#خاطره_تربیتی
📣 یک شب کارگری
مقابل درب #کارخانه می رسم. ساعت ۳ بامداد است برادرم را سوار می کنم که برگردم. چشمانش از فرط #خستگی سرخ شده. دستهایش از شدت کار می سوزد. شکمش #گرسنه و لبش تشنه است. می گردم مغازه ای را به زور پیدا می کنم که این موقع شب باز باشد. برایش ساندویجی می خرم و به سمت خانه حرکت می کنیم .
در راه از تجربه این اولین شب #کارگری در کارخانه صندل سازی صحبت می کند. از این که از ساعت ۷ غروب تا سه صبح یک سره سر پا بوده و جز برای #نماز و شام دقیقه ای ننشسته. از #نوجوان افغانی می گوید که پا به پای او کار می کرده. از #کنسرو لوبیایی که سرکارگر برای شام با خودش آورده بوده و از سختی و یکنواختی کار با دستگاه تزریق دمپایی و صندل.
برادرم خسته است. نای حرف زدن هم ندارد. می گوید کاش درس بخوانم، انگار همین یک شب کارگری برایش به قدر کفایت فشار و رنج داشته که قدر عافیت #مدرسه و کلاس را بداند.
جلو خانه که می رسم وسایلش را برمیدارد و به رسم #خداحافظی دستی تکان می دهد و می رود.
اما من تازه غرق فکر می شوم، ذهنم مشغول کارگرهایی است که برادرشان نصف شب نمی آید دنبالشان و باید کنتراتی که برداشته اند را تا ۷ صبح تمام کنند و بعد برگردند خانه. و این یعنی ۱۲ ساعت کار #سخت و یکنواخت و تکراری آن هم سر پا در یک #محیط حدودا ۲۰ متری.
حرفهای برادر در ذهنم حاضر می شود که می گفت: وقتی پرسیده چرا این جا کار می کنید؟ فلان کارگر افغانی گفته که چاره ای ندارم، برای خرجی هم که شده باید سر این کار بمانم.
بعد به یاد خودم می افتم و #غذای گرمی که همسرم درست میکند، ظرف میوه ای که کنارم می گذارم و تشک گرمی که زیرم می اندازم. یاد وقت هایی که روی #مبل لم می دهم و کتابم را باز می کنم و فکر می کنم شق القمر کرده ام با مطالعاتم و یاد هوای خنکی که به برکت کولر در خانه دارم.
حالم از این همه رفاه به هم می خورد. از خودم بدم می آید. #رنج کارگر افغانی آرام و قرارم را می گیرد.
این چه دنیایی است که من راحت بخورم و بخوابم و چند کتاب ورق بزنم و روز و شب را سپری کنم، آن وقت چند قدم آن طرف تر کسی زیر بار #مشکلات زندگی اش له شود و چاره ای نداشته باشد.
من واقعا وظیفه ای جز این ندارم؟!!!!
چه جالب است اثر یک شب کارگری!! هم برادرم را #تربیت می کند و هم من رفاه زده ی تن پرور از همه جا بی خبر را #تلنگر می زند.
#محمد_مهدی_الهی_منش
#سر_فصل_مطالب_کارگاه_تربیت_بنیادی
🔰#مفهوم تربیت از نگاه #اسلام
🔰دوره های تربیت از نگاه اسلام
🔰#رویکردهای مختلف در تربیت فرزند
🔰نیازهای #مربی
🔰انواع #محیط های تربیتی
🔰نقش محیط در تربیت
🔰#ریشه های #تغییر فکری و اخلاقی نوجوانان
🔰ویژگی های نوجوان در دوره #بلوغ
🔰روش های #غلط تربیت دینی و نقد آنها
🔰روش #صحیح تربیت دینی(تربیت بنیادی)
🔰تبیین #عناصر_مصون_ساز تربیتی
🔰#هویت_مستقل، نمودها و راههای تقویت آن
🔰#آزادمنشی، نمودها و راههای تقویت آن
🔰#تفکر، نمودها و راههای تقویت آن
🍃
🌸🍃
تبیین راهکار 👇
تبیین راهکار رو در کپشن بخون 👇
اولین صفت بارز نوجوان "#استقلال_طلبی" اونهاست. که اغلب مورد غفلت خانواده ها قرار میگیره.
