eitaa logo
کلبه‌ی‌ترنّمات 🍊🌧🇵🇸🌑🇱🇧🇮🇷
1.3هزار دنبال‌کننده
13.2هزار عکس
2.8هزار ویدیو
201 فایل
کلبه‌ ماهِ من .. 🌔 خانواده مجازی ترنّمات کوچک اما شیرین و خوش بو🍊 بزرگ و عمیق ☁️ خوش قلب .. اعتبارِکانال به تپشِ‌ قلب‌ های این‌ خانواده‌ است .. 🌧 کانال اصلی: @tarannomat می‌شنوم؛ @Tarannomat_admin لطفا تمجید را پنهان کنید ..
مشاهده در ایتا
دانلود
کلبه‌ی‌ترنّمات 🍊🌧🇵🇸🌑🇱🇧🇮🇷
این کتاب را خیلی جدی بگیرید .. ! به اضافه‌ی مردم هر شخص می‌خواد کار فرهنگی کنه ، هر مجموعه‌ی هیئت و مسجد و مدرسه یا ... قصد کار فرهنگی اجتماعی داره بدون مردم و اراده‌ی مردم نمی‌تونه .. ! این کتاب بارها معرفی شده و عزیز دلی هم هدیه دادند که بدون حضور مردم نمی‌شود .. ! خلق اراده‌ی عمومی یک خود تنظیمی اجتماعی مذهبی در فرهنگ می‌آورد .. در اقتصاد و سیاست هم نیز به همین شکل است ، حضور مردم در اقتصاد ووو کاش بدانیم بدون این مردم نمی‌شود، کاری کرد .. ! https://eitaa.com/shikh_e_hich/779
هدایت شده از به خط یک رآوی 🇵🇸
﷽ از ولفیا تا ساگوارو مجموعه روایت‌های کوتاهی است که با یک مثال درباره گیاهان شروع می‌شود و از آن پل می‌زند به یک نکته اخلاقی. بیشتر روایت‌ها به آیه، حدیث یا تکه‌ای از ادعیه گره می‌خورند. شاید بتوان گفت کتاب یک «منبر گیاهی» است. خطابه‌ای از طبیعت به آدم‌ها برای زندگی بهتر. سایت کتاب جمکران 📚 https://eitaa.com/be_khate_yek_rAvi
هدایت شده از • شارعُ‌الروح .. •
همین‌که رسیدیم قزوین، حمید آه بلندی کشید و گفت: "آخیش! راحت شدیم. دلم برات تنگ شده بود خانومم!" با تعجب پرسیدم: "ما از هم جدا نبودیم که؟" گفت: "جلوی بقیه نمی تونستم راحت بهت نگاه کنم. اما الآن راحت شدم. میدونی چقدر دل‌تنگی کشیدم." اعتقاد داشت این طور جاها چون افراد مجرد بین ما هستند، ما که متأهلیم باید خیلی رعایت کنیم تا مبادا دل کسی بشکند.. یادت باشه ..
همین‌ که از چارچوب در بیرون رفت، قبل از اینکه در را ببندم، برای اولین بار گفتم: "حمید! دوست‌ت دارم." بعد هم در را محکم بست‌م و به در تکیه دادم.. قلبم تند تند می‌زد. چشم‌هایم را بسته بودم. از پشت در شنیدم که حمید گفت: "فرزانه! من هم دوستت دارم." از خجالت دویدم داخل خانه ..
حمید از هر ترفندی استفاده می‌کرد تا مرا به حرف بکشد. از دانشگاه گفتم .. حمید هم از محل کارش تعریف کرد، ولی باز وقت زیاد داشتیم. چند دقیقه که ساکت بودم، حمید دوباره پرسید: "چرا حرف نمی‌زنی؟ وقتی داشتم عسل می‌ذاشتم دهنت، انگشت‌م خورد به زبونت.. فهمیدم زبون داری، پس چرا حرف نمی‌زنی؟!" تا این حرف را زد، با خنده گفتم: "همون انگشت روغنی رو میگی دیگه .. ؟!"
_ طرح کلی اندیشه اسلامی _ تشکیلات بهشتی _ به اضافه‌ی مردم از روح‌الله رشیدی _ مدرسه‌ی خلاق _ آنچه در مدرسه به ما یاد ندادند از آلن دو باتن _ ساده لوح کردن ما _ فراتر از زمان کتاب های انتشارات راه‌یار، مباحث خاطرات معلمان تربیتی .. ، چنتایی هستند که خوبند .. ! ☺️ معرفی کانال ترنّمات .. 😁🌧🌑
.. امسال حسرت به دل موند کاش تاریخ تولدمون می‌گفتیم کسی برامون هدیه می‌گرفت کتابِ : داستان فراموش شده با عربیکا
هدایت شده از • شارعُ‌الروح .. •
این کتاب رو به آقایون و خانومای متأهل معرفی می‌کنم، حتی مجردهایی که قصد ازدواج دارند هم بخوانند، گاها خانم‌ها دوست داشتنی‌هاشون در لحظه‌های سخت زندگی توی وجودشون پنهان می‌کنند، شما آقایون به این فهم و درک نیاز دارید تا اونا رو بهتر بشناسید و گاهی بلعکس است و گاهی زندگی روی پنهان‌ش رو سخت نشون میده که نیازه قوی باشید براش و قوی باشید براش و قوی باشید براش .. کتاب مثل نهنگ نفس تازه می‌کنم ..
این مدت آقا مصطفی کتاب زیاد معرفی کردند، همه خوب و عالی بودند، بنظرم میاد این کتاب خوب باشه .. ! دو خاطره‌ی خوب ازش خوندند برامون، لذت بخش بود، لبخند روح با چشم‌های پر اشک داشت، سوز قلب با فرح روح رو داشت، نسیم روح‌های بزرگ، در ماجرای عاشقانِ انسانیت در مختصات تو را با خود همراه می‌کند، فقط تو از خودت رها شو .. ! از طرف یک دوست خوب .. ! گاهی از خویش‌تن که فاصله می‌گیری چه قدر برای همه غریبه می‌شوی .. ! در دسترسی، از تو سو استفاده می‌شود، گویا در‌ خوابی عمیق رفته‌ای ..
کلی کتاب جدید و خوب اومده، خیلی زیاد، ولی پول‌شون زیاده .. خیلی زیاده .. 😔