حضور حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید علیرضا ادیانی رئیس محترم عقیدتی سیاسی انتظامی کشور در حرم مطهر رضوی و فاتحه خوانی بر سر مزار رئیس جمهور شهید ابراهیم رئیسی ۲۲ آبان ماه ۱۴۰۳- مشهدمقدس ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 روابط عمومی مرکزتربیت و تعالی سازمان عقیدتی سیاسی فراجا(مشهد مقدس) ╰➤@tarbiyatvataali

موقع عصبانيت حواستون باشه با کی و چجوری داريد حرف ميزنيد! همه چيز حل ميشه و حالتون خوب ميشه، 🚨اما يه حرفايی، 🚨 يه لحنايی 🚨هيچوقت 🚨 از دل طرف مقابل پاک نميشه...! ✓#تعامل_باهمسر ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷کانال مرکز تربیت‌ و تعالی ساع.س.فراجا (مشهدمقدس) درپیام‌رسان ایتا ╰➤@tarbiyatvataali

🔸 #نواهنگ گل چادر گلدارت 🎤 حاج #محمود_کریمی تو که پریشونی، دلخوشی کدومه برای علی بعد از تو همه چی تمومه ✓#ویژه ایام #فاطمیه ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🏴مرکز تربیت‌‌وتعالی‌ساع.س.فراجا (مشهدمقدس) ╰➤@tarbiyatvataali

سلام و عرض ادب🌹 تولید محتوای روابط عمومی مرکز تربیت و تعالی سازمان عقیدتی سیاسی فراجا به شرح زیر تقدیم می گردد. 👌با اشاره بر عبارت مورد نظر(کلیپ یا فایل)👇👇در اختیار شما قرار می گیرد: 📌#درخواست_شرکت_کنندگان_دوره👇 💠مستندی از فعالیت‌های‌ مرکز تربیت و تعالی 💠فایل برنامه نسیم رضوان(غذای حضرتی) 💠فایل تدریس استاد وحیدی(آداب زیارت) 💠تصویر خلاصه تدریس استادمهدی وحیدی 💠فایل تدریس استاد احمدآبادی(رسانه) ♻️ سلسله مباحث سبک زندگی اسلامی 💠 حجت الاسلام محسن قرائتی قسمت اول(حاج آقای قرائتی) قسمت دوم(حاج آقای قرائتی) قسمت سوم(حاج آقای قرائتی) قسمت چهارم(حاج آقای قرائتی) قسمت پنجم (حاج آقای قرائتی) ♻️ سلسله مباحث تربیت فرزند 👨‍👩‍👧‍👦 مشاوره خانواده استادمهدی وحیدی قسمت اول(مهدی وحیدی) قسمت دوم(مهدی وحیدی) قسمت سوم(مهدی وحیدی) قسمت چهارم(مهدی وحیدی) قسمت پنجم(مهدی وحیدی) قسمت ششم(مهدی وحیدی) قسمت هفتم(مهدی وحیدی) قسمت هشتم(مهدی وحیدی) قسمت نهم(مهدی وحیدی) قسمت دهم(مهدی وحیدی) قسمت یازدهم(مهدی وحیدی) قسمت دوازدهم(مهدی وحیدی) قسمت سیزدهم(۱)(مهدی وحیدی) قسمت سیزدهم(۲)(مهدی وحیدی) قسمت چهاردهم(مهدی وحیدی) قسمت پانزدهم(مهدی وحیدی) قسمت شانزدهم(مهدی وحیدی) قسمت هفدهم(مهدی وحیدی) قسمت هجدهم(مهدی وحیدی) قسمت نوزدهم(مهدی وحیدی) قسمت بیستم(مهدی وحیدی) قسمت بیست و یکم(مهدی وحیدی) قسمت بیست و دوم(مهدی وحیدی) قسمت بیست و سوم(مهدی وحیدی) قسمت بیست و چهارم(مهدی وحیدی) ♻️ سلسله مباحث تعامل باهمسر ❤️‍🔥 مشاوره تربیتی استاد احمدامین نیا قسمت اول(احمدامین نیا) قسمت دوم(احمدامین نیا) قسمت سوم(احمدامین نیا) قسمت چهارم(احمدامین نیا) قسمت پنجم(احمدامین نیا) قسمت ششم(احمدامین نیا) قسمت هفتم(احمدامین نیا) قسمت هشتم(احمدامین نیا) قسمت نهم(احمدامین نیا) قسمت دهم(احمدامین نیا) قسمت یازدهم(احمدامین نیا) قسمت دوازدهم(احمدامین نیا) قسمت سیزدهم(احمدامین نیا) قسمت چهاردهم(احمدامین نیا) قسمت پانزدهم(احمدامین نیا) قسمت شانزدهم(احمدامین نیا) قسمت هفدهم(احمدامین نیا) قسمت هجدهم(احمدامین نیا) قسمت نوزدهم(احمدامین نیا) قسمت بیستم(احمدامین نیا) ♻️ سلسله مباحث آداب خواستگاری 💖 استاد موسوی فاضل خراسانی قسمت اول(سیدابوالفضل موسوی) قسمت دوم(سیدابوالفضل موسوی) قسمت سوم(سیدابوالفضل موسوی) قسمت چهارم(سیدابوالفضل موسوی) قسمت پنجم(سیدابوالفضل موسوی) قسمت ششم(سیدابوالفضل موسوی) قسمت هفتم(سیدابوالفضل موسوی) قسمت هشتم(سیدابوالفضل موسوی) قسمت نهم(سیدابوالفضل موسوی) قسمت دهم(سیدابوالفضل موسوی) ♻️مباحث معرفی ازدواج های رایج در ایران 💝 استاد موسوی فاضل خراسانی قسمت اول(سیدابوالفضل موسوی) قسمت دوم(سیدابوالفضل موسوی) قسمت سوم(سیدابوالفضل موسوی) قسمت چهارم(سیدابوالفضل موسوی) قسمت پنجم(سیدابوالفضل موسوی) قسمت ششم(سیدابوالفضل موسوی) ♻️سلسله مباحث فرصتها،آسیب ها و راهکارهای استفاده درست از فضای مجازی 🌐 مشاوره رسانه استادمحمداحمدآبادی قسمت مقدمه (محمداحمدآبادی) قسمت اول (محمداحمدآبادی) قسمت دوم (محمداحمدآبادی) قسمت سوم (محمداحمدآبادی) قسمت چهارم (محمداحمدآبادی) 💢مطالب بارگزاری شده اساتید ✓#استاد_احمد_امین‌نیا ✓#استاد_مهدی_وحیدی ✓#استاد_محمد_احمدآبادی ✓#استادموسوی_فاضل_خراسانی ❤️ آموزش قرآن کودکان پویش خوب‌گوش‌کن‌خوب‌بخون‌خوب‌ جایزه‌بگیر نحوه شرکت در پویش و سوره های بارگزاری شده ‼️ راه ارتباط آسان با ادمین کانال 👇👇👇 @admin_tarbiyatvataali ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 روابط عمومی مرکزتربیت و تعالی سازمان عقیدتی سیاسی فراجا(مشهد مقدس) ╰➤@tarbiyatvataali