این راهکار به ظاهر ساده اما بسیـــــــــار مهمه که در راستای همین خصلته👇
اولین قدم، #همراهی و #همدلی است.
حالا چیکار کنیم؟ همدلی و همراهی یعنی چی؟
یعنی باید به این نکته توجه بشه که برخورد ما باعث نشه این حس استقلال طلبیش خدشه دار شه، برخورد هیجانی و واکنش های چکشی، ضربه میزنه به شخصیت و حس مختص دوران نوجوانی یعنی حس استقلال طلبی
اگه بدونیم درون نوجوان چه اتفاقی می افته، راهکارهایی که مطرح می شه، بهتر درک میشن.
مراحل زیر رو بخونید.
اگه تو مرحله اوله با برخورد چکشی من وارد مرحله دوم میشه
اما با همدلی و همراهی من
حس خوب می گیره،
اگه خواسته نامعقولی داره با همراهی من که مواجه میشه، ممکنه انجامش نده و حتی اگه انجام هم بده به مرحله بعدی نمیرسه و کم کم درست میشه با راهکارهایی که در پست های بعدی میگیم.
پس به این مراحل توجه کنید.
👇👇👇
#نوجوان چه اتفاقی در درونش میافته:
۱. ایجاد شک نسبتبه عقاید قبلی که از #خانواده و #محیط گرفته.
واقعاً خدا هست؟ واقعاً امام زمان هست؟..
۲. در مرحله بعد به نفاق و دورویی میرسه. به این معنی که در جمع خانواده یک پوشش و کلام داره در جمع دوستان بهنحویکه موردپسند دوستان باشه که طرد نشه.
۳. مرحله سوم رسیدن به مرحله #بدبینی و #تنفر است:
کمکم به این نتیجه میرسه که واقعاً انگار ما هر چه بدبختی داریم بهخاطر همین رفتارها و #عقائد خرافی ماست.
چرا من خودم را در چارچوب #دین بگذارم؟ چرا آزادانه زندگی نکنم؟
چرا #روابط_آزاد نداشته باشم؟
چرا نرقصم؟ چرا موسیقی گوش ندم؟
و میرسه به مرحله بدبینی و تنفر نسبت به دین و نسبت به همه عواملی که باعث سوق دادن او به سمت دین شدن. مثل مادر، مثل مربی یا پدر.
۴. مرحله چهارم رسیدن به مرحله سرسختی و خشونته :
زود #عصبانی میشه
اگر بگویید #نماز بخوان، از کوره در میرود
اگر بخواهید نصیحت کنید جنجال به پا میکنه.
پدر و مادر و مربی که میگویند فرزند من، متربی من، خیلی عصبیه و اصلاً حاضر نیست حرفهای مرا بشنوه، دلیلش اینه.
۵. سختترین مرحله اینه که تصمیم میگیره تمام آنچیزی که در گذشته داشته را ببوسه و کنار بگذاره.
من میخواهم مثل بقیه زندگی بکنم،
من میخواهم مثل بقیه عروسی بگیرم،
مثل بقیه بپوشم، مثل بقیه خوش باشم، مثل بقیه رفاقت بکنم، این محدودیتها و چارچوبها همش مربوط به گذشته است همه ش مربوط به کتابهای تاریخه
همه ش امل بازی و خرافه است
همه رو میبوسه میگذاره کنار.
🍃🍃🍃🍃
پس با توجه به این مراحل، اولین چیزی که لازمه فرد به مراحل بعد وارد نشه اینه که حس استقلال طلبی درونش رو درک کنیم.
حالش که بده، بدتر نکنیم با 👇
برچسب زدن... تو کافر شدی، تو نمیفهمی...
قضاوت کردن، تهمت زدن، قهر کردن، تندی و داد و بیداد کردن. باعث میشه عملا سوقش بدیم به پله های بعدی وحالش رو بدتر از اونچه هست بکنیم.
ولی با همدلی و همراهی که میخواد خودش باشه، استقلال داشته باشه، خودش انتخاب کنه، به رسمیت شناختیم کمک میکنه از این حالت خارج بشه
https://eitaa.com/joinchat/104529971C9c728b6f0e