بارها تجربه کرده ام وقتی به کسی یا چیزی وابسته می‌شوم که مناسب من نیست و من تلاش برای نگه داشتن او دارم _ تمام ابر و باد و عالم دست به دست هم می‌دهند تا او از من جدا شود و من از او فاصله بگیرم .. حتی اگر رنجی در آن نهفته باشد و من‌به اشتباه از دوری اش غصه بخورم اما فاصله مثل خاصیت‌ِخاک انسان را به فراموشی او دعوت میکند ..

ماجرای‌‌ازروح‌های درملکوت‌‌شروع‌ می‌شود..

شاید‌برای‌او‌نیز اینگونه‌بوده _ اولین بار قبل از اول‌دبستان بود.. وقتی که دوچرخه خریدم.. ‌

بعدش یادم میاد سوم دبستان بودم این رو فهمیدم .. برای خرید پلی‌استیشن با بابام دعوام شد ..

اون تاریخی که میخواستم نشد بعدش کتکش رو خوردم چون دیگه .. ولی فهمیدم حکمتش رو .. اون موقع . ‌

ماجرای رفیقم هم توی این هندسه‌ قرار میگیره ..

چهارم دبستان که نماز خوندم به بابام گفتم که نماز میخونم یه چند روزی بود اما بعدش چند قدم که پیاده باهم به سمت خونه میومدیم تو ذهنم اومد که قطعا حالا که گفتم دیگه یه مدت بعد نمی تونم بخونم ‌.. نکنه حالا که گفتم ترک بشه .. ‌ ‌

نمی فهمیدم اینا چیه بچه بودم .. ‌

و برعکس وقتی چیزی برای تو باشد که مفیدِ توست از هر پنجره ای بخواهی فرار کنی به نحوی بر سر راهت قرار میگیرد آنگاه که انتخابش کردی باید برای حفظ و رشد آن قدم برداری ..

جالب اینجاست گاهی همین فکر نکنم ها و ترس های بیجا باعث میشه ترک بشه اما .. این ترس همیشه هست و باید باهاش مقابله‌ی درست کرد .

📪 پیام جدید 💬من حفظ قرآن شروع کردم چندین سالم بود میخواستم نمیشد دلیلشم این بود که حقیقتا میخواستم ی درع محکمی از آیات نور همیشه احاطه ام باشه مانوس باشم و همراه داشته باشم نمیخواستم هیچکی بفهمه از وقتی شروع کردم هزار تا سوال میاد درسته ؟ خالصه ؟ برا خداست ؟ نفسه ؟ تکلیفه؟ نمیدونم برای هر عمل اینطور میشه 🍀 #ترنّمات ؛ 🌿🐳 دقیقا 👇

واژه‌های هرجمله کلمه‌هایی از حروف‌هایی‌جدا از هم در نگاه نویسنده هستندکه وقتی کنار هم در جامعه‌ای به اسم جملات قرار می‌گیرند معنا پیدا‌ می کنند ..