🥀عده‌ای‌ بی‌ خدا‌ رسیدند‌ و...😭 🥀اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ" 💌 در جوار مضجع شریف امام الرئوف حضرت علی بن موسی الرضا(ع) درشب شهادت حضرت فاطِمَةَ الزهرا (س) دست بر دعا می گویم. 🥀خدایا بحق خوبان درگاهت حاجت همه رو برآورده ب خیر بفرما 🤲 @admin_tarbiyatvataali ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 روابط عمومی مرکزتربیت و تعالی سازمان عقیدتی سیاسی فراجا(مشهد مقدس) ╰➤@tarbiyatvataali

🔸 #نواهنگ جدید "خونه‌ی نو" 🎤 با نوای #محمدحسین_حدادیان می‌خوام که تدفین تو دیر تموم شه با پشت دست روی تو خاک می‌ریزم خونه‌ی من که خیلی اذیت شدی خونه‌ی نو مبارکه عزیزم 😭 ✓#ویژه شام غریبان#فاطمیه ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🏴مرکز تربیت‌‌وتعالی‌ساع.س.فراجا (مشهدمقدس) ╰➤@tarbiyatvataali

⭕️ اگر حال ما خوب باشد و در زندگی نشاط داشته باشیم، حال دیگران هم بخاطر ما خوبتر و با نشاط تر خواهد شد. 🌷 مراقب حال خوب خودمون و دیگران باشیم... ✓#تعامل_باهمسر ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 روابط عمومی مرکزتربیت و تعالی سازمان عقیدتی سیاسی فراجا(مشهد مقدس) ╰➤@tarbiyatvataali

