تا به حال از خودتان پرسیده‌اید چرا این غم‌ را دوست دارید .. ؟ علت علاقه‌های‌تان را واکاوی کرده اید .. ؟

برای هر چیزی که از زندگی ام رفته بود متاسف نبودم، زیرا می دانستم آنچه رفته بود راه را هموار کرده و راه را برای چیزهای بهتر هموار کرده است. این معنایِ دیگر وصال است ، باید آن درک عمیق حضور را ادامه دهید ..

حنّانه بودن‌ش دلیل بودن‌م شد ..

گاه چه قدر شهر من، کوفه می‌شود و صداهای آشنا، غریبه ..

می‌گفت بعد از هر سلامِ با حزن و اشک دست ها را به حالت آغوش کشیدن می‌گرفت، چشم ها را آهسته روی هم می‌گذاشت و نفس المهموم را در سینه نگه‌می‌داشت و ذکر تسبیح شکر را از این آغوش به جا می‌آورد .. آری گویا امام را به آغوش گرفته است،او با آرزو‌های‌ش زندگی را تعریف می‌کند، تا با آن‌ها انس بگیرد ..و محشور شود .. #عاشق‌شوید ..

کاش می‌دانستم وقتی نام‌ت را می‌برم و اشک در چشم‌ها حلقه می‌زند .. شما در آن لحظه به چه چیزی فکر می‌کنید .. !

آسمانِ نگاه‌تان را میان قلب‌های‌مان نقاشی کنید ..

فکر کردن به خاطرات مرده، روح را اسیر آن می‌کند .. اما خاطرات زنده، آن‌ها چشمه‌‌‌های حیات‌ند .. با آن‌ها اسارت ها بی‌معنا می‌شود ..

خسته‌اید .. ؟ چرا ؟ امروز به چه اموری می اندیشید .. ؟ ‌

📪 پیام جدید سلام علیکم، شهید محمد اسلامی از شهدای گلزارشیراز هست، ان شاءالله قسمت شد رفتین به یاد ماهم باشین شماره ی قطعه رو یاداشت کردم براتون ارسال میکنم ، بنده پارسال محرم خدا توفیق خادمی رو بهم داد و توی هییت شهدای گمنام گلزارشهدا عضو شدم اما نمیدونم یهو چیشد به خاطر این بود که شب ها تا دیر وقت گلزار بودم چون میگن خوب نیست شب بمونی یا خدا قصد ازمایشمو داره ، مریض شدم هم جسما و هم روحا و از پارسال دیگه مادرم اجازه ندادن برم گلزارشهدا، اخرین باری که رفتم شب قبلش خواب شهید محمد اسلامی رو دیدم که ناراحت بودن و چشماشون پر اشک بود که بعدا که بیمار شدم متوجه حکمت خواب شدم و خواب پدر و مادر شهیدی رو هم کنار مزار دیدم فرداش ک رفتم گلزار اتفاقا مزار بغلی اقای اسلامی شهید چتربازی بودن ک پدربزرگ و مادربزرگشو #دایگو