ تَتو تحمل کرده و موهایِ دِکٌلٌره ی سوخته هم میتواند باشد ،
شکمِ برآمده و نٌه ماه خواب و خوراکِ راحت نداشتن ، آشپزی و تمیز کردنِ خانه هم میتواند باشد ،
آرزوهایِ برباد رفته و آرتٌروزِ زانو و پیری زود رَس و کمبود ویتامین هم میتواند باشد ...!
من هم یک روز خانومِ خانه میشوم و میفهمم هیچکس به اندازه یِ یک دختر ، مادرَش را دَرک نمیکند ...
#نازنین_عابدین_پور
🔹 @TaraneGraphy
وقتی که لبخندت فقط یه تصویره
چیزی نمیبینی چیزی نمیفهمی گریه ت نمیگیره
دیگه نمیشناسی هوای بیرونو
خیس میشی اما اصلا نمیفهمی معنی بارونو
جنس نگاه تو غریب و مبهمه
ترس جدا شدن میون ما کمه
کنارمی ولی دوری یه عالمه
بی حرکت شدی ، مثل مجسمه
مثل مجسمه...
خودتو یه لحظه هم بذار جای من
بشین گوش کن یکم به حرفای من
همین کافیه که بفهمی اینو
عمق تنهایی من غمگینو
خودتو یه لحظه هم بذار جای من
ببین چی اومده سر رویاهای من
از این زندگی مونده یه نقاشی
سخته با یه مجسمه تنها شی
جنس نگاه تو غریب و مبهمه
ترس جدا شدن میون ما کمه
کنارمی ولی دوری یه عالمه
بی حرکت شدی ، مثل مجسمه
مثل مجسمه...
#امیرعلی_بهادری
🔹 @TaraneGraphy
آدمها ذرّه ذرّه محو میشوند . آرام ... بی صدا ... و تدریجی!
همان آدمهایی که هر از گاهی پیغام کوچکی برایت میفرستند ، بی هیچ انتظار جوابی ، فقط برایِ آنکه بگویند هنوز هستند. برای آنکه بگویند هنوز هستی و هنوز برای آنها مهم ترینی ... همان آدمهایی که روزِ تولد تو یادشان نمیرود. همانهایی که فراموش میکنند که تو هر روز خدا آنها را فراموش کرده ای. همانهایی که برایت بهترین آرزوها را دارند و میدانند در آرزوهای بزرگِ تو کوچکترین جایی ندارند ... همان آدمهایی که همین گوشه کنارها هستند برای وقتی که دل تو پر درد میشود و چشمان تو پر اشک. که ناگهان از هیچ کجا پیدایشان میشود ، در آغوشت میگیرند و میگذراند غمِ دنیا را رویِ شانههایشان خالی کنی. همانهایی که لحظهای پس از آرامشت ، در هیچ کجای دنیای تو گم میشوند و تو هرگز نمیبینی ، سینه ی سنگین از غمِ دنیا را با خود به کجا میبرند ... همان آدمهایی که آنقدر در ندیدنشان غرق شدهای که نابود شدن لحظههایشان را و لحظه لحظه نابود شدنشان را در کنار خودت نمیبینی. همانهایی که در خاموشیِ غم انگیز خود ، از صمیمِ قلب به جایِ چشمان تو میگریند ، روزی که بفهمی چقدر برای همه چيز دير شده است
#نیكی_فبروز_كوهی