✍ ای کاش مادرم زنده بود😭 مامان صدا زد: «اميرجان، مامان بپر سه تا سنگک بگير.» اصلاً حوصله نداشتم، گفتم: «من که پريروز نون گرفتم.» مامان گفت: «خب ديروز مهمون داشتيم زود تموم شد. الان هيچی نون نداريم.» گفتم: «چرا سنگگ، مگه لواشی چه عيبی داره؟» مامان گفت: «می دونی که بابا نون لواش دوست نداره.» گفتم: «صف سنگگ شلوغه. اگه نون می خواهيد لواش می خرم.» مامان اصرار کرد سنگک بخرم. قبول نکردم. مامان عصبانی شد و گفت: «بس کن، تنبلی نکن مامان، حالا نيم ساعت بيشتر تو صف وايسا.» اين حرف خيلی عصبانيم کرد. آخه همين يه ساعت پيش حياط رو شستم. ديروز هم کلی برای خريد بيرون از خونه علاف شده بودم. داد زدم: »من اصلاً نونوايی نميرم. هر کاری می خوای بکن!» داشتم فکر می کردم خواهرم بدون اين که کار کنه توی خونه عزيز و محترمه اما من که اين همه کمک می کنم باز هم بايد اين حرف و کنايه‌ها رو بشنوم. ديگه به هيچ قيمتی حاضر نبودم برم نونوايی. حالا مامان مجبور ميشه به جای نون، برنج درسته کنه. اين طوری بهترم هست. با خودم فکر کردم وقتی مامان دوباره بياد سراغم به کلی می افتم رو دنده لج و اصلا قبول نمی کنم. اما يک دفعه صدای در خونه رو شنيدم. اصلاً انتظارش رو نداشتم که مامان خودش بره نونوايی. آخه از صبح ده کيلو سبزی پاک کرده بود و خيلی کارهای خونه خسته‌اش کرده بود. اصلاً حقش نبود بعد از اين همه کار حالا بره نونوايی. راستش پشيمون شدم. کاش اصلاً با مامان جر و بحث نکرده بودم و خودم رفته بودم. هنوز هم فرصت بود که برم و توی راه پول رو ازش بگيرم و خودم برم نونوايی اما غرورم قبول نمی کرد. سعی کردم خودم رو بزنم به بی خيالی و مشغول کارهای خودم بشم اما بدجوری اعصبابم خورد بود. يک ساعت گذشت و از مامان خبری نشد. به موبايلش زنگ زدم صدای زنگش از تو آشپزخونه شنيده شد. مامان مثل هميشه موبايلش رو جا گذاشته بود. دير کردن مامان اعصابمو بيشتر خورد می کرد. نيم ساعت بعد خواهرم از مدرسه رسيد و گفت: «تو راه که می اومدم تصادف شده بود. مردم می گفتند به يه خانم ماشين زده. خيابون خيلی شلوغ بود. فکر کنم خانمه کارش تموم شده بود.» گفتم: «نفهميدی کی بود؟» گفت: «من اصلاً جلو نرفتم.» ديگه خيلی نگران شدم. ياد خواب ديشبم افتادم. فکرم تا کجاها رفت. سريع لباسامو پوشيدم و راه افتادم دنبال مامان. رفتم تا نونوایی سنگکی نزديک خونه اما مامان اونجا نبود. يه نونوايی سنگکی ديگه هم سراغ داشتم اما خيلی دور بود و بعيد بود مامان اونجا رفته باشه. هر طوری بود تا اونجا رفتم. وقتی رسيدم، نونوايی تعطيل بود. تازه يادم افتاد که اول برج‌ها اين نونوايی تعطيله. دلم نمی خواست قبول کنم تصادفی که خواهرم می گفت به مامان ربط داره. اما انگار چاره‌ای نبود. به خونه برگشتم تا از خواهرم محل تصادف رو دقيق‌تر بپرسم. ديگه دل تو دلم نبود. با يک عالمه غصه و نگرانی توی راه به مهربونی ها و فداکاری های مامانم فکر می کردم و از شدت حسرت که چرا به حرفش گوش نکردم می سوختم. هزار بار با خودم قرار گذاشتم که ديگه اين اشتباه رو تکرار نکنم و هميشه به حرف مامانم گوش بدم. وقتی رسيدم خونه انگشتم رو گذاشتم روی زنگ و با تمام نگرانی که داشتم يک زنگ کشدار زدم. منتظر بودم خواهرم در رو باز کنه اما صدای مامانم رو شنيدم که داد زد: «بلد نيستی درست زنگ بزنی؟» تازه متوجه شدم صدای مامانم چقدر قشنگه! يه نقس عميق کشيدم و گفتم الهی شکر و با خودم گفتم: «قول‌هايی که به خودت دادی يادت نره.» ✓#داستان ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 روابط عمومی مرکزتربیت و تعالی سازمان عقیدتی سیاسی فراجا(مشهد مقدس) ╰➤@tarbiyatvataali