دوستی میگفت:
آدمی در طول زندگی ا ش باید ۴نوع ارتباط را همیشه حفظ کند:
ارتباط با خدا
ارتباط با خودش
ارتباط با دیگران
ارتباط با طبیعت
با این دوست عزیزم موافقم...
اگر کسی اینها را داشته باشد و به همه شان رسیدگی کند، قطعا زندگی آرام تر و سالم تری را دارد ..
مساله ما برخی مذهبی ها این است که فقط دنبال ارتباط با خدا هستیم البته آن هم از طریق فکر و گمان خودمان نه شیوه صحیحش...
و از اطرافمان و مهم تر خودمان غافلیم...
اینجاست که مساله افسردگی، ناامیدی و زندگی های نابهنجار مطرح می شود
نظر شما چی هست؟👇
https://abzarek.ir/service-p/msg/1247652
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گوش کن
در سکوت شبانه گوش کن
صدای قلبم را می شنوی
به خاطر توست که می تپد✨♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°هر لحظه می خواهمت جان دلم
°بودنت چون آرامش دریاست بعد هر طوفان
°کنارم بمان تا ابد...
🍃
والدینت را ببخش که نتوانتسند آن طور که نیازت بود به تو عشق بورزند
سپس خودت را ببخش که در جای اشتباه دنبال عشق بودی
این مراحلی از شفای روح توست
وقتی که از نظر معنوی رشد میکنی و به خالق نزدیک تر می شوی
خالق عجایب بیشتری از خلقت را برای تو آشکار می سازد
چشمهایت را می بوسم
☘
می دانم هیچ کس، هیچ گاه، در هیچ لحظه ای از آفرینش
آنچه را که من در گرگ و میش نگاه تو دیدم
نخواهد دید
#فریدون_مشیری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☘وقتی هر روز صبح از زیر سنجدهای خیابون محل کارت عبور می کنی...
#آرامش
طراوت
☘وقتی هر روز صبح از زیر سنجدهای خیابون محل کارت عبور می کنی... #آرامش
خدا رو هر روز به خاطر این صحنه های ارام بخش شکر می کنم
اگه دقیق بشیم،حتی در شرایط سخت زندگی موج های مثبت زیادی هر چند کوتاه داریم
همه مون ازین صحنه ها زیاد میبینیم در زندگی مون😍اگر چشممون رو باز کنیم
با من بگو👇
الحمدلله کما هو اهله
☘خدای اطلسی ها
🍃هوا کم کم دارد سرد می شود و پاهایم دیگر توان راه رفتن را ندارند. سنگینی وزنم از یک طرف و قدم زدن های بیخودی داخل حیاط از یک طرف خسته ام کرده است. عجب دوران بارداری سختی را دارم...
🌙ماه مثل هر شب پرنور و درخشان پولک های نقره ای ش را روی سرم میریزد. اما احساس تنهایی دارم و مونس و دلخوشی این شب های من همین سوسوهای مهتاب است که هر شب به من لبخند میزند. گاهی دقایقی با او حرف میزدنم، گاهی با شب پره های اطراف لامپ حیاط که وحشیانه به سمت نور کوچک هجوم می برند... گویی می خواهند همان ذره نور را هم ببلعند.
باز هم قدم می زنم. صدای قورباغه ها از نهر کنار خانه، به گوش می رسد گویی ان ها هم مثل من بی خوابی به سرشان زده... ولی آن ها تنها نیستند.
دیگر این بی خوابی های شبانه امانم را بریده است.
✨مدت زیادی است که شب ها تا سحر پلکهایم روی هم نمیرود. با کلی کلنجار رفتن و ذکر و صلوات، درست زمانی که سجاده را پهن میکنم یعنی نیم ساعت مانده به اذان روی سجاده، خوابم می برد. هر کاری میکنم حداقل اذان صبح را بشنوم و نمازم را بخوانم. می دانم نماز کامل و سرموقع خواندن چقدر در سعادت فرزند موثر است، در سلامت روان و آرامشش موثر است،در تربیتش موثر است... اما نمی شود که نمی شود
شستن دست و صورت با آب سرد، قدم زدن بی وقفه توی حیاط، خوردن نوشیدنی ها، سیلی زدن به خودم و... فایده ندارد نزدیک اذان بیهوش می شوم.
🥀حس تشنه ای در بیابان را دارم که با هزار زحمت به آب گوارایی دست پیدا می کند اما با یک حرکت اشتباه،آب را روی زمین می ریزد. غصه میخورم. خوابی دارم همراه غم و بغض کودکانه... امانم بریده است به التماس می افتم. نگاهی به فرزند تو راهی ام می اندازم و نگاهی به آسمان، اشکهایم به پهنای صورتم جاری می شود و آن شب هم مثل هر شب تکرار می شود و خوابم می برد...چند لحظه نمی گذرد که صدایی می شنوم.
تق تق تق ...تق تق تق
🌸صدای ریز اما ممتدی می آید. چشمم را باز می کنم و اطرافم را نگاه... چه کسی میتوانست باشد این وقت صبح که هنوز آفتاب نزده ... در همین افکار بودم که صدای اذان را می شنوم و خوشحال که انگار دنیا را به من دادن. هوا ناگهان چقدر خوب شد. قورباغه ها ارام گرفته اند و شب پره ها دیگر وحشیانه هجوم نمی برند. با کمی سختی بلند می شوم و با قلبی سرشار از آرامش و رضایت نمازم را می خوانم. سجده می روم و خدا رو شکر می گویم.. صبح روز بعد همان موقع دوباره همان صدا ...این دفعه جدی تر به اطرافم نگاهی می اندازم..خدای من چه میبینم...
🍀 یک گنجشک که با نوک کوچکش به شیشه اتاق خواب میزند .باورم نمی شود بیشتر حواسم را جمع می کنم و دقت می کنم. گنجشکی مهربان تا مطمئن شد من دیدمش پرواز می کند و از پنجره دور می شود. این منجی کوچک من هر روز نیم ساعت قبل اذان صبح همین طور من را بیدار می کند ...تا روزی که پسرم متولد شد و دیگر ندیدمش...انگار ماموریتش تمام شده است.
🌾
✍خاطره نوشت: طراوت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نگاه محبت آمیز به کسی که غم داره، مثل خنکای آب در دل داغ تابستونه
ای آرامش دریایی بعد طوفان
نزدیك تر بیا
برایم بخند تا ابدیت در رگهایم جاری شود
تو چون لمس ماه بر مخمل شب می مانی
که فقط «من» میتوانم التهاب گر گرفته قلبم را با آن تسکین بخشم...
❤️
این لبها عطش صدا زدن تو را دارند، چگونه خود را از من دریغ می کنی ای قرار هستی من...
@taravat1362
☘
قاب چشمانت زیبایی عالم را در خود محصور کرده است.
خیره می شوم به این قاب...
شره ای از عشق به بیرون می ریزد.
پولک های رنگی احساس را می بینی که آرام و آهسته بر سرمان می ریزد؟
صدای لطیفش را می شنوی؟
صدای پیچک های تنیده به قلبم چطور؟
می شنوی که چگونه می خواهند به ظرافت هجمه های بی امان این تپش را آرام کنند؟
خوب من، همیشه باش کنارم... خوبتر نگاهم کن و خوبتر قلب پرهیاهوی مرا در حصار خود به زنجیر بکش.
☘
بیخیال همه عطرهای گرانبهای دنیا
آدمی باید
بوی معرفت بدهد ...
✨️🌿
·—————··𑁍··—————·
@taravat1362