eitaa logo
ترنم باران
111 دنبال‌کننده
116 عکس
136 ویدیو
1 فایل
مطالب مفید و کاربردی ...ان شاءالله🇦🇫🇮🇷. جهت ارتباط برای پیشنهاد و انتقاد @smh1369
مشاهده در ایتا
دانلود
سیدمهدی تازه پانزده سالگی رو رد کرده و پشت لبش سبز شده، با همان غرور نوجوانانه به مادر میگه؛ میخوام برم سر کار، مادر یک نگاهی میکنه و توی دلش قند آب میشه که پسرم چه زود قد کشیده و حالا ادعای مردی داره، اما مادر میدونه که سید مهدی به خاطر کم‌شنوایی نمیتونه سر هر کاری بره اما غرور بچه رو نمیشکنه و میگه باشه فردا با هم میریم سر گذر و تو با مردها برو سر کار. صبح کنار خیابان سید مهدی کنار مردهای کارگر ایستاده و مادرش در انتهای خیابان لای زن‌های کارگر، و همه منتظر نیسان آبی هستند تا بروند و سبزه‌های بولوارهای شهرداری را تمیز کنند. هر از گاهی مادر روی پنجه می‌ایستد تا از لای چادرهای مشکی پسرک‌ش را ببیند و انار توی دلش پاره کنند، زیر لب می‌گوید؛ یادم باشد شب که سیدمهدی از کار آمد براش اسپند دود کنم. نیسان آبی از انتهای خیابان دیده می‌شود ولی خودروی سمندی از آن سبقت می‌گیرد و مستقیم می‌رود سمت مردهای کارگری که کنار خیابان ایستادند، همهمه بلند میشود و هر کسی به یک طرف می‌دود، مامورها پیاده میشوند و ایست می‌دهند اما کسی نمی‌ایستد، چشمان مادر دنبال سیدمهدی است اما هرچه تقلا می‌کند مهدی را نمی‌تواند ببیند! زن‌ها میگویند باز پلیس دنبال مهاجرین بی‌مدرک است، مادر کمی به خودش دلگرمی می‌دهد که سیدمهدی مدارک دارد و خطری او را تهدید نمی‌کند اما تا بچه‌اش را به چشم نبیند دلش آرام نمیشود. یکباره چشمش به حلقه‌ی مامورها می‌افتد که وسط خیابان یک شکار گرفته‌اند، دل مادر تکان می‌خورد، نکند سید مهدی باشد!؟ دلش تاب نمی‌آورد، نزدیک می‌رود، یک لباس شخصی او را به عقب هل می‌دهد اما حسی او را بی‌اختیار جلو می‌برد، یکباره مهدی‌اش را می‌شناسد، که صورتش با فشار زانوی پلیس روی آسفالت خراشیده شده، خدا هیچ مادری فرزندش را اینگونه نبیند، قلبش آتش گرفته و مثل مرغ سر کنده بال بال می‌زند تا مامورها بفهمند سیدمهدی کم‌شنواست و فقط یک نوجوان پانزده ساله است. همه مادرها اینگونه هستند، وقتی کاری از دستشان برنیاید ناخودآگاه اولین کلمه‌ای که به ذهنش بیاید را تکرار می‌کند و به آن پناه می‌برند: یاحسین، یاحسین، یاحسین ‌. همان شب در بازداشتگاه مامورها می‌فهمند سید مهدی مدارکش کامل بوده و فقط از روی ترس فرار کرده لذا او را بخاطر آسیب به گردن به بیمارستان می‌رسانند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚡️تأثیر همسر در سرنوشت انسان آیة الله العظمی شبیری زنجانی حفظه الله تعالی: همسر در سرنوشت انسان خیلی خیلی مؤثر است. والده ما در سرنوشت حاج آقای ما خیلی مؤثر بود. همسر من در سرنوشت من خیلی مؤثر بوده است. همسر مرحوم آقای طباطبایی هم همین جور بود. ایشان با والده ما مربوط بود. رفیق بودند. خیال میکنم با خانواده ما هم مربوط بودند. همسر اگر موافق باشد، خیلی مؤثر است. کتاب جرعه ای از دریا، مجلد اول صفحه ۶۰۳ عرض تسلیت به محضر فقیه اهل بیت عصمت علیهم صلوات الله، حضرت آیت الله العظمی حاج سید موسی شبیری زنجانی و آقازاده‌های عالم معظم له. جوان شاء الله آن مرحومه خادمه‌ی علم و فقاهت و شیعه خاندان رسالت، با صدیقه طاهره سلام الله علیها محشور باشند.
     هیچ وقت فکر نکنیم خوارج ؛؛ گناه کار ؛؛ خلاف کار ؛؛ شراب خوار ؛؛ حرام خوار بودند ؛؛ نَه خوارج فقط بصیرت (تحلیل سیاسی) نداشتند. داستان کشته_شدن (عبدالله بن خباب بن ارت) به دست خوارج رو شنیدیم، و یک نکته مهم خوارج عبدالله و همسر باردارش را در مسیر بصره به کوفه دستگیر کردند ؛؛ وی از شیفتگان حضرت علی (ع) بود. یکی از نزدیکان عبدالله که پنهان شده بود به بالای درخت نخلی رفته بود ؛؛ و ماجرا را تماشا می کرد تعریف میکند که دیدم خوارج_سرعبدالله را جدا می کنند ؛؛ سپس شکم_زن_باردار او را نیز با شمشیر پاره_می کنند ؛؛ جِنین_ازشکم_مادربیرون می کشند ؛؛ و سرجِنین را هم با شمشیرجدامی کنند به_چه_جُرمی آری ؛؛به_جُرم ؛؛ عشق_به_علی (ع) بعد کنار آب رفته و وضو می گیرند ؛؛ راوی می گوید : آنقدر نماز طولانی بود که بالای درخت نزدیک بود خوابم ببرد بعد از نماز نزدیک درخت خرما می آیند خرمایی از درخت به زمین می افتد یکی ازخوارج خرما رو برداشته ومیخورد ؛؛ که یکی دیگر از خوارج سرش فریاد می کشد و می گوید که چه می کنی مَردک ؛؛ از کجا میدانی که صاحب درخت راضی است ؛؛ مرد خرما رو از دهان بیرون انداخت به_مال_حرام_حساس بودند ؛؛ نمازطولانی می خواندند ؛؛ ولی_بصیرت_نداشتند ؛؛ تحلیل سیاسی نداشتند؛ جنگ صفین شمشیر به روی امام جامعه کشیدند ؛؛ و علی (علیه السلام) رو مجبور به حکمیت کردند بعد از حکمیت هم که دیدند فریب خوردند باز ؛؛ رو در روی  ولایت ایستادن قاتل_علی (ع) کافرنبود ؛؛ ابن ملجم زمانی در کنار علی (ع) شمشیر می زد ؛؛ ابن ملجم پس از به خلافت رسیدن علی (ع) با او بیعت کرد ؛؛در جنگ جمل در کنار او جنگید ؛؛ اما پس از جنگ صفّین و پایان حکمیت به خوارج پیوست او در جنگ نهروان با علی (ع) نبرد کرد ؛؛ و از معدود افراد بازمانده از این جنگ بود باید بدانیم فاصله حق و باطل ؛؛ این گونه بهم نزدیک است   سابقه دار بودن و کنار امام علی (ع) بودن ؛؛ دلیل بر سعادت نیست ؛؛ با علی (ع) ماندن هنر است تاریخ و سر گذشت صحابه در اسلام را که بخوانیم ؛[[امروز]] را بهتر می توانیم درک کنیم با علی (ع) در بدر بودن شرط نیست ؛؛ ای برادر ،، نهروان ها در پیش است وقتی گرگ حمله می‌کند ؛؛ با صدای بلند حمله می‌کند ؛؛ و فرصتی برای واکنش دارید اما وقتی موریانه هجوم می‌آورد ؛؛ از همان ابتدا مخفیانه و بی سر و صدا از ریشه به جان دارایی‌تان می‌افتد ایستادن در برابر گرگ ؛؛ (شجاعت) می‌خواهد و دفع خطر موریانه (بصیرت) بصیرت ،، سواد نیست ؛؛ بصیرت بینش است. بصیرت ،، یعنی اینکه نگاهت به شخصیت ها نباشد ؛؛ بلکه همواره به شاخص ها باشد بصیرت ،، یعنی اینکه بدانی حتی مسجد می‌تواند ؛؛ مسجد ضِرار باشد ؛؛ و پیامبر (ص) آن را خراب کند بصیرت ،، یعنی اینکه بدانی جانباز صفّین ؛؛ می‌تواند قاتل امام حسین (ع) در کربلا باشد ملاک حال فعلی افراد است بصیرت ،، یعنی بدانی در جنگ با فتنه نمی‌توانی آغازگر باشی ؛؛ اما وقتی شروع کردید ؛؛ باید آن را از ریشه بدر آورید بصیرت ، یعنی مالک اشترها را به تندروی ؛؛ و ابوموسی اشعری ها را به اعتدال نشناسی بصیرت ،، یعنی اینکه بدانی معاویه ها ؛؛ به سُست عنصرهای سپاهِ علی (ع) دل بسته‌اند بصیرت یعنی بدانی ؛؛ تاریخ تکرار می شود ؛؛ نه با جزئیاتش ؛؛ بلکه با خطوط کلی اش چرا علی (ع) دنبال عمار می گشت ؟؟ چون عمار کسی بود که با بصیرت ؛؛ دشمن شناس ؛؛ امام شناس بود ؛؛ جبهه حق را از دشمن تشخیص می داد ان شاء الله خداوند به ما بصیرت و عمل به آن را عنایت فرماید ؛؛ آمین یا رب العالمین ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ https://eitaa.com/taranumbaranAFG
💬 | عیب جویی 🔹 ارباب‌گونه به عيوب ديگران ننگريد، بلكه چـون بنده‌اى متواضع، عيب‌هاى خود را بررسى كنيد. ▪️امام صادق علیه‌ السلام 📚«تحف‌العقول»، ص ۲۹۵