eitaa logo
🇱🇧بھ ۅقت ࢪمان ؏اشقانھ🇵🇸
1.1هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
678 ویدیو
6 فایل
تبلیغات پذیرفته میشود به آیدی زیر مراجعه کنید @bentalhasan
مشاهده در ایتا
دانلود
قرار شد روز ولادت امام زمان عقد رو بگیرن ولی چون شرایط آقا حسن برای دانشگاه خاص بود تصمیم بر این شد که عقد رو روز ولادت امام حسین بگیرند. مادر آقا حسن نذر کرده بود که پسرشو تو مشهد یا کربلا عقد کنه، ولی شرایط برا کربلا رفتن مهیا نبود؛ با توافقی که انجام شد قرار شد مشهد زیر سایه امام مهربان عقد کنند. رویا حسابی دل شوره داشت، حتی روز آزمایش هم حسابی سرخ و سفید شده بود و خواست که همراهش برم، بعد از اینکه آزمایش ها رو انجام دادن آقا حسن با پاکت ابمیوه اومد سمت ما، یدونه به رویا تعارف کرد یدونه هم به من. _من دیگه تنها برمیگردم شما هم برید بقیه کارهاتون رو بکنید. -کجا الهه؟ _ میرم خونه، باید مقاله رو تموم کنم، چندتا کار دیگه هم دارم. ^اجازه بدید ما شما رو میرسونیم. _ ممنونم شما برید خرید هاتون رو بکنید دیگه چیزی تا روز عقد نمونده ، کارهاتون رو بکنید. ^قول میدیم تا ظهر برگردیم ، من و رویا دوست داریم شما به عنوان خواهر بزرگ تر همراه ما باشید، و نظر بدید. _ صاحب نظرید ، اول زندگی دوست ندارم دخالتی بکنم، شاید جایی نظرم با شما فرق کنه، شما دوتا باهم باشید بهتر کارتون پیش میره تو رو دربایستی هم قرار نمیگیرید و میتونید راحت خریدکنید، زندگی خودتونه . دست رویا رو گرفتم و با لبخند ازش خواستم که این فرصت رو به خودش بده و با حسن حرف بزنه، میخواستم اینطوری کاری کنم که نظرشو تغییر بدم تا فکر محمدعلی رو نکنه. ^ ماشاالله خواهر خیلی فهمیده ای دارید رویا خانم. _ الهه واقعا مهربونه، بعضی وقت ها حس میکنم داره برام مادری میکنه. خیلی جاها که گیر میکنم الهه به دادم میرسه. ^ خوشا بسعادتتون که همچین خواهری دارید. ✍ف.پورعباس 🚫کپی و انتشار به هر شکل و صورتی ممنوع ~~~~✍️🧠✍️~~~~ @taravosh1 ~~~~✍️🧠✍️~~~~
هرشب محرم یه قیامتی بود اونجا، شب علی اکبر که مصیبت بود، واقعا نمیدونم اون شب چطور من زنده موندم. ما هرشب یه مصیبت رو میخوندیم و اینجور درد میکشیدیم، حضرت زینب چی کشید همه رو تو نصف روز دید، روز عاشورا مقام راس الحسین غوغا بود، از صبح اونجا مقتل خونی شروع میشه، تا ظهر که شهادت ارباب هست تموم میشه ولی عجب تموم شدنی، مصیبت بود مصیبت. همه تا حد مرگ تو سر و صورت خودشون میزدن، و حسین حسین میکردن. هنوز اذون ظهر نشده بود که سنگی که به عنوان مقام راس الحسین بود، رنگ عوض کرد و از زیرش خون جاری میشد، ماجرای این سنگ رو قبلا خونده بودم، ظاهرا قبل از اینکه سر آقا رو بزارن روی نی شمر ملعون اونو گذاشته بود روی این سنگ. به رسم همیشگی تو حرم امام حسین رکضه اطوریج دارن، اطوریج فردی بود که چندین سال قبل امام زمان رو دیده بود که در همچین روزی تو بین الحرمین به سر و سینه میزنه و گریه میکنه. این فرد با امام زمان هم شروع میکنه به دویدن و این رسم بین اونها موندگار شده. مراسم که تموم شد با یه حال نزاری در حال برگشت بودم که متوجه شدم کیفم نیست. همه وسایلم تو اون کیف بود حتی موبایلم، پول‌هایی که به دینار تبدیل کرده بودم، مستاصل شده بودم. فردا پروازم هست، بلیطم رو باید داشته باشم، نمیدونم تو اون شلوغی چطور دزدیده شده بود، اعصابم خرد شده بود، اخه روز عاشورا هم دزدی؟ دزد هم دزدای قدیم. ✍️ف.پورعباس 🚫کپی و انتشار به هر شکل و صورتی ممنوع ~~~~✍️🧠✍️~~~~ @taravosh1 ~~~~✍🧠✍~~